چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۷
دین‌ورزی تحت تأثیر کرونا به چه سمتی خواهد رفت؟/کرونا و شیوع امر پسامدرن

مقصود فراستخواه، پژوهشگر جامعه‌شناسی دین، معتقد است همان طور که وبا ایران را به سمت امر مدرن سوق داد که سبب ظهور مشروطه و بعداً نوسازی شد، کرونا نیز این تأثیر را خواهد گذاشت و ایران را به یک جامعه پسامدرن سوق خواهد داد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ایکنا نوشت: با ظهور ویروس خرد و کوچک ولی عالم‌گیر کرونا، پرسش‌های متعددی درباره نسبت دین و جامعه در جهان کرونازده مطرح شده است؛ پدیده‌ای مانند کرونا چه تأثیری بر جوامع بشری به‌ویژه دینداری در این جوامع خواهد گذاشت؟ آیا این پدیده مانند وبا یا پدیده‌های دیگر که در تاریخ بشر رخ داده سبب تغییراتی اساسی در رفتار دینی افراد و جوامع بشری خواهد شد؟ 

اساساً دین‌ورزی در دوره‌های مختلف از بحران‌ها یا مسائل مبتلابه جوامع چه تأثیری پذیرفته است؟ جامعه ایران چه تأثیری از این پدیده‌ها پذیرفته و چه تأثیری خواهد پذیرفت؟ مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و محقق جامعه‌شناسی دین است که در سال‌ ۱۳۷۶ کتابی را با عنوان «دین و جامعه» منتشر کرد. البته وی در طی سال‌ها فعالیت‌های بسیاری را از جمله تدریس جامعه‌شناسی دین و جامعه‌شناسی فرهنگی در دانشگاه، تحقیقات آینده‌پژوهی و همچنین عضویت در گروه جامعه‌شناسی دین انجمن‌ جامعه‌شناسی ایران داشته است؛ لذا با توجه به این تجارب و مطالعات، با وی در این زمینه که آینده دین‌ورزی با توجه به شرایط ویژه پاندمی کرونا چگونه خواهد شد، به ‌گفت‌وگو نشستیم. مشروح این گفت‌وگو در ادامه از نظر می‌گذرد؛ 


جنابعالی کتابی با عنوان «دین و جامعه» دارید که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد که درس‌گفتارهایتان در اوایل دهه ۷۰ را شامل می‌شود. در بخش‌هایی از آن به رفتارشناسی اجتماعی در جامعه دینی تأکید کرده‌اید. با توجه به شرایطی که اکنون در جامعه داریم، شیوع ویروس کرونا، رفتار دینداران و مردم با دین چگونه می‌شود؟ آیا تغییری خواهد کرد؟
برای ورود به این بحث از تعریف دین آغاز کنیم. اگر به طور مختصر فرض‌مان این باشد که دین باور، گرایش و عمل معطوف به امر مقدس است، طبعاً این ابعاد و مولفه‌های مختلفی دارد. معمولاً محققان و جامعه‌شناسانی مانند گلاک و استارک پنج بعد دین‌ورزی را از هم متمایز کرده‌اند؛ بُعد اول را «ایمانیات» نام‌گذاری کرده‌اند که دربرگیرنده تمام باورها، احساس‌ها و تجربه‌های دینی است. مانند ایمان به خدا، کسی تجربه امر الوهی دارد و با خدا بودن را تجربه و احساس می‌کند که خدایی هست، بر او ناظر است و در محضر الهی زندگی می‌کند. ایمان به خدا دارد و امیدوار به جهان آخرت است.

پنج بعد دینداری
بُعد دیگر دینداری، دانش دینی است؛ منظور تعلیمات، روایت‌ها، خاطرات و نمادهایی است که در مجموع «دانش دینی» را ایجاد می‌کنند؛ یعنی افرادی که دیندار هستند یا دین‌ورزی می‌کنند به استناد این اطلاعات، روایت‌ها، خاطرات و نمادهاست که ایمان خود را بسط می‌دهند؛ مثلاًً از تاریخ اسلام یا مسیحیت یا هر دین دیگر. بعد سوم دینداری «شرعیات» است، معمولاً در دین‌ورزی در کنار بعدهای اول و دوم مناسکی وجود دارد که دینداران با آن دینداری خود را نشان می‌دهند، مثلاًً نماز می‌خوانند یا زیارت می‌روند که براساس باورهایی که در هر دین وجود دارد مناسکی هم شکل می‌گیرد.

بعد چهارم دین‌ورزی «روحیات دینی» و اخلاقیات دینی است که آنها را اخلاقیات دینی هم می‌توان نامید؛ مثلاً ریا برای فردی که دیندار باشد معنادار می‌شود و اصلاً ریا برای کسی که دیندار نیست موضوعیتی ندارد. در قرآن آمده است: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ»؛ وای بر نمازگزاران، کسانی که از فلسفه نمازشان بی‌خبرند، نمازی که می‌خوانند برای ریا و برای نشان دادن به دیگران است. منظورم این است که ریا مفهومی است که در شالوده زیست دینی مطرح می‌شود، به این معنی که کسی که دیندار می‌شود، دغدغه‌ای به نام ریا برایش مطرح می‌شود که باید اجتناب کند یا وسوسه‌ای که در او ایجاد می‌شود. به هر حال همه این‌ها روحیات دینی هستند. پنجمین بعد دین‌ورزی «مناسبات و هویات دینی» است. افراد دیندار با همدیگر جماعتی را تشکیل می‌دهند، مثلاً هویت مسلمانان، هویت مسیحیان و... فرهنگ دینی در اینجا موضوعیت پیدا می‌کند.

اگر این تعریف را درباره دین‌ورزی پایه قرار دهیم، به این پرسش می‌رسیم که وضعیت دین‌ورزی در دنیای آینده در جامعه پیش رو چه ویژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد. به ویژه با شیوع این بیماری چه تأثیری بر جامعه دینی و دینداری مردم خواهد گذاشت.

جامعه‌شناسان دین، مدت‌هاست که از جامعه‌شناسی دین «وبری» عبور کرده‌ است. جامعه‌شناسی دین وبری که معمولاً به آن جامعه‌شناسی دین قدیم گفته می‌شود، فرضش این بود که دنیا به سمت افسون‌زدایی می‌رود و ما روزبه‌روز به سمت دنیایی عقلانی می‌رویم. نتیجه در این جامعه‌شناسی این است که انسان روزبه‌روز عقلانی می‌شود و عاطفه در آن کمتر می‌شود، جریان عاطفی و احساسات انسان جای خود را به عقلانیت می‌دهد. دنیایی عقلانی افسون‌زادیی شده، پیش روی ماست. البته این نظریه یک اکتشاف و افق مهمی بود و برخی شواهد نیز با آن سازگاری داشت، اما نمی‌توانست یک نظریه جامع بماند.

مناسبات جامعه بشری آن قدر پیچیده بود که این نظریه نمی‌توانست تا آخر تحولات جامعه بشری را توضیح دهد، تحولات سرکش دنیای معاصر نشان داد که این نظریه کافی نیست و نظریه‌های تازه را نیز برای توضیح امر دین در دنیای حال و آتی نیاز داریم. در نتیجه جامعه‌شناسان بعدی مانند «پیتر برگر»، «اینگلهارت» و... گفتند که باید از این نظریه (دنیای آینده، دنیای افسون‌زدایی شده است) عبور کنیم. به این صورت نیست که دنیا به طور خطی افسون‌زدایی و سکولار می‌شود و یک دنیای کاملاً عقلانی را پیش رو خواهیم داشت و دین روی هم رفته عقب‌نشینی ‌کند، بلکه تحقیقات و مطالعات نشان می‌دهد که که بشر روزبه‌روز عقلانی‌تر شود و اتفاقاً در انسان وجوه غیرعقلانی نیز همچنان وجود دارد.

گرایش انسان به ماورا در جهان کرونازده
حالا وقتی بیماری‌ای مانند کووید-۱۹ بشر را در سطح جهان درگیر می‌کند؛ یعنی وقتی وضعیت‌های پیچیده‌ای مانند این بیماری پیش می‌آید در چنین شرایط پیچیده و بحرانی، ممکن است گرایش انسان به ماورا، به امر معجزه‌آسا، به برخی از رازها و آیین‌ها بیشتر شود. به ویژه در جامعه‌ای مانند ایران که در لایه‌های زیرین و ناخودآگاه فرهنگی‌اش یک نوع تقدیرگرایی نهفته است. «سهیل عنایت‌الله»، مدلی با عنوان تحلیل لایه به لایه دارد، معتقد است که برای آینده‌پژوهی باید لایه‌های مختلفی را تحلیل کنیم. او چهار لایه را ذکر می‌کند؛ لایه اول مسئله‌ها، لایه دوم سیستم‌ها، لایه سوم جهان‌بینی‌ها و گفتمان است که سیستم‌ها از آن‌ها به وجود می‌آیند. لایه چهارم اسطوره‌ها و استعاره‌هاست که پشت لایه سوم است.

او می‌گوید که برای اینکه بتوانیم آینده یک جامعه را بررسی کنیم، باید لایه چهارم را تحلیل کنیم که همان استعاره‌ها و اسطوره‌های یک جامعه است که در اعماق دیرین‌تر لایه‌های اجتماعی نهفته است. چون آنها نهفته هستند و به نحوی در آینده یک جامعه نمود پیدا می‌کنند. ما در لایه‌های عمیق اجتماعمان استعاره‌ها و اسطوره‌های دینی داریم که نهفته هستند و در شرایط خاصی فعال می‌شوند و در زندگی حضور پیدا کرده و تأثیرگذار می‌شوند. یکی از شرایطی که اینها فعال می‌شوند شرایط سخت است.

فرصت برای بازخیز دین در مصائب
وقتی مصائبی مانند سیل، بیماری، فقر و بحران به وجود می‌آید که زندگی انسان پریشان می‌شود و درهم می‌شکند فعال ‌می‌شوند. در چنین شرایطی به تعبیر «اینگلهارت» امنیت حیاتی انسان لطمه می‌بیند. توسعه به ما امنیت وجودی می‌دهد، این امنیت وجودی سبب می‌شود که تمایل انسان‌ها به مسائل ماورا کم شود، مردم احساس قدرت دارند و زندگی‌شان رونق دارد و به پیش می‌رود، اما وقتی اینها شکست می‌خورد و لطمه می‌بیند، امنیت وجودی لطمه می‌بیند. اینگلهارت معتقد است که در چنین وضعیتی فرصت برای بازخیز دین به وجود می‌آید.
استعاره خلقت و فکر تقدیر و مانند آن در لایه‌های فرهنگی ما نهفته است، فرصت بازخیز و ظهور پیدا می‌کند و در نتیجه این تصور که با بیماری کووید-۱۹، به این سادگی مناسک دینی خیلی لطمه خواهد دید و دینداری تضعیف خواهد شد، نیاز به تأمل بیشتر دارد. مشکل جهان ما از آنجا پیدا شده که دولت‌هایی که می‌خواستند جامعه را براساس دنیای مدرن اداره کنند، متأسفانه در طرح برنامه‌هایشان ایرادهایی بوده و به نوعی شکست می‌خورند.

رشد اسطوره‌ها در دنیای به‌هم‌ریخته
در مقیاس جهانی شما از استعمار شروع کنید تا جنگ‌های جهانی و ماشینیزم و کاربرد ویرانگر تکنولوژی و تخریب محیط زیست و نابرابری‌های فاحش در مقیاس جهانی که از قضا به مدد دنیای چندرسانه‌ای روزبه‌روز در برابر چشم‌ها قرار می‌گیرد. از اصرار بر اروپا مرکز دیدن دنیا و جنگ تمدن‌ها (به جای گفت‌وگوی تمدن‌ها)، تلقی لیبرالیسم به مثابه پایان تاریخ، یک‌جانبه‌گرایی و آمریکایی‌سازی فرهنگ جهان به جای داشتن جهانی چند فرهنگی و بقیه امور را در فکرتان مرور کنید. اینها به رشد بنیادگرایی، رادیکالیسم دینی و ظهور جریان‌های خشنی مثل القاعده، طالبان و داعش دامن زده‌اند و به بازخیز دین در اشکال مختلف کمک کرده‌اند.

اکنون این بیماری نیز اولاً خود دولت‌های بزرگ پساصنعتی را نیز گرفتار کرده و ثانیاً جنگ سرد چین و آمریکا پیش آمده و جنگ تکنولوژی‌های طرفین و کشاکش‌های چندقطبی شامل آمریکا، اروپا، چین و روسیه و بقیه اوضاع که می‌بینید و در نتیجه فکر نمی‌کنم، دنیایی دنج داشته باشیم که میل به بازگشت به اسطوره‌ها و باورهای دینی حتی در اشکال افراط‌گرایی در آن به این سادگی فروکش کند. اینها اتفاقاً در یک جهان به هم ریخته بهتر فرصت رشد پیدا می‌کنند.

آیا در این شرایط شکل مناسک و دینداری تغییر می‌کند؟
اشکال دین‌گرایی فکر نمی‌کنم به این سادگی کاهش یابد و حتی در پناه تکنولوژی‌های ارتباطی و رسانه‌ای جدید دوباره به شکل‌های مختلف جریان می‌یابد. ما در سده ۱۲۰۰ به طور پی در پی شاهد شیوع وبا، طاعون و... بودیم، نتیجه شیوع این بیماری‌ها در آن زمان جامعه ایران را به سمت مدرن شدن سوق داد؛ یعنی جامعه از این بیماری‌ها به این نتیجه رسید که باید مدرن شود، باید پزشکی جدید و سازمان‌های مدرن، داشته باشد و ساختارهای سنتی توانایی اداره جامعه را ندارد. از دل این مسئله بود که در اواخر این سده مشروطه به وجود آمد و بعد از مشروطه هم جنبش نوسازی پدیدار شد.

به هر حال شیوع بیماری‌ها و نیاز به حل مشکلات منجر به پدیدار شدن تجددخواهی در جامعه شد، اما از یک‌سو ساختارهای استبدادی در قاجار و از سوی دیگر پس‌زمینه‌های عمیق دینی در فرهنگ و ناخودآگاه جامعه و لایه‌های زیرین‌تر سبب شد، همچنان گفتارهای دینی فرصت ظهور پیدا کنند؛ منتها در اشکال تجددگرایانه. اگر بخواهید دین تجددخواهانه را تبارشناسی کنید به افرادی مانند میرزایوسف مستشارالدوله می‌رسید که یکی از شاخص‌ترین متفکرانی است که با کتاب مشهور «یک کلمه» تأثیر زیادی در افکار و تغییرات فکری جامعه ایران داشته است. این کتاب می‌خواهد توضیح دهد که چاره کار همه مشکلات ایران یک کلمه و آن هم قانون است؛ یعنی همان قانون مدرن، قانونی که در مشروطه مطرح شد.

تأثیر کتاب «یک کلمه» در تجددگرایی
وقتی به این کتاب مراجعه می‌کنید می‌بیند که پر از آیات، احادیث و غیره است که توضیح می‌دهد که آیات و احادیث با این قانون و درک جدید از قانون‌گرایی، برابری، عدالت‌خواهی و غیره منافاتی ندارد و آنها را توجیه می‌کند. در واقع یک نوع دین تجددگرایانه را دنبال می‌کند؛ یعنی از یک‌سو بیماری وبا و طاعون ... جامعه را به اینجا رسانید که جامعه را باید با فکر مدرن و به صورت مدرن اداره کرد، اما از سوی دیگر، افرادی مانند میرزا یوسف مستشارالدوله یک نوع دین تجددگرا را ارائه می‌دهند.

پس وقتی مشکلات وجود دارد به جای افول دین، درک تازه‌ای از دین در حال شکل گرفتن است. در متن مشروطه‌خواهی هم، عالمان دینی مانند طباطبایی، بهبهانی و در اوج همه اینها «نائینی» بود که کتاب «تنبیه الامة» را نوشت و توضیح داد که مشروطه چیزی خلاف دین نیست و می‌توانیم قانون جدید داشته باشیم و در آموزه‌های دینی‌مان چیزهایی است که موافق مشروطه است. روحانیون زیادی در زمان مشروطه وارد مشروطه‌خواهی شدند و با منبرها و خطابه‌های خود سعی کردند به جامعه توضیح دهند که مشروطه خلاف دین نیست. به استثنای افرادی مانند شیخ فضل‌الله، غالب علما و رهبران دینی و حتی مراجع بزرگی که به مراجع ثلاثه (آخوند خراسانی، عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی) مشهور بودند در موافقت مشروطه فتوا دادند.

شروع روشنفکری دینی در متن جنبش اجتماعی
لحظه دیگر تاریخ معاصر را به یاد شما بیندازم. وقتی که بحران‌‌هایی مثل بیماری و قحطی، جامعه را به ادارۀ جدید و درک تازه‌ای از جهان و جنبش نوسازی سوق می‌دهد، باز افرادی مانند ابوالحسن فروغی را می‌بینیم. اوایل سده ۱۳۰۰ کسانی مانند مهندس بازرگان و یدالله سحابی و دیگران محصلان کلاس او در دارالمعلمین بودند و تحت تأثیر او بودند و در آثار و خاطراتشان رد پای «ابوالحسن فروغی» را می‌بینید. او نیز فردی است که درک جدید و امروزی‌تری از دینداری به دست می‌دهد. از دهه ۱۳۲۰ به بعد که آزادی‌هایی در جامعه ایران به وجود می‌آید و ایران پلی می‌شود که متفقین پیروز شوند، شرایطی در ایران به وجود می‌آید و آزادی‌ها و فرصت‌هایی برای ظهور نیروهای جدید اجتماعی، آزادی‌خواهی و دموکراسی‎خواهی به وجود می‌آید که در متن آن جنبش اجتماعی، روشنفکری دینی به وجود می‌آید؛ یعنی برداشت و درک جامعه از دین تحت تأثیر شرایط به روشنفکری دینی می‌رسد.

پس می‌بینید که هرچه میل به مدرن شدن در ایران هست پا به پای آن اشکال مختلف دین هم اصرار به ظهور و تداوم دارد. به ویژه آنکه مدرنیزاسیون دولتی و برنامه‌های عمران و توسعه به صورت بوروکراتیک و تکنوکراتیک در ایران دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ایرادهای جدی داشت، مثل فساد، عدم توازن، نابرابری و بی‌توجهی به فرهنگ متن جامعه. البته روشنفکری دینی به جامعه ایران کمک کرد که از رادیکالیسم دینی کنار بکشد. جامعه ایران به نوعی از ورطه ورود به رادیکالیسم دینی مانند داعش و بنیادگرایی بسیار خشن کنار ماند.

هرچند در ایران حکومت دینی به وجود آمد و برخی از نیروهای تندرو هم بودند و دست به آتش زدن روزنامه‌ها و ... هم زدند، اما در متن جامعه رادیکالیسمی مانند داعش، القاعده و طالبان پا نگرفت. تا امروز هم شاهدیم که رادیکالیسم خیلی خریدار ندارد، هرچند در خود اروپا تحت تأثیر بی‌عدالتی و مجموعه شرایطی که بوده داعش نیروهایی دارد، اما در ایران یک نوع مصونیت از سلفی‌گری بود.

با وجود شیوع بیماری، جامعه به کجا می‌رود؟ 
همانطور که کلرا (همان وبا) به تعبیری که از افخمی وام می‌گیرم، ایران را به سمت امر مدرن سوق داد که سبب ظهور مشروطه و بعداً نوسازی بودیم که در پهلوی خود را نهادینه کرد. تصور می‌کنم کرونا هم در ایران این تأثیر را خواهد گذاشت و ایران را به سمت یک جامعه پسامدرن هل خواهد داد؛ یعنی اگر وبا به شیوع امر مدرن منجر شد، کرونا هم به شیوع امر پست‌مدرن، پساسکولار و پسامدرن منجر خواهد شد و همان طور که مدرنیته ایرانی با دین‌اندیشی نوگرایانه همراه بود، پسامدرن ایرانی هم با دین‌اندیشی پسانوگرایانه و بسیار در هم ریخته توأم خواهد شد.

احتمالاتی که برای جامعه ایران می‌توان تصور کرد و از همین الان هم برخی از آثارش نمایان شده این است که ایران با شتاب به سمت دنیای مابعد مدرن و مابعدسکولار و پساسکولار پرتاب می‌شود و سوق پیدا می‌کند. می‌توان آثارش را در امر دین هم بررسی کرد. اینجاست که تصور می‌کنم شاهد انواع دینداری‌ها یا دین‌گرایی‌های متکثر خواهیم بود، در کنار انواع افکار غیردینی مدرن و پست‌مدرن؛ یعنی رفتار مردم و الگوهای باور داشت، الگوهای گرایش، الگوهای عمل دینی و رفتار دینی و فرهنگ دینی هم تحت تأثیر این روند بزرگ قرار خواهد گرفت و تغییراتی در آن رخ خواهد داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها