چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸
قصه‌ای از غصه بزرگ خراسان؛ وقتی نیشابور سقوط کرد

علی‌اکبر شهابادی، دانش آموخته دکترای تاریخ و سرگروه تاریخ اداره‌کل آموزش و پرورش خراسان رضوی، نایب رئیس انجمن معلمان تاریخ استان خراسان رضوی و دبیر انجمن ایرانی تاریخ شعبه منطقه‌ای خراسان، در یادداشتی برای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ضمن مروری بر روند تصرف نیشابور توسط مغولان، جایگاه و اهمیت این رویداد حُزن‌انگیز اما مهم تاریخی را بررسی کرد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی - علی‌اکبر شهابادی:

هجوم مغولان به ایران یکی از رویدادهای مهم تاریخ ایران است که تاثیرات فراوانی در آینده ایران داشت. هرچند این حمله، بخشی از زیرساخت‌های تمدنی و فرهنگی ایران را با بحران مواجه کرد؛ اما در عین حال زمینه مبادلات تجارت بین‌المللی را برای مردمان آن عصر فراهم کرد و تغییرات فرهنگی (ذائقه غذایی، گیاهان تازه و سبک‌های هنری مانند مینیاتور ایرانی) را نیز به دنبال داشت. در این میان شهر نیشابور نیز مورد تاخت‌وتاز مغولان قرار گرفت و تا اواسط دوره ایلخانی از پیامدهای این حمله، کمر راست نکرد. در این یادداشت به اختصار روند تصرف نیشابور توسط مغولان و جایگاه نیشابور واهمیت آن مورد کنکاش قرار خواهد گرفت.
 
جایگاه نیشابور و ویژگی‌های آن همزمان با حمله مغولان
در توصیف مورخان دوره اسلامی، نیشابور و اهالی آن از جایگاه علمی و فرهنگی بسزایی برخوردار بوده­‌اند. در دوره خلافت عباسی و حتی پس از هجوم مغولان توصیف‌های بسیاری از اهمیت و بزرگی این شهر شده و با شهرهای بزرگ آن زمان؛ بغداد، قاهره، دمشق، قیروان و شیراز نیز مقایسه شده است. ویژگی‌های شهر نیشابور را همزمان با تهاجم مغولان می‌توان در چند توصیف خلاصه کرد: وفور نعمت، جمعیت فراوان، عمارت­‌های بسیار و باشکوه، معادن فیروزه، تعداد زیاد کاروان‌ها و کاروانسرا‌ها، رونق تجارت، کثرت مدارس و خانقاه‌ها، مساجد و کلیساها. پس به‌عبارت دیگر می‌توان گفت که این شهر از تنوع فرهنگی، جمعیتی و دینی برخوردار بوده است.
 
بر اساس کاوش­‌های باستان‌شناسی که در سال 1397 در شادیاخ نیشابور صورت گرفته است، شماری از بناهای صنعتی مانند شراب­سازی، آهنگری، سفال­گری و شیشه­‌گری در آن منطقه به پیدایی آمده است. افزون بر بناها، از یافته­‌های آن کاوش می­‌توان به ظرف‌ها و لوازم فرهنگی مانند سازه‌های سفالی، شیشه‌ای و گچبری‌ها، اشاره کرد که همه این­ها بیانگر جایگاه صنعتی نیشابور پیش از حمله مغولان است.
 
نیشابور مانند تعدادی از شهرهای قدیمی دیگر چون ری و دامغان در شاهراه خراسان و جاده ابریشم قرار گرفته و این گذرگاه به غیر از اینکه پیوسته در خدمت تجارت و مسافرت بوده، در مسیر جنگ‌ها، هجوم‌ها و تهاجم بیگانگان نیز قرار داشته است. پس یکی دیگر از امتیازات این شهر جایگاه ژئوپلتیکی، ارتباطی و تجاری آن بوده است.

 
در کتاب «تاریخ جهانگشای جوینی»، درباره جایگاه شهر نیشابور، قبل از مغول، نوشته شده‌ است:
«اگر زمین را نسبت به فلک توان داد، بلاد، به مثابت نجوم آن گردد و نیشابور، از میان کواکب، زهره زهرای آسمان باشد و اگر تمثیل آن به نفس بشری رود، به حسب نفاست و عزت انسان، عین انسان تواند بود، و ماذا یصنع المرء…ببغداد و کوفان…و نیشابور فی‌الارض…کالانسان فی‌الانسان. حبذا شهر نیشابور که در روی زمین / گر بهشتی است خود اینست و گر نی خود نیست».
 
چگونگی تصرف نیشابور در حمله مغولان
چنانکه اشاره شد، نیشابور پیش از حمله مغولان اهمیت بسیاری داشت و در ردیف شهرهای چهارگانه خراسان بزرگ شامل مرو، بلخ و هرات به‌شمار می‌آمد. این شهر از مراکز عمده سامانیان و غزنویان بود و در عهد سلجوقیان و خوارزمشاهیان نیز از مراکز معتبر و آباد بود. نیشابور چندین بار بر اثر زلزله و حمله غزنویان ویران شده بود، به‌طوری‌که در هنگام حمله مغول در پیرامون نیشابور قدیم، شهر معتبر دیگری به نام «شادیاخ» بنا شده و در واقع در این دوران همین شهر شادیاخ است که از آن به عنوان نیشابور یاد می‌شود. (اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ص۵۵) در نخستین عبور لشکریان جَبَه نویان و سبتای بهادر سرداران مغول که مأموریت دستگیری سلطان محمد از طرف چنگیز به آن‌ها داده شده بود، از خراسان، حکمران نیشابور تصمیم به تسلیم گرفت و با تقدیم هدایای نفیس و علوفه لشکر به آنان برای شهر نیشابور و مردم آن امان گرفت و اینگونه شهر را به دست خود و به فرمان سران سپاه مغول ویران نمود. از طرف دیگر طرفداران ترکان خاتون و اوزلاغ شاه برادر کوچکتر جلال‌الدین در صدد قتل جلال‌الدین خوارزمشاه برآمدند. جلال‌الدین به ناچار به خراسان گریخت و فتوحاتی نیز به دست‌آورد و قدرت و نفوذی یافت. مردم خراسان چون خبر فتوحات او را در پروان شنیدند، به نو‌سازی دیوار شهرها اقدام کردند. مردم نیشابور نیز از اطاعت حاکم توس که دست نشانده مغولان بود، سر باز زدند و مردم توس را نیز تحریک کردند تا حاکم مغولی را نابود کنند. شورشیان توس نیز آن حاکم شهر را کشتند و سرش را به نیشابور فرستادند. به‌دنبال این شورش، سپاهیان چنگیز به سرداری «تغاجار نویان» (TokucharNoyan) داماد چنگیز، شهر نیشابور را محاصره کردند و در سومین روز محاصره، داماد چنگیز بر اثر تیر یکی از کمانداران نیشابور کشته شد. جانشین این سردار، سپاهیان را به دو قسمت تقسیم کرد، بخشی را به توس فرستاد و بخشی را با خود به سبزوار برد و به تلافی مرگ تغاجار نویان سبزوار را ویران و خون بسیاری از مردم را جاری کرد. (گرایلی، نیشابور شهر فیروزه،۱۳۰)
 
 
 
در همین ایام جلال‌الدین خوارزمشاه که در خراسان بود مدت کوتاهی به نیشابور رفت و با استقبال مردم آن شهر روبه‌رو شد. او سه روز در نیشابور ماند و از سردارانی که مقاومت کرده بودند، تمجید به عمل آورده و مصالحه‌کاران را مورد خشم قرار داد. پس از رفتن جلال‌الدین سپاهیان مغولی به فرماندهی تولی پسر چنگیز که به‌تازگی مرو را گشوده بودند، رو به نیشابور گذاشتند. در این موقع در نیشابور قحطی آذوقه بود و همین گرسنگی و ضعف از قدرت و توان جنگجویان مبارز شهر می‌کاست. مردم شهر به ناچار قاضی شهر را به صلح و تسلیم نزد تولی فرستادند؛ اما او که قصد انتقام قتل تغاجار را داشت، این مصالحه را نپذیرفت. با آن‌که مردم ۳۰۰۰ چرخ بر دیوار حصارها کار گذاشته بودند و ۳۰۰ عراده و منجیق نصب کرده بودند و به نفت‌انداز مجهز بودند، تاب پایداری نیاوردند و پس از سه روز جنگ سخت و کشته شدن تعداد بسیاری از دو طرف، مغولان پیروز شدند. سرانجام در روز دهم صفر در فصل بهار ۶۱۸ مغول‌ها به شهر نیشابور ریختند. مغولان نخست حاکم شهر، مجیرالملک کافی و تنی چند از بزرگان آن شهر از جمله ضیاءالملک زوزنی و شیخ فریدالدین عطار شاعر و عارف بزرگ را کشتند. (همان، ۱۳۱)
مغولان تمامی زنان و مردان نیشابور را در صحرا جمع کردند و از میان آنان حدود ۴۰۰ نفر از صنعتگران را جدا کردند و بقیه را کشتند. در این زمان بود که دختر چنگیز و زن تغاجار که شوهرش در محاصره شهر نیشابور کشته شده بود، برای انتقام به این شهر رسید و خود وی نیز در کشتار بازماندگان شرکت کرد. (Boyle, The Cambridge History of Iran, 314) در این باره آمده‌ است:
«و به کینه تغاجار فرمان شده بود تا شهر را از خرابی چنان کنند که در آنجا زراعت توان کرد و تا سگ و گربه آن را به‌قصاص زنده نگذارند و دختر چنگیزخان که خاتون تغاجار بود، با خیل خویش در شهر آمد و هر کس که باقی مانده بود، تمامت را بکشتند، مگر ۴۰۰ نفر را که به اسم پیشه‌وری بیرون آوردند و به ترکستان بردند و اکنون از بقایای ایشان فرزندان هستند و سرهای کشتگان را از تن جدا کردند و مجلس به نهادند، مردان را جدا و زنان و کودکان را جدا» (بایمت­اف، «فاجعه نیشابور»، ۶۱).
تولی پس از محو کردن نیشابور راه هرات را پیش گرفت و یکی از سرداران خویش را با ۴۰۰ مرد جنگجو آنجا گذاشت تا اگر جانداری را یافتند، بی‌امان نابود سازند. (گرایلی، نیشابور شهر فیروزه، ۱۳۴). مغولان در ضمن خرابی نیشابور، آبادی‌های توس را نیز ویران کردند و شهر مشهد کنونی را هم که به مناسبت مزار علی ابن موسی الرضا و قبر‌ هارون الرشید محل توجه مسلمانان بود، به باد غارت و انهدام دادند. (موسوی، توس شهر خفته در تاریخ، ۴۰)
 
پیامد لشکرکشی مغولان به نیشابور
به نظر می‌رسد که صدمات و لطمه‌های روحی و فرهنگی حمله مغول بیش از ویرانی فیزیکی و خسارت‌های اقتصادی آن بوده‌است. مغول‌ها بر ایران مسلط شدند بدون آنکه ایدئولوژی جدیدی با خود آورده باشند (علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟، ۳۵۸). در این حمله مراکز علمی و فرهنگی نیشابور ویران شد. پس از ازبین رفتن مراکز علمی و فرهنگی، پویایی جامعه رو به افول گذاشت و عرفان و گرایش‌های غیرعقلانی گسترده‌تر از قبل شد و عملاً مردم را نسبت به سرنوشت خود بی‌اعتنا ساخت (همان: ص 480). حمله مغول بر رونق تصوف افزود زیرا در دوران ویرانی و مصیبت، تصوف به مهم‌ترین پناهگاه روحی و فکری مردم تبدیل شد و بسیاری به آن گرویدند (میرعابدینی، «تصوف (بخش اول)»، دانشنامه جهان اسلام).

کشتار و کاهش جمعیت در خراسان
یکی از عناصر مهمی که پس از حمله مغول باعث رکود اقتصادی ایران گردید، کاهش جمعیت شهرها و مناطق اسکان دائم بود. منابع هیچ آمار جامعی از جمعیت ایران قبل و بعد از این حمله به دست نمی‌دهند. هر چند آمار و ارقام کشتارها و قتل‌عام‌های ذکر شده در منابع طرفدار و مخالف مغولان برای این حمله آنچنان کلان ذکر شده‌ است که حتی باور وجود شهرهایی با چنین جمعیت کلانی را در آن زمان، مشکل می‌کند؛ اما همین آمارها شواهدی از شیوه نگرش مردم به تهاجمات مغول هستند. (Morgan, “Mongols”, Encyclopaedia of Islam) جوینی که خود از تاریخ‌نویسان طرفدار مغول به‌شمار می‌رود، می‌نویسد «هر کجا که ۱۰۰ هزار کس بود، ۱۰۰ کس نماند.» به غیر از قتل‌عام‌ها باید در نظر داشت که بسیاری از مردم را به اسارت بردند و بسیاری نیز در اثر بیماری‌های واگیر یا گرسنگی که در پی هر تهاجم خارجی پیش می‌آمد، جان خود را از دست دادند. همچنین روش جنگی مغولان چنین بود که هزاران اسیر را به‌عنوان حشر (قشون غیرنظامی) در جلوی لشکریان خود به حرکت درآورده و از آنان در تسخیر شهرها و نقاط جدید بهره می‌جستند. این اسرا درحقیقت همچون سپر انسانی مورد استفاده قرار گرفته و نیزه‌ها و سلاح‌های دیگری که ازطرف مدافعان شهر به‌سوی قوای تهاجمی مغول پرتاب می‌شد، به این اسرا اصابت می‌نمود (زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟،۱۵۳). عدد کشتار مغولان در نیشابور را عباس اقبال آشتیانی 1.748.000 نفر بیان می­‌کند که بیانگر کاهش جمعیت و دگرگونی در بافت جمعیتی و قومی آن منطقه است.

نابودی کشاورزی و زیرساخت‌­های آن
در تاریخ از رونق کشاورزی در نیشابور و بسیاری از مناطق دیگر ایران یاد شده‌ است. اگر در ایران عهد باستان اقتصادی به نسبت نیرومند به وجود آمده بود، به‌واسطه برخورداری از شرایط و امکانات طبیعی مناسب بود. بسیاری از مناطق آباد و پرمحصول ایران در گذشته، در مسیر رودخانه‌های پر آب یا در معرض بارندگی کافی نبوده‌اند، اما در سایه تلاش و کوشش‌های طولانی و سازمان یافته در طی قرن‌ها و از طریق کشیدن کانال‌های مصنوعی، حفر نهرها و مهم‌تر و پیچیده‌تر از همه، با استفاده از قنات، توانایی کشت و زرع را به دست آورده بودند. در نتیجه بقاء کشاورزی نیز بستگی به حفظ این سیستم انسان‌ساخته داشت. یکی از پیامدهای اسفناک هجوم مغولان به ایران و شهر نیشابور از بین رفتن شبکه‌های آبیاری بود. لیودو‌ هارتوگ، تاریخ‌دان آلمانی در بخشی از کتاب «تاریخ مغول» به‌عنوان «تخریب قرن‌ها سازندگی»، می‌نویسد ایرانیان شبکه‌های آبیاری گسترده‌ای در منطقه خوارزم ساخته بودند که آب جیحون را برای کشاورزی از طریق کانال‌های متعددی به مناطق همجوار منتقل می‌کرد. چنین ساختاری بالطبع خوارزم را مبدل به یکی از توسعه‌یافته‌ترین مناطق ایران نموده بود و گرگانج، پایتخت آن را به صورت یکی از مراکز مهم تجارت درآورده بود. اما همه این‌ها در هجوم مغول به معنای دقیق کلمه از میان رفت. (زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟، ۱۴۱)

عنصر دیگری که مناطق کشاورزی ایران را در معرض نابودی قرار داد، تبدیل زمین کشاورزی به مراتع و چراگاه برای احشام مغول بود (علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟، ۱۶۷). عامل دیگر رکود کشاورزی این بود که برخی از مناطق حاشیه­‌ای نیشابور که از این تهاجم جان سالم به در برده بودند، به لحاظ فقدان امنیت و هرج و مرج، روستاها را رها کرده و به دنبال صحرانشینان به راه افتادند. از آنجا که لازمه کشاورزی اسکان دایم و مراقبت از زمین‌است، این تغییرات جمعیتی تأثیرات مخربی بر کشاورزی ایران برجا گذاشت (زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟،۱۴۸). همچنین کشتار مغولان در نیشابور منجر به کاهش شدید نیروی انسانی در بخش کشاورزی آن منطقه شد.
 
 
آنچه از نیشابور (شهر کهن) باقی مانده‌ است، منطقه‌ای به نام کُهَندِژ به وسعت ۳۵۰۰ هکتار، در جنوب شهر کنونی نیشابور است؛ کهندژ اکنون یکی از مراکز باستان‌شناسی در نیشابور است.

تبعید صنعتگران                                        
مغولان به ارزش صنعتگران و کسانی که حرفه و دانش فنی داشتند و به‌نحوی در امر تولیدات شرکت داشتند، واقف بودند. در قتل‌ عام مردم نیشابور نیز در منابع تاریخی به صراحت ذکر شده‌ است که مغولان قبل از شروع کشتار، اسیران صنعتگر را از بقیه مردم جدا کرده و روانه مغولستان کردند. انتقال و از دست دادن هزاران صنعتگر ایرانی که در این حمله به اسارت درآمدند، صدمه دیگری بود که بر پیکر اقتصادی ایران و منطقه خراسان وارد کرد (زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟،۱۵۳).

مهاجرت نخبگان و دانشمندان نیشابور
پس از حمله مغول شماری از دانشمندان که به مناطق امن مهاجرت کرده بودند، از این حمله جان سالم به‌در برده بودند. در طی این حمله شاعران، ادیبان، هنرمندان، شاهزادگان و غیره برای نجات جان از ماوراءالنهر و ایران خارج شده و به شبه قاره هند روی آوردند (مظهر، «فارسی سرایان مهاجر در دوره سلاطین مملوک»، ۱۰۵). به نظر می‌­رسد که نخبگان و دانشمندان نیشابور نیز در این تهاجم به مراکز امن پناه برده­‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها