یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۷
«مولانا» در آمریکا

محمود آموزگار در یادداشت «مولانا با لهجه لاتین» به تاثیرگذاری آثار این شاعر ایرانی بر اهالی فرهنگ و هنر در آمریکا و ترجمه‌های مختلف از آن‌ها پرداخته است. بر جامعه ایالات متحده آمریکا پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)، فصلنامه فرهنگی هنری «نگاه آفتاب» در جدیدترین شماره خود به انتشار مقاله‌ای از محمود آموزگار پرداخته که در ادامه می‌خوانید:

«مولانا» در امریکا
«قریب نیم قرن است که شاهد گرایش فزاینده مردم آمریکا به «مولانا» هستیم که در ادبیات غرب «رومی» نامیده می‌شود. اقبال روزافزون جامعۀ امریکا در سطوح مختلف، «رومی» را به دستمایۀ تجارتی پررونق بدل کرده است. تا جایی که مدتی قبل خبری منتشر شده‌بود مبنی بر اینکه زوج معروف خواننده امریکایی (بیانسه  و جی زی ) در جولای 2017 صاحب یک دختر و پسر دوقلو شدند و تحت‌تأثیر «مولوی» نام دخترشان را «رومی» و با الهام از ترجمۀ انگلیسی شهرام شیوا از یکی از رباعی‌های «مولوی»، پسرشان را «آقا» نامیدند.

ساقی، گفتم ترا می ساده بیار
آن زنده کن مردم آزاده بیار
گفتی که در این دور فلک بادی هست
تا باد رسیدن ای صنم باده بیار
این ترجمه منبع الهام آن‌ها بوده است:

Bring the Pure wine of Love and Freedom
But "Sir", a tornado is coming
More Wine, We’ll teach this storm a thing or two about Whirling.
"Rumi"
شهرام شیوا «ساقی» را به غلط « sir» ترجمه کرده است و این موضوع باعث شده است مفاهیم دیگر را نیز به درستی درنیابد. «ساقی» است که خبر از آمدن باد می‌دهد و در متن انگلیسی آموزش یک یا دو چیز به طوفان نیز ساختۀ ذهن شهرام شیواست.

در ادامه در بررسی ترجمه اشعار مولوی به مشکلات برگرداندن این ابیات به زبان انگلیسی پرداخته خواهد شد. الهام گرفتن از ترجمۀ شهرام شیوا و انتخاب نام "Sir"توسط این زوج بر پسرشان یکی از این موارد است. با وجود این اشکالات، اقبال رومی در میان امریکاییان برایم شگفت‌انگیز است. به‌طوری‌که چندی پیش نیز تیفانی ترامپ دختر دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا در پاسخ به انتقاد پدرش ابیاتی از رومی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد:
Study me as much as you like, You will never know me
For I differ a hundred ways from what you see me to be
Put yourself behind my eyes, and see me as I see myself
 Because I have chosen to Dwell in a place you can’t see
چندان‌که خواهی در نگر
در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیده‌ای
من صد صفت گردیده‌ام
در دیده من اندرآ
وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده‌ها
منزلگهی بگزیده‌ام
 
ترجمه انگلیسی ابیات مولوی تحت عنوان نقل‌قول‌های «رومی» و در قالب ترجمه آزاد در فضای مجازی در گردش است و به‌صورت کارت‌پستال نیز در سرتاسر کتاب‌فروشی‌های امریکا به فروش می‌رسد که وفور استفاده از آن‌ها حاکی از استقبال از اشعار «رومی» در امریکاست.

بیست‌وچند سال پیش مجله کلک در آذرماه سال 1376 شماره‌های 89 تا 93 (مرداد تا آذرماه) را یک‌جا منتشر کرد که حاوی مقاله‌ای از استاد عبدالحسین آذرنگ، تحت عنوان «و باز همچنان شب رومی» بود. این مقاله شرحی بر اشتهار و محبوبیت مولانا در بین امریکاییان بود که توجهم را جلب کرده و به مناسبت‌های مختلف به آن ارجاع می‌دادم و برای دیگران بازگو می‌کردم.

آذرنگ در یکی از سفرهای خود به ایالت واشنگتن در یک کتاب‌فروشی در شهر ردموند، آگهی‌ای با مضمون گردهمایی دوستداران «جلال‌الدین رومی» می‌بیند که قرار بود شبی در محلی که نشانی آن را هم اعلام کرده بودند دور هم جمع شوند و شب را با خواندن اشعاری از مولانا سپری کنند. استاد ما آذرنگ نیز از سر کنجکاوی در مراسم آن شب شرکت می‌کند.
به‌جز او و یک بنگلادشی که بزرگ‌شدۀ امریکا است ، بقیه امریکایی بودند و با یکدیگر آشنایی داشتند. آن شب از مهمان بنگلادشی دعوت می‌کنند که اشعار مولوی را به فارسی برای حضار بخواند. به گمانم احتمالاً خوب و درست نیز نمی‌خوانده است، ولی با این حال جمعیت، مسحور و شورمند سر تکان می‌دادند. به‌طور مثال بعید نیست که در خواندن این بیت دفتر ششم -اگر آن را خوانده باشد- مراعات قافیه را نکرده و آن را این‌گونه خوانده باشد:

اندکی زان لطف‌ها اکنون بُکُن/ پرده‌ای در گوش من کن زان سُخَن

سُخُن را سُخَن خوانده و به نظرم استاد که شاهد این خطا بوده بلند گفته است  سُخُن! و فرد امریکایی که در کنارش نشسته به تذکر استاد توجه کرده و بُکُن را با سُخُن هم‌قافیه یافته و از استاد پرسیده که شما اهل کجایید. وقتی پاسخ استاد را مبنی بر ایرانی بودن ایشان شنیده رئیس جلسه را از موضوع مطلع کرده و در پی دعوت رئیس جلسه، استاد پشت تریبون رفته و ابیاتی از مثنوی معنوی را از حفظ خوانده و جمعیت مشتاق با شور و شوق از شعرخوانی او به وجد آمده و موجب تعجب وی شوند. قصه همچنان ادامه یافته و جلسات دیگری تشکیل شده که آذرنگ نیز در آن‌ها حضور می‌یابد. در این روایت نکته‌ای شگفت‌انگیز وجود دارد.

به‌گفته میزبانان دوستدار «رومی» به‌رغم اینکه ایرانیان بسیاری در آن ایالت زندگی می‌کنند، ولی تا به حال هیچ‌یک در مراسم ایشان حضور نیافته و آذرنگ، اولین ایرانی حاضر در جمع آن‌هاست و از این‌روست که از او درخواست می‌کنند که برای حس کردن موسیقیِ شعر مولانا در زبان آفرینشِ آن در هر جلسه اشعاری به فارسی برای آن‌ها بخواند. در حین خواندن اشعار متوجه می‌شود عده‌ای اشک می‌ریزند و عدۀ دیگری چشم‌هایشان را بسته‌اند و در عالمی سیر می‌کنند و سرها را با ضرباهنگ شعرها تکان می‌دهند.

در پایان جلسات نیز هرکسی به‌قدر وسع خود پولی در سبد «درویشان امریکایی» می‌اندازد. به نقل از استاد، جمع تصمیم گرفته اند مثنوی معنوی را به‌طور مرتب بخوانند و به همین خاطر نسخه‌ای از ترجمۀ انگلیسی نیکلسون را فراهم آورده و به تعداد افراد تکثیر می‌کنند. جلسات هفتگی به‌طور پیوسته و هر بار در منزل یکی از عاشقان «رومی» تشکیل می‌شود که آذرنگ نیز در این جلسات حضور مرتب دارد. اینکه برای خواندن مثنوی ترجمۀ انگلیسی نیکلسون را انتخاب می‌کنند حائز اهمیت است که در بررسی ترجمۀ آثار مولوی در جای دیگر به آن بیشتر خواهم پرداخت. مقالۀ استاد آذرنگ با غبن و اندوهی آشکار از بی‌تفاوتی و بی‌توجهی ایرانیان و نهادها و بنیادهای فرهنگی کشور به این جریان نیرومندِ گرایش به مولانا در امریکا به پایان می‌رسد.

به نظرم برای درک عمیق‌تر و بهتر حضور مولانا در امریکا ناگزیر باید از ترجمۀ آثار وی به زبان انگلیسی آغاز کرد.

نخستین‌بار جیمز دبلیو ردهاوس، از شرق‌شناسان بریتانیا در سال 1881 قطعاتی از دفتر اول مثنوی را به انگلیسی ترجمه کرد که دقت آن محل تردید است.

به‌ویژه که همراه با آن قطعات، قصه‌هایی از مناقب ‌العارفین افلاکی را نیز ترجمه و ضمیمه آن کرده است. شاید تخصص ردهاوس در ترک‌شناسی دلیل وی در استفاده از مناقب ‌العارفین و ترجمۀ بخش‌هایی از آن بوده است. بعد از او ای. اچ. وینفیلد برای نخستین بار در سال 1887 و سپس در سال 1898 گزیده‌ای از ترجمه شش دفتر مثنوی شامل 3 هزار و 500 بیت را ترجمه و منتشر کرد. سال‌ها بعد چارلز ادوارد ویلسون تصمیم گرفت بخش‌های بیشتری از مثنوی را ترجمه کند.

کتاب وی در سال 1910 در دو مجلد که جلد اول آن ترجمه و جلد دوم شرح اشعار بود منتشر شد. ترجمۀ ویلسون به‌صورت لفظ به لفظ بود و مشکلات ترجمۀ ردهاوس را تا حدودی مرتفع کرده بود. در ادامه رینولد آلن نیکلسون از شاگردان ادوارد براون و به تشویق وی با استفاده از ترجمه‌های موجود ضمن تصحیح متن کامل مثنوی به فارسی آن را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرد. نیکلسون در ترجمۀ مثنوی خود با ویلسون مشورت کرد و لغزش‌های اتفاقی او را تصحیح کرد. علاوه بر آن نیکلسون گزیده‌ای از غزلیات مولانا را نیز از فارسی به انگلیسی ترجمه کرده که تحت عنوان قحط خورشید به اهتمام مجید روشنگر و توسط نشر مروارید منتشر شد که بعدها همراه با ترجمه زارا هوشمند از 191 رباعی توسط نشر مروارید تجدیدچاپ شد. زارا هوشمند پیش از آن آثاری از بیژن مفید، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و محمود دولت‌آبادی را به انگلیسی برگردانده بود.

هم‌جواری ترجمۀ نیکلسون و هوشمند نمونۀ جالبی از مقایسۀ دو نوع ترجمه با حدود یک قرن فاصله است. ترجمۀ نیکلسون دانشگاهی و آکادمیک است، درحالی‌که ترجمه زارا هوشمند امروزی و خوشخوان است.

به‌طور مثال نیکلسون ساقی را cup-bearer ترجمه کرده حال آنکه هوشمند نیز به تبعیت از آربری ساقی را saghi ضبط کرده است؛ و بالاتر گفتیم که شهرام شیوا ساقی را sir ترجمه کرده بود. پس از رینولد آلن نیکلسون، شاگرد وی آرتور جان آربری به توصیۀ احسان یارشاطر چهارصد غزل از دیوان شمس را به‌صورت لفظ به لفظ به نثر ترجمه کرد که در دو جلد منتشر شد. جلد دوم پس از درگذشت آربری و با یادداشت دکتر حسن جوادی در برکلی منتشر شد. تا این مقطع زمانی اشعار مولانا مستقیماً از زبان فارسی به انگلیسی برگردانده شده و ترجمه نیز عمدتاً لفظ به لفظ انجام یافته و به وزن و قافیه و آهنگ و موسیقی شعر کمتر توجه شده است. روش ترجمه و زبان آکادمیک مترجمان، مخاطبان خاص داشته و طبعاً در میان تودۀ مردم اقبالی نیافته است.

به‌طور کلی رابطۀ مردم امریکا با رومی و آثارش را در سه سطح بررسی می‌کنند. آنچه شرح تلاش‌های شرق‌شناسان از رد هاوس تا آربری و سپس فرانکلین دی لوئیس است را به‌عنوان سطح اول این رابطه باید دید که عمدتاً ویژگی‌های آکادمیک و دانشگاهی دارد.

در سطح دوم با مترجمانی مواجهیم که سه ویژگی کلی بین آن‌ها مشترک است که رابطۀ آن‌ها را نیز قوام می‌بخشد. شاعرانی که همگی خوش‌قریحه‌اند، تحصیلات عالی دارند و زبان فارسی نمی‌دانند. رابرت بلای  وکولمن بارکس  از این جمله‌اند.

رابرت بلای شاعری بود که علاوه بر سرودن شعر، اشعار شعرایی همچون پابلو نرودا و فدریکو گارسیا  لورکا و رینر ماریا ریلکه را به زبان آزاد امروزی و قابل‌فهم برای مردم امریکا برگردانده بود. اشعار وی عموماً صبغه سیاسی و ضد جنگ داشت و با توجه به زبان ویژه‌ای که برای ارتباط با مخاطب حداکثری به کار می‌گرفت، با اقبال عموم روبه‌رو شدند. روش وی در ترجمه در کتابی تحت عنوان هشت مرحله ترجمه در 1983 منتشر شد. در زمان انتشار کتاب هشت مرحله ترجمه، بلای مشغول سر وکله زدن با ترجمه‌های اشعار «رومی» بود. او نظریۀ مرسوم شعرای انگلیسی و امریکایی را در پرداختن به ‌صورت، وزن و قافیه مردود می‌شمرد و محتوای شعر را مهم تلقی می‌کرد. با این حال انسی با روش مترجمان انگلیسی دایر بر ترجمۀ لفظ به لفظ نداشت. به همین جهت در سال 1976 بلای ترجمۀ نیکلسون و آربری از آثار «رومی» را به کولمن بارکس نشان داده و از او خواسته بود که اشعار «رومی» را از قفس این ترجمه‌ها برهاند. کولمن برایان بارکس در سال 1968 با تألیف رساله‌ای دربارۀ آثار جوزف کنراد از دانشگاه کارولینای شمالی دکترا گرفته بود و علاوه بر آن، سه مجموعه شعر عصاره در سال 1971 و حرف‌های نو در سال 1976 و به آلیس می‌خندیم در سال 1977 را منتشر کرده بود. ارتباط بلای و بارکس نتایج مهمی در پی داشت.

در سال 1981 بلای به همراه کولمن بارکس کتابچۀ 44 صفحه‌ای از اشعار رومی را با عنوان شب و خواب ترجمه و منتشر کرد و در سال بعد جزوۀ 16 صفحه‌ای دیگری از اشعار او را با عنوان وقتی انگور می‌شود ترجمه و منتشر کردند. بارکس با اینکه شاعری خوش‌قریحه بود ولی مطلقاً فارسی نمی‌دانست و ترجمه‌های موجود سده‌های نوزدهم و بیستم را که ترجمه‌های آکادمیک نیکلسون و آربری به زبان انگلیسی را نیز دربر می‌گرفت به زبان انگلیسی امروزی برای مردم امریکا بازنویسی می‌کرد. در بازنویسی‌ها نام نیکلسون و آربری بر روی جلد نمی‌آمد.

بارکس در مقطعی با جان ایبل موین همکاری می‌کرد. موین یک ایرانی با نام اصلی جواد معین است که ظاهراً در دانشگاه نیویورک استاد زبان‌شناسی بوده و رسالۀ دکترای وی ساختارهای فعلی زبان فارسی است، ولی درباره شعر فارسی کتابی منتشر نکرده است. او کتاب‌های متعددی درباره محاسبات رایانه‌ای، روانشناسی زبان و هوش مصنوعی تألیف کرده است و علاوه بر زبان‌های کامپیوتر به‌جز انگلیسی زبان فارسی را نیز می‌داند که زبان مادری‌اش است. گفته می‌شود شعرهایی از «رومی» را به انگلیسی برگردانده و بارکس ترجمه‌های وی را به سلیقۀ خود جرح و تعدیل می‌کرده است. به‌جز این قبیل از اشعار که در همکاری با موین ترجمه و منتشر می‌شد و به دلیل قرار گرفتن موین در کنار بارکس شاید بیشتر بتوان اشعار را ترجمه‌ای از «فارسی» تلقی کرد در سایر موارد بارکس به بازنویسی ترجمه‌های پیشینیان ‌پرداخته است. به نظر وی چنانچه «رومی» زنده بود ترجیح می‌داد اشعارش در برگردان با فرهنگ زبان مقصد طنین‌انداز شود. «رومی»ای که او عرضه می‌کند برگردانی از انگلیسی به انگلیسی است. کتاب‌های وی از رومی، اقبال زیادی در بین امریکاییان یافته و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها به فروش رسیده است؛ کتاب‌هایی که در مجموعه آثار «عامه‌پسند» شعر ویژه عشاق یا مراسم ازدواج منتشر شده است.

در سال 1385 دانشگاه تهران تحت عنوان شاعر و مولوی‌شناس به کولمن بارکس دکترای افتخاری زبان و ادبیات فارسی اعطا کرد؛ زبانی که بارکس نمی‌دانست. به روایت رسانه‌ها در این مراسم که در تالار فردوسی دانشکده ادبیات برگزار شد و علاوه بر بارکس، بلای نیز حضور داشت و سخنرانی کرد. بارکس نیز در سخنرانی‌اش ایران را خانۀ اول خود معرفی کرد و گفت: «مولانا به مردم امریکا آموخته است که به اسلام عشق بورزند.»

به نظر من، ترجمه‌های بلای و همکاری بارکس و موین سطح دوم رابطه امریکاییان و مولاناست. به‌جز عده‌ای انگشت‌شمار ازجمله رینولد آلن نیکلسون، آرتور جان آربری، ویلیام چیتیک و فرانکلین دی لوئیس که به لحاظ تخصص دانشگاهی خود زبان فارسی می‌دانستند و به برگردان مستقیم آثار مولانا از زبان فارسی به انگلیسی پرداختند، در ضمن ایرانیانی نیز بودند که با اتکا به زبان مادری خود در حوزۀ برگردان آثار «رومی» به زبان انگلیسی فعالیت‌هایی داشتند و عموماً در کنار و در سایۀ شعرایی باذوق که زبان فارسی نمی‌دانستند همچون کولمن بارکس، جاناتان استار، دیپاک چوپرا، نوید ارگین، اندرو هاروی، جیمز کووان، عظیما ملیتا، کبیر و کامیل هلمینسکی قرار می‌گرفتند و دست به ترجمه‌هایی زدند که به علت دانش اندک از زبان فارسی و اندیشه‌های عرفانی مولانا به تصویری گنگ و مبهم حتی از ظاهر اشعار بدل شد. مولانا خود تأکید کرده بود سروده‌هایش دلالت بر ظاهر موضوع دارند و فهم باطن آن مرتبت ویژه‌ای می‌طلبد. با استفاده از مغز و پوست، این رابطه را این‌گونه توصیف کرده است:

پوست سخن است این چه گفتم/ از پوست که یافت مغز آن راز

دیپاک چوپرا، مؤلف کتاب‌های پرفروش جسم همیشه جوان و ذهن جاویدان که به‌نوعی مدعی سلامت انسان‌هاست و از آمیختن طب دانشگاهی با فنون و روش‌های یوگا مکتبی را بنیاد نهاده و پیروانی نیز یافته است، اخیراً با انتشار عاشقانه‌های رومی به جرگۀ بازنویسان انگلیسی آثار مولانا پیوسته است. او در جریان تدریس دوره‌ای تحت عنوان «اغوای جان» با شخصی به نام فریدون کیا آشنا شد که شعر عاشقانه‌ای از رومی ترجمه کرده بود. چوپرا تصمیم گرفت عاشقانه‌های رومی را منتشر کند. او در این کار از ترجمه‌های فریدون کیا بهره برد و چهار شعر از کولمن بارکس را نیز به آن‌ها افزود. بارکس نیز به نشانۀ قدردانی در پشت جلد کتاب مطلبی در تایید کتاب مرقوم کرد. نام فریدون کیا که در چاپ اول کتاب درج شده بود، در چاپ بعدی حذف شد. اشعار این کتاب دستمایۀ تهیه و تولید و عرضه آلبوم موسیقی به نام «هدیه عشق» شد.

 نفوذ چوپرا همچنین باعث شد پای «رومی» به مد نیز باز شود. دوناکاران  با الهام از ترجمه‌های دیپاک چوپرا از عاشقانه‌های رومی لباس‌های پاییزه‌اش را الهام گرفته از «رومی» معرفی کرد و آن‌ها را به نمایش گذاشت. مانکن‌های او نیز با موسیقی «هدیه عشق» با صدای دمی مور و مدونا و اشعار عاشقانۀ «رومی»، خرامان بر روی صحنه گام‌های موزون و شمرده برمی‌داشتند و به این ترتیب سطح سوم رابطه با «رومی» شکل گرفت.
برای درک بیشتر روند طی‌شده در جریان برگردان اشعار مولانا به انگلیسی توجه به نمونه‌های زیر خالی از فایده نیست:
روایتهای کولمن بارکس:
1- بر اساس ترجمۀ لفظ به لفظ جان موین از رباعی 81 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
 
صد گونه نماز است و رکوع است و سجود
آن را که جمال دوست باشد محراب
Let The Beauty We Love Be What We Do
There Are Hundreds Of Ways to Kneel and Kiss The Ground
 
رباعی به‌طور ضمنی بر تفسیر عرفانی از رسوم دینی دلالت دارد. عرفا خدا را به‌عنوان منبع عشق و زیبایی نه‌فقط روزانه پنج بار، بلکه به صدها طریق در روز عبادت می‌کنند. در اصل رباعی به زبان فارسی نیز به «زمین» و «بوسیدن» اشاره‌ای نشده است.
2- با همکاری جان موین از رباعی 1185 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
گویی که به تن دور و به دل با یارم
You say You Have no Sexual Longing Any more. You're One With
 
اصل رباعی به زبان فارسی از فراق در عین نزدیکی سخن می‌گوید و اشاره‌ای به تمنای جنسی ندارد.
3- با همکاری جان موین از رباعی 1223 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
بر بر بنهاد بربط و ابریشم
این پرده همی زد که خوش و بی‌خویشم
 
Love Puts Away The Instruments, And Takes Off The Silk Robes.
Our Nakedness Together Changes Me Completely
بارکس معنی «پرده» را «پوشاندن و پنهان کردن» درک کرده است. حال‌آنکه پرده به معنی «مقام موسیقی» است. این اشتباه به تفسیر نادرست رباعی انجامیده است.
4- با همکاری جان موین از رباعی 719 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:

ای عشق تو را پری و انسان دانند
معروف‌تر از مهر سلیمان دانند
They Try To Say What You Are, Spiritual Or Sexual? They Wonder About Solomon And All His Wives
مخاطب رباعی عشق است که عموماً فرشتگان و انسان‌ها را واجد آن می‌شناسند. ارجاع به انگشتر سلیمان که آن را برای فرمانروایی بر انس و جن به دست می‌کرد ربطی به جنبۀ جنسی دادن به رابطۀ سلیمان و همسرانش ندارد و چنین تعبیری صرفاً خیال‌پردازی بازنویسان است.
5- با همکاری جان موین از رباعی 287 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
امشب، شب آن دولت بی‌پایان است
شب نیست، عروسی خداجویان است
آن جفت لطیف، با یکی گویان است
امشب تتق خوش نکو رویان است
 
The Night... Is Not a Night But a Marriage, a Couple Whispering In Bed In Unison The Same Words. Darkness Simply Let's Down a Curtain For That
بارکس این رباعی را از روی نسخه بازنویسی‌شده جاناتان استار از ترجمه شهرام شیوا بازنویسی کرده‌بود. تحریف و تقلیل تعبیر آسمانی عشق به رابطه جسمانی اینجا نیز مشهود است.

6- بازنویسی از ترجمه آربری از غزل 2345 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:

ایا اصحاب روشندل شتابید
به کوری جمله کوران خانه خانه
ایا ای عاقل هشیار پر غم
 
دل ما را مشوران خانه خانه
مکن چون و چرا بگذار یارا
چرا را با ستوران خانه خانه
در آن خانه سماع ختنه سور است
ولیکن با طهوران خانه خانه
بنا کرده است شمس‌الدین تبریز
برای جمع عوران خانه خانه
 
I Know Its Tempting To Stay And Meet Those Blonde Women. I Know It's Even More Sensible To Spend The Night Here With Them, But I Want To Be Home… Let's Leave Grazing To Cows And Go Where We Know What Everyone Really Intends Where We Can Walk Around Without Clothes On
بارکس این غزل را از ترجمه آربری بازنویسی کرده‌است. در ترجمه آربری "Blind" احتمالاً به‌علت اشتباه رخ داده در حروفچینی "Blonde" ضبط شده که در بازنویسی بارکس نیز این اشتباه تکرار شده‌است و ملاحظه می‌شود همین اشتباه به سوءفهم بارکس منجر شده‌است.

7- بازنویسی از ترجمه آربری از غزل 3061 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:

اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی
وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی
If You Don't Have a Woman That lives With You, Why Aren't you looking?
If You Have One, Why Aren't You Satisfied?
بارکس این غزل را از ترجمه آربری به شرح ذیل بازنویسی کرده است:

"If You Have No Beloved, Why Do You Not Seek One?
And If You Have Attained The Beloved Why Do You Not Rejoice?"

اینجا هم مقصود معنوی مولوی از داشتن معشوق توسط بارکس به رابطۀ نامشروع با یک زن تخفیف یافته است.
8- بازنویسی از ترجمۀ آربری غزل 1826 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
هر که ز حور پرسدت، رخ بنما که همچنین
هر که ز ماه گویدت بام برآ که همچنین

If Anyone Asks You How The Perfect Satisfaction Of All Our Sexual Wanting Will Look,
Lift Your Face And Say,
Like this
بازنویسی از ترجمۀ دقیق آربری:
"Whoever Asks You About The Houris {The Virgins Of Paradise},
 
Show Your face(And Say)'Like This';
If Any Man Speaks To You Of The  Moon ,
Get Up Onto The Roof-
'Like This'
9- بازنویسی از ترجمه ترجمۀ آربری غزل 2395 دیوان کبیر به اهتمام بدیع‌الزمان فروزانفر:
دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه
برداشته ربابی می‌زد یکی ترانه
با زخمه چو آتش می‌زد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه
در پرده عراقی می‌زد به نام ساقی
مقصود باده بودش، ساقی بدش بهانه
ساقی ماهرویی در دست او سبویی
از گوشه در آمد بنهاد در میانه
می‌دید حسن خود را می‌گفت چشم بد را
نی بود و نی بیاید چون من در این زمانه
My Love Wanders The Rooms, Melodious Flute Notes, Plucked Wires,
Full Of Wine The Magi Drank  On the Way to Bethlehem
We Are Three.
The Moon Comes From Its Quiet Corner,
Plus a Pitcher Of Water Down In the Center .
One Watches the Gathering ,
And Says To Any Cold Onlookers,
This Dance is The Joy Of Existence
 
ارجاع می مغانه به شهر بیت‌ اللحم که از اماکن مقدس مسیحی است فاقد توجیه است، ضمن اینکه بیت‌ اللحم را توسط بارکس افزوده شده است و در متن فارسی نیست. بارکس کتابی را که این شعر در آن منتشر شده ما سه نفر هستیم نامیده که به نظر می‌رسد ملهم از سطری است که اشاره به ساقی، شراب و پرده پردۀ عراقی (مقام موسیقی) دارد و کلمه «سه» در متن فارسی نیست. سطر آخر نیز ساخته بارکس است:
This Dance Is Joy Of Existence
 
روایت شهرام شیوا:
 پیش‌تر به ترجمۀ رباعی 890 توسط شهرام شیوا اشاره شد. وی در کتاب خود به نام دریدن حجاب رباعی زیر را ترجمه کرده است:
دو کون خیال خانه‌ای بیش نبود
و آمد شد ما بهانه‌ای بیش نبود
عمری است که قصه‌ای ز جان می‌شنوی
قصه چکنم فسانه‌ای بیش نبود
نخست آن که انتساب این رباعی به مولوی محل تردید است و در نسخۀ فروزانفر نیز نیست و اینک ترجمۀ شهرام شیوا:
In The End,The Mountains Of Imagination
Were Nothing But a House.
And This Grand Life Of Mine Was Nothing
But An Excuse.
سپس آن که، همان‌طور که ملاحظه می‌شود شیوا در فهم معنی «دو کون» دچار خطای فاحش شده‌است. به نظر فرانکلین لوئیس، شهرام شیوا در کتاب دریدن حجاب دچار کژفهمی آشکار معنای کلمات فارسی در برگرداندن به زبان انگلیسی شده و در جایی نه‌تنها «پارسایی» را «اصل و نسب پارسی» فهمیده و «میگو» را «مگو» ترجمه کرده، بلکه در همین رباعی «دو کون» را «ماتحت» خوانده و احتمالاً آن را ناشی از اشتباه حروفچینی تلقی کرده و آن را به «دوکوه» تغییر داده و «کوه‌ها» ترجمه کرده است.
روایت دیپاک چوپرا:
رباعی 5 دیوان کبیر به اهتمام فروزانفر:
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هوشیاری غصه هر چیز خوریم
چون مست شدیم هرچه بادا بادا
Let Lovers Be Crazy, Disgraceful and Wild
Those Who Fret About Such things Aren't In Love
بازنویسی چوپرا به شرح بالا در مقایسه با شش ترجمه و بازنویسی منتشرشده بیشتر به بازنویسی بارکس-موین شبیه است:
 
Let Lover Be Disgraceful,Crazy,Absentminded
Someone Sober Will Worry About Events Going Badly.
Let The Lover Be.

به این ترتیب چوپرا از روی بارکس بازنویسی کرده‌است و اگر چنین فرض شود چوپرا شرح بارکس را که آشکارا متفاوت از اصل رباعی است دیگربار تفسیر کرده و از «بگذار عاشق باشد» به این معنی رسیده است که «اگر تو عاشق نیستی، عاشق را تنها بگذار». تصویری که ترجمه‌ها از «رومی» ارائه می‌دهند با برداشت ما از مولانا، افکار و آثارش تفاوت‌های ماهوی دارد، ولی با توجه به اقبالی که به ویژه در امریکا یافته است، چنانچه موجب افزایش مروت و مدارا در بین امریکائیان شود، بی‌گمان شایستۀ پاداش و ستایش خواهد بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها