یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۵
عزتی‌پاک: نویسنده به راوی مجال نداده با لحن خودش داستان را پیش ببرد

علی‌اصغر عزتی‌پاک، معتقد است کتاب «در کنار او فقط تو بوده‌ای» کاملا مومنانه و برای مومنان نوشته شده و می‌گوید: با اینکه راوی داستان، شیطان است اما لحن داستان همان لحن نویسنده است و به شیطانک مجال نداده داستان را با لحن خودش پیش ببرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، میزگرد نقد و بررسی کتاب «در کنار او فقط تو بوده‌ای» نوشته فریبا کلهر با حضور پرویز شیشه‌گران، یوسف قوجق و علی‌اصغر عزتی‌پاک در خبرگزاری کتاب ایران برگزار شد. در این کتاب که به تازگی به عنوان بهترین رمان نوجوان عاشورایی از سوی بنیاد دعبل خزایی معرفی شده است، ظاهرشدن شیطان به‌عنوان راوی، با تاکید بر این‌ که شیطان واقعیت است و نه موجودی افسانه‌ای، از ویژگی‌های روایت کلهر از حماسه‌‌ عاشوراست، شیطان از آغاز ماجرا آنجا بوده و کمی مانده به آخر ماجرا و بعد از شهادت حضرت ابوالفضل(ع) زمین را ترک می‌کند و به اردوگاه شناور رئیس بزرگش ابلیس برمی‌گردد. این کتاب با تصویرگری میثم موسوی و طراحی گرافیک کوروش پارسانژاد، سال 1397 در قالب 84 صفحه با شمارگان دوهزار نسخه از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. 
 
آقای شیشه‌گران روند چاپ کتاب به چه شکل بوده و چه امتیازاتی کسب کرده است؟
پرویز شیشه‌گران: روند چاپ «در کنار او فقط تو بوده‌ای» به این‌ شکل بود که آقای اشعری به دنبال چاپ تعدادی کتاب با موضوع عاشورایی بود و با چند نویسنده از جمله فریبا کلهر در این باره صحبت کرد. بعد از اینکه داستان به دستمان رسید در شورای تولید دفتر نشر خوانده شد و امتیاز بالایی گرفت و به سرعت کارهای ویرایش و آماده‌سازی‌اش انجام شد و در سال 1397 چاپ شد و به تازگی به عنوان بهترین رمان نوجوان عاشورایی از سوی بنیاد دعبل معرفی شده است.
 
این کتاب را به عنوان یک کار عاشورایی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
یوسف قوجق: فارغ از مباحث فقهی و تاریخی و مذهبی که در این کتاب وجود دارد، به نظر من «در کنار او فقط تو بوده‌ای» کتاب خوبی است. از این نظر که مختص نوجوانان است. بیشتر کتاب‌هایی که تا به حال با این موضوع کار شده از این منظر به واقعه کربلا نگاه نکرده‌اند و این ویژگی شاخص آن است. اغلب کارها به عنوان راوی سوم شخص به شرح ماوقع پرداخته‌اند. به نظر من ادبیات این کتاب نسبت به سایر آثار مشابه بیشتر است زیرا در آن از منظری متفاوت یعنی از منظر راوی شیطان نگاه شده است. در این داستان، شخصیت ما یک شخصیت انتزاعی و فراواقعیت است و اینکه آیا می‌توانیم آن‌ را به عنوان شاخصه رمان دینی بپذیریم، به نظر من امکان‌پذیر است، همانطور که مصطفی مستور هم به این موضوع به درستی اشاره کرده است.
 
یوسف قوجق و علی‌اصغر عزتی‌پاک

ادبیات به معنای واقعی کلمه مورد توجه قرار گرفته است
یوسف قوجق: از سویی ما بیشتر با وقایع و حوادث واقعه کربلا کار داریم تا با شخصیت‌ها و در این کتاب هم نویسنده فقط از نگاه ابلیس وارد شده است و فقط به خط داستانی که روایتگرش شیطان است وارد شده است، نویسنده نیازی ندیده به شخصیت‌های مثبت و منفی مختلف ورود کند و به وسوسه‌هایی پرداخته که شیطان در دل یاران امام حسین (ع) و عمر سعد ایجاد کرده است. به نظر من نیاز مخاطب نوجوان امروز به این نوع داستان است. موضوع دیگر که به نظر می‌رسد، ادبیات به معنای واقعی کلمه و ارتباطش با مسائل دینی و باورهای اعتقادی و اخلاقی است که مورد توجه قرار گرفته و مخاطب را جذب می‌کند و تعدد شخصیت‌های این قصه مخل کار این رمان نبوده است.
 
داستان کاملا مومنانه با رویکرد درون‌مذهبی نوشته شده است
علی‌اصغر عزتی‌پاک: درباره محتوای اثر باید بگویم که کار کاملا مومنانه و برای مومنان نوشته شده است. نویسنده یک سری چیزها را پذیرفته و تکلیفش با مخاطب روشن است و به او می‌گوید من این موضوعات را قبول دارم اگر می‌خواهی بیا درباره این موضوعات با هم گفت‌گو کنیم، من درصدد ترغیب تو به پذیرفتن چیزی نیستم. مانند کسی که وارد مسجد می‌شود و با روحانی یا اعضای مسجد درباره باورشان صحبت می‌کنند و می‌خواهند به آن تعمیق ببخشند. رویکرد کتاب درون‌مذهبی و درون‌دینی است و برای کسی که خارج از این فضا قرار دارد، نوشته نشده و ارجاعاتی که دارد، ارجاعات به دانش و آگاهی خواننده است. نویسنده با مخاطبی که با او هم‌عقیده است، هم‌صحبت می‌شود تا با هم، از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنند؛ از منظری که تا به‌حال دیده نشده تا شاید چیزی به این ماجرا اضافه کند، که اضافه هم کرده است. ما از بدو آفرینش دو جریان داریم. یکی جریان اهریمنی و یکی جریان الهی که در عموم ادیان و مذاهب وجود دارد و حرف ریشه‌دار و عمیقی است. جریان خیر و شری که با هم در تضادند و در یکی از بزنگاه‌های برخوردشان که همان کربلا است، برخورد شدید و تندی بین این دو نیرو داریم.
 
نویسنده مطلق‌انگاری را در اثر پذیرفته است
عموم روایت‌هایی که در این زمینه وجود دارد از سوی امام حسین (ع) داستان را روایت کرده‌اند، حالا ببینیم که اگر از طرف سپاه شر به این موضوع بنگریم چه می‌بینیم و براین اساس نویسنده یک پرده از جهان ماده عقب‌تر رفته و به ماوراءالطبیعه نزدیک شده و از آنجا وارد دنیا و جهان ماده می‌شود. نگاه نویسنده به این موضوع روایت یک روز مقدس یعنی عاشورا و دهه اول محرم است و به قداست این موضوع ایمان دارد و ما آشکارا صف‌‌آرایی‌ نیروهای اهریمنی و نیروهای الهی را می‌بینیم و نویسنده درباره آن‌ها قضاوت می‌کند. نویسنده در این کتاب به دنبال این نیست که به مخاطب بگوید بیایید با هم برویم وارد ماجرا شویم و ببینیم حقیقت چیست. او آشکارا می‌گوید من حقیقت را می‌دانم و از این منظر وارد داستان می‌شود و می‌خواهد این حقیقت را به مخاطب بگوید با رویکردهایی که بخشی از آن بومی و بخش زیادی هم از آن بومی نیست. نویسنده مطلق‌انگاری را در اثر پذیرفته و می‌گوید یک طرف شر و یک طرف خیر است و من هم طرف خیر هستم. ولی یک لایه عقب‌تر رفته و به سرچشمه که دعواهای اصلی از آنجا آغاز می‌شود، رفته است.

 
 

نظرتان درباره حضور شیطان به عنوان راوی چیست؟
علی‌اصغر عزتی‌پاک: ماجرای شیطان یا شیاطین انقدر جذاب است که هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ‌های دیگر کارهای زیادی درباره آن‌ ساخته شده است. نویسنده فکر کرده که چگونه عاشورا ساخته شد و به شیطان رسیده است. رسیدن به شیطان با تاکیدی که قرآن روی حضور و قسم او دارد که انسان‌ها را گمراه می‌کنم و قرآن بارها به این مساله اشاره می‌کند که شیطان برای انسان‌ها دشمن آشکار است، اما این آشکاری قدری در فرهنگ ما پوشیده شده است. فریبا کلهر هم مانند نویسندگان و متفکران دیگر برای هزارمین بار خواسته نقش شیطان را در فجایع تاریخی در باور ما ببیند. این عدوی مبین همیشه هست و تعجب از ماست که چرا این دشمن آشکار را در پس وقایع نمی‌بینیم و نویسنده اشاره خوبی داشته است و این اشاره به دور از هستی‌شناسی ما نیست بلکه در اعماق باورهای ما شیعیان است. چرا که اساسا ما اگر به شیطان نپردازیم طبعا به خدا هم نمی‌پردازیم و این پرداختن به شیطان لازمه‌اش دیدن خداست و به همین دلیل داستان به‌شکلی پایان می‌یابد که چیزی از کنار این شخصیت بالاتر می‌رود چون خداوند دارد او را دعوت می‌کند و از این منظر به عصمت هم اشاره شده است چون شیطان می‌گوید من به زبان و دل ائمه راه ندارم. درواقع شرایطی که نویسنده در داستان نشان‌داده بسیار هراس‌آور و هول‌انگیز است که ما کجاداریم زندگی می‌کنیم و تذکری به مخاطب است که این‌ها همه‌جا هستند و می‌توانند، نفوذ کنند. این تصاویر خوب است اما بهتر بود بیانش قدری با جزئیات همراه بود.
 
شیطانکی که به عنوان راوی انتخاب شده چه مزیت و تفاوتی با سایر شیطانک‌های اردوگاه شناور دارد؟
یوسف قوجق: چیزی است که جایش در داستان خالی است، تفاوت این شیطان با ابلیس و سایر شیطانک‌ها در اردوگاه شناور است. این شیطان چه تفاوتی با سایر شیطانک‌های اردوگاه دارد که او را متفاوت کرده است. این شیطان نسبت به شیاطین دیگر چه ویژگی‌هایی دارد که از بین همه شیطانک‌ها فقط او به عنوان راوی انتخاب شد و نویسنده به این سوال پاسخ نمی‌دهد. به نظر می‌رسد در این بخش پیرنگ داستان دچار مشکل شده است. وقتی می‌خواهیم علت و معلول حوادث را درآوریم این راوی باید خصوصیات خاصی داشته باشد که توانسته به این امکان دست یابد و یکی از نقص‌های مهم داستان است.
 
علی‌اصغر عزتی‌پاک: نویسنده این کار را طیفی دیده است و شخصیتی وجود ندارد و دو نیرو در کنار هم‌اند خودش را متمایز نمی‌کند. چون جنس شیطان از آتش است، من احساس می‌کنم، این شیطانی که راوی داستان است، شعله‌ای از آن آتش است. اگرچه شاید دربخشی از داستان بی‌دقتی‌هایی شده است و نویسنده باید از تمایزات اولیه‌ای که در داستان به آن‌ها اشاره شده مانند «من می‌توانم این کار را انجام دهم» می‌گذشت. همانطور که در این کتاب بحث اصلی تمایز دو نیرو است و آن طرف شخصیت نداریم، این‌طرف هم نباید شخصیت خاص داشته باشیم.

نقد دیگری که به این کتاب دارم این است که در این داستان دو نیرو داریم که در تعارض‌اند اما درباره بنیان‌های‌شان صحبت نمی‌شود. نویسنده باید مسائلی را که فکر می‌کند به آن‌ها پرداخته را به‌صورت روشن بیان کند. در این داستان دو نیرو داریم که نویسنده پذیرش آن‌ها را از سوی مخاطب را قطعی می‌داند، درحالی‌که می‌توانست دیدگاه تازه‌ای وارد داستانش کند و به بنیان‌های نیکی و شر هم بپردازد و بگوید چرا این‌ها با هم درگیرند؟ چرا امام حسین (ع) باید کشته شود؟ اما درباره فلسفه دشمنی‌ها حرف نمی‌زند.
 
روایتی که در این کتاب درباره چگونگی شکل‌گیری واقعه کربلا از زمانی که مردم کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشتند تا جایی‌که امام حسین(ع) برای اطمینان بیشتر مسلم‌بن عقیل را به کوفه می‌فرستد و نهایتا واقعه کربلا شکل می‌گیرد، از زبان شیطان بیان شده چه تفاوتی با سایر روایت‌هایی که در آثار مشابه دیگر از واقعه کربلا و چگونگی شکل‌گیری آن از زبان یاران امام حسین (ع) یا به قولی سپاه خیر نقل می‌شود، دارد و چه مطلب تازه‌ای را از نگاه شیطان به مخاطب عرضه می‌کند؟
یوسف قوجق: خانم کلهر در این کتاب سوگیری‌هایی داشته که هر انسان مسلمان شیعه این سوگیری را خواهد داشت. اگر به خط اصلی داستان برگردیم و پس گرفتن دعوت‌نامه‌هایی که برای امام حسین (ع) فرستاده بودند، می‌بینیم که بارها و بارها در صداوسیما و کتاب‌های مختلف بیان شده است اما چیزی که این کتاب را برجسته‌ می‌کند ادبیت کار است چون از منظر دیگری به این واقعه نگاه کرده است. یکی از شاخصه‌های ادبیت کار، حماسه است و به نظر من ریتم و تکرار برخی کلمات، اغراق‌هایی که وجود دارد و استفاده از بعضی اعداد و ارقام، کار را تا حدی حماسی کرده است و نویسنده استفاده نابجایی از این کلمات نکرده است. از سویی باتوجه به اینکه مخاطب کار نوجوان است، زبان و حس نوجوانان در این کار دیده می‌شود. نکته دیگر اینکه موضوع و درون‌مایه اغلب رمان‌های دینی که تا به‌حال برای نوجوانان نوشته شده است، مستقیما درباره دین و شخصیت‌های دینی است یا درون‌مایه آن‌ها مستقیما درباره انقلاب و جنگ است که در آن‌ها وام‌گیری از انقلاب و جنگ با مفاهیم دینی بیان شده است و در بسیاری از آن‌ها به واقعه کربلا هم اشاره شده است. اما در این کتاب همان موضوع با لحن نوجوانانه مورد توجه قرار گرفته و منظر و زاویه دید متفاوت به ادبیت کار اضافه کرده است.
 
 

شکل و شمایل، فصل‌بندی‌ها و کتابسازی اثر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا بین متن و تصویر تناسب وجود دارد؟
علی‌اصغر عزتی‌پاک: شکل و شمایل و کتابسازی اثر اصلا مطلوب نیست و به دور از بازار است. هیچ زیبایی در شکل و شمایل کتاب دیده نمی‌شود حتی خواندن عنوان کتاب برای من که بزرگسال هستم، مشکل است چه برسد به نوجوانان. مقوای روی جلد، کاغذ و قطعی که برای این کتاب انتخاب شده اصلا رام دست و جذاب برای کتاب خواندن نیست. جلد اصلا انعطاف ندارد و تصاویر هم فارغ از این‌که چقدر جذاب هستند و بر چه اساس طراحی شده‌اند، جاگذاری‌شان در متن دلنشین نیست و تنوعی در آن وجود ندارد و همه چیز به شدت کلاسیک است و مخاطب را آزار می‌دهد. ناشر با اینکه تازه‌کار نیست اما اصلا نگاه حرفه‌ای به کار نداشته است و دغدغه اینکه در بازاری که رقابت شدید برای رساندن کتاب به دست بچه‌ها وجود دارد، اثر جذابی تولید کند، نداشته و با این وضعیت اگر کتاب به فروش نرود و روی دست ناشر بماند مقصر خودش است نه نویسنده اثر.
 
یوسف قوجق: از نظر کتابسازی و تصویرگری من هم با نظر آقای عزتی موافقم. با اینکه کوروش پارسانژاد، گرافیست این کتاب، طراح و گرافیست بسیار خوبی است اما عنوان کتاب برای مخاطب نوجوان سخت‌خوان است و تصویر روی جلد هم مخاطب گریزپای امروز جامعه را جذب نمی‌کند. نقاشی‌های سیدمیثم موسوی هم نوجوانانه نیست و ای کاش روی یونیفرم کار بیشتر کار می‌شد. فصل‌بندی‌ها هم بسیار پشت سرهم است و مناسب مخاطب نوجوان نیست و چون شماره‌های صفحه‌ها هم مثل فصل‌بندی‌ها کار شده، تمایزشان سخت است.
 
این کتاب چه جذابیتی برای مخاطب نوجوان دارد؟
یوسف قوجق: نگاه نویسنده جزئی‌نگرانه نیست در صورتی‌که وقتی برای نوجوانان کار می‌کنیم باید اینگونه باشد. موضوع دیگر هم این است که باتوجه به اینکه «در کنار او فقط تو بوده‌ای» در حوزه ادبیات دینی و مذهبی است، حس می‌کنم نمک کار کم است مخصوصا در این قصه. ما باورهای عامیانه‌ای داریم در مسائل مختلف مخصوصا تعزیه و کربلا که اگر در داستان مطرح می‌شد شاید موضوع برای مخاطب خیلی جذاب‌تر می‌شد. مخاطب دوست دارد غیر از واقعه کربلا و امام حسین (ع) که در اینجا بیان شده، بافتی دیگر با تاروپودی مجزا از چیزهایی که قبلا شنیده، بخواند و اگر باورهای مردمی در تاروپود قصه می‌آمد جذاب‌تر می‌شد.
 
علی‌اصغر عزتی پاک: زاویه دیدی که انتخاب شده شیطان است و زاویه دید دانای کل است. شخصیتی که انتخاب شده، دانای کل نامحدود و ماوراءالطبیعی و ظرفیتی است که می‌توان به آن فکر کرد و خوب است. البته نثر کار وزین و فاخر است و بازیگوش نیست که تا حدی به کار آسیب زده است. من قبول دارم که شخصیت معصومی که رو به قداست دارد باید همه‌ چیزش کامل و در اوج خودش باشد و زبان هم باید فاخر باشد. اما اینجا چون راوی شیطان و گاهی شیطانک است و این نثر می‌تواند گاهی شیطنت داشته باشد. شیطانک می‌تواند در جاهایی از داستان برود دنبال بازی‌ها و کارهای خودش چون اصولی ندارد و اگر این شیطنت‌ها در کار می‌آمد مانند جایی که اشاره می‌شود شیطانک از دم اسب آویزان شده، برای مخاطب جذاب بود.
 
 

یوسف قوجق: البته در کل متن گاهی از سوی راوی سوال‌هایی برای مخاطب مطرح می‌شود که فقط به این متن اکتفا نکند و برود به دنبال پاسخ. به نظر من این نوع لحن روایت و سوال‌های کلیدی طرح کردن در کل متن، کار را قشنگ کرده و وظیفه راوی را گردن مخاطب انداخته است. به نظر من می‌توان نمره قابل قبولی به خانم کلهر به خاطر استفاده از راوی شیطان و ادبیت کار داد.

علی‌اصغر عزتی‌پاک: اما لحنی که کتاب دارد لحن نویسنده است نه لحن راوی. وقتی راوی شیطانک است باید لحنش شیطنت داشته باشد که ندارد. نویسنده باورمند وارد شده و داستان را از منظر خودش پیش برده بااینکه راوی شیطان است اما نویسنده می‌گوید من این باورها را دارم و شیطانی که به عنوان راوی انتخاب کرده خیلی جاها باید به نویسنده باج بدهد. ولی اگر نویسنده مجال می‌داد که شیطانک با لحن خودش داستان را می‌گفت، داستان شیرین می‌شد و درعین‌حالی که داشتیم از یک فاجعه صحبت می‌کردیم می‌دیدیم این فاجعه برای جبهه مقابل عین جشن است. و این لحن متفاوت می‌توانست کار را جذاب کند. خانم کلهر از ظرفیتی که ایجاد کرده تا داستان دارای طنز قدرتمندی شود، استفاده نکرده است. از سویی جزئی‌نگری در داستان کم است و می‌شد بهتر کار کرد. نکته دیگر اینکه ظاهرا داستان درباره حضرت عباس (ع) است اما خیلی کم به ایشان پرداخته و سهمشان کم است و به نظر می‌رسد بیشتر می‌شد از این ظرفیت استفاده کرد.
 
 
پرویز شیشه‌گران و اصغر فکور

پرویز شیشه‌گران: باتوجه به صحبت‌هایی که شد درباره اینکه فیزیک کتاب، چیدمان و جلد کتاب نوجوانانه نیست، من هم موافقم و به دوستان در دفتر نشر منتقل می‌کنم چون برای نوجوان امروز فیزیک و تصویرگری کتاب باید نوجوانانه و متفاوت باشد.
  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها