دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۵
کامیار عبدی: اطلاعات هرودوت از تاریخ هخامنشیان ناچیز است/ داریوش خط پارسی باستان را مکتوب کرد

کامیار عبدی، پژوهشگر و باستانشناس گفت: نه تنها هرودوت بلکه سایر مورخان یونانی در کتاب‌هایی که به شاهنشاهی هخامنشی پرداخته‌اند، آگاهی‌های بسیار ناچیزی از راه‌های ارتباطی به ما می‌دهند اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که داریوش با تاسیس سیستم ارتباطی سعی در اداره دقیق کشور داشته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ششمین نشست باستان-‌نشانه‌شناسی «جایگاه ایدئولوژیک تخت جمشید در نظام سیاسی هخامنشی» بر اساس مطالعه‌ آثار برجای مانده از دوران هخامنشی با سخنرانی دکتر احمد پاکتچی، زبان‌شناس و عضو شورای عالی علمی مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی و دکتر کامیار عبدی، پژوهشگر و باستانشناس، یکشنبه 25 آبان‌ماه در تالار امیرخانی خانه هنرمندان برگزار ‌شد.

مورخان یونانی و راویت ناقص امپراطوری پارس

عبدی گفت: بر اساس اطلاعاتی که کتاب تاریخ هرودوت به ما می‌دهد راهِ شاهی (نمایانگر بخشی از ایدئولوژی سیاسی شاهان هخامنشی است) تنها یک راه به شوش و از آنجا به سارد (پایتحت لودیه) دارد، در حالی که بر اساس یافته‌های جدید این راه چندین شاخه داشته و با بخش‌های مختلف امپراطوری پارس در ارتباط بوده است. 

وی افزود: با این حال نه تنها هرودوت بلکه سایر مورخان یونانی در کتاب‌هایی که به شاهنشاهی هخامنشی پرداخته‌اند، آگاهی‌های بسیار ناچیزی از این راه‌های ارتباطی به ما می‌دهند اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که داریوش با همراهی مشاوران ویژه‌اش با تاسیس این سیستم ارتباطی سعی در اداره دقیق کشور داشته است، اگرچه اداره سرزمینی که نقطه کانونی بسیاری از آشوب‌ها بوده چندان کار آسانی نبوده اما داریوش و هیات دولتش با طراحی سیستم ساتراپی (سیستم ایالتی) با تکیه بر شبکه راه‌های شاهی بر امپراطوری پارس حکومت کرده است.
 
این باستانشناس با اشاره به ترویج زبان فارسی در زمان داریوش عنوان کرد: در گزارشی که ژان پرو، رئیس هیات باستانشناسی فرانسوی در شوش ارائه کرده، می‌نویسد: «خط فارسی باستان از دوره آرشام وجود داشته است!» ادعای این باستانشناس فرانسوی نشان‌دهنده این است که خط فارسی پیش از داریوش استفاده شده و این مدعا را لوح طلایی که در همدان کشف شده است، اثبات می‌کند. امروزه برخی باستانشناسان با استناد به یافته‌های جدید معتقدند خط فارسی پیش از کوروش و داریوش رواج داشته است. 

کتیبه بیستون و سه زبان عیلامی، بابلی و پارسی باستان

عبدی بیان کرد: در حالی که داریوش در کتیبه بیستون به سه زبان عیلامی، بابلی و پارسی باستان اعلام می‌کند که من مبدع خط پارسی بودم. وی به برخی کاتبان ماموریت می‌دهد تا خط میخی را با خط پارسی باستان تطبیق دهند تا از این خط در نوشتن کتیبه‌های سلطنتی استفاده شود. دیدگاهی که با استناد به کتیبه بیستون و کتیبه‌های موجود در تخت جمشید تا سه سال قبل باستان‌شناسان آن را باور داشتند که داریوش، خط پارسی باستان را مکتوب کرد. 

وی اظهار کرد: ضرب سکه‌های هخامنشی یکی دیگر از اقدامات بزرگ داریوش است که با این کار می‌خواست سیستم اقتصادی یکدستی در شاهنشاهی پارس به وجود بیاورد. بنابراین دستور می‌دهد دو نوع سکه ضرب شود. سکه‌ای به نام «دریک» که احتمالا از نام داریوش گرفته شده و دیگری سکه‌ نقره با عنوان «سیگلوی» که از واژه‌ای یونانی گرفته شده است.

این مترجم گفت: شاهنشاهی هخامنشی پنج پایتخت با نام «شوش»، «هگمتانه»، «بابل»، «تخت جمشید» و «پاسارگاد» داشته که دربار بین این پایتخت‌ها می‌چرخیده است. درباره پاسارگاد که کوروش آن را بنا نهاد، مورخان یونانی معتقدند که موسس هخامنشی به این دلیل این منطقه را به پایتختی برگزیده است زیرا مادها را در اینجا شکست داده است.

آتش زدن تخت‌جمشید و پایان شکوه هخامنشی
  
عبدی ادامه داد: «شوش» مهم‌ترین پایتخت هخامنشیان بود و اغلب برنامه‌ریزی‌های سیاسی آنها از جمله تصمیم‌گیری برای حمله به یونان و حرکت به سوی آسیای میانه در این شهر شکل گرفته است. «بابل» نیز به دلیل قدمت و اهمیت آن مورد استفاده شاهان این سلسله قرار گرفت و در این شهر کاخ‌هایی به سبک عیلامی وجود داشت که پارسیان تنها یک آپادانا به آن اضافه کردند. 

وی عنوان کرد: «پاسارگاد» شهر یکدستی است که از بیست مجموعه تشکیل شده و هنری فرانکفورد در مقاله‌ای درباره این پایتخت نوشته است: «نوع بناهای این شهر نشان‌دهنده فرم زندگی عشایری پارس‌ها است که با وجود استقرار یک امپراطوری بزرگ هنوز ذهنیت عشایری دارند.»

این باستانشناس افزود: «تخت جمشید» اوج سرمایه‌گذاری و فناوری هخامنشیان است؛ پایتختی که داریوش آن را برپا کرد و یک پروژه عظیم بود که توسط شاهان دیگری مانند خشیارشاه و اردشیر اول تکمیل ‌شد اما درباره «هگمتانه» هنوز مطمئن نیستیم که این همان هگمتانه‌ای است که در همدان است؛ شهری که در آن تکه‌هایی از بناهای هخامنشی در آن پیدا شده و نشان می‌دهد ساخت و سازهایی در زمان این سلسله در آن انجام شده است.

عبدی درباره بنای تخت جمشید اظهار کرد: به نظر می‌رسد داریوش با ساختن این کاخ که از چند ساختمان تشکیل شده قصد داشته بگوید که من در این شلوغی و آشفتگی توانستم امپراطوری به این وسعت به وجود بیاورم؛ پایتختی که اسکندر به مدت سه ماه در آن اتراق کرد و در این زمان دست به چیزی نزد اما وقتی باخبر شد که سپاه داریوش سوم در راه است تا این پایتخت را پس بگیرد آن را آتش زد؛ با آتش زدن این بنای عظیم، شوکت هخامنشی نیز تمام شد. 

وی افزود: آتش زدن تخت جمشید در زمانی که داریوش سوم با سپاهش در حال حرکت به سوی آن بود، حاوی پیامی از اسکندر است؛ پیامی که می‌گوید: «قدرت و شکوه هخامنشی به پایان رسید.» 

تخت جمشید؛ کاخ‌موزه شاهان هخامنشی
 
سخنران دیگر این مراسم احمد پاکتچی بود، وی با اشاره به حمله اسکندر گفت: مبنای بحث من از جمله پایانی دکتر عبدی آغاز می‌شود که در آن سعی دارم جایگاه تخت جمشید را با تکیه بر نشانه‌شناسی فرهنگی بیان کنم. نشانه‌شناسی فرهنگی که بر سه مولفه پیوستار کنشی، زمانی و مکانی استوار است. 

وی افزود: بنده در سه بعد (پیوستار کنشی، زمانی و مکانی) به ایدئولوژی و جایگاه ایدئولوژیک تخت جمشید در نظام سیاسی هخامنشی می‌پردازم و به دنبال کنش سیاسی هستم که در این راستا به مفهوم شاهی و شاهی کردن (اداره یک کشور برطبق سیاست‌های شاه) مانند یک پیوستار کنشی به نظر می‌رسد و در ایدئولوژی سیاسی هخامنشی وجود دارد.

این زبانشناس بیان کرد: پیوستار مکانی از دو منظر، نخست پیایند سازه‌های مکان‌مند(سلسله بناهایی که در تخت جمشید بنا شده‌اند) و دیگری پیوستار سرزمین پارس قابل بررسی است. در عامل کنش مکانی ابتدا باید به ساختن بناهایی در مجموعه تخت جمشید توجه کرد که پس از داریوش توسط خشایارشاه و اردشیر دنبال شده و هر کدام یک بنا را به این مجموعه افزوده‌اند و من به عنوان یک الگوی پیوستار مکانی به آن نگاه می‌کنم. این کاخ موزه شاهان هخامنشی است که اتصال آنها را به یکدیگر نشان می‌دهد. مثلا در کتیبه خشایارشاه آمده است: «آنچه من کردم و آنچه پدرم کرد.» 

پاکتچی عنوان کرد: پیوستار مکانی از بعد دیگری درباره سرزمین پارس قابل توجه است. همان‌طور که می‌دانید امپراطوری هخامنشی از مرکزیت سرزمین پارس تشکیل شده و برخی سرزمین‌های تابع و خراج‌گذار در کنار این سزمین قرار دارد که اقتدار شاهنشاهی هخامنشی شامل همه اجزای این پیوستار است و در کتیبه‌های منسوب به شاهان پارس به این سرزمین‌ها اشاره شده است. کلمه پارس در بسیاری از کتیبه‌ها نوشته شده و شاهان خود را پارسی می‌نامند که این توجه سرزمین پارس به معنای مرکزیت آن است. 

وی ادامه داد: اما در پیوستار زمانی پیوند زنجیره‌وار شاهان (شاهی می‌آید و شاهی می‌رود) در متن کتیبه‌ها قابل لمس است، شاهانی که مانند حلقه‌های زنجیر هستند و بازتاب پیوستار زمانی در این زنجیره به شمار می‌آیند، البته این ادعا را می‌توان در کتیبه اردشیر سوم در تخت جمشید اثبات کرد که در بخشی از نوشتار این کتیبه آمده است: «اردشیرشاه بزرگ، شاه شاهان، اردشیر سوم پسر خشیارشاه، خشیارشاه فرزند داریوش و ....» همچنین در بخش دیگری می‌گوید: «این پلکان سنگی از من بنا شده و بقیه بنا از سوی پدران من ساخته شده است.»

در پایان نشست دو کارشناس پاسخ‌گوی پرسش‌های حاضران شدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها