یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۶
داوري اردكاني: كمتر به شان علمي داروين توجه كرده‌ايم

رضا داوري اردكاني در نشست «دين و نظريه تكامل» با تاكيد بر جنبه علمي و نوآوري داروين در كتاب «اصل انواع» گفت: افرادي در جهان علم فهم و روح جهان را دچار تكان و تحول كردند كه داروين از جمله اين افراد است و ما كمتر به اين شان از شخصيت او توجه كرده‌ايم و تنها به نقد نظرياتش پرداخته‌ايم./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دومين نشست از سلسله نشست‌هاي «فلسفه دين» به بررسي دين و نظريه تكامل و مواجهات متفكران مسلمان ايراني با نظريه تكامل اختصاص داشت. اين نشست صبح امروز (29 خرداد) به دبيري قاسم پورحسن در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگ برگزار شد.

پورحسن در ابتداي اين نشست گفت: بحث ميان دين و نظريه تكامل و همچنين مواجهه متفكران ايراني با اين نظريه، يكي از مسايلي محسوب مي‌شود كه به لحاظ تاريخي قابل جست‌وجو ست. همچنان كه در مسيحيت شاهد مواجهات متفكران ديني با اين نظريه‌ايم،  متفكران ديني مسلمان به ويژه در مصر و ايران نيز ديدگاه‌هايي در برابر آن اتخاذ كردند كه مي‌توان آنها را در چهار ديدگاه كلي جاي داد.

وي نخستين ديدگاه در برابر اين نظريه را «تعارض» معرفي كرد و گفت: معتقدان به اين ديدگاه، بر اين باور بودند كه نظريه تكامل با دين در تعارض است. اين ديدگاه پس از ترجمه بخش‌هايي از كتاب داروين در ايران و به پيشگامي نجفي اصفهاني معروف به مسجدشاهي شكل گرفت. او در جلد دوم كتابش با اندكي مسامحه بيان مي‌كند كه نظريه تكامل را مي‌توان جداي از دين در نظر گرفت و بررسي كرد.

پورحسن ادامه داد: علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» و سيدحسين نصر در كتاب «انسان و طبيعت» نيز مخالفت‌شان با اين نظريه را ابراز و شش نوع ناسازگاري براي آن برشمرند كه تعارض با نظم طبيعت، خلقت انسان، كرامت انسان و غايت و هدف‌مندي جهان از جمله آنهايند. در مصر نيز «رشيدرضا» در تفسير «المنار» با نظريه تكامل مخالفت مي‌كند، اما به صورت تلويحي نوعي سازش و پذيرش نيز نسبت به آن نشان مي‌دهد.

وي با اشاره به مخالفت شديد آيت‌الله مكارم شيرازي و آيت‌الله سحابي با نظريه جنجالي داروين گفت: ديدگاه‌هاي مخالفي كه در مواجهه بانظريه تكامل شكل گرفتند، بر دو قسم علمي و مادي‌گرايانه بودند. گروه‌هاي چپ ايران اين نظريه را مهم‌ترين ديدگاه در تحكيم مباني مادي تلقي مي‌كردند.

وي يادآور شد: پس از انتشار كتاب «جانورنامه» ميرزاتقي خان انصاري كه از استادان دارالفنون بود، نخستين مواجهات در برابر نظريه تكامل از سوي مهدي نجفي اصفهاني معروف به مسجدشاهي و ابوالمجد اصفهاني شكل گرفت.

سپس رضا داوري اردكاني در ابتداي سخنانش به مطالعه‌اي در فرهنگستان علوم درباره ورود و سير علم جديد در ايران اشاره كرد و گفت: بر اساس اين پژوهش، روند ورود علم جديد به ايران قدري ناهماهنگ و نامنظم بوده است و طي يك حكم كلي، نمي‌توان آن را سيري پيش‌رونده دانست.

وي افزود: آشنايي ما با نظرياتي كه به نظريه تكامل معروف‌اند، يازده سال پس از انتشار كتاب «اصل انواع» داروين آغاز شد، يعني زماني كه داروين كتاب مهم دوم خود را نوشت. در اين زمان، ميرزاتقي خان انصاري، استاد دارالفنون در يازده صفحه از كتاب «جانورنامه» گزارشي از نظريه تكامل ارايه داد. درباره درستي مطلبي كه او نوشت، نمي‌توان حكم داد، بلكه حدس مي‌زنم كه ميرزاتقي خان در هنگام نوشتن اين مطلب، كتاب «اصل انواع» داروين را نديده و تنها به گزارش‌هايي كه از آن به او رسيده بود، اكتفا كرده باشد.

نويسنده كتاب «ما و تاريخ فلسفه اسلامي» ادامه داد: يازده سال پس از انتشار كتاب «جانورنامه» سيد جمال‌الدين اسدآبادي مقاله‌اي در اين باره نوشت كه از جهتي درخشان و از جهتي نه چندان قابل اعتنا بود. او اين مقاله خواندني را در رد مذهب نيچري يا ناتوراليسم و ماترياليسم نوشت و نظريات داروين و لامارك را در آن به هم آميخت، در حالي كه ديدگاه‌هاي اين دو نظريه‌پرداز در مواردي مخالف يكديگرند.

داوري ادركاني به تاثير فراوان رساله سيدجمال تاثير اشاره كرد و گفت: اين تاثير به گونه‌اي بود كه مقاله مورد نظر طي سيزده ماه دو بار در هند منتشر شد. شايد يكي از دلايل تاثير فراوان اين رساله، لحن تند و ايدئولوژيك آن باشد. شايد داروين نيز با برخي از دلايلي كه سيدجمال در رد مذهب نيچري ذكر كرد، موافق بود، زيرا او با برخي از نظريات لامارك موافق نبود.

وي به كتاب ديگري از متفكران ايراني در رد نظريه تكامل اشاره كرد و گفت: حدود سي سال پس از رساله سيدجمال، فردي كه در كتابش خود را «حائري‌زاده» معرفي كرد و در واقع «هزارجريبي» نام داشت، كتابي با عنوان‌ «فلسفه الانسان» نوشت. او در اين اثر، مطالبي از رساله سيدجمال را نقد كرد، در حالي كه هر دوي آنها جزو گروهي بودند كه ميان دين و نظريات ترانسفورميست يا تكامل، تضاد قايل‌اند. در گزارش‌هاي هر دو، نوعي آشفتگي وجود دارد. هزارجريبي كتاب ديگري نيز نوشت كه مورد توجه قرار گرفت.

داوري ادركاني با بيان اين كه «در كتاب‌هاي متفكران ايراني بر رد نظريه تكامل، نوعي مواجهه با ماترياليسم وجود دارد» عنوان كرد:‌ اين برداشت از آن جهت است كه اين متفكران مواجهه مستقيم با داروين نداشتند. داروين و لامارك ماترياليست نبودند، اما ماترياليست‌ها به نظريات آنان علاقه‌مند بودند.

وي با تاكيد بر جنبه علمي و نوآوري داروين گفت: افرادي در جهان علم  در فهم و روح جهان تكان و تحول ايجاد كردند كه داروين از جمله اين افراد است و ما كمتر به اين شان از شخصيت او توجه كرده‌ايم و تنها به نقد نظرياتش پرداخته‌ايم. بر همين اساس، هنگام مطالعه كتاب مسجدشاهي در نقد نظريه تكامل متوجه نوعي سوءتفاهم شدم.

داوري اردكاني كتاب مرحوم دكتر يدالله سحابي درباره نظريه تكامل را درست‌ترين و قابل اعتناترين كتاب در ميان متفكران ايراني برشمرد و گفت: دكتر سحابي در اين رشته درس خوانده و استاد بود و در كتابش كوشيد با روش علمي به بررسي موضوع بپردازد. مرحوم سحابي در اين كتاب اصرار دارد كه دين و علم در تعارض با يكديگر نيستند، اما در عين حال، از ترانسفورميسم دفاع نمي‌كند و تاكيد مي‌كند كه ما بايد آن را به عنوان يك تئوري اثبات نشده بخوانيم و از آن آگاه باشيم. او تاكيد مي‌كند كه لزومي براي تاويل نظريه تكامل نيست، چرا كه هنوز به علم نپيوسته است و نمي‌توان صفت علمي را به آن اطلاق كرد.

وي افزود: فايده ديگري كه براي كتاب مرحوم سحابي مي‌توان برشمرد، اين است كه او در اين اثر، به بحث با مفسران بزرگ پرداخت و تفاسير آنها را مورد چون و چرا قرار داد. دكتر سحابي در كتابش با علامه طباطبايي و تفسيرش، نوعي معارضه مودبانه دارد. در ابتداي آشنا شدن با كتاب دكتر سحابي گمان مي‌كردم واكنش‌هاي زيادي در محافل علمي نسبت به اين اثر ابراز شود كه البته اين طور نشد.

داوري اردكاني با اشاره به برخي ديگر از كتاب‌هايي كه در رد مذهب نيچري و نظريه تكامل در ايران نوشته شدند، گفت: افرادي كه به رد اين نظريات پرداختند، آراي آزادي‌خواهانه داشتند. سيدجمال و ابوالمجد اصفهاني مي‌كوشند علمي نبودن اين نظريه را اثبات كنند، اما نمي‌گويند كه نظريه تكامل ديني نيست، بلكه تاكيد مي‌كنند كه اين نظريه علمي نيست. آنان با اين روش قصد داشتند بگويند كه دين مخالف علم و مطالب علمي نيست.

وي به ارزيابي كتاب‌هاي نوشته شده درباره اين موضوع پرداخت و گفت: فكر مي‌كنم خواندني‌ترين اثر در اين زمينه، مقاله سيد جمال‌الدين اسدآبادي باشد و روش‌مندترين آنها نيز كتاب مسجدشاهي است. مسجدشاهي با روش فقه و اصول به مبارزه متدولوژي علمي رفت. در واقع، مسجدشاهي و داروين زبان مشترك ندارند. داروين روش تجربي و توصيفي داشت، در حالي كه مسجدشاهي روش فقه و اصول را در نقد نظريه او در پيش گرفت. اين كه آيا اين دو روش مي‌توانند در تقابل با يكديگر قرار بگيرند يا خير، موضوعي است كه بايد درباره آن فكر كرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط