چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۱
مرادی: پذیرش آرای بلانشو وحشتناک است

نشست «ادبیات و بودن از نگاه موریس بلانشو» عصر دیروز با حضور حسین مرادی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. مرادی در این نشست که دریچه‌ای برای شناخت بیشتر بلانشو نامیده شد، پذیرش آرای بلانشو را همراه با ترس و وحشت دانست و گفت: او هر آن‌چه را که ذهن تاکنون ساخته ویران می‌کند.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، علی‌اصغر محمدخانی، دبیر این نشست، در ابتدای جلسه بلانشو را نویسنده و نظریه‌پردازی فرانسوی معرفی کرد که تقریبا در تمام طول قرن بیستم زندگی کرده و چهره‌ای ‌تاثیرگذار محسوب می‌شود. محمدخانی با بیان این‌که نام و آثار بلانشو در جهان شناخته شده است افزود: بسیاری از آثار این نویسنده به فارسی ترجمه نشده است. آثار او را در چهار حوزه می‌توان دسته‌بندی کرد: روزنامه‌نگاری سیاسی، نقد ادبی، رمان‌نویسی و بخش آخر نوشته‌هایی چند رگه که در حوزه خاصی نمی‌گنجند.

به گفته محمدخانی بلانشو بر بسیاری از متفکران قرن بیستم از جمله دریدا و میشل فوکو تاثیر گذاشته و چهرهایی چون لویناس بر تفکرات وی تاثیرگذار بوده‌اند. وی در ادامه مضامین اصلی به کار رفته در آثار بلانشو را برشمرد و آن‌ها را در سه دسته تقسیم‌بندی کرد: خودِ ادبیات و مفهومش، مرگ که بحث مهمی در آثارش است و دیگری اخلاق و سیاست.

محمدخانی در ادامه نوشته‌های بلانشو را به نظریه «مرگ مولف» مربوط دانست و گفت: مساله دیگری که وی در آثارش مطرح می‌کند فهم مخاطب از متن است. این‌که تا چه حد می‌توانیم به نیت‌های نویسنده پی ببریم و این‌گونه است که درمی‌یابیم نظریه‌ای چون «مرگ مولف» در آرای بلانشو وجود داشته است.

وی این نشست را مدخلی دانست برای شناخت بهتر بلانشو، نویسنده و نظریه‌پرداز فرانسوی، و در پایان صحبت‌هایش و در معرفی منتقد جلسه گفت: حسین مرادی، دکترای زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه منچستر است و از پایان‌نامه دکترای خود در رابطه با آرا و آثار بلانشو دفاع کرده است.

در ادامه مرادی شروع به صحبت کرد و مختصری درباره زندگی و فعالیت‌های کاری و سیاسی بلانشو توضیح داد. وی درباره بخش‌های مختلف زندگی بلانشو چنین گفت: او از سال 1930 تا 1947 صحبت‌ها وگرایش‌های سیاسی داشت و ضد کاپیتالیسم، کمونیسم و ماتریالیسم بود. او بعد از این دوره به روستایی کوچک رفت و در آن‌جا رمان‌هایش را نوشت؛ آثاری که نمی‌توان آن‌ها را دقیقا رمان دانست و بهترین عبارت برای آن‌ها «روایت» است. او این آثار را می‌نویسد تا زمانی که به بحث‌های اصلی در ادبیات می‌رسد.

مرادی در ادامه افزود: بلانشو وضعیت و حالتی را توصیف می‌کند که در آن نه زمان هست و نه مکان. او در عکس‌العمل به هگل صحبت می‌کند و «بودن» را در جایی بی‌زمان و بی‌مکان توصیف می‌کند. یعنی معتقد نیست که از ابتدا «بودنی» بوده تا بتوان آن را دوباره ساخت یا آن را نقد کرد. او برخلاف هگل و سایرین رفتار می‌کند و معتقد است باید بگذاریم خودِ بودن بیاید و منشا آن در این میان اهمیت دارد.

طبق گفته‌های مرادی، با این تفکرات بلانشو انسان را از درون سیکل بسته‌ای که اندیشمندان پیشین برای او به وجود آورده بودند بیرون می‌کشد، سیکلی که انسان درون آن به بن بست می‌رسد. وی در این‌باره گفت: انسان برای این‌که به بودن برسد باید ابتدا به خودآگاهی برسد و خودش ساختار دنیای بیرون را شکل دهد. در حقیقت ویژگی این «بودن» را انسان تعیین می‌کند. آگاهی از جایی شروع می‌شود که انسان برای اشیا مفهوم‌سازی می‌کند و آن را به خودش انعکاس می‌دهد اما مساله اصلی برای بلانشو این‌جاست که آن شی هنوز در بیرون به طور کامل شناخته شده نیست.

وی برای روشن شدن این مبحث مثالی آورد و گفت: ما از اشیا با تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان به شناخت می‌رسیم. مثلا می‌گوییم «درخت»، غافل از این‌که آن درخت هنوز به خودیِ خود شناخته نشده است. بلانشو، برخلاف نظر هگل، معتقد است که هنر می‌تواند بودن را جدای این مفهوم‌سازی که تاکنون ما را به جایی نرسانده به ما بشناساند.

به اعتقاد مرادی وقتی برای یک موجود نامی می‌گذاریم مرگ واقعی او همان زمان رخ داده است. وی مسبب این موضوع را زبان دانست و گفت: ادبیات نیز با آوردن مفهوم و نشانه همین کار را می‌کند و آن را «چرخش اول ادبیات» یا «شیب اول ادبیات» می‌نامد. این‌گونه است که شی به نابودی کشیده می‌شود.

وی درباره شیب دوم ادبیات نیز توضیح داد و گفت: برخی شاعران معتقدند در زبان باید اتفاقی بیافتد تا بتوانیم از مفهوم‌سازی رهایی پیدا کنیم. در این مرحله سه عامل داریم: شی، مفهومی که ساخته شده و نشانه‌ای که برای آن به کار می‌بریم. در شیب اول شی از بین می‌رود و مفهوم و نشانه باقی می‌ماند. در شیب دوم مفهوم از نشانه جدا می‌شود و مفهومی باقی می‌ماند، بدون این‌که بتواند چیزی را نشان دهد.

وی افزود: تنها کاری که شعر برای موفق شدن می‌تواند بکند این است که واژه را به خودی خود در شعر داشته باشد، بدون این‌که ارجاعی به بیرون بدهد. این باعث می‌شود واژه تبدیل به همه چیز شود و شی و مفهوم از بین برود. در این‌جاست که می‌گویند واژه‌ها زمانی که در کنار هم قرار می‌گیرند باید خودشان را نشان دهند و ادبیات باید کاری کند که واژه به انعکاس صدا تبدیل شود و فقط و فقط تخیلی باقی می‌ماند که آن واژه‌ها نشان می‌دهند.

مرادی با بیان این‌که بلانشو معتقد است در این مرحله باید حرکت دومی رخ بدهد افزود: در این مرحله ادبیات به پوچی رسیده و فقط انعکاس صدا باقی مانده. باید کاری کنیم که واژه به بستری تبدیل شود تا آن شی که فراموش شده خود را نشان دهد و سوال اساسی این‌جاست که چطور این موضوع تحقق پیدا می‌کند؟

مرادی در ادامه مثالی از بلانشو آورد و گفت: واژگان در کنار هم گذاشته می‌شوند و از ترکیب آن‌ها ایماژی می‌سازند که گستره ایماژی که ما از قبل در ذهنمان داشتیم با آن غیر قابل تصور می‌شود. در این‌جا نه مفهوم‌سازی انسان رخ می‌دهد و نه زبان، بلکه آن شی خود را نشان داده است.

به گفته مرادی، بلانشو در توضیح نظراتش به یکی از اشعار شارل بودلر نگاه می‌کند؛ شعری که در بخشی از آن آمده: «وسیع‌بودن به اندازه شب و نور». وی درباره این شعر گفت: بلانشو می‌گوید وسیع‌بودن یک ایماژ است اما شب و نور هر یک به طور جداگانه برای خود ایماژی از وسیع‌بودن را نشان می‌دهند اما زمانی که این دو در کنار هم قرار می‌گیرند هیچ‌کدام از این دو قابل تصور نیستند و در این‌جا تخیلی در وسیع‌بودن در ذهن شکل می‌گیرد و نمی‌توانیم نامی بر آن بگذاریم.

وی در ادامه سوالی را با این مضمون مطرح کرد که «بودن چه ویژگی‌هایی دارد؟» و دراین‌باره گفت: بودن هیچ‌گاه شکل نمی‌گیرد و به محدودیت نمی‌رسد. این حرکت همیشه رو به آینده است و برای کسانی که با این حالت زندگی نکرده‌اند عواقب خطرناکی دارد. تفکر بلانشو در یک دوران با خود ترس و وحشت می‎‌آورد زیرا هر آن‌چه را ذهن تاکنون ساخته بود ویران می‌کند و دیگر برای هیچ چیز معنای واحدی نداریم.

بلانشو در سال 1907 به دنیا آمد و سال 2003 از دنیا رفت. از این نویسنده تاکنون آثاری چون «حکم مرگ» با ترجمه احمد پرهیزی، «از کافکا تا کافکا» با ترجمه مهشید نونهالی، «جنون روز» با ترجمه پرهام شهرجردی و «ادبیات و مرگ» با ترجمه لیلا کوچک منش در ایران منتشر شده است.

این نشست عصر دیروز سه‌شنبه 2 اسفند با محوریت نظرات و آثار موریس بلانشو، نویسنده و نظریه‌پرداز فرانسوی، یکی از چهره‌های برجسته‌ قرن بیستم، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها