شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۴
تصویری دلهره‌آور از کرونا در کتاب‌های داستانی کودک ارائه ندهیم

زهرا عبدی، نویسنده و منتقد ادبی، معتقد است در کتاب «هانا، قهرمان ما» تصویری فانتزی و دلهره‌آور و انبوهی از باید و نبایدهای بهداشتی برای کودکان ارائه شده است، درحالی‌که این روزها بیشتر باید به فکر تامین امنیت روانی کودکان باشیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-زهرا عبدی: کرونا و عواقب ناشی از آن سوژه روزانه رسانه‌ها و دغدغه شبانه‌روزی مردم شده است. امروز کتاب «هانا، قهرمان ما» نوشته علی‌اصغر سیدآبادی را خواندم که با موضوع کرونا نوشته شده بود. احساس مسئولیت و تلاش این نویسنده و گروه‌اش برای نگارش و انتشار این کتاب قابل احترام و ارزشمند است. اما پرداختن به این سوژه‌ها آن هم در اوج بحران، حساسیت‌های ویژه‌ای دارد.
 
پیش‌تر کتاب‌های کودک و نوجوانی با موضوع هموفیلی، سرطان، نقص عضو یا مرگ خوانده بودم. پرداخت و قلم خوبی داشتند و بُعد هنری و ادبی‌شان اصل بر آموزش بود و رسالت ادبیات دقیقا همین است.
 
وقتی کودک آن کتاب‌ها را می‌خواند چون ماجرامحور هستند و سرشار از عناصر و جزییات مختلف، کودک خودش را از این بیماری دور می‌داند یا درصد ابتلا را پایین می‌داند و اثر این‌قدر آسیب زننده نخواهند بود. آثاری که با پرداخت خوب به کودک کمک می‌کند و یاد می‌دهد که ما انسان‌هایی آسیب‌پذیر هستیم و در طول زندگی‌مان هر کدام ممکن است روزی دچار این مشکلات یا فقدان شویم. اما کتاب «هانا، قهرمان ما» فقط شبیه گزارشی تند یا خاطره‌ای تلخ بود. انبوهی از باید و نبایدهای بهداشتی که این روزها به کررات در رسانه‌ها تکرار می‌شوند.
 
به خودم و دیگران توصیه می‌کنم در بحران که دچار هیجان‌های گوناگونی هستیم نگارش یک اثر در آن موضوع را به تاخیر بیندازند. باید بگذاریم از آن عبور کنیم خوب و بد و زشت و زیبای آن در ما درونی و ته‌نشین شود، بعد بنویسیم. برخی از ایرادات «هانا، قهرمان ما» به همین شتابزدگی در نگارش برمی‌گردد.
 
اینکه بچه‌ها درباره سیر انتقال بیماری بدانند چه اثری دارد؟ اینکه جزییات تجمع و پرش سریع ویروس را بدانند، چه تاثیری دارد؟ چیزی که به ذهن کودک انتقال داده می‌شود این است که ویروس‌های خطرناکی همه جا منتشرند و فورا من یا والدین‌ام را مبتلا می‌کنند. و این همان روشی است که در تلویزیون هم ارایه می‌شود. پس تفاوت ادبیات و کتاب در انتقال این دانسته‌ها در چیست؟
 
 

در کتاب «هانا، قهرمان ما» یک تصویر فانتزی دلهره‌آور است که مثل اشعه ایکس عمو را پر ویروس نشان می‌دهد آن هم در داستانی که تمام متن و تصاویر رئال هستند. اگر کتاب علمی بود ایرادی نداشت. یک انسان بی‌نام و نشان که روی بدنش ویروس‌ها نشان داده می‌شد. حتی تصاویر میکروسکوپی از ویروس یا بیمار. آن هم بدون شخصیت‌پردازی تا بچه غمزده نشود.
 
به نظر من در این دوره داستان‌ها باید فقط به مشکلات روانی کودک بپردازند و تلاش کنند برای حفظ سلامت روحی در دوران قرنطینه‌اش. نه نگارش این مطالب علمی و ایجاد احساس مسولیت در کودکان. این حجم از مطالب آموزشی را باید بزرگترها بدانند و اعمال کنند. با خواندن آثاری از این دست، اگر والدین بخواهند بیرون بروند یا ماسک نزنند کودک دچار این وحشت می‌شوند که قطعا سرپرست‌هایم به زودی می‌میرند.
 
اگر قرار است اثری داستان باشد، باید محتوای آموزشی در پس زمینه باشد با رعایت تمام مسایلی که امنیت روانی کودک را در بحرانی که دچارش است، تامین کند. بی‌توجهی به بهداشت یا بیماری اعضای خانه باید در حاشیه باشد.
 
بیشتر شبیه بروشور آموزشی شده. اگر قرار بوده کاتالوگی آموزشی باشد باید فقط نکاتی که به بهداشت کودک مربوط است کار شود و به گونه‌ای که ایجاد ترس یا احساس مسئولیت بیش از اندازه نکند. فقط ذکر مواردی که از عهده کودک برمی‌آید و در توانش است و به بهداشت فردی خودش مربوط است. بمباران اطلاعات در متنی کوتاه، زدن برچسب قهرمان روی کودک و سپردن رسالت آموزش خانواده و مراقبت از  سلامت خانواده در یک متن کوتاه؟
 
حتی ممکن است کودکی که خانواده‌اش بیمار شده این را بخواند و به خاطر کوتاهی‌هایش در مراقبت از اطرافیان، خودش را مقصر بداند و سرخورده شود و عذاب وجدان بگیرد. آیا کودک، مسئول پذیرفتن مهمان درخانه است؟ مسئول رعایت پروتکل‌ها در خانه و بیرون است؟ قدرت نه گفتن به کدام تصمیمات خانواده را دارد؟ خانواده‌ای که با وجود هشدارهای ملی و جهانی نمی‌خواهد بهداشت را رعایت کند. آیا آنقدر دانش دارد که به اطلاعات و خواست کودکش احترام بگذارد و از او این‌ها را بپذیرد و کار او را نوعی دخالت نداند؟
 
این روزها خیلی از افراد هم هستند که اصلا بهداشت را رعایت نمی‌کنند و بیمار هم نمی‌شوند. با شادی می‌روند و گردش می‌کنند و خوش می‌گذرانند. کودک با مقایسه این دو مورد برایش سوال پیش میاید که این کتاب چه پاسخی در این باره دارد؟
 
اگر قرار است در این دوران مجموعه‌ای خاص کودک کار شود باید به چگونگی پرکردن اوقات قرنطینه بپردازد. مثلا کار با سفال در خانه و رنگ‌آمیزی‌اش یکی از بهترین روش‌های کنترل استرس برای کودک است. نگهداری و مراقبت از حیوانات خانگی یکی از راه‌های پرورش معنویت در کودکان است. و حالش را بهتر می‌کند. ما ماهی و حلزون کوچک خریدیم. در قرنطینه جوجه‌های کوچکی را خریدیم. بزرگ کردیم و در آخر به باغبانی دادیم در باغشان نگهداری کنند.
 
ممکن است بخش محدودی از افراد مثل خانواده ما در نزدیکی طبیعت و فضای سبز  باشند. اما خیلی از مردم در خانه‌های کوچک آپارتمانی در میان شهرهای شلوغ و پرجمعیت هستند. پس ناگزیر یکی از راه‌های سرگرم کردن کودکان، رسانه و فضای مجازی است. متاسفانه نمی‌توان آن را حذف کرد اما باید بتوانیم کنترلش کنیم. بازی‌هایی که کودکان انجام می‌دهند یا فیلم‌ها را با دقت انتخاب کنیم.

گاهی والدین برنامه‌هایی را انتخاب و تماشا می‌کنند اما اصلا متوجه آسیب‌هایی نیستند که به کودک می‌زند مانند فیلم «شیوع». یک کودک در بحران ویروس آن فیلم را هم که ببیند چه بر سرش می‌آید؟ بهتر است بیشتر برنامه‌ها طنز باشند یا موضوعی شاد و جدای از مشکلاتی که کودک در روز می‌شنود یا می‌بیند. خانواده‌ها باید مراقب باشند اخبار رسانه یا اخبار بیماری فامیل را جلوی کودک مطرح یا تجزیه تحلیل نکنند. می‌توانیم خیلی کوتاه و ساده به او بگوییم: خدای بزرگی در این دنیا هست که مراقب همه چیز و همه کس است. هر اتفاقی برای ما بیفتد به خواست و اراده او و قطعا به نفع ماست. باید با دقت مراقب سلامتی‌مان باشیم اما نباید نگران باشیم.
 
والدین می‌توانند برای کودک اینترنتی خرید کتاب داشته باشند. کتاب‌های طنز بهتر است. کلا والدین در این دوران بیشتر به فکر تقویت روحیه کودک باشند نه آموزش آن و در خانه به ورزش و ترانه‌خوانی بپردازند.
 
این روزها تماس‌های مجازی با دوستان و اقوام مخصوصا با اقوام درجه یک خیلی خوب است. ممکن است کودک نگران باشد اگر والدین من بیمار شوند چه اتفاقی برای من می افتند. همین تماس‌های تصویری و مجازی به او کمک شبکه بزرگتری از خانواده و دوستان را در کنار خود احساس کند و بداند افراد زیادی هستند که او را دوست دارند و در مشکلات و بیماری ها به او خانواده‌اش کمک می‌کنند.
 
کمک کردن کودک در کارهای خانه، کمک در پختن غذا، انجام فعالیت‌های هنری، سپردن کارهای کوچک علاوه برسرگم شدن او  باعث تقویت اعتماد به نفس در او می‌شود. به هر حال این دوران بعد از مدتی تمام می‌شود. الان باید بیشتر توا‌نمان را بر سلامت روحی و روانی کودک پایه‌ریزی کنیم که بعد از این موج با یک نسل سالم روبه‌رو شویم.
 
مدتی در بیمارستان کودکان سرطانی مربی ادبی بچه‌ها بودم. آن‌ها ماه‌ها و سال‌ها در یک اتاق محبوس هستند. با سیستم ایمنی‌ای بسیار ضعیف که هر ویروسی می‌توانست آن‌ها را از پا در بیاورد. آن‌ها حوصله نصیحت و پند و آموزش نداشتند فقط تشنه شادی بودند. نقاشی و قصه‌گویی خلاق برای نقاشی‌شان را دوست داشتند. در اتاقی که والدین، روحیه‌ای شاد و پر انرژی داشتند، موسیقی شاد گوش می‌دادند و کودکشان را به خوبی سرگرم وشاد می‌کردند، حال مادر و کودک هم بسیار خوب بود. در این روزها باید خیلی زیاد به فکر روحیه خانوده‌ها‌یمان باشیم.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها