چهل و پنجمین نشست گروه تاریخ «عصر کتاب» زنجان به بررسي كتاب «چالش سنت و مدرنیته در ایران از مشروطه تا 1320» تألیف دکتر محمدسالار کسرای اختصاص داشت.
در ابتداي نشست، پرویز فتحاللهپور، کارشناسارشد تاریخ درباره کتاب محمدسالار کسرایی گفت: کتاب در 467 صفحه و دو بخش به چاپ رسیده است. بخش نخست دارای دو فصل است و به ارکان نظری و مظاهر سیاسی- اجتماعی تجدد اختصاص دارد.
بخش دوم کتاب، در چهار فصل به اوضاع ایران پيش از ورود فکر تجدد به ایران و بعد از ورود آن پرداخته و علل شکست تجدد و تجددخواهان را مورد بررسی قرار داده است.
فتحاللهپور درباره هدف نویسنده از تدوین کتاب «چالش سنت و مدرنیته در ایران از مشروطه تا 1320» گفت: هدف نویسنده اثبات عدم شکلبندی جامعه طبقاتی در ایران است، چرا که شکلبندی طبقاتی، انباشت سرمایه و فئودالیسم پایههای ایجاد یک جامعه لیبرالیست تجددخواه محسوب میشوند که به دموکراسی منجر میشود.
وی افزود: فئودالیسم اروپایی طبقهای مستقل از دولت بود که شاهان اروپایی حق دخالت در حیطه آن را نداشتند؛ اما این طبقه اقتصادی حق دخالت در امور حکومتی را داشته و حکومت تحت تأثیر فئودالهای اروپایی قرار داشت. از طرفی تداوم فئودالیسم در اروپا از این جهت بود که با مرگ فئودال بزرگ، زمینهای وی به فرزند ارشد میرسید و ميان همه فرزندان تقسیم نمیشد.
اين كارشناس تاريخ، ادامه داد: در ایران برعکس اروپا نه فئودالها (زمینداران) و نه هیچ طبقه و قشر دیگری در مقابل حکومت استقلال نداشتند و این شاه بود که هر لحظه اراده میکرد، میتوانست همه معادلات را به هم بزند و زمینها را تصاحب كند. از طرفی قوانین شرعی اجازه شکلگیری و تداوم فئودالیسم اروپایی را نمیداد.
وی خاطرنشان كرد: عشایرهمواره در تاریخ ایران به اندازهای قدرت داشتند که تا دوره رضاشاه حکومتها را تشکیل ميدادند و بر آنها تأثیر میگذاشتند. از طرفی این عشایر یکی از عوامل اصلی عدم شکلگیری نظام سرمایهداری بورژوازی در ایران بودند.
فتحالله پور افزود: به باور نویسنده شکلگیری طبقه بورژوا به لیبرالیسم اقتصادی و مدرنیته منجر شد و در بستر مدرنیته توجه به عقل و خردگرایی جای سنتمداری و اندیشههای غیرعقلایی را گرفت.
ساکنان روستانشین چون دور از هم زندگی میکردند توان مقابله با عشایر را نداشتند. در نتیجه عشایر همواره بر مردمان یکجانشین حمله کرده و اموال آنها را به غارت میبردند و این وضعیت به وجود آمدن انباشت سرمایه و در نتیجه طبقه بورژوا را در ایران تاحدودی ناممکن میكرد.
نویسنده در ادامه کتاب خود به طبقهبندی جامعه ایرانی پرداخته و مینویسد که در انقلاب مشروطه سه گروه مهم اجتماعی یعنی روشنفکران، روحانیون و بازرگانان دخیل بودند. روشنفكران در انتقال و بومیسازی افکار و دستاوردهای تمدن جدید و مدرنیته در جامعه ایرانی ناموفق بودند، چراکه مبدأ افکار و عقاید آنها از فرهنگ غربی نشأت میگرفت از طرفی فرهنگ سنتی جامعه ایرانی در اوایل قرن بیستم توان پذیرش چنین افکاری را نداشت. نویسنده معتقد است اگرچه بخشی از روحانيان برای مدت کوتاهی در صف مشروطهخواهان قرار گرفتند ولي طولی نکشید که با آشکارشدن تضادهای اساسی تجدد با مذهب و برخی حوادث دیگر از صف مشروطهخواهان جدا شده و بسیاری از آنها دنیای سیاست را برای همیشه کنار گذاشتند و بعضی از آنها نیز پس از پیروزی مشروطه و با دیدن تضادهای آن با مذهب به علت عدم وجود مشروطیت در مذهب با عنوان ما مشروعیت میخواهیم، به مقابله با مشروطه برخواستند.
این کارشناسارشد تاریخ گفت: در ناکامی مشروطه علاوه بر نقش روحانیون و روشنفکران، ایلات و عشایر نیز نقش داشتند. به اعتقاد محمدسالار کسرایی ماهیت و پایگاه اجتماعی رهبران مشروطه پس از شکست استبداد صغیر و فرار محمدعلی شاه با ماهیت و پایگاه اجتماعی آزادیخواهان و نوگرایانی که انقلاب مشروطه را رهبری کرده و به پیروزی رسانده بودند، متفاوت بود. چراکه تهران توسط افرادی چون سردار اسعدبختیاری و سپهدار تنکابنی فتح شد و آنان در زمره ایلات، عشایر و فئودالی محسوب میشدند. این در حالی اتفاق افتاد که پس از فتح تهران کمیته 22 نفری که اغلب از نزدیکان محمدعلی شاه تشکیل شده بود، زمام امور را به دست گرفتند.
آنچه عملاً بعد از مشروطه تا کودتای 29 اسفند 1299 اتفاق افتاد، قحطی، ناامنی، هرج و مرج داخلی و آشفتگی اوضاع مردم بود. این شرایط موجب ایجاد جریانهاي تجزیهطلب شد. از طرفی اشغال کشور توسط بیگانگان اسباب افزایش آشفتگی و بحران را فراهم كرده بود.
بیثباتی دولتهای تشکیل شده در طول 14 سال حکومت مشروطه که میانگین عمر آنها به سه ماه هم نمیرسید یکی دیگر از عوامل شکست مشروطیت در ایران بود؛ چرا که این عدم ثبات در استقرار دولتها ناراحتی و نارضایتی مردم را فراهم آورد. شرایط مزبور فضا را برای ورود رضاشاه آماده كرد. رضا شاه با روی کارآمدن خود تا حدودی بندهای سنت را از جامعه ایرانی جدا کرده و ایران را به سوی تجدد سوق داد.
فتحاللهپور در بخش پاياني سخنان خود گفت: کتاب «چالش سنت و مدرنیته در ایران از مشروطه تا 1320» با وجود اینکه کتاب جامعی برای افرادی که میخواهند به شکل مبتدی در این رابطه مطالعه کنند محسوب میشود، ولي چیز جدیدی برای گفتن ندارد. مطالب کتاب پيش از وي توسط دکتر حسین بشیریه ، دکتر صادق زیباکلام، کاظم علمداری، فریدون آدمیت و ... عنوان شده است.
نظر شما