چهارشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۵
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریه‌پرداز اسلوونیایی در این یادداشت کوتاه که مجله اینترنتی interviewmagazine آن را منتشر کرده، به 13 موضوع تصادفی که برای او مطرح شده پاسخ و واکنش می‌دهد.
 
مخالفان واکسیناسیون
این پدیده خارق‌العاده‌ای است و در اسلوونی، نیمی از مردم نمی‌خواهند واکسینه شوند و دلیلش هم فقط این تئوری توطئه نیست که بیل گیتس با این واکسن‌ها می‌خواهد کنترل‌مان کند. استدلال کلی من علیه این شکل از تئوریتوطئه این است که باید ایده که موجوداتی آزاد هستیم را کنار بگذاریم. می‌گویند اگر ماسک بزنیم از انسانیت‌مان کاسته شده و با واکسیناسیون تحت کنترل قرار می‌گیریم. مشکل اینجاست که تا همینجای کار هم تحت کنترل قرار داریم. دستکم 20 سالی است که از این ماجرا خبر داریم. چین، آمریکا، اسرائیل و بسیاری از کشورهای دیگر به مکالمات تلفنی ما گوش می‌دهند.

خرید آنلاین
کتاب‌فروشی‌ها مکان‌های موردعلاقه من و بیش از کافه‌ها و رستوران‌ها محلی برای گرد هم آمدن هستند. ویترین آثار تازه منتشرشده باعث می‌شد بفهمم که جدیدا چه کتاب‌هایی چاپ شده است. حالا، الگوریتم‌های پیچیده فروشگاه‌های آنلاین سعی می‌کنند حدس بزنند که چه می‌خواهم. خیلی از خریدهایم را از آمازون انجام می‌دهد، اما متاسفانه پیشنهادهای آن‌ها هیچ‌گاه درست از آب درنمی‌آید.

جنگ ستارگان
آرزویم این است که فیلم جنگ ستارگان را بازسازی کنم و دارث ویدر را تبدیل کنم به رهبری تمامیت‌خواه و پیشرو که می‌خواهد نظمی برابرخواهانه‌تر در تقابل با جِدای‌ها شکل دهد. جدای‌ها موجوداتی غریب، فاسد و اشراف‌منش هستند. ازشان نفرت دارم. اگر می‌توانستم یودا را ببینم مثل یک کرم لهش می‌کردم.

فیلم‌های ابرقهرمانی
بسیار جدی می‌گیرم‌شان.

توئیتر
به نظرم اگر کسی بیش از نیم ساعت در روز در توئیتر وقت بگذارد باید مجازاتش این باشد که دو ساعت در روز توالت‌ها در بیمارستان‌های عمومی را تمیز کند. مگر می‌شود کسی برای توئیتر وقت بگذارد؟ به همین خاطر است که هیچ‌وقت تن به وسوسه اسکی کردن ندادم. از کوه می‌روید بالا و بعد می‌آیید پایین. خب که چی؟ ترجیح می‌دهم سر جایم نشسته و کتابی بخوانم.

پادکست
به خاطر مواضعم وضعیت نابسامانی دارم. راست‌گراها ازم نفرت دارند ولی لیبرال‌ها هم ازم متنفرند. نزدیک به ده سال پیش، هر دو سه ماه یک‌بار، نیویورک تایمز مقاله‌ای ازم چاپ می‌کرد. حالا، کم و بیش از فضای رسانه‌ای حذف شده‌ام. به همین خاطر می‌روم سر وقت پادکست‌ها، چون اگر ازم دعوت کنند می‌دانم که فضای دوستانه‌ای خواهد بود.

پیتزا
چند سال پیش با دوستانم به ونیز رفتم و بهم گفتند که در دوران موسیلینی، اگر به رستوران رفته و سفارش اسپاگتی می‌دادید، به این معنا بود که هوادار دیکتاتور ایتالیایی هستید. اما اگر پیتزا سفارش می‌دادید، هوادار چپ‌ها بودید. بنابراین از پیتزا خوشم می‌آید، ولی نه این پیتزاهای شیکاگویی که خمیر کلفتی دارند. این تهدید آمریکاست علیه تمدن اروپا.

نتفلیکس
از بیماری آب مروارید رنج می‌برم بنابراین نمی‌توانم خیلی تلویزیون نگاه کنم. اما می‌دانید از چه چیز این پدیده خوشم می‌آید؟ این‌که کل یک فصل از سریال را یک‌جا پخش می‌کنند. این عالی است!

خوردن غذاهای ارگانیک
مشکل من با خوردن غذاهای ارگانیک دوگانه است. اگر به میوه‌فروشی بروید می‌بینید که از یک سو میوه‌های خوش آب و رنگ که مورد دستکاری ژنتیکی قرار گرفته‌اند وجود دارد از سوی دیگر میوه‌هایی نیمه‌پوسیده که قیمت‌شان هم دوبرابر است، به این خاطر که ارگانیک هستند. دومین چیزی که دوست ندارم حس مصنوعی و دروغینی است که این محصولات ایجاد می‌کنند: «من به طبیعت کمک کردم و دارم کاری برای طبیعت می‌کنم!» حتی کسانی که به این محولات باور چندانی نداشته به دلایل ایدئولوژیک تن به آن می‌دهند، چون این کار سبب می‌شود بخشی از جنبش اجتماعی وسیع‌تری باشید. من ترجیح می‌دهم آدم بده باشم!

هوش مصنوعی
آنچه بشر را تعریف می‌کند توانایی مشخص برای بدل کردن شکست به پیروزی است. تمامی پنیرهای فرانسوی نتیجه آزمایش‌هایی هستند که نتوانستند به نتیجه مطلوب‌شان برسند. فرانسوی‌های سعی کردن پنیرهایی مثل پنیر سوئیسی و پنیر باسک داشته باشند، اما موفق نشدند و حاصل شد پنیر فرانسوی! به نظر من، ویژگی مهم در هوش بشری همین است.


 
 
شرکت‌های بزرگ فناوری
چه‌بسا آن‌‌ها دارند کار را برای ما سوسیالیست‌ها آسان‌تر می‌کنند، چون همه‌چیز بیش از حد متمرکز می‌شود. برای مثال، جف بزوس، بنیانگذار آمازون، توزیع محصولات را در سطح کلان در دست دارد. بسیارخب، بگذارید انحصارش را به دست بگیرد.

لئوناردو دیکاپریو
راستش علاقه چندانی به فیلم تایتانیک ندارم. به نظرم فیلم بسیار متحجرانه‌ای است که خود را مثل یک مارکسیسم هالیوودی نشان می‌دهد. یگانه چیزی که در این فیلم دوست دارم بخش پایانی است، جایی که دیکاپریو دارد یخ می‌زند و زن بهش می‌گوید که هیچ‌وقت فراموشش نمی‌کند. همزمان که زن دارد این حرف را می‌زند دست مرد را رها می‌کند، انگار که واقعا دارد او را از خودش می‌راند.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها