پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۲
تعارضات در وجود سنایی، گاهی خود او را عصبانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند!

مهدی محبتی، پژوهشگر ادبی گفت: تعارضات در وجود سنایی، گاهی او را عصبانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و با خود به گفت‌وگو می‌پردازد. سنایی اولین کسی است که این گفت‌‌وگو را با خود دارد‌.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در سی‌ویکمین نشست از سلسله درس‌گفتارهایی درباره سنایی با موضوع «ملک سنایی؛ رویکردی تازه در حل و تحلیل شخصیت سنایی» و با سخنرانی مهدی محبتی، نویسنده، پژوهشگر ادبیات و دانشیار دانشگاه زنجان عصر روز چهارشنبه (27 تیرماه) در مرکز فرهنگی شهر کتاب بهشتی برگزار شد.

مهدی محبتی ادامه بحث دو جلسه قبل را در این جلسه پیش گرفت و گفت: از دیگر تعارض‌هایی که سنایی بین جامعه و جهان و جان خود می‌دید این بود که قدرت ظاهری را دوست نداشت و عصاره هرچیزی که قدرت به سمت خودش جذب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد را می‌گرفت و باقی را دور می‌ریخت. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که سنایی از نفس قدرت کناره می‌گیرد یا تعابیر پنهانی دارد که در عوض از دست دادن قدرت ظاهری می‌خواهد یک قدرت دیگر برای خود ایجاد کند؟ به نظر می‌رسد که سنایی همان مقدار که به قدرت مادی، مالی و شهرت بی‌اعتناست به قدرتی عظیم‌تر دل می‌بندد به نام قدرت معنوی و قدرت‌های درونی. سپس محبتی قصیده‌ای در روشن ساختن این مورد ‌خواند.

وی در ادامه بیان ‌می‌کند: این تعارضات در وجود سنایی، گاهی او را عصبانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و با خود به گفت‌وگو می‌پردازد. سنایی اولین کسی است که این گفت‌‌وگو را با خود دارد‌. سنایی در نتیجه این تعارضات بین خودش و جامعه و جهان به این بیت می‌رسد:
ای کاش کس ز مادر گیتی نزادمی
یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی

این درگیری از جوانی سنایی شروع شد و تا پایان پیری همراه او بود؛ آن چیزی که در ذهن سنایی تغییر نکرد همین تعارضات است و زمانی که این‌ ناسازگاری‌ها را می‌بیند به جامعه بد و بیراه می‌گوید. این شعر استراتژی تعارض را برای مقابله با اوضاع زمانه انتخاب کرده است، یعنی نه اینکه عمدا جایی حرفی ‌بزند و درجایی دیگر ضد آن را گوید تا رازش برملا نشود؛ این استراتژی است نه غفلت. درواقع سنایی متوجه است که چه می‌کند نه این که در جایی حالش خوب بوده مدح گفته و در قسمتی دیگر چنین نبود. در واقع این شیوه را در آثار او بسیار می‌بینیم، همواره نوعی پیچیدگی در آثارش نمایان است.



این پژوهشگر ادبی بیان کرد: مهدی حمیدی و طیف مخالفان سنایی، او را محتسب می‌دانند نه عارف. یعنی در اشعار سنایی لطافت عارفانه وجود ندارد و بیشتر به امر و نهی دعوا و درگیری پرداخته است، به دلیل شرایط اجتماعی عصر ما این نگره رواج پیدا نکرد اما تا پیش از نقلاب مخالفان سنایی این بحث را مطرح می‌کردند. این مخالفان می‌گویند شعر سنایی تازیانه سلوک را به ما می‌زند اما اشعار عارف که نباید خشن باشد و تازیانه بزند. از دیدگاه من سنایی محتسب نیست بلکه هوش پیچیده‌ای است که هم دنیا را دوست دارد و هم آخرت را. تعارضات در سنایی از جایی شروع می‌شود که او علاوه بر آخرت دنیا را نیز محل خوبی می‌داند.

محبتی گفت: عرفان مغز است اما با این مغز نمی‌توان قدرت ایجاد کرد. فقه به دنبال بسط قدرت بیرونی دین است و عرفان در پی رسیدن به آن مغز است ولی مغز به‌طور ذاتی قدرت را از هم گسسته می‌کند. آن چیزی که قدرت ایجاد می‌کند انسجام و هماهنگی است. اگر این انسجام از بین برود قدرت معنوی نیز از بین می‌رود. برخی می‌گویند فقه قدرت زائد در اسلام است و باید حذف شود و همین دیدگاه را به عرفان دارند اما این نگاه کاملا خطاست و به جای نفی کردن این دو باید آن ها را طبقه بندی کنیم. سنایی می‌بیند از یک طرف ظاهر به دین قدرت می‌دهد و عقل را ازبین می‌برد از طرف دیگر اگر به مغز بپردازد، ظاهر را از دست می‌دهد، این تعارضات خود را در اینجا نشان می‌دهد.

از دیگر تعارضات سنایی این است که به مغز دین توجه کند یا پوسته دین؟ اگر از مرتبه پوسته گذر کنیم و به مغز آن برسیم گمان به یقین تبدیل می‌شود یقین به گمان. با این بیانات برای ما مسجل شد که در سنایی پر است از کشش‌ها به چند سو. محبتی ابیاتی برای نمونه این تعارضات و صحبت‌های خود خواند و گفت شمس تبریزی اولین کسی است که می‌گوید سنایی  یک فرد معمولی نیست.

این دانشیار در ادامه اظهار کرد: پاسخ ما به تعارضات سنایی و اینکه خدا از دیدگاه ما به چه صورت است در چند تعین است از جمله تعین وجودی، تعین زبانی، تعین ذهنی، تعین اخلاقی و تعین اجتماعی. بعضی از فلاسفه گفتند که خدا مساوی است با همه عالم که یک واحد شود و همه عالم که واحد شود خداست. آیا این درست است؟ این یک تعین وجودی است. عده‌‌ای دیگر نیز معتقدند که همه عالم خداست اما خدا همه عالم نیست و از آن فراتر است. بنابراین اولین تعین، تعین وجودی است، اما خدا را نمی‌توان در ظرف وجودی قرار داد. دومین تعین، تعین ذهنی است آیا هرچیزی که در ذهن و عقل ما می‌گذرد را می‌توان یک امر قدسی دانست؟ تعین اخلاقی و زبانی و اجتماعی به سنایی هم مربوط می‌شود و منظور از تعین اجتماعی عاداتی است که انسان‌ها برای خود می‌سازند. آیا خدا به این تعین‌های  که ساخته‌ا‌یم نزدیک تر است یا فرا تعین‌ها؟ و آیا این تعین‌ها مستقیم به خدا ربط دارد؟

در پایان جلسه محبتی گفت: از نظر من سنایی به مقامی رسیده که کفر را درک کرده است. این مقام راهبردی برای حل تعارضات سنایی است که یکی تلوین و دیگری تمکین است. تمکین یعنی عارف به جایگاهی می‌رسد که تزلزل در او جایی ندارد، تلوین موقعیتی است همواره در حرکت و متزلزل. به عبارت دیگر تمکین در جایگاه دریاست و تلوین رودخانه. بحث اصلی این است که خدا دریاست یا رودخانه؟ و سنایی و تعارضاتش در همین جا معنا پیدا می‌کند، آیا خدا در تصورات ما مانند برخی از الاهیون مسیحی است که دنیارا خلق کرده و خودش خواب است. یا به قول اقبال خدا در بطن جهان معنا پیدا می‌کند آیا خدا در عرفان به تمکین نزدیک است یا تلوین. او برای آشنایی بیشتر با تلوین و تکوین چند تعریف از برخی عارفان خواند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها