شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۱
چیماماندا آدیچی: ترامپ نشان داد دموکراسی تا چه اندازه شکننده است

با انتخاب رمان «نیمی از خورشید زرد» به عنوان برنده برندگان جایزه ادبیات داستانی زنان در هفته گذشته، این نویسنده متولد نیجریه و ساکن ایالات متحده درباره احساس آرامشش از پیروزی جو بایدن و اتفاقات تلخ و شیرین یک سال دشوار صحبت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین - چند ساعت پیش از صحبت با چیماماندا آدیچی سرانجام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا اعلام شد. این رمان‌نویس نیجریه‌ای که در مریلند اقامت دارد، اما در حال حاضر در لاگوس است (جایی که بخشی از سال را در آن سپری می‌کند) در راه بازگشت به خانه بود. می‌گوید: «لحظه‌ای که منتظرش بودیم رسید. همه تماس گرفتند: مادرم، خواهرم، دوستم و همه پشت تلفن جیغ می‌کشیدیم. نزدیک بود اشکم سرازیر شود، چون فکر کردم این درباره آدم‌هایی است که خواستار بازگشت ضوابط اخلاقی هستند. فکر نمی‌کنم این واقعا ایدئولوژیک باشد، بیشتر به معنی خواستن چیزی انسانی است. به نظرم خیلی تکان‌دهنده است.»
 
آدیچی می‌گوید: «همیشه احساس کرده‌ام که ترامپ به اندازه اوباما نشان‌دهنده امریکا بوده است. مردم دوست دارند بگویند این امریکا نیست، اما در واقع هست. اگر به تاریخ امریکا نگاه کنید متوجه می‌شوید که محبوب بودن ترامپ اصلا عجیب نیست.» او می‌گوید مردم احساس می‌کنند با ایده سیاست‌های فراگیر چندنژادی و اینکه زنان چنین آشکار در قدرت باشند تهدید می‌شوند. بنابراین پیروزی کاملا هریس به عنوان اولین زن سیاه‌پوست معاون رئیس‌جمهور هیجان‌انگیز است. آدیچی می‌گوید: «غیرممکن است درباره او و آنچه امروز اتفاق افتاده صحبت کنیم، بدون آنکه فکر کنیم چهار یا هشت سال دیگر چه اتفاقی ممکن است بیفتد. اینکه شاید او رئیس‌جمهور شود. حتا به صورت نمادین. زیرا ماهیت نمادین رهبری مهم است.»
 
دلیل این گفت‌وگو این بود که آدیچی در بیست‌و پنجمین سالگرد جایزه ادبیات داستانی زنان بریتانیا با رای مردم به عنوان برنده برندگان انتخاب شد. او در سال ۲۰۰۷ زمانی که شرکت اورنج حامی مالی این جایزه بود، به خاطر رمان حماسی جنگی خود، «نیمی از خورشید زرد» توانست بسیاری از بزرگ‌ترین نام‌های داستان معاصر را شکست دهد و برنده شود.
 
امسال برای آدیچی سال دشواری بود، زیرا دو تن از اعضای خانواده و پدر عزیزش را (که اولین استاد آمار در نیجریه بود) از دست داد. همه‌گیری جهانی ویروس کرونا به این معنی بود که آدیچی نمی‌توانست به نیجریه برگردد و مراسم خاکسپاری سنتی آنها باید تا اکتبر به تاخیر می‌افتاد. در متنی غم‌انگیز با عنوان «یادداشتی درباره اندوه» در نیویورکر، او تماسی «سوررئال» با خانواده‌اش پس از مرگ پدر را توصیف می‌کند. «همه ما گریه می‌کنیم و گریه می‌کنیم و گریه می‌کنیم، در جاهای مختلفی از جهان، و در کمال ناباوری به پدری نگاه می‌کنیم که دوستش داریم و حالا روی تخت بیمارستان خوابیده.»
 
امروز او یک تی‌شرت بنفش روشن پوشیده که رویش به زبان ایگبویی نوشته «دخترِ پدرم». یکی از چندین لباسی که آدیچی برای خودش درست کرده. او می‌گوید: «این کار حقیقتا برایم خاصیت درمانی دارد. اینکه چندین و چند تی‌شرت طراحی کردم مسخره است. اما این‌ها را می‌پوشم و احساس بهتری پیدا می‌کنم.» اگر پدرش زنده بود اولین کسی بود که برای گرفتن این جایزه جدید با او تماس می‌گرفت. اما خوشحال بود که می‌تواند به مادرش زنگ بزند و حتا اگر شده خیلی کوتاه خوشحالش کند. با چشمانی پر از اشک می‌گوید: «اما بله واقعا خوشحالم.»
 
 جایزه ادبیات داستانی زنان در ۲۵ سال گذشته «انعکاس صدای زنان از سرتاسر جهان» و شعارش «برتری، اصالت و قابلیت دسترسی» بوده است. این جایزه به آدیچی کمک کرد تا خط فکری خوانندگان را بیابد: نخستین رمان او، «گل ختمی بنفش»، درباره دختر جوانی که با پدری مستبد و در جریان یک کودتای نظامی بزرگ می‌شود، در سال ۲۰۰۴ توانست فینالیست شود که به باور خودش «باعث شد مردم بدانند من وجود دارم.» سه سال بعد وقتی برای «نیمی از خورشید زرد» جایزه را برد، کتابش نه به عنوان «یک رمان افریقایی» یا رمانی که «توسط یک زن» نوشته شده، بلکه تنها به عنوان یک رمان شناخته و باعث خوشحالی عمیق او شد.
 


از آن زمان به بعد آدیچی با هیلاری کلینتون به روی صحنه رفت و با اُپرا وینفری چای نوشید؛ کتاب‌هایش در فهرست مطالعه مدارس قرار گرفت و سخنرانی‌اش در «تد تاک» درباره فمینیست به صورت کتاب در سوئد در میان افراد ۱۶ ساله توزیع شد. دشوار است که نویسنده دیگری پیدا کنید که حرف‌هایش در ترانه‌ بیانسه، خواننده معروف امریکایی، یا روی تی‌شرت‌های دیور آمده باشد. و حالا در ۴۳ سالگی آدیچی به عنوان «بهترینِ بهترین» یک ربع قرن داستان زنان انتخاب شده است.
 
او از علت محبوبیت جاودان «نیمی از خورشید زرد» خبر ندارد؛ کتابی که ۱۳ سال پس از انتشار توانست از میان آثار موفقی نظیر «باید درباره کوین صحبت کنیم» لیونل شرایور، «جزیره کوچک» آندره لِوی یا برنده امسال، «همنت» مگی اُفارل، رای خوانندگان را به دست آورد. اما می‌گوید این کتاب را دوست دارد: «این کتاب چیزی است که باعث شد به این مسایل عرفانی اعتقاد پیدا کنم، که تقدیر این بود که من این داستان را بنویسم و اینکه روح پدربزرگم از من خواست این کار را بکنم.»
 
برای آدیچی این موضوع خوشایندی است که این افتخار به رمانی داده شده که «شخصی‌ترین» اثر اوست و معتقد است بدون پدرش نمی‌توانست آن را بنویسد. داستانی که در سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ در جریان جنگ بیافرایی‌ها اتفاق می‌افتد که او در آن هر دو پدربزرگش را از دست داد. «نیمی از خورشید زرد» از دل داستان‌هایی درآمد که آدیچی در کودکی و بیشتر از زبان پدرش شنیده است. می‌گوید: «پدرم قصه‌گوی خیلی خوبی بود. درباره آن دوران چیزهای زیادی خوانده‌ام، اما می‌توان گفت چیزهایی که از کتاب‌ها به دست آوردم واقعیت‌ بود ولی حقیقت را از داستان‌های مردم دریافتم.» تمام اتفاقات وحشتناک درون کتاب بر اساس حوادث واقعی نوشته شده، ازجمله سوزاندن کتاب‌های پدرش در حیاط خانه‌شان. آدیچی می‌گوید: «بسیار تنگ‌نظرانه و زشت بود که به آدم‌های اهل مطالعه و روشنفکران بگویند «گور پدرت». نمی‌توانم تصور کنم کتاب‌هایم را از دست بدهم. کتاب‌هایی که عاشقشان هستم.»
 
آدیچی نوشتن «نیمی از خورشید زرد» را هنگام گذراندن تحصیلات تکمیلی در دانشگاه جان هاپکینز شروع کرد. او تمام روز می‌نوشت و به  ندرت آپارتمان کوچکش در بالتیمور را ترک می‌کرد. در میانه راه نوشتن احساس کرد باید مسیری را که پدربزرگش رفته بپیماید، بنابراین برای ادامه نوشتن به خانه پدری‌اش در نسوکا، جایی که در آن بزرگ شده بود، برگشت. او می‌گوید: «هنگام نوشتن سنگینی بار مسئولیت را احساس می‌کردم. می‌دانستم که برای بسیاری این تنها ادبیات نخواهد بود بلکه تاریخ است. فکر می‌کنم این کار را با احساس دختر وظیفه‌شناس تاریخ انجام دادم.»
 
رمان بعدی‌اش، «امریکانا» که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد نگاهی گرم و شوخ اما عصبانی به مقوله سیاه‌پوست بودن در ایالات متحده دارد. او می‌گوید: «به امریکا رفتم و باید درباره نژاد می‌آموختم.» این داستان شادمانه به انتخاب باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ می‌پردازد. ایفمیلو، قهرمان  داستان مسحور جمعیت باشکوه و امیدواری است که به استقبال رئیس‌جمهور منتخب جدید می‌روند: «آن لحظه هیچ چیز برایش به زیبایی امریکا نبود.»
 
آدیچی احترام ایفمیلو نسبت به امریکا علی‌رغم آگاهی از مشکلات آن و از بین رفتن این تحسین و احترام در چهار سال اخیر که ترامپ رئیس‌جمهور بوده را به اشتراک می‌گذارد: «عادی شدن امریکا را به چشم دیدم. شبیه به یک داغ شخصی بود. ناگهان چیزی که به نظرم درخشان می‌آمد دیگر نبود. ناگهان امریکا به جایی تبدیل شد که می‌توانستیم به آن بخندیم و مسخره‌اش کنیم. وقتی نیجریه‌ای هستی چیزهایی هست که برایت آشناست اما انتظار نداری که در امریکا اتفاق بیفتد. ترامپ نشان داد دموکراسی تا چه اندازه شکننده است، نشان داد چیزهایی که هنجار به حساب می‌آوریم تا چه اندازه شکننده‌اند.»
 
علی‌رغم تاریکی سیاسی که آدیچی در آن بزرگ شد، نوشته‌های او درباره کودکی‌اش با عشق و خنده همراه است؛ چیماماندای جوان همواره از نظر فکری و عاطفی حمایت می‌شد. این موضوع کمک کرد تا او نترس باشد. او می‌گوید: «از آنجایی که خانواده‌ام همیشه پشتم بودند هرگز واقعا احساس نکردم آنچه را فکر می‌کنم نباید بگویم تا کسی را ناراحت نکنم.» در محافل نویسندگان در امریکا او احساس گناهکار بودن می‌کند و تعجب می‌کند که ایده نویسنده شدن به عنوان محصول یک کودکیِ بدون لذت امری غربی است. می‌گوید: «نمی‌توانم تصور کنم که چقدر بد می‌شد اگر کودکی شادی نداشتم.»
 
اما حالا دنیای آدیچی عوض شده: «پدرم واقعا دوست‌داشتنی‌ترین مردی بود که می‌شناختم.» او مهمانی خانوادگی که خواهرش در ماه ژانویه برگزار کرده بود را به یاد می‌آورد: «همگی نسبت به سال ۲۰۲۰ واقعا امیدوار بودیم. پدرم آنجا بود، عمه‌ام هم بود. خیلی عجیب است که در عرض سه ماه عمه‌ام را از دست دادیم و بعد از پنج ماه پدرم را. واقعا احساس می‌کنم دوباره ساخته شدم. احساس می‌کنم اندوه مرا دوباره ساخت.» با اینکه حالا در لاگوس دیروقت است می‌خواهد برود برای دخترش داستان قبل خواب بخواند و بعد «نیمی از خورشید زرد» را شروع کند که مدت‌هاست آن را نخوانده: «می‌خواهم برگردم و آدمی را که آن موقع بودم پیدا کنم.»
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها