پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۵
صدری: شاهنامه بخشی از ذات ماست/ پژواک ترجمه حماسه فردوسی هنوز در جهان به گوش می‌رسد

نخستین نشست از سلسله جلسات خانه نقد ایران به بررسی «نقش فره ایزدی و جانشینی آن در شاهنامه» با حضور احمد صدری، پژوهشگر، مترجم و جامعه‌شناس در سرای اهل قلم برگزار شد. وی در این نشست به بیان خصوصیات تلخیصی که بر شاهنامه فردوسی به زبان انگلیسی نوشته است، پرداخت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ابتدای جلسه جمشید کیانفر، رئیس خانه نقد، هدف از تاسیس این مرکز را اعتلای نقد و جاانداختن آن در جامعه‌ دانست و گفت: متاسفانه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اساساً نقد پذیر نیست و حتی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری هم با مقوله نقد رابطه خوبی ندارد و مقالات این حوزه کمتر در وزارت علوم منتشر می‌شوند. بنابراین به نوعی، در نقد به روی منتقدان بسته شده است.

وی ادامه داد: در این شرایط خانه نقد تاسیس شد و برنامه‌هایی مانند برگزاری کارگاه‌های آموزشی یکساله، برپایی نشست‌هایی درباره نقد کتاب و شیوه و اسلوب نقد و ساختار آن و راه‌اندازی سایتی که همه نشست‌ها را مانند نشریات نقد در گذشته پوشش خبری دهد. 
کیانفر از انتشار نشریه ویژه نقد خبر داد و افزود: این نشریه پنج یا 6 ماه دیگر منتشر می‌شود. خانه کتاب نشریاتش را توسعه داده و ماه‌نامه‌ها را هم تبدیل به فصلنامه کرده است. ضمن اینکه در نظر داریم، انجمن علمی منتقدان را هم ‌راه‌اندازی کنیم و حامی منتقدان باشیم.
 
پژواک شاهنامه 
در ادامه احمد صدری، کارشناس حاضر در نشست هم شاهنامه را کتابی دانست که هر ایرانی بیت‌هایی از آن‌را حفظ است. وی اظهار کرد: همه ما از این کتاب آگاهیم، چون بخشی از ذات ماست. اینکه ما برخلاف بسیاری از اقوام دیگر با وجود اینکه به اسلام گرویدیم، هویت، تقویم و زبان ملی خود را حفظ کردیم، چه بسا ناشی از این باشد که هویت ملی‌مان را تنها در دنیای پیش از اسلام سرمایه‌گذاری نکردیم. هویت ملی ایرانی در افسانه‌ها و اساطیر دیده و در خدای‌نامک‌ها ضبط شد تا حکیم توس آنرا به نظم درآورد و از آن پس فقط شاهنامه استنساخ شد نه خدای‌نامک‌ها. 
صدری درباره ترجمه شاهنامه به زبان انگلیسی توضیح داد: پژواک این حماسه هنوز در جهان به گوش می‌رسد و هدف ما در وهله نخست این بود که الفبای اساطیری‌مان به جهان شناسانده شود، به ویژه به ایرانیانی که آن‌سوی مرزها زندگی می‌کنند. هدف دیگر این بود که می‌خواستیم جهان انگلیسی زبان برای فرهنگ اساطیری و نمایشی‌اش با شاهنامه آشنا شود. این کتاب چهار داستان عاشقانه در سطح جهانی دارد و به این ترتیب ما جزئی از دین خودمان به جهان را ادا کردیم و شاهنامه را به غیر ایرانیان هم معرفی کردیم. 
وی درباره استقبال از نسخه انگلیسی شاهنامه گفت: این ترجمه سال گذشته منتشر و 10 هزار نسخه از آن تا کنون فروخته شده است، ضمن اینکه چاپ سوم آن هم در آستانه تمام شدن است. البته سخنرانی من درباره این ترجمه نیست، بلکه نگاهی دارم به برخورد جامعه سیاسی با محتوای آن. 
 
این پژوهشگر زمان نخستین ترجمه از شاهنامه به زبان‌های اروپایی را قرن هجدهم دانست و افزود: آن دوره شاهنامه به انگلیسی و آلمانی برگردانده شد. درباره کار خودم هم باید بگویم تلخیصی از دو سومِ نخست شاهنامه است و اگر قرار بود بدون تصاویر منتشر شود، با 83 هزار بیت چیزی حدود 120 یا 130 صفحه می‌شد. 
صدری با بیان مشکلاتش در ترجمه شاهنامه گفت: در برگردان این کتاب به زبان‌های دیگر آدم احساس می‌کند دست و دلش می‌لرزد. مشکل اصلی من پیدا کردن نقطه ثقل در زبان انگلیسی بود و باید آن‌را به "king James" (زبان ساده و همه فهم برای انگلیسی‌ها) که مردم عادی هم آنرا بخوانند. 
دیوانگان جایی می‌روند که فرشتگان می‌ترسند آنجا باشند، صدری با بیان این جمله ادامه داد: دلگرمی من برای قدم نهادن به این راه، آشنایی با نقالی از دوران کودکی‌ام بود. گمان می‌کردم من و نگارگر این کتاب، نقالانی هستیم که در مرزهای یک تمدن به نقالی ایستاده‌ایم. 
استاد دانشگاه لیک فارست، با تاکید برا ینکه تلخیص‌اش از شاهنامه بر مبنای شخصیت‌ها بوده نه وقایع اضافه کرد: من این حماسه را در یک قهوه‌خانه نقل نمی‌کنم، آن‌را برای نسلی نقل می‌کنم که
هری پاتر و ارباب حلقه‌ها را دیده است. حدود 100سال هم از پیدایش فیلم‌های نقل دار می‌گذرد. این فیلم‌ها یک لغت معنی خاص دارند و از تصاویر برای مخاطب نقل می‌کنند. فیلم‌هایی که کاراکتر درایور (شخصیت محور) هستند نه پلات درایور (موقعیت محور). در این آثار با تکوین شخصیت‌ها روبرو و به جهان درونی آنها علاقه‌مند می‌شویم. 
وی افزود: فیلم‌هایی که براساس وقایع ساخته می‌شوند از یاد می‌روند اما شخصیت‌هایشان همواره در اذهان باقی می‌مانند، برای نمونه شاید خیلی‌ها داستان فیلم «آقای هالو» محصول سال 1349 را فراموش کرده باشند اما کمتر کسی پیدا می‌شود كه ویژگی‌های شخصیت اصلی این فیلم را با بازی علی نصیریان فراموش کرده باشد. 
نویسنده «آخرالزمانی در همین نزدیکی» درباره شخصیت‌هایی که در تلخیص‌اش آورده توضیح داد: تنها کسانی را در این تلخیص گنجاندم که حرف می‌زدند. برای نمونه دو پهلوان تورانی به نام‌های هومان و برامان همراه سهراب بودند اما فقط هومان در جنگ‌های مختلف سخن می‌گفت.

وی حفظ صدای فردوسی را از دیگر نکات مدنظرش در این تلخیص دانست و تصریح کرد: بسیاری از کسانی که از شاهنامه تلخیص نوشته‌اند، صدای فردوسی را نیاوردند اما من حتی براعت استهلال فردوسی را هم آورده‌ام. وقتی شاهنامه را تلخیص می‌کنید نمی‌توانید بگویید حساسیت‌های فردوسی نقشی نداشته است. سه مورد بود که در این کار حساسیت من را برانگیخت. نخست تکثر قومی شاهنامه برخلاف تفسیر نیمه فاشیستی قرن بیستم که می‌گوید شاهنامه تکثر قومی ندارد. فردوسی حتی به شخصیت‌های مثبت تورانیان، مانند پیران هم به خوبی پرداخته است. 
صدری ادامه داد: دوم مساله زنان و مردان شاهنامه است که شخصیت‌های اصلی زن مانند سیندخت، بسیار مثبت‌اند و اگر چنین شخصیتی نبود یک داستان عاشقانه به تراژدی بدل می‌شد. موضوع سوم به رشته تحصیلی  که جامعه‌شناسی است برمی‌گردد و  نمی‌توانم نسبت به آن بی‌تفاوت باشم و با دید جامعه‌شناسی هم به شاهنامه نگاه کردم. برای نمونه کوشیدم روابط حماسی پهلوانان و شاهان را برجسته کنم.
در ادامه نشست صدری اسلایدهایی را که از تلخیص‌اش تهیه کرده بود روی پرده ویدئو پروژکشن به نمایش گذاشت و با اشاره به دل‌آگاهی و ساختارهای جهان شمول انسانی و جهانی گفت: خیلی از محققان به افسانه‌ها چین نگاهی دارند. مثلاً تم نزاع پدر و پسر، در فیلم‌ها و نمایشنامه‌ها و کتاب‌های بسیاری آمده است. شاید دلیل آن تجربه زیستی و پدر و پسر بودن است و به همین دلیل در اکثر فرهنگ‌ها مخرج مشترکی با این موضوع داریم. 
این مترجم افزود: نکته دیگری که در کتابم به آن پرداخته‌ام میراث مشترک اقوام هند و اروپایی است. در این اثر از تمدن مایاها و آزتک‌ها یا اینکاها صبحت نشده، بلکه به میراث مشترک تمدن هند و اروپایی اشاره شده است. علت تشابه ریشه‌ها اقوامی است که از یک جا آمده‌اند. 
فره ایزدی
در ادامه صدری با انتقاد از ذکر نام برنامه گفت: عنوان اصلی برنامه «فره ایزدی و جانشینی است» و واژه «آن» که بعد از جانشینی در پوستر برنامه ذکر شده، نادرست است. موضوع این است که چگونه شاهنشاهی از یک نفر به دیگری واگذار می‌شود. «فره ایزدی» که همان هاله‌ دور سر شاه است که یزدان به او عطا می‌کند. این هاله شرط لازم پادشاهی است اما کافی نیست. گاهی موضوع انتقال شاهی و جانشینی به شکل اتوماتیک است، یعنی از شاه شایسته به فرزند شایسته می‌رسد اما در نیمی از موارد بحران مشروعیت بوجود می‌آید. اینجاست که گوش جامعه‌شناس تیز می‌شود و هنگام بحران تضادها باعث آشکار شدن ساختار اجتماعی می‌شوند و تازه درمی‌یابیم ساختار جانشینی چگونه است. 
وی ادامه داد: اینجاست که به سوال مهم «شاهنامه حماسه شاهان است یا حماسه پهلوانان؟» می‌رسیم. به نظرم وقتی بحران به وجود می‌آید، شاه در اثر استبداد، ظلم و خودخواهی و دروغ یا فره ایزدی‌اش را از دست می‌دهد یا این هاله بسیار ضعیف و ناپدید می‌شود، تا به خودی خود مقام شاه از او سلب شود و کسانی که می‌توانند در این باره اعمال نظر کنند، طبقه پهلوانان‌اند.
 
تعریف پهلوانان
صدری با اشاره به مشکلات برگردان شاهنامه به انگلیسی، توضیح داد: در ترجمه خیلی وقت‌ها چیزهایی را از دست می‌دهی اما گاهی اوقات ترجمه از زبان اصلی بهتر می‌شود. برای نمونه واژه پهلوان در گذشته معنای گسترده‌ای داشت اما حالا این واژه انسان تنومند و کشتی‌گیری را در ذهن تداعی می‌کند اما من در ترجمه پهلوان از اصطلاح نایف استفاده کردم که در فرانسوی هم معنی شوالیه را می‌دهد. پهلوان‌ها عموماً قوی هیکل نبودند، البته مثل سامورائی‌ها فنون و مهارت جنگی را می‌آموختند. البته موضوع به همین‌جا ختم نمی‌شد. پهلوانان ملوک الطوایف هم بودند. بارها آنها در شاهنامه، شاه خطاب می‌شوند. پهلوان‌ها «فره ایزدی» دارند ولی شاهنشاه ایران، شاه همه بود. این موضوع ساختار حکومت اشکانیان را یادآوری می‌کند که البته نام آنها در شاهنامه نیست اما شاهنامه برگرفته از فرهنگ سیاسی اشکانی و ساسانی است و پهلوانان در جریان جانشینی خیلی قدرت دارند. 
صدری با اشاره به داستان جمشید گفت: وقتی این پادشاه فره ایزدی را از دست می‌دهد، جمعی از اشراف ضحاک را حاکم ایران می‌کنند و او حدود هزار سال حکمرانی می‌کند. همچنین وقتی نوذر فره ایزدی را از دست می‌دهد برخی پهلوانان در صدد برمی‌آیند یکی از خودشان را جانشین وی کنند که این یک کودتای نافرجام به حساب می‌‌آید. از دست رفتن فره ایزدی نوذر، پسرانش را هم از رسیدن به پادشاهی بازمی‌دارد. حالا امکان پادشاهی از خاندان نوذر سلب شده و به یکی دیگر از خاندان‌های شاهی می‌رود. گروهی از موبدان و پهلوانان تصمیم می‌گیرند که طهماسب را جانشین نوذر معرفی کنند که این هم ناشی از یک نوع فعالیت و بینش «اریستو کراسی» است. 
کمیک در شاهنامه
مترجم «جامعه‌شناسی روشنفکران» درباره هفت‌خوان رستم گفت: در این بخش‌ها از شاهنامه، رستم دستیاری به نام اولاد داردکه همه جا همراهی‌اش می‌کند. رستم هم به پاس این وفاداری به او وعده حکومت مازندران را می‌دهد. اینجاست که شاهنامه مایه‌هایی از کمیک هم به خود می‌گیرد. رستم سفارش اولاد را به شاهنشاه می‌کند و البته اوهم خودرای عمل نمی‌کند و برای پادشاهی اولاد با بزرگان مازندران مشورت می‌کند و آنها اصطلاحاً با اولاد بیعت می‌کنند. 
در ادامه برنامه صدری به  بیان ویژگی‌های برخی شاهان در شاهنامه پرداخت و توضیح داد: انتقال حکومت از ضحاک به فریدون، انقلاب، از کی‌کاوس به کیسخرو  و از بهمن به هما، انتقال از مرد به زن است و اینجاست که ساسان پسر بهمن، قهر می‌کند وبه زندگی زیرزمینی رو می‌آورد تا پایه گذار سلسله ساسانیان شود. 

وی با تاکید بر اینکه پهلوانان توانایی داشتند شاه را کنار بگذارند، افزود: محبوبترین و درخشان‌ترین شاه، کیخسرو بود که هرچند مادرش تورانی است اما برای انتقام پدرش لحظه‌ای درنگ نمی‌کند. کیخسرو زمانی که از سروش (ندای آسمانی) می‌شنود باید غیبت کند، لهراسب را جانشین خود می‌کند که کسی انتظارش را نداشت. جالب است با اینکه می‌گویند در شرق، پادشاه همکاره بوده اما می‌بینیم که او حتی نمی‌توانسته بدون مشورت دیگران برای خودش جانشین انتخاب کند. به هرحال او لهراسب را برمی‌گزیند اما این باعث شورش درون درباری می‌شود که در نهایت به پیروزی کیخسرو می‌انجامد. کیخسرو مدعی می‌شود لهراسب نژاد شاهی دارد و از نوادگان نخستین پادشاهان اساطیری است و هرچند که شجره‌نامه هم وجود داشت اما پادشاه چنین ادعایی ‌مي‌کند و دیگران هم تمکین می‎کنند. 
 
یادی از شجریان، قوچان‌نژاد و نکونام!
 صدری نژاد، هنر، گوهر و خرد را چهار خصوصیت بارز، کیخسرو بهترین پادشاه شاهنامه توصیف کرد و افزود: چیزهایی در وجود انسان ذاتی است و چیزهایی هم اکتسابی. برای نمونه ما نمی‌توانیم رنگ پوست و مو، همنیطور جنسیت و ملیت‌مان را مشخص کنیم اما اگر یک نفر که استعداد موسیقی دارد، این رشته را دنبال کند، تبدیل به شجریان شود یا اگر فوتبال تمرین کند تبدیل به نکونام و قوچان‌نژاد شود! شاهان باید هنرهای رزم و بزم را توامان می‌آموختند. هنر بزم به آن معنا که زیاده از حد  خوشگذرانی و بذل و بخشش نکنند. حتی رستم هم سیاوش را به زابلستان می‌برد تا این هنرها را به او بیاموزد.
 
استاد دانشگاه لیک فارست نبرد رستم و اسفندیار را یکی از دراماتیک‌ترین داستان‌های شاهنامه دانست و اظهار کرد: هردو محقند و هیچکدام نمی‌خواهند با دیگری بجنگند اما مجبورند. زمانی که اسفندیار به رستم توهین می‌کند که تو اصل و نسب نداری، رستم خود را نسل هوشنگ معرفی می‌کند. این یک نکته مهم در شاهنامه است. اسفندیار هم از نسل هوشنگ است و این دو باید باهم فامیل شوند اما این اتفاق نمی‌افتد چرا که اسفندیار هم اصل و نسبش را تغییر می‌دهد.
نشست «نقش فره ایزدی و جانشینی آن در شاهنامه» عصر روز گذشته (چهارشنبه 22 مرداد) در سرای اهل قلم برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها