دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۶
نخستین آواها از اروپای اشغالی

چه کسی می‌داند که چه تعداد از‌ مبارزات گذشته، از آواهای اصلی گرفته تا تجربیات و خاطرات، فراموش خواهد شد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ترجمه کامران برادران:  آنچه در پی می‌آید ترجمه بخشی از کتاب «چکامه‌ای از آینده»، اثر سرچکو هرورت است. 

آوریل 1944 است و بیشتر اروپا اشغال شده.
با نگاهی به نقشه می‌توان فرانسه‌، اتریش‌، هلند‌، اسلواکی‌، ایتالیا‌، فنلاند‌، دانمارک‌، بلژیک‌، یونان‌، مجارستان‌، لهستان و پادشاهی یوگسلاوی را دید که تحت اشغال نازی‌ها قرار دارند و دولت‌های گماشته در کرواسی‌، رومانی‌، بلغارستان و نروژ مستقر خواهد شد.

همزمان که بمب‌های آلمانی بر فراز لندن در حال سقوط است‌، نیروی هوایی سلطنتی در حال بمباران اشباع [به بمباران متراکم یک منطقه با تعداد زیادی بمب گفته می‌شود] برلین است. پایانی برای جنگ جهانی دوم به چشم نمی‌خورد. جبهه متفقین در ایتالیا متوقف شده و تبلیغات نازی مدعی است که عملیاتش در جبهه شرقی در روسیه به دلایل تاکتیکی کوتاه شده است. هنوز دو ماه تا حمله متفقین به باقی مانده است: امیدی بلند‌پروازانه. دوگل رژیم جدیدی را در تبعید شکل می‌دهد و هیتلر و موسولینی در سالزبورگ دیدار می‌کنند.

در اوایل سال 1944، اردوگاه‌های کار اجباری همچنان عملیاتی بوده و میلیون‌ها نفر را به کام مرگ می‌فرستند. یهودیان فرانسوی به آلمان نازی تبعید می‌شون‌، اولین یهودیانی که از آتن منتقل آمده‌اند به آشویتس می‌رسند و آدولف آیشمن به مجارستان سفر کرده تا بر اخراج بخش اعظمی از جمعیت یهودیان آن کشور و ارسال‌شان به همان اردوگاه نظارت کند. در هلند اشغالی‌، آن فرانك دفتر خاطرات خود را می‌نویسد‌، تا ماه اوت که از سوی گشتاپو دستگیر می‌شود. نیروهای شوروی در ژوئیه 1944 به مایدانک [از بزرگ‌ترین اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها که توسط رژیم نازی در سال ۱۹۴۱ در نزدیکی شهر لوبلین ساخته شد] نزدیک لوبلین ، لهستان رسیدند. فقط در ژانویه سال بعد بود که آن‌ها آشویتس را آزاد کردند.

در میانه این کابوس آخرالزمانی‌، کوه وزوو [ز معروف‌ترین آتشفشان‌های فعال ایتالیا] در ایتالیا فوران کرد. این همچنین سالی بود که کازابلانکا در شانزدهمین دوره جوایز اسکار سه اسکار گرفت. و همچنین زمانی ‌که بنجامین گرین‌، به دنبال راهی برای محافظت از سربازان در برابر آفتاب‌سوختگی ، ضد‌آفتاب را اختراع کرد. در همان دوران‌، پدر دونالد ترامپ‌، فِرِد‌، در املاک و مستغلات مشغول به کار بود‌ -‌ساخت و ساز مسکن، پادگان و آپارتمان برای پرسنل نیروی دریایی ایالات متحده و در ادامه ساخت‌ خانه‌های با درآمد متوسط برای خانواده‌های سربازان بازگشته از جنگ. دونالد دو سال بعد‌، در سال ،1946 متولد می‌شود.

در این ماه‌های آغازین سال 1944‌، نمایش تاریک و اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر با نام «خروج ممنوع» به صورت پنهانی در پایتخت فرانسه تمرین می‌شد، درست قبل از آزادی پاریس که نخستین نمایش آن را به خود می‌دید. در بریتانیا‌، لارنس اولیویه در حال کار بر روی فیلم «هنری پنجم» خود بود که به سفارش وینستون چرچیل برای تقویت روحیه نظامیان انگلیس ساخته می‌شد، در حالی که هیچكاك به انگلیس بازگشت تا دو فیلم تبلیغاتی كوتاه به زبان فرانسه برای وزارت اطلاعات انگلیس بسازد («سفر به‌خیر» و «ماجرا ماداگاسکار»‌). همزمان در آن سوی کانال مانش‌ پابلو پیکاسو نمایشنامه‌ای با نام «‌چهار دختر بچه» را نوشت ‌که در خانه نویسنده سورئالیست میشل لیریس ، با حضور آلبر کامو (که کارگردان بود) و ژان پل سارتر اجرا شد. سارتر‌، سیمون دوبوار‌، ژرژ باتای‌، ژاک لاکان و پیکاسو سرود «پروانه‌ها» و »روحم را فروختم» را می‌خوانند. همزمان که مهمانان پیکاسو مشغول شادمانی بودند، ساموئل بکت که از دست گشتاپو خود را پنهان کرده بود، به جبهه مقاومت فرانسه پیوست و همچنان به کار بر روی آخرین رمان انگلیسی‌زبان خود با عنوان «وات» ادامه می‌داد، رمانی که سال پیش از آن شروعش کرده بود و به گفته خودش «باعث می‌شد از نظر روانی سالم بماند.»

اویال 1944 است و بیشتر اروپا تحت اشغال.


حالا تصورش را بکنید. در میانه این وقایع، زمانی که گذشته بدل به ویرانه شده و آینده نامشخص است، دارید به ترانه‌های بینگ کرازبی، ویرا لین و جودی گارلند گوش می‌کنید که ناگهان و بی‌خبر ترانه‌ها متوقف می‌شود. گوینده رادیو، با صدایی بی‌جان از میانه امواج رادیویی، اعلام می‌کند که پس از پنج سال جنگ ویرانگر، «نخستین صدا از اروپای اشغالی به گوش می‌رسد.»

مجری می‌گوید: «صداهایی را به سمع‌تان می‌رسانیم از آنچه چه‌بسا غیرمعمول‌ترین سفرهای خبرنگار جنگی بی‌بی‌سی باشد. آن‌ها دقایقی پیش از ستاد ارتش در ایتالیا رسیده‌اند، اما نمی‌توانیم بگوییم که چه زمانی و در چه موقعیتی ضبط شده‌اند، چراکه خودمان هم از آن خبری نداریم. تنها چیزی که می‌دانیم این است که آن‌ها توسط دنیس جانسون،‌ خبرنگار ما در یوگوسلاوی ساخته شده است، کشوری که آلمان‌ها مدعی‌اند اکنون در دست‌شان است.»

مجری ادامه می‌دهد: «از آن سوی دریای آتلانتیک، از میان شکارگاه‌هایی که زمانی قایق‌های تفریحی اغنیا در امتداد ساحل دالمتین و ارتفاعات پیکچرسک و وحشی یوگوسلاوی به آسودگی می‌خرامیدند، یکی از قهرمانانه‌ترین نبردهای این جنگ در حال وقوع است... این افراد می‌دانند برای چه می‌جنگند. آن‌ها باور مطلق دارند که حق با آن‌هاست و در حد نهایی ایمان قرار دارند. بودن میان این افراد و کمک به آن‌ها تجربه‌ای است عالی و منحصر به فرد در این دنیای آکنده از بدبینی و وفاداری آکنده از نفاق. بنا به دلایل محرمانه، گزارشگر نمی‌تواند مکان‌، نام یا رتبه افراد در ارتش را مشخص کند. آنچه شنوندگان می‌دانند این است که پخش در جایی در اروپای اشغالی‌، در آدریاتیک انجام می‌شود. تنها چیزی که می‌شنوند صدای رهایی است.

این صدا از آینده‌ای احتمالی می‌آمد، از جهانی رهاشده که هنوز به دیگر مناطق اشغالی اروپا –از پاریس گرفته تا ورشو، آمستردام و وین- نرسیده بود و تنها یک‌بار در آوریل 1944 پخش شد. صدای ضبط‌شده مذکور به فراموشی سپرده شد و به مدت سی سال در پناهگاه به حال خود شده بوده تا آن‌که در 1975 دو روزنامه‌نگار اهل سارایوو آن را کشف کردند. در طول دو سال بعد‌، این زوج با زحمت فایل‌ ضبط‌شده و زمینه آن را بازسازی کردند: این‌که ضبط این فایل کجا انجام شد و چه زمانی. چه کسانی بودند که در پس‌زمینه آواز خوانده و راهپیمایی و خودرا برای آزادی یوگسلاوی را آماده می‌کردند و گوینده که بود.

در آغاز، تمام آنچه این دو روزنامه‌نگار در دست داشتند خود صدا و فایل پخش‌شده بود. حتی در بایگانی‌های بی‌بی‌سی نیز آرشیوداران صرفا می‌دانستند که این برنامه در مارس یا آوریل 1944 ضبط شده بود. با این وجود، سرانجام روزنامه‌نگاران موفق شدند افراد دست‌اندرکار این برنامه را پیدا کنند و به خبرنگار آن دسترسی پیدا کنند: دنیس جانسون، ایرلندی و معاصر ییتس و شاو ‌‌که هنوز در دوبلین زندگی می‌کرد و به آن‌ها گفت که این برنامه «بهترین» است چالش حرفه‌ای دوران خبرنگاری‌اش بوده است. جانسون به آن‌ها گفت که این برنامه کجا ضبط شد: جزیره ویس در دریای آدریاتیک. چه کسی می‌داند که چه تعداد از‌ مبارزات گذشته، از آواهای اصلی گرفته تا تجربیات و خاطرات، فراموش خواهد شد. این دو روزنامه‌نگار اهل سارایوو نه‌تنها موفق به بازسازی یک رویداد زودگذر و فراموش‌شده شدند بلکه دستاورد بسیار بزرگ‌تری داشتند.

آنچه اینان انجام دادند به بهترین نحو از سوی والتر بنیامین به سال 1940 در «تزهایی درباره فلسفه تاریخ» بیان شد، متنی که در پاریس اشغالی و در معیت یک ماسک گاز نوشته شد که در بالای میز تحریر آویزان بود: «صورت‌بندی گذشته به شکل تاریخی، به معنای تصدیقش “همان‌گونه که واقعا بود” نیست.»

این صدای برآمده از مبارزه تاریخی فراموش‌شده که در قلب اروپای اشغالی اتفاق افتاد به ما آنچنان اجازه نمی‌دهد که ماوقع را به شکلی درست درک کنیم بلکه می‌توانیم خاطره آن لحظه مهم تاریخی را که در آن اروپا در آستانه آزادی به رعشه افتاده بود در آغوش بگیریم و بالقوگی‌های محقق‌ناشده آن را درک کنیم، بالقوگی‌هایی که همچنان به حال حاضر مربوط بوده و برای ساخت آینده‌ای بهتر بسیار حیاتی هستند.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها