چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۹
خلق و خوی فینالیست‌های گران‌ترین جایزه داستان کوتاه بریتانیا

چندی پیش 6 فینالیست‌ جایزه داستان کوتاه ساندی تایمز ای.اف.جی معرفی شدند. لیت‌هاب در اقدامی جالب برای معرفی بیشتر این نویسندگان سوالات مشابه‌ای از آنها پرسیده که در ادامه پاسخ‌های فینالیست‌ها را می‌خوانیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیت‌هاب - برنده جایزه داستان کوتاه ساندی تایمز ای.اف.جی که با ۳۰ هزار پوند، گران‌ترین جایزه داستان کوتاه در دنیای انگلیسی‌زبان است، روز پنج‌شنبه ۲۶ آوریل (۶ اردیبهشت) معرفی خواهد شد. در ادامه فینالیست‌های این جایزه درباره روند نوشتن، داستان‌های مورد علاقه و چیزهای بیشتری حرف می‌زنند که با هم می‌خوانیم.
 
کرتیس سیتنفلد- «دوباره انجام بده»
 

- بهترین داستان کوتاهی که امسال خواندید چه بود؟
یک داستان فوق‌العاده از جفری یوجنیدیس به نام «برنز» که در ماه فوریه در نیویورکر منتشر شد. من عاشق ترکیب گرما، هوش و طنز کارهای او هستم.

- چه ساعاتی از روز می‌نویسید؟
صبح‌ها پس از اینکه بچه‌ها را به مهدکودک می‌فرستم، چند ساعتی می‌نویسم. مغزم در ساعات اولیه روز بهتر کار می‌کند. برخی روزهای خوب  به نوشتن تا بعدازظهر ادامه می‌دهم، اما اغلب اوقات بعدازظهرها ایمیل‌هایم را جواب می‌دهم و به کارهایم می‌رسم.

-وقتی در داستان به بن‌بست می‌رسید چه می‌کنید؟
شروع به خواندن رمان‌های عالی قرن نوزدهم می‌کنم یا می‌دوم. اما متاسفانه برخی مواقع نیز خود را درحال چرخیدن در توییتر می‌یابم. 

- کدام کتاب‌ها یا داستان‌ها را دوباره و دوباره بازخوانی می‌کنید؟
من داستان‌های آلیس مونرو را دوست دارم و تحسین می‌کنم و آثار او تاثیر عمیقی روی من می‌گذارند. او بسیار ماهر است، بدون آنکه پز این ماهر بودن را بدهد. او یک ناظر باهوش شرایط انسانی است.

- بهترین توصیه مربوط به نوشتن که تاکنون شنیده‌اید چیست؟
ایتان کنین،مشاور دوره لیسانسم چیزی شبیه به این می‌گفت: «چیزی را ننویسید که به نظر هوشمندانه می‌آید. حقیقت را بنویسید.» این توصیه ۲۰ سال است که مرا سرپا نگه داشته است.
 
کورتنی زافنس- «بادام زمینی آجیل نیست»
 

- آنچه همیشه می‌خواهید در مصاحبه‌ها درباره‌اش صحبت کنید اما هرگز پیش نیامده چیست؟
تصور عموم درباره زندگی نویسندگی این است که یک فرایند انفرادی است و بدون شک نویسنده مسئول کلمات و داستان‌هایی است که می‌آفریند. اما مراحلی در مسیر انتشار وجود دارد که کمتر درباره آن‌ها صحبت می‌شود. برای مثال داستان من که نامزد این جایزه شده نتیجه سال‌ها تجدید نظر و خواندن نسخه پیش‌نویس آن توسط چندین و چند نفری است که به آن‌ها اعتماد دارم.

- کدام کتاب‌ها یا داستان‌ها را دوباره و دوباره بازخوانی می‌کنید؟
من شدیدا عاشق «ما حیوانات» اثر جاستین تورس هستم که به نظر می‌رسد در برابر طبقه‌بندی ایستادگی می‌کند. (رمان است؟ مجموعه داستان کوتاه است؟ یا یک نثر حماسی؟) این کتاب درس‌های فشرده و فراوانی را به طور همزمان ارائه می‌دهد.

- اگر شغل دیگری دارید، آن چیست؟ چگونه تعادل را میان نوشتن و کار کردن حفظ می‌کنید؟
آموزش دوره نوشتن خلاق در دانشگاه درو در نیوجرسی را برعهده دارم. کارگاه‌های داستان‌نویسی و سیمنارهای ادبی برگزار می‌کنم و آثار غیرداستانی دارم، همچنین مشاور یک مجله ادبی نیز هستم و کارهای دیگری هم می‌کنم. کاری که دارم مرا درگیر داستان و مقاله نگه می‌دارد و نیازمند این است که به چگونگی ساختشان توجه داشته باشم. من بسیار خوش شانسم که دانشجویان باهوش و متفکری دارم. در مورد خلق آثار خودم، هرجا که بتوانم آن را جای می‌دهم، قبل یا بین کلاس‌هایم، در هنگام راه رفت و برگشت به بروکلین، شب‌ها پس از اینکه بچه‌هایم به رختخواب می‌روند ‌(اگر خیلی خسته نباشم).  تابستان‌ها که وظایم کمتر است، بیشتر می‌نویسم.
 
مالی مک‌کلاسکی- «حیات بر روی زمین»
 

- وقتی در نوشتن به بن‌بست می‌رسید چه می‌کنید؟
مطمئن نیستم که معنی بن‌­بست در نویسندگی را فهمیده باشم - نوعی مرگ خلاقیت؟ هرگز تجربه­ نکردم که چیزی برای نوشتن یا گفتن داشته باشم و پس از نشستن پای نوشتن، منجمد شوم. از آن دسته از افراد نیستم که نیاز به نوشتن مدام داشته باشد. بیشتر مواقع مشغول نوشتن چیزی هستم، اما اگر هم نباشم، ناامید نمی‌شوم. مشکل من بیشتر پیدا کردن زمان برای نوشتن چیزهایی است که می‌خواهم بنویسم. چالش دیگر برای من در گذشته، سم‌­زدایی پس از یک کتاب بود؛ به ویژه پس از نوشتن کتابی از زبان اول شخص، کاملا از خویشتن خویش کلافه می­‌شوم­ و بعد برای مدتی ننوشتن بسیار مفید می‌شود.

- کدام کتاب‌ها یا داستان‌ها را دوباره و دوباره باخوانی می‌کنید؟
چخوف، بخشی به این دلیل است که او را درس می‌دهم و هر بار که می­‌خوانمش دوباره مجذوبش می­‌شوم. این­که چقدر همه نویسنده‌­های داستان کوتاه به او مدیون هستند، خارق‌­العاده‌ ا­ست - همه ما فرزندان چخوف هستیم چه بدانیم یا نه. او به ما اجازه نوشتن در جمله­­‌های خبری را داد، تا کمترین جزئیات و لحظات، ستایشی را که لایق آن هستند دریافت کنند، بدون هیچ نتیجه‌­گیری یا پاسخی.

- اگر شغل دیگری دارید، آن چیست؟ چگونه تعادل را میان نوشتن و کار کردن حفظ می‌کنید؟
من در طول سال­‌ها مشغول کارهای زیادی بوده‌­ام و اغلب دوست داشتم کاری انجام دهم که کاملا نامرتبط به یک نویسنده داستان­‌های تخیلی باشد. حس کردن بخشی از جهان واقعی را دوست دارم- جهانی که هیچ ارتباطی با ادبیات، حداقل در ظاهر، ندارد. به این نحو مسائل در چشم‌­انداز قرار می­‌گیرند و احساس می‌کنم آنچه را که من به عنوان نویسنده داستان‌­های تخیلی انجام می‌دهم بسیار انتزاعی است، که از زندگی واقعی جدا شده است. در حال حاضر مشغول ویرایش یک کتاب غیرتخیلی درباره یک جنایتکار جنگی محکوم­‌ام که کار بسیار جذابی است.

- بهترین توصیه مربوط به نوشتن که تاکنون شنیده‌اید چیست؟
 جیمز بالدوین گفته: «بدون ریسک تحقیر، نمی‌توان عشق ورزید.» شاید این دقیقا یک توصیه نباشد و من قطعا این را از او شخصا نشنیده­‌ام، اما به همان اندازه که درباره عشق صادق است، در مورد نوشتن نیز صدق می­‌کند.
 
آلگرا گودمن – «سوالات متداول» 
 

- چه ساعاتی از روز می‌نویسید؟
صبح‌ها برای من بهتر است. عاشق آن ساعت‌هایی هستم که می دانم کل روز پیش رویم است. صبح‌ها بیشترین انرژی را دارم. همچنین، صبح‌ها به رویاهایم نزدیک‌ترم، بنابراین اگر در خواب به چیزی پی ببرم می‌توانم پیش از آنکه فراموش کنم آن را بنویسم.

- وقتی در نوشتن به بن‌بست می‌رسید چه می‌کنید؟
من معتقدم که گیر کردن بخشی از پروسه خلاقانه است و در گذر زمان یاد گرفته‌ام که خیلی فشار نیاورم. وقتی صفحات شکل نمی‌گیرند، یادداشت بر می‌دارم یا نقاشی می‌کشم، می‌دوم، کارهای دیگر می‌کنم یا به پیاده‌روی می‌روم و فکر می‌کنم. من معتقدم تخیل یک گربه است، نه یک سگ. شما از گربه انتظار ندارید که هر بار که در خانه را باز می‌کنید بالا و پایین بپرد، پارس کند و دم تکان دهد. نه. تخیل شما مثل یک گربه آرام به سمتتان می‌آید، خودش را به پاهایتان می‌مالد یا در یک گوشه خوابش می‌برد و بعد وقتی همه جا ساکت است به درون اتاق می‌خزد و کنار پایتان می‌خوابد.

-بهترین توصیه مربوط به نوشتن که تاکنون شنیده‌اید چیست؟
وقتی تازه شروع به نوشتن کرده بودم بهترین نصیحت را از پدرم شنیدم. او گفت: «اجازه نده مردم تو را با مقایسه با نویسنده‌ها دیگر تعریف کنند. خودت خودت را تعریف کن. علایق خودت را پیش بگیر. سبک‌ها و صداهای جدید را امتحان کن و موضوعات جدید را کشف کن.» این نصیحت زندگی‌ام را پربار کرد.
 
میراندا جولی-«کاسه فلزی»
 

- بهترین داستان کوتاهی که امسال خواندید چه بود؟
در سال ۲۰۱۸، تا الان داستان «کلاس متوسط» از سام آلینگهام که چند هفته پیش در نیویورکر چاپ شده بود را خیلی دوست داشتم؛ واقعا روی من تاثیر گذاشت. من هر نوعی از هنر را دوست دارم که در ابتدا پراکنده، خسته‌کننده و یکنواخت به نظر می‌­رسد، اما از میان آن­‌همه راهی برای نشان دادن روح زندگی باز می­‌کند.

- آنچه همیشه می‌خواهید در مصاحبه‌ها درباره‌اش صحبت کنید اما هرگز پیش نیامده چیست؟
مانند همه مردم، بیشتر نگرانی‌­های من مسائل معمولی‌­ چون،  غذا، چیزهایی که من می‌خواهم یا نمی‌خواهم، برنامه‌­ریزی و این­که چه ضدآفتابی باید استفاده کنم هستند. سوال در مورد این مسائل واقعا توهین‌­آمیز است (مخصوصاً به عنوان یک زن)، اما پیش ­آمده که مصاحبه‌ای رو به اتمام باشد و ببینم که هنوز خیلی چیزها برای گفتن دارم.

- چه ساعاتی از روز می‌نویسید؟
صبح زود شروع می‌کنم، اما چه کسی می­داند که واقعا چه اتفاقی خواهد افتاد. در یک روز سخت من تمام روز را صرف ننوشتن می‌کنم و زمانی که می‌بینم فقط ۱۵ دقیقه زمان دارم، بال­‌هایم را می‌گسترانم و قلبم را باز می‌کنم و شروع به نوشتن می­‌کنم؛ سریع و رها، با این اطمینان خاطر که زمان اتمام زود فرا می‌­رسد. ایده آل نیست، اما بهتر از هیچ چیز است.

- وقتی در نوشتن به بن‌بست می‌رسید چه می‌کنید؟
راه می­‌روم، راه می­‌روم، راه می­‌روم. گاهی اوقات یک روز کامل راه می­‌روم و هر از گاهی یادداشت‌های صوتی را روی گوشی ذخیره می­‌کنم. و اگر در بدترین حالت، در روز پیاده‌­روی هیچ کاری نکنم، حداقل بدنم احساس خوبی دارد و شب را به خوبی می­‌خوابم. خوب است بدانید که وقتی که خودم را پشت میز می‌­بینم سعی نمی‌کنم زیاد از خودم سوال بپرسم. مساله اصلی ماندن بر صندلی و به نوشتن ادامه دادن است، نه فوق­‌العاده بودن. بنابراین من فقط به دنبال هر راه هرچند کوچکی می‌­گردم که شروع به نوشتن کنم؛ هر سوژه‌­ای برای نوشتن. برای من مثل حضور در معبدی­‌ست که اعتقاد دارید حتی بیرون بردن زباله­‌های معبد به اندازه به صدا در آوردن ناقوس معبد روحانی است.
ویکتور لوداتو-«هرمن ملویل»
 

- آنچه همیشه می‌خواهید در مصاحبه‌ها درباره‌اش صحبت کنید اما هرگز پیش نیامده چیست؟
شوخی. فکر می‌کنم کارهایم طنز هستند، اما به نظر می‌رسد مردم همیشه دوست دارند روی چیزهای جدی متمرکز شوند. من حقیقتا نمی‌توانم این دو را از هم جدا کنم؛ من دوست دارم بین شادمانی و ترس برقصم.

- کدام کتاب‌ها یا داستان‌ها را دوباره و دوباره بازخوانی می‌کنید؟
«خیلی طولانی، فردا می‌بینمت» از ویلیام مکسول. این رمان قلبتان را می‌شکند، نه با یک احساسات سطحی بلکه با تعهد تمام عیاری به دیدن مردم درست همان‌طور که هستند. «عاشق» از مارگریت دوراس هم همینطور. یک داستان ویرانگر که در آن زیبایی عجیب و غریبی نیز هست، یک جور رستگاری.

- بهترین توصیه مربوط به نوشتن که تاکنون شنیده‌اید چیست؟
«جهان میلیون‌ها راه پیدا می‌کند تا زمان را از نوشته تو بگیرد. آن را بدزد. کمی خودخواه باش.» یادم نیست چه کسی این را به من گفت. شاید کسی که کمی از من خودخواه‌تر بود. اما همیشه سعی می‌کنم از این نصیحت پیروی کنم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها