پنجشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰
گرین‌لند و دنیای متناقضش

پایان رابطه را می‌توان در کنار قدرت و جلال، وزارت ترس،‌ مرد سوم و... از آثار شاخص گراهام گرین به شمار آورد، اثری که شاید تا حدودی بیش از دیگر آثار او به بیان رنج عشق و فلسفه آن می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-ساجده سلیمی: گراهام گرین آثار خود را دو دسته دانسته، آثار جدی و آثار سرگرم کننده. از طرفی گرین را نویسنده‌ای با ویژگی‌های متناقض دانسته‌اند. چه آنکه از هر دست سبک و سیاقی در آثار او می‌توان یافت و خود نیز بر این امر صحه می‌گذارد: «تناقض جزء جدایی‌ناپذیر جهان من است»(1) بسیاری از نویسندگان در دنیا هستند که سعی کرده‌اند ژانرها و سبک‌های مختلف را امتحان کنند اما کمتر کسی توانسته از پس این مهم بربیاید و در شیوه‌های مختلف اثری بنویسد که هرکدام مخاطب خود را داشته باشد. اما باز سوالی پیش می‌آید که اگر معروف‌ترین آثار این نویسنده انگلیسی جزو آثار سرگرم‌کننده او محسوب می‌شود گرین واقعی چه بارزه‌ای دارد و ویژگی این نویسنده چیست؟

دلیل تناقض‌های گرین را عوامل متعددی دانسته‌اند اما آنچه به نظر نگارنده در زندگی گرین جالب توجه است که بر اساس آن می‌توان تناقضات «پایان رابطه» را توجیه کرد، زندگی شخصی او با همسرش است. گراهام گرین زمانی که شیفته زنی کاتولیک می‌شود برای ازدواج با او به آیین کاتولیک درمی‌آید و این اتفاق در انگلستان آن زمان پروتستان، دستاویزی برای انتقادات زیادی می‌شود. اما با نگاهی به آثار گرین چون قدرت و جلال می‌توان کم‌کم این معنی را دریافت که «گرین پیش از آنکه مومن باشد نیازمند ایمان است چون سارتر که می‌گفت کاش واجب الوجودی وجود داشت» (2) پس می‌توان نتیجه گرفت که او دین را ملجأیی برای رهایی از رنج زندگی می‌داند و در پایان عمر وقتی در بستر بیماری بوده و از او می‌پرسند آیا هنوز به خدا باور داری می‌گوید مطمئن نیستم فقط امیدوارم پیگیر من بوده باشد! طبیعی است که این تضادها و تعارضات انسانی چون گرین به صورت مستقیم و غیرمستقیم در آثارش تسری پیدا کنند. «رمان‌های گرین هیچ‌کدام کامل نیستند. بعضی مواقع به شیوه نمایش مذهبی که کاملا انتزاعی هستند در نمایش انسانی نفوذ می‌کنند. به نظر برخی از منتقدین، داشتن اعتقادات کاتولیکی و و افکار دست چپی به طور همزمان تضادی غیرقابل قبول است. اما گراهام گرین این دو را توما دارای یک ارزش معنوی می‌دانست»(3) 




«پایان رابطه» را گراهام گرین در 53سالگی نوشته است. تا پایان عمر 40سال دیگر فرصت داشته و این اثر را می‌توان تقریبا جزو آثاری دانست که گرین از عقاید مذهبی‌اش توشه زیادی به همراه داشت. وزارت ترس، و قدرت جلال را به طبع رسانده بود و با حمایت از مکزیکی‌هایی که علیه‌شان احکام ضددینی اعمال می‌شد تقریبا وجه مذهبی افکارش را برای همه روشن کرده بود. و درست در همین‌جا بود که تضاد ذهنی گرین دیگر برای همه مسجل شده بود. او از تندروترین مذهبیون دفاع می‌کرد اما شخصیت داستانش کشیشی دائم‌الخمر بود که خب البته از جانب مسیحیان دنیا امری مذموم به شمار می‌رفت. همینجاست که دنیای داستانی گرین دیگر برای همه رو می‌شود و با «گرین‌لندی» (اصطلاحی که به جهان داستانی گراهام گرین داده‌اند) آشنا می‌شوند که قرار است آنها را با جهانی تازه مواجه کند. جهان تناقض‌ها جهان عشق و نفرت تومان!

داستان با یک سوال بنیادین آغاز می‌شود: «آیا به راستی در آن شب تاریک بارانی ژانویه 1946 منظره هنری مایلز را در محوطه عمومی که داشت کجکی از وسط نهر پهن آب رد می‌شد به اراده خودم انتخاب کردم یا این تصویر مرا انتخاب کرد؟» بندریکس راوی داستان و نویسنده‌ای است که این داستان را برای ما روایت می‌کند. او از هنری مایلزی حرف می‌زند که عاشق همسرش ساراست اما سال‌هاست سارا از او دوری کرده و رابطه زناشویی ندارند و صرفا زیر یک سقف زندگی می‌کنند. کسی که سارا دوست دارد و پنج سال با او در ارتباط است اتفاقا همین بندریکس نویسنده است که دیوانه‌وار عاشق ساراست. کل ماجرا همین است. اما این مثلث عشقی با آنچه شما از داستان‌های مثلث عشقی سراغ دارید اندکی متفاوت است. گراهام گرین در زیرپوست این ماجرای عاشقانه، به شرح درد و رنجی می‌پردازد که چنان در روح شما اثر می‌گذارد که سبب می‌شود در پایان داستان با آن کسی که آن را آغاز کرده متفاوت باشید. شمای خواننده سخت دلبسته این رنج عاشقانه دو دلداده می‌شوید که بارها و بارها تا آستانه وصال می‌روند اما دست تقدیری که اتفاقا گرین هم به آن معتقد است از آن جلوگیری می‌کند.

آنچه «پایان رابطه» یک اثر برجسته آثار گرین‌لند می‌کند شرح فلسفی اندیشه نویسنده از مذهب است. مثل اکثر آن 68اثر دیگر نویسنده. او در میان مردم است اما عاملی در او وجود دارد که رنج متفاوت بودن را برایش به همراه دارد. در جایی از قول بندریکس می‌گوید: «گاه خودم را چنان در دیگران مجسم می‌بینم که مایه نگرانی‌ام می‌شود و بعد مشتاقانه آرزو می‌کنم که به قدیسان و تقوای قهرمانانه ایمان بیاورم»(4) آیا می‌توان گفت این تناقضی که روح گرین را درگیر کرده همان توامانی عشق و نفرت است: «به نظر می‌رسد که نفرت  همان غده‌هایی را به کار می‌اندازد که عشق...اگر نیاموخته بودیم که داستان مصیبت مسیح را چگونه تعبیر کنیم آیا می‌توانستیم به صرف اعمال یهودای حسود یا پطرس ترسو بگوییم که کدامشان مسیح را دوست داشتند»(5) اما آیا این تعبیر که از زبان بندریکس بیان می‌شود همان مفهومی نیست که گرین در زیر پوست این روایت می‌خواهد مطرح کند؟ عشقی که ملازم نفرت است و دلیل آن رنجی است که به همراه دارد. نیچه معتقد است عشق به یک نفر به زیان دیگران است و این در افکار و اندیشه‌های دیگر فیسوفان عصر جدید هم دیده می‌شود، شوپنهاور هم اعتقادی به عشق نداشت و معتقد بود انسان برای رهایی از رنج باید از عشق بپرهیزد، با این حال تفاوت اساسی میان نگاه «پایان رابطه» به عشق با نظریات فیلسوفانی چون شوپنهاور و نیچه به عشق وجود دارد و آن این است که آنها عشق به خدا را همچون عشق به یک نفر به زیان دیگران می‌دانند اما گرین از دالان این اعتقاد راهی به سعادت و آرامش انسان می‌گشاید.

این باور تا جایی است که گرین رهاورد عصر جدید و مدرنیته را زیر سوال می‌برد. در رمان شخصیتی به نام اسمایت از اواسط رمان سروکله‌اش پیدا می‌شود. شخصیتی که درواقع قرار است نقش یک پوزیتیویست و عقلگرای آغاز قرن بیست را بازی کند همان‌هایی که در ابتدای این قرن بسیار بازارشان گرم بود، سارا مدتی برای رهایی از افکار مذهبی‌اش نزد او می‌رود اما اسمایت کاری از پیش نمی‌برد و سارا در راه قدیسه‌شدن گام برمی‌دارد. بندریکس درباره او می‌گوید: «همان موقع گونه‌اش چرخید و فقط چهره بازیگر متفرعن را دیدم. وقتی رقت‌انگیز، بی‌کفایت و منسوخ بود او را ترجیح می‌دادم. ائر، راسل- آنها باب روز بودند...»(6) و جالب اینکه صورت همین اسمایت که در تمام رمان از زشتی و آثار جذامش شنیده بودیم پس از مردن سارا با گذاشتن مشت مویی از او بر صورتش شفا می‌یابد و گرین به همین نحو برداشت مذهبی خود را و تقابل در برابر عقلگرایان نشان می‌دهد.

در مجموع می‌توان گفت «پایان رابطه» رمانی با همان درونمایه‌های کلی گراهام گرین است. اثری که ترجمه احد علیقلیان خواندن آن را مطلوب‌تر کرده است. این اثر از سوی نشر نو با قیمت 25هزارتومان و در 239صفحه منتشر شده است.


منابع:
1.مردی دیگر؛ مصاحبه با گراهام گرین. ماری فرانسواز آلن. ترجمه فرزانه طاهری. انتشارات نیلوفر 
2.هول‌وولای گراهام گرین. رضا نجفی. کیهان فرهنگی. سال هشتم. شماره 7
3.درباره گراهم گرین. جک کرول. ترجمه ناصر فلاحت چیان. ادبستان شماره بیستم
4..پایان رابطه.گراهام گرین. احد علیقلیان. ترجمه فرهنگ نشر نو. 1396. 27
5. همان 45
6.همان 109



 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها