چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۷
سفير لهستان: نظريه «كتمان» ميلوش برگرفته از آموزه‌های اسلامی است

سفیر لهستان در ایران، در نشست «عصری با چسلاو میلوش» که عصر دیروز در شهر کتاب برگزار شد، آثار این برنده لهستانی نوبل ادبیات را دارای ارزش‌های خاصی دانست و از مفهوم «تقیه» در داستان «ذهن اسیر» او با نام نظریه «كتمان» یاد كرد که به گفته او برگرفته از آموزه‌های اسلامی است.-

به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، نشست بررسی زندگی و آثار چسلاو میلوش برنده لهستانی جایزه نوبل ادبیات، عصر دیروز 22 آذر ماه با حضور سفیر و اعضای فرهنگی سفارت لهستان و علیرضا دولتشاهی، نويسنده و مترجم، در مركز فرهنگی شهر كتاب برگزار شد.

چسلاو میلوش شاعر و نویسنده برجسته لهستانی است كه در سال 1980 میلادی توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود كند. از او تاكنون تنها یک اثر در ایران به طور مستقل ترجمه و منتشر شده است. مراسم آغازین این جلسه همراه با پخش فیلمی مستند درباره زندگی میلوش بود كه حدود یک ساعت به طول انجامید. در این فیلم مستند زندگی و آثار میلوش از زبان خود او، همكاران و دوستانش روایت شد كه جنیه‌های مختلفی از زندگی وی را روشن می‌كرد.

در ادامه، هانیا عسگری، مجری برنامه، دلیل تشكیل این برنامه را چنین عنوان كرد: سه‌شنبه ۲۲ آذر و به مناسبت گرامیداشت صدمین سال تولد میلوش، شاعر و نویسنده برجسته لهستانی اختصاص دارد. او در سال 1911 میلادی چشم به جهان گشود و به دلیل مخالفت‌هایی كه با حاكمیت استالین داشت در سال 1951 ابتدا به فرانسه و سپس به آمریكا تبعید شد. او با نگارش كتاب «ذهن اسیر» در سال 1953 در سطح بین‌المللی به شهرت رسید و در سال 1980 موفق به كسب جایزه نوبل ادبیات شد.

وی ادامه داد: آثار این نویسنده بزرگ متاثر از همبستگی با جنبش‌های آزادی‌خواهانه لهستان است كه تحولی عظیم در دموكراسی را در سال‌های 1989 و 1990 برای این كشور در پی داشت.

علي‌اصغر محمدخانی، معاون امور فرهنگی مرکز شهر كتاب نیز در ادامه از برنامه‌های فرهنگی‌اي سخن گفت كه برای شناساندن زبان فارسی در خارج از كشور و برعكس ترتیب داده‌اند. او همچنین از شهرام شیدایی و اسموژنسكی، ایران ‌شناس، یادی كرد كه هر دو به طور مشترک برای شناساندن ایران و لهستان كار كرده‌اند و اثری مشترک هم داشته‌اند. او از اسموژنسكی به عنوان یكی از اركان امروز زبان و ادبیات فارسی در لهستان نام برد كه آثاری درباره ادبیات عرفانی از جمله آثار مولوی و سنایی داشته است.

به اعتقاد محمدخانی شناخت ایرانیان از ادبیات لهستانی خیلی زیاد نیست ولی از آن سو لهستانی‌ها در چند دوره اخیر، در شناساندن فرهنگ و ادبیات ایرانیان بسیار كوشا بوده‌اند.
 
وی افزود:‌ با نگاه به منطقه بالكان و كشورهایی چون لیتوانی، استونی، صربستان، كرواسی و كشورهای نزدیک لهستان می‌بینیم زبان و ادبیات فارسی و به ویژه ادبیات عرفانی ما نفوذ داشته و آثاری از سعدی،‌ حافظ، مولانا و حتی ابوسعید ابوالخیر به زبان لهستانی ترجمه شده و اكنون ما دو كرسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه‌های ورشو و كراكف داریم كه به ترجمه ادبیات كلاسیک و معاصر ما می‌پردازند. 

محمدخاني در پایان سخنانش از آمادگی برای انتشار كتاب‌های دوزبانه برای معرفی متقابل ادبیات دو كشور سخن گفت و از برنامه‌های آینده برای معرفی ادبيات و فرهنگ كشورهای دیگر در ایران خبر داد.

در ادامه، یولیوش گویو، سفیر لهستان در ایران شعری از میلوش به نام «شهر جوانی‌های من» را به سه زبان انگلیسی، لهستانی و فارسی خواند.

سپس گویو شروع به صحبت كرد و از مدیریت شهر كتاب برای موقعیتی كه در اختیار نمایندگان این كشور گذاشته شده تشكر كرد. او میلوش را شاعری لهستانی-لیتوانیایی معرفی كرد كه علاوه بر این شاعری، دیپلمات، نویسنده و مترجم هم بود.

وی درباره ملیت میلوش افزود:‌ دو كشور لهستان و لیتوانی در طول تاریخ با هم مشتركات زیادی داشته‌اند و برای بسیاری از لهستانی‌ها میلوش در اصل جانشین یک شاعر بسیار مطرح دیگر به نام آدام میتسكیه‌ویچ است كه او نیز اصالتی لیتوانیایی داشته. شهرت میلوش را در لهستان می‌توان با شهرت مولانا در ایران مقایسه كرد.

گویو در ادامه افزود: تاثیر اشعار میلوش بر ادبیات لهستان چنان پیچیده است كه شايد توضیح آن در فرصتی كوتاه ساده نباشد. در كنار ارزش ادبی اشعار، بايد ارزش‌های هنری، تاریخی و حتی سیاسی را نیز به اشعار او افزود. تاریخ پیچیده و پر از فراز و نشیب لهستان را در اشعار لهستان هم می‌شود مشاهده كرد.

وی در ادامه توضیحی كوتاه درباره زندگی میلوش داد و افزود: او در سال 1911 به دنیا آمد، یعنی درست زمانی كه لهستان تحت اشغال سه امپراتوری بزرگ آن زمان اروپا بود و هنوز در نقشه جغرافیایی وجود نداشت. در سال 1918 لهستان توانست استقلال خود را به دست بیاورد و تقریبا از ابتدای دهه پنجاه میلوش مجبور شد كشورش را ترک كند. به همین دلیل است كه او را یک دیپلمات می‌نامیم چون بعد از جنگ‌جهانی دوم او ابتدا خواست به دولت جدید لهستان كه شكل كمونیستی پیدا كرده بود خدمت كند و مدتی را در مقام كاردار فرهنگی در كشورهای فرانسه و ایالات متحده فعالیت كرد اما به دلیل ایده‌ها و نظرات آرمان‌گرایانه‌اش نتوانست این فعاليت را برای مدت زیادی ادامه دهد.

وی این سلسله حوادث را در كنار ممنوع‌الچاپ شدن آثار میلوش در لهستان، دلیلی دانست برای این‌كه در آن زمان بسیاری از افراد نمی‌دانستند چنين شاعری را در كشورشان دارند. به گفته گویو او در زمانی كه خارج از كشورش بود به شدت با دولت كمونیستی مخالفت كرد.

گویو افزود: نكته جالب برای مردم ایران شاید این نكته باشد كه او در كتاب «ذهن اسیر» به نظریه فلسفی «كتمان» می‌پردازد كه موقعیت بسیاری از روشنفكران را در حكومت كمونیستی نشان می‌دهد؛ افرادی كه نمی‌توانستند عقاید خود را به شكل آزاد و روشن بیان كنند و مجبور بودند آن چیزی را كه برای دولتشان مطبوع است نشان بدهند.

وی نظریه «كتمان» با مفهوم «تقیه» مقایسه كرد و آن را مفهومی از نوعی فلسفه در كشورهای مسلمان دانست كه بر اساس آن وقتی موضوعی در شرایط سختی از زندگی، فرد را تهدید می‌كند وی می‌تواند بر خلاف عقایدش رفتار كند.

در ادامه صحبت‌ها، علیرضا دولتشاهی سخنانش را با اشاره به دومین سالگرد درگذشت ایران‌شناس لهستانی، اسموژنسكی، آغاز كرد و از اینكه نویسنده‌ای مطرح چون میلوش در ایران ناشناخته مانده گله كرد.

وی گفت: امسال كه توسط سازمان یونسكو، سال میلوش نام‌گذاری شده و همگان این سال را گرامی می‌دارند چرا در ایران برنامه‌ای اتفاق نیفتاده بود؟ همانطور كه ما به عنوان یک ایرانی انتظار داریم بزرگان ما را گرامی بدارند، خودمان نیز از سوی دیگر باید مفاخر كشورهای دیگر را گرامی بداریم. 

گويو به اهمیت شعر در میان ایرانیان اشاره كرد و از این‌كه اشعار میلوش به صورت یک اثر مستقل به فارسی ترجمه نشده‌ و مخاطب ايرانی برنامه‌‌هايی درباره او، هیچ تصویری از سبک اشعارش در ذهن ندارد، اظهار ناراحتی كرد. وی در ادامه مروری داشت بر زندگی برنده جایزه ادبی نوبل در سال 1980 و گفت: بعد از مخالفت او با نظام حاكم بر لهستان به وی لقب «دشمن مردم» را می‌دهند و نام او به عنوان یك تابو مطرح می‌شود.

او در بخشی از سخنانش هم به مقایسه آدام میتسكیه‌ویچ و میلوش پرداخت و میلوش را حاصل فرهنگی چندوجهی دانست كه در لهستان و لیتوانی شكل گرفته و افزود: میلوش را باید نماد تعامل و تفاهم فرهنگی دانست. 

گويو در بخش پایانی سخنانش به مقایسه میلوش و شاعری چون هربرت پرداخت و گفت: هربرت نماد مخالفان كشور لهستان است؛ در حالی كه میلوش از كشورش گریخت و در كنار مردم نماند اما رفتنش به معنای بریدن از تمام پیوندهایی كه روشنفكر را با خاک مردم و تاریخ پیوند می‌دهد نیست. اگر میلوش در لهستان نماند، در خارج هم نتوانست راحت زندگی كند.

او تفاوت میلوش با شاعران نسل بعدش را در مفهوم «وطن» دانست و گفت: برای میلوش مفهوم وطن عینیت پیدا نكرده و شاعران نسل بعد به صورت عینی یک وطن دارند. او این مفهوم را در اشعارش با نمادهایی بیان كرده و وطنی برباد رفته را به تصویر می‌كشد.

دولتشاهی به ترجمه‌های این شاعر و نویسنده هم اشاره داشت و از ترجمه‌های آثار یكی از شاعران آمریكایی به نام ویتمن به زبان لهستانی یاد كرد. او دلایلی را برشمرد كه میلوش اشعار ویتمن را برای ترجمه برگزیده و شیفتگی وی را در سه دوره مختلف زندگی میلوش بررسی كرد. دولتشاهی در پایان علاقه، عشق و آزادی را سه مفهوم مشتركی دانست كه در اشعار ویتمن و میلوش قابل مشاهده است.

در پایان برنامه نیز تصاویری از ویتمن به همراه اشعاری از وی پخش شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها