جمعه ۱۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۱
اعوانی: ابن‌سینا، موسس آنتولوژی محض است

غلامرضا اعوانی در نشست «گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی»، گفت: کارهای بزرگی از سوی حکمای ایرانی در طول تاریخ انجام شده که هنوز شناخته نشده، مانند کارهای بزرگی که ابن سینا در زمینه‌هایی همچون موجهات و منطق زمانیات انجام داده است. «ما بعدالطبیعه» ارسطو 15 جلد است، ولی الهیات «شفاء» ابوعلی سینا، اهم و اخص بوده، اما کسی به آن توجه نکرده است. ابن‌سینا، موسس آنتولوژی محض است. همچنین بزرگانی همچون سهروردی و ابن‌عربی نیز خدمات ارزشمندی داشته‌اند. ابن‌عربی، حکمت انبیاء را در قرآن تبیین کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی»، پنجشنبه 11 بهمن‌ماه با سخنرانی غلامعلی حداد عادل، محسن جوادی، غلامرضا اعوانی و حمید پارسانیا و با حضور حسینعلی قبادی؛ رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، غلامرضا زکیانی؛ رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و جمعی از استادان فلسفه و اخلاق و کلام، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
 
غلامرضا اعوانی؛ رئیس اسبق مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست پیرامون این پرسش که «چه کنیم میراث فکری و فلسفی ما در گفت‌وگو با سنت جهانی در حوزه فلسفه، حضور فعالی داشته باشد؟»، بیان کرد: در این زمینه کارهایی انجام شده، ولی چندان به گوش جامعه نرسیده است. ازجمله داشته‌های ما در حوزه فرهنگ، مساله حکمت الهی است که در هیچیک از کشورهای اسلامی وجود نداشته است.
 
وی ادامه داد: در ادیان غیرابراهیمی مانند زرتشت، فلسفه و دین یکی است. در متون زرتشت، همه مسائل از سیاست تا اخلاق را داریم، ولی توجه قرآن به حکمت یک خصیصه ویژه است. یکی از خصایص قرآن جهانی بودن آن است و قرآن حکمت را بطن دین قرار داده و ایرانیان در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند. خدمات حکمای ما در پیشرفت حکمت به سمت حکمت الهی ستودنی است. کارهای بزرگی از سوی حکمای ایرانی در طول تاریخ انجام شده که هنوز شناخته نشده، مانند کارهای بزرگی که ابن سینا در زمینه‌هایی همچون موجهات و منطق زمانیات انجام داده است. «ما بعدالطبیعه» ارسطو 15 جلد است، ولی الهیات «شفاء» ابوعلی سینا، اهم و اخص بوده، اما کسی به آن توجه نکرده است. ابن‌سینا، موسس آنتولوژی محض است. همچنین بزرگانی همچون سهروردی و ابن‌عربی نیز خدمات ارزشمندی داشته‌اند. ابن‌عربی، حکمت انبیاء را در قرآن تبیین کرده است. ما از عرفان و حکمت نظری غفلت کرده‌ایم. ما مکتب‌های بزرگی همچون خراسان، اصفهان و مراغه و شراز و تهران داشته‌ایم.
 
این فیلسوف افزود: از غربی‌ها به‌جز سه استثناء، هیچ‌کس به فلسفه اسلامی توجه نکرده و بیشتر به سمت کلام رفته‌اند. نفر اول یک آلمانی به نام هورتن است که 30 کتاب دارد. یک کتاب درباره ابن رشید دارد، شفاء را ترجمه کرده، حکمت اشراق را با شرح قطب‌الدین و شرح تعلیقات نوشته است. دو تن دیگر نیز، هانری کوربَن و توشی‌هیکو ایزوتسو هستند. این سه نفر از فلسفه غرب با آشنایی کامل به سمت فلسفه ایرانی و اسلامی آمدند.
 
این استاد پیشکسوت گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، در ادامه با اشاره به برخی اقدامات انجام شده پس از انقلاب اسلامی در ایران، گفت: پس از انقلاب کارهای زیادی در حوزه فلسفه در ایران صورت گرفت که برگزاری از آن‌جمله می‌توان به برگزاری کلاس‌های درس، تشکیل کنگره‌های بین‌المللی مانند کنگره فلسفه، کنگره منطق، کنگره کانت، کنگره مولوی و شرکت در کنگره‌های بین‌المللی فلسفه، قرارداد بررسی ترجمه آثار ملاصدرا به زبان‌هایی همچون روسی و اردو، برگزاری هشت جلسه فلسفه اسلامی و چاپ مجله اشراق با همکاری آکادمی علوم شوروی اشاره کرد.
 
اَعوانی در پایان اظهار کرد: امروز اساتیدی که بتوانند معارف اسلامی را درست منتقل کنند، کم داریم؛ معارفی که در جهت حکمت اسلامی بوده است. این کار خیلی مهم است. برگزاری کنگره‌های جهانی فلسفه خیلی اهمیت دارد، چون تمام شاخه‌های علوم انسانی را شامل می‌شود. چین 200 جلسه برای معرفی کنفسیوس برگزار کرده، لذا برگزاری جلساتی برای معرفی معارف و حکمت دارای اهمیت بسیاری است. معرفی فلسفه اسلامی خیلی مهم و ضروری است.
 

در دهه‌های اخیر، فلسفه‌ها شناسنامه علوم شدند
 
حمید پارسانیا؛ استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در این نشست، دقایقی درباره موضوع مورد بحث جلسه، به سخنرانی پرداخت. وی گفت: اگر بخواهیم بحث نسبت فلسفه با علوم اجتماعی را در 40 سال بعد از انقلاب دنبال کنیم، باید کمابیش مقایسه‌ای هم با 40 سال قبل از انقلاب داشته باشیم که در چند بخش قابل بررسی است؛ فلسفه و علم در معنایی که در محیط‌های آکادمیک و در سطح جهانی مطرح است و همچنین مفهوم فلسفه و علم در سنت اسلامی. وقتی از نسبت فلسفه و علوم اجتماعی می‌پرسیم، باید ببینیم از کدام معنا صحبت می‌کنیم و این نسبت در این چهار دهه چگونه عمل کرده است؟
 
این عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم، ادامه داد: مفهوم فلسفه و علم در قرن بیستم، کاملا یک مفهوم کانتی است که متأثر از نگاه اوست. کانت ذیل این سنت شناخت فلسفی را به معنای شناخت عقلی می‌گیرد و عقل را هم کاملا ذهنی می‌گیرد. او Science را مقابل علم قرار می‌دهد. معنایی که او از فلسفه ارائه کرد، کاملا یک معنای جدید بود.
 
پارسانیا تصریح کرد: به‌نظر من در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، نسبت بین فلسفه و علم که نظام آموزشی ما آن‌را کاملا آموزش می‌دهد، به طبع تغییر جهانی، خیلی تغییر کرده است. مرجعیت کانت در این سنت‌سنجی همیشه وجود داشته است. برای خودِ کانت، فلسفه یک نقش تاریخی و تمهیدی داشته است. اوایل قرن بیستم، شاید در حلقه وین این نسبت تندتر شد. در نزد پوپر، نوعی تعامل محدود و کنترل‌شده در این نسبت وجود داشت.
 
وی همچنین گفت: علوم اجتماعی ابتدا در ادامه علوم طبیعی دیده می‌شد، ولی از دهه دوم قرن بیستم، کارهایی که برخی نوکانتی‌ها کردند، این بوده که بین علوم اجتماعی و علوم دیگر یک تفاوت قائل شدند. در مسائلی که از دهه 60 به بعد رخ داد، فلسفه برای سوژه هویت‌بخش شد و نقشی شبیه متافیزیکی که برای کانت داشت، برای Science پیدا کرد. در دهه‌های اخیر، فلسفه‌ها شناسنامه علوم شدند.
 
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران افزود: در جهان اسلام وقتی علوم انسانی ازجمله فقه شکل می‌گیرد، فلسفه مادر علوم می‌شود و هویت بقیه علوم را تعیین می‌کند. انسجام بین کلام و فلسفه و فقه در سنت شیعی و ایرانی وجود داشته و با هم تعامل داشته‌اند که اوج آن در مکتب تهران است. در ایران بعد از غلبه علم جهانی، با انقلاب اسلامی این فقه بود که به کمک فلسفه آمد و فرصتی را برای به میدان آمدن مجدد یک جریان فلسفی که به سرعت در حال افول بود، فراهم کرد. این به برکت انقلاب بود و شخصیت امام (ره) در این زمینه تاثیرگذار بوده است. به لحاظ واقعیت اجتماعی، تحرکی که در بخشی از علوم انسانی رخ داده، واقعیت اجتماعی فقه بود که میدان را گسترش داد. تعامل فقه با فرهنگ عمومی این تحول را ایجاد کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط