سه‌شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۷
عبدالکریمی: شریعتی از حکومت بر پایه عشق و دوستی می‌نویسد / چرا آثار شریعتی تنها در برهه‌ای پرفروش‌ بود؟

بیژن عبدالکریمی در نشست بازخوانی کتاب «امت و امامت»، ضمن بیان استقبال بی‌سابقه دیروز و رویگردانی امروز از آثار دکتر علی شریعتی گفت: «وَلایت» در معنای «دوستیی که نفوذ و کاریزمای مبتنی بر عشق را رقم می‌زند»، رابطه‌ای است که می‌تواند انسانی‌ترین مناسبات را بسازد و من فکر می‌کنم شریعتی در این سپهر به بسط نظریه‌اش در «امت و امامت» پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، نشست «راویان اندیشه؛ بازخوانی، نقد و بررسی کتاب «امت و امامت» علی شریعتی» با حضور بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، عصر دوشنبه 2 شهریور 1394 در سالن اجتماعات فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

بیژن عبدالکریمی در این نشست با بیان این که سخنانم را در سه بخش تنظیم می‌کنم، گفت: ابتدا نشان خواهم داد که چگونه موانع هرمنوتیکی (تفسیری) باعث می‌شود نتوانیم از مفاخر فرهنگی و چهره‌های اثرگذارمان بهره فرهنگی ببریم و در مواجهه نگاه ایدئولوژیک را بر آنها حاکم کنیم. در بخش دوم مرور بر کتاب «امت و امامت» دکتر شریعتی خواهم داشت و سپس این ایده را که در عین تازه بودن شاید قدیمی باشد، طرح می‌کنم که در سطح جهان هم درباره آن کار شده است و فکر می‌کنم اگر در پرتو این ایده به بازخوانی آثار شریعتی از جمله کتاب «امت و امامت» بپردازیم می‌تواند نتایج سودمندی برای ما داشته باشد.

وقتی معانی به ضد خود بدل می‌شوند
این استاد دانشگاه در بخش مقدماتی سخنانش به افق‌های معنایی تاریخی و چرخشهای معنایی هرمنوتیکی اشاره کرد و توضیح داد: آثار شریعتی در زمان خودش با استقبالی چشمگیر مواجه شد، تا حدی که می‌توان ادعا کرد هنوز تیراژ هیچ اثری در ایران به تیراژ کتابهای او نرسیده است. اما در عین حال در روزگار کنونی ــ یعنی تنها به فاصله چند دهه از آن استقبال پرشور ــ یک رویگردانی عظیم  از آثار او صورت گرفت که این هم در نوع خود بی‌سابقه و مثال‌زدنی است. باید پرسید چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟

وی ادامه داد: آثار شریعتی از جمله کتاب «امت و امامت» از این نظر مثال و الگوی خوبی برای طرح موضوع‌های هرمنوتیکی و چرخشهای معنایی است که به ما نشان می‌دهد وقتی چرخش معنایی رخ می‌دهد، حتی ممکن است مفاهیم به ضد خودشان بدل شوند.

عبدالکریمی افزود: با این ویژگی می‌توان فهمید که چرا در دهه 50 آثار شریعتی با چنان استقبالی مواجه می‌شوند اما تنها چند دهه بعد رویگردانی عظیمی از آن‌ها صورت می‌گیرد. آثار شریعتی در روزگاری از تاریخ این کشور برای خوانندگان، معنا و احساس و شور به همراه می‌آورد اما با تغییر شرایط تاریخی که بیش از هر چیز وقوع انقلاب اسلامی آن را ایجاد کرد، معنای این آثار دگرگون می‌شود. این موضوع مختص آثار شریعتی هم نیست. همه مفاخر فرهنگی و فکری ممکن است در چنین چرخش معنایی قرار بگیرند.

استاد فلسفه دانشگاه اظهار کرد: حتی ارزش‌هایی مانند امام حسین (ع)، علی بن ابی‌طالب (ع)، فاطمه زهرا (س) و ... ممکن است در یک روزگار تاریخی معنا و نسبتی ارزشی داشته باشند ولی امروز در نسل ما این ارزش‌ها شاید دگرگون شده باشد. یا مثلا عده‌ای که چندی پیش مجاهد و فدایی قلمداد می‌شدند امروز با عنوان تروریست خوانده می‌شوند.

به گفته عبدالکریمی این مسئله هرمنوتیکی منجر به یک پارادوکس هرمنوتیکی می‌شود به این معنا که اولاً گویی ما هیچ متنی را فارغ از «شرایط تاریخی»، «افق معنایی» و «اصل کارکرد متن» نمی‌توانیم بفهمیم، زیرا به عنوان یک موجود تاریخی اسیر شرایط و افق‌های تاریخی زمانه خودمان هستیم و نمی‌توانیم مستقل از تاریخ و به شیوه فراتاریخی با متن مواجه شویم؛ از سوی دیگر هم شرایط تاریخی، افق معنایی و اصل کارکرد متن که امروز اسیر در آن هستیم، مانع مواجهه با متن و فهم آن می‌شود.

وی توضیح داد: پیش از انقلاب، افق معنایی و شرایط تاریخی خاصی حاکم بود که مثلا مبارزه با امپریالیسم و تحقق عدل امام علی (ع) در آن اصالت داشت، ولی امروز این افق معنایی در روزگار ما وجود ندارد و الگوهای گذشته فرو ریخته است. امروز بسیاری آمریکا را راه نجات خاورمیانه می‌دانند و اساساً مفهوم امپریالیسم دیگر از بین رفته است. از طرف دیگر همواره معنایی که از یک متن می‌فهمیم متناسب با کارکرد آن متن است و حتی قرآن را متناسب با کارکرد آن در روزگار خودمان تفسیر و فهم می‌کنیم. از این روی ما با تناقضی مواجه‌ایم که بر مبنای آن نه می‌توانیم از افق معنایی و کارکرد متن بیرون برویم و نه می‌توانیم با افق کنونی به فهم متن منجر شویم.

وی با بیان اینکه در این زمینه دو نوع مواجهه می‌توان با امور و معانی داشت، افزود: عده‌ای از منظر ایدئولوژیک می‌خواهند با حب و بغض به رد معنای یک متن یا تفسیر به رای آن بپردازند و آن چه را خود می‌خواهند در متن بازیابی کنند؛ یعنی به عبارت دیگر به سرکوب متن می‌پردازند و حرف خود را در دهان متن می‌گذارند. اما دسته دیگر که اهل فکر هستند و به شیوه‌ای پدیدارشناسانه با متن مواجه می‌شوند، اجازه می‌دهند متن حرف خود را بزند.

عبدالکریمی ادامه داد: به عبارت دیگر عده‌ای می‌خواهند متن را با همان افق تاریخی دیروز بفهمند و آرمان‌های ایدئولوژیک خود را از متن بگیرند که این امکان‌پذیر نیست، زیرا معنا سیال است و در هر نسلی خلق و تولید می‌شود. دسته دیگر اما تلاش می‌کنند با عینک امروز معنای دیروز را بفهمند یا متن دیروز را با معنای امروزی درک و دریافت کنند. بنابراین اهل فکر بر خلاف اصحاب سیاست‌زدگی و ایدئولوژی‌محوری، می‌کوشند بدون حب و بغض به سراغ متن بروند که متأسفانه در جامعه ما این امر به دلیل تسلط نگاه ایدئولوژیک و سیاست‌زدگی مغفول مانده است و ما عموماً با حب و بغض با متونی مانند آثار شریعتی مواجه می‌شویم. این شرایط امکان تفکر را سلب می‌کند و هر چیزی را بدل به ایدئولوژی می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: در این شرایط وقتی به سراغ کتاب «امت و امامت» شریعتی می‌رویم، عده‌ای از آن، موضوع ولایت فقیه را دریافت می‌کنند و می‌گویند شریعتی به ولایت فقیه قایل بوده است، و عده‌ای هم می‌گویند نظریه امت و امامت شریعتی همان استبداد است و از این نظر آن را رد می‌کنند. مثلا تصور کنید که پیش از انقلاب، این متن شریعتی به عنوان کتابی مطرح می‌شود که می‌کوشد رهبری انقلابی را برای جامعه شرح دهد و بگوید این رهبری مبتنی بر آموزه‌های اصیل دینی است که راه نجات جامعه ماست، اما پس از انقلاب با توجه به تحولات تاریخی همین متن با عنوان «مانیفست استبداد» خوانده می‌شود!

«امت و امامت»: توتالیتاریسم یا دموکراسی متعهد؟
عبدالکریمی سپس به بخش دوم بحث خود یعنی مرور کتاب «امت و امامت» شریعتی پرداخت و گفت: در این کتاب می‌توان فهمید که شریعتی نیم‌نگاهی به نظام‌های لیبرال‌دموکراسی دارد و تلاش می‌کند آن‌ را نقد کند. در این زمینه باید متوجه بود که اگر با نگاه فکری با لیبرالیسم مواجه شویم و از حب و بغض‌ها فاصله بگیریم درمی‌یابیم که لیبرالیسم از سویی دستاوردهای بزرگی برای بشر آورده و از سوی دیگر آسیب‌هایی را هم به همراه داشته و دارد.

وی از «آزادی فردی»، «تجربه‌گرایی به جای عقل‌گرایی»، «تأکید بر عقل به جای خرافه»، «اگزیستانسیالیسم اخلاقی»، «برابری همگان در برابر قانون»، «اصل قوای سه‌گانه»، «حفظ حریم شخصی» و ... به عنوان دستاوردهای لیبرالیسم یاد کرد و «تضعیف امر اخلاقی»، «دوری آدمیان از یکدیگر»، «اقتصادمحوری»، «تبدیل انسان به گرگ انسان!»، «کالایی شدن زندگی»، «مصرف‌گرایی» و ... را هم برخی آفت‌ها و پیامدهای قابل نقد و رد لیبرالیسم خواند.

به گفته عبدالکریمی در شرایطی که فارغ از حب و بغض باشد، می‌توان به شریعتی حق داد که به نقد آفت‌های لیبرالیسم بپردازد و می‌توان با متن او به عنوان نقدی بر لیبرالیسم مواجه شد، اما گویا روشنفکران ما هم با نوعی عقب‌افتادگی فکری مواجه هستند. آنها هنوز در حال و هوای قرن 18 و 19 غرب قرار دارند و همواره بر ارزش‌ها و دستاوردهای دوره روشنگری دست می‌گذارند. از این نظر انتقادهای شریعتی به لیبرالیسم را برنمی‌تابند. این‌ها گویا غافل‌اند که پش از ظهور اندیشه‌های پست‌مدرن دیگر ارزش‌های عصر روشنگری ــ که لیبرالیسم واجد آن‌هاست ــ دل اندیشمندان معاصر غرب را هم گرم نمی‌کند و انتقاد به لیبرالیسم به شیوه جدی در غرب جریان دارد.

عبدالکریمی در خصوص مؤلفه‌های کتاب امت و امامت شریعتی گفت: این کتاب یک تعبیر تئولوژیک و  الهیاتی از امت و امامت دارد اما تلاش می کند که این بحثی که از قرن دوم و سوم قمری در جامعه اسلامی جریان داشته، بدل به یک مبحث اجتماعی شود تا امکان اندیشیدن و نقد و بررسی آن وجود داشته باشد. یعنی اگر چه در این کتاب با تعبیر تئولوژیک مواجه‌ایم اما روح آن در راستای تخریب و واسازی تئولوژی و نظام‌های متصلب دینی حرکت می‌کند.

وی ادامه داد: «امت» برای شریعتی یک جامعه اعتقادی و ایدئولوژیک است که باید ببینیم در دوران تاریخی ما چه مناسباتی را باید برای آن در نظر بگیریم. از این نظر ایدئولوژی در اینجا برای شریعتی به معنای اندیشه و فکر است، نه به معنایی که به طور متعارف از آن یاد می‌شود. «امامت» هم برای او یعنی یک رهبری فکری؛ نه صرفاً رهبری ایدئولوژیک. چنین رهبری به دنبال حق و حقیقت است، نه صرفاً خواست رضایت مردم تحت حکومتش. در همین زمینه بحث‌هایی مربوط به تقابل حق و مصلحت، هدایت و سیاست، خدمت و اصلاح در جامعه و ... مطرح می‌شود.

به گفته عبدالکریمی از همه این مفاهیم به نوعی می‌توان تفسیری ایدئولوژیک داد که زمینه نوعی از استبداد دینی را فراهم می‌کنند و بزرگترین گام‌ها را به سوی توتالیتاریسم برمی‌دارند. ولی از سویی هم می‌توان تفسیری خلاف این را پذیرفت و به کنه اندیشه شریعتی مبنی بر «دموکراسی متعهد» ــ که در این کتاب مطرح شده ــ پی برد.

این استاد فلسفه دانشگاه با اشاره به اینکه شریعتی کوشیده در این کتاب ویژگی‌های رهبر جامعه دینی و مردمی مطلوبش را ذکر کند، گفت: از نظر شریعتی اولاً رهبر باید ارزشمدار و اخلاق‌محور باشد که نه با جنگ و کودتا و نه حتی با انتخاب مردم تعیین نمی‌شود، بلکه به طور طبیعی فرمان جامعه را به دست می‌گیرد چون همه می‌فهمند که او شایسته رهبری بر جامعه است. شریعتی امامت را «دموکراسی متعهد» می‌داند که مردم و رهبر در چارچوب مناسبات مکتب با هم مواجه می‌شوند نه اختیارات دلبخواهانه!  شایان ذکر است که این ویژگی‌ها را می‌توان در یک تفسیر نسبی‌گرایانه مورد تردید و چون و چرا قرار دارد.

وی سپس به نقدهای شریعتی بر لیبرالیسم که در کتاب «امت و امامت» مطرح شده اشاره کرد و گفت: شریعتی یک اجتماع‌گرا است و فردگرایی شدید لیبرالیسم را به نقد می‌کشد. او همچنین ابتنای دموکراسی لیبرال بر رای مردم را نقد می‌کند و می‌گوید رهبر لیبرال برای اینکه بر حکومت باشد، باید تابع رای مردم باشد و لذا نمی‌تواند ایدئولوژی یا فکر مبتنی بر حق را پیش ببرد.

چگونه می‌توان حرف شریعتی را فهمید
عبدالکریمی در بخش پایانی سخنانش به ارائه چشم‌اندازی پرداخت که می‌توان در افق آن حرف اصیل شریعتی را فهمید.

او با بیان این که مناسبات انسانی به سه نوع تقسیم می‌شوند، گفت: نخستین آن‌ها «مناسبات سیاسی» است که آمرانه است و در آن یک فرد فرمان می‌دهد و دیگری باید فرمان ببرد! نوع دوم، «مناسبات اقتصادی» است که مبتنی بر بده و بستان است و هر دو طرف باید در این مناسبات راضی باشند؛ در حقیقت، رابطه، دوطرفه است. «مناسبات فکری و فرهنگی» هم نوع سوم مناسبات است که در آن، رابطه، گفت‌وگویی و آزاد است، نه یک‌طرفه یا دوطرفه؛ بلکه باید کسی مجاب شود و آزادانه با دیگری همراهی کند.

این استاد دانشگاه توضیح داد: رابطه فرهنگی می‌تواند بنیاد خوبی برای مناسبات دسته اول و دوم باشد. در رابطه فرهنگی، مرجعیت و اتوریته وجود ندارد بلکه نوعی نفوذ، دوستی، همراهی و مهر، حاکم است. بنابراین ما با دو حوزه «اقتدار» و «نفوذ» مواجه‌ایم؛ در حوزه اقتدار، فرد با مرجعیت و اقتدار روبه‌رو می‌شود، ولی در حوزه نفوذ، با عشق و دوستی و نفوذ بر قلب‌ها روبرو هستیم.

وی با بیان اینکه حوزه سیاست و اقتصاد بر مبنای مرجعیت و اقتدار پیش می‌رود، گفت: در حوزه دوستی و نفوذ ــ که مختص مناسبات فرهنگی است ــ اقتدار و مرجعیت وجود ندارد بله چیز عجیبی با عنوان «دوستی»  و «عشق» دوطرفه ایجاد می‌شود که انسانی‌ترین نوع مناسبات را تعیین می‌کند؛ این همان چیزی است که در فرهنگ دینی ما با عنوان «وَلایت» (با فتح واو) از آن یاد شده است.

عبدالکریمی با بیان اینکه شاید آن چه امروز از واژه «وَلایت» می‌فهمیم با این معنا تفاوت زیادی داشته باشد، گفت: وَلایت در معنای «دوستیی که نفوذ و کاریزمای مبتنی بر عشق را رقم می‌زند»، رابطه‌ای است که می‌تواند بنیاد همه مناسبات انسانی قرار گیرد و انسانی‌ترین مناسبات را بسازد. این افق برای سپهر دیگری است و من فکر می‌کنم شریعتی در این سپهر به بسط نظریه‌اش در «امت و امامت» پرداخته است.

این استاد فلسفه دانشگاه با بیان اینکه دریدا فیلسوف معاصر کتابی با عنوان «سیاستِ دوستی» دارد و کتاب‌ها و مقالات دیگری هم در زمینه «دوستی در سیاست» در غرب نوشته شده است، گفت: اگر بر مبنای این دوستی یا «وَلایت» - و نه «وِِلایت» که به معنای سلطه و اقتدار است ــ و با این چشم‌انداز، حرف شریعتی را در نظر آوریم، نه تنها فهم متن او ممکن می‌شود، بلکه می‌توان فهمید چیزی که او می‌گوید اصلا قرار نیست به توتالیتاریسم و استبداد منجر ‌شود.

وی در پایان گفت: به نظر من در دوران نیهیلیسم و به قول نیچه «مرگ خدا!»، اگر پرسیده شود «امر سیاسی چگونه امری می‌تواند باشد؟» پاسخ شاید این است که امر سیاسی امروز باید مبتنی بر همین «مناسبات فرهنگی» و حوزه «نفوذ» و عنصر «دوستی و وَلایت» باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها