سه‌شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۸
دستاورد ادبیات، تبدیل تیتر به محتواست/ ادبیات دینی متعلق به اهل فضل است

مرد رفت و واژه‌ "زن مغولی" را در ذهن من به جای گذاشت. شش ماه من در همان حالت حزن و اندوه درباره‌ "گوهرشاد‌بیگم" تحقیق کردم. انگار که این پیام یک دریچه رحمت بود تا بودن من در حرم هدفمند باشد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ زینب امینی ـ سعید تشکری متولد ۱۳۴۲ در شهر قوچان، چهره‌‌ای است نام‌آشنا در گستره‌های ادب دینی و ادبیات انقلاب. او -که فعالیت خود را در حوزه و از دهه شصت آغاز کرده است- در کنار کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی و فیلم‌سازی ۴۲ اثر داستانی و نمایشی به چاپ رسانده که بخشی از آن‌ها همانند "بار باران" ، "ولادت"، "موقف" و "غریب قریب" عرض ارادت اوست به محضر امام رئوف. "هرایی"، "هندوی شیدا"، "کافه داش‌آقا"، "پاریس پاریس" و "مفتون و فیروزه" (دوجلدی) از دیگر آثار پربار ایشان به شمار می‌رود. خواندن این گفت‌وگو در زادروز میلاد امام رئوف، طعم و لون دگری دارد. با ما همراه باشید.

آقای تشکری ابتدا ولادت خجسته امام رضا(ع) را به شما تبریک می‌گوییم. شما به عنوان فردی که سال‌ها در حوزه ادبیات دینی و انقلاب به‌خصوص شخصیت حضرت رضا (ع) فعالیت داشته، در ابتدای صحبت‌‌ بفرمایید که فعالیتتان به چه شکلی آغاز شد؟
ماجرا از آن‌جایی شروع شد که من از حدود سال ۱۳۸۷ -که به عنوان نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس و کارگردان مشغول فعالیت بودم- هنوز نه جشنواره‌ امام رضا بود و نه کسی در زمینه ادبیات رضوی کاری انجام داده بود. آن زمان من رمانی نوشتم به نام "بارِ باران" که توسط انتشارات نیستان چاپ شد. این کتاب سه دوره جایزه‌ کتاب سال شهید غنی‌پور و سه دوره جایزه کتاب سال رضوی را دریافت کرد. بعد از آن حس کردم این بخش نادیده گرفته شده و فضای آن در ادبیات خالی است‌. ما تا پیش از این چیزی جز سرگذشت‌نامه‌هایی که اغلب همه می‌نویسند، چیزی برای ارائه نداشتیم. پس شروع به نوشتن رمان کردم و در ادامه رمان ولادت از سوی همین انتشارات نیستان عرضه شد.

اما این‌که چرا من خودم را وقف این کار کردم، برمی‌گردد به این‌که از نظر من همه‌نویسنده‌ها باید چراغ روشنی برای مخاطبان‌ خود داشته باشند. این چراغ گاهی ادبیات ترجمه یا ادبیات کودک است؛ اما من بشخصه دیدم فضایی که شأنیت امام رضا (ع) را در حوزه ادبیات به نمایش بگذارد، به شدت خالی‌ست؛ پس این مسیر را انتخاب کردم.

دلیل علاقه‌ شما به ادبیات رضوی چیست؟ آیا پیشنهادی برای آغاز این مسیر از طرف ناشر یا نهادی شد؟
قدم اول این مسیر به سال‌های ۱۳۶۳ برمی‌گردد؛ سال‌هایی که من فیلمنامه‌نویس، فیلم‌ساز، نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان بودم و این چهار کار را با هم انجام می‌دادم. همان سال‌ها من به این مسئله فکر می‌کردم که چرا ما اثری را در سالن‌های حرم رضوی اجرا نمی‌کنیم؟ و همان سال نمایشنامه ای نوشتم و اجرای آن بازخورد بسیار مثبتی داشت.

در این دوران پدر و مادر من به یک بیماری مبتلا و سپس فوت شدند. تألمات روحی من در آن سال به‌حدی زیاد بود که می‌توان گفت در حرم ساکن شدم؛ در واقع در قالب زائر نبودم.

روزی یک مرد روستایی بسیار بلندقد وارد شد و دستش را روی کاشی‌های فیروزه‌ای مسجد گوهرشاد گذاشت و خطاب به امام رضا (ع) گفت: "من که از این زن مغولی بدتر نیستم که خواستی این مسجد را برایت بسازد. اگر خواست تو نبود که نمی‌ساخت. اگر برای من شفاعت نکنی، من دیگر به خانه‌ی تو نخواهم آمد."

مرد رفت و واژه‌ "زن مغولی" را در ذهن من به جای گذاشت. شش ماه من در همان حالت حزن و اندوه درباره‌ "گوهرشاد‌بیگم" تحقیق کردم. انگار که این پیام یک دریچه رحمت بود تا بودن من در حرم هدفمند باشد.

رمان بار باران را فقط برای دل خودم نوشتم و با حضرت عهد کردم اگر به من کمک کنند تا از این حالت روحی نجات پیدا کنم، هیچ اثری را مگر برای ایشان ننویسم!

 جایگاه خود را به عنوان پدیدآور ادبیات دینی و کسی که خویش را وقف کار در حوزه ادبیات رضوی کرده، چطور می‌بینید؟
تمام این سال‌هایی که کار کردم، کتاب‌هایم گواه این است که بر سر پیمانم ایستاده‌ام. اگر ۴۲ رمان از من به همت ناشران مختلف به چاپ رسیده، از برکت همان پیمانی‌ست که یک آدم غمگین و تنها با امام خود بسته‌ است. اگر امروز به عنوان خادم این حوزه شناخته می‌شوم، آرزویی‌ست که محقق شده است. همچنین خوشحالم که مخاطبان این نوع ادبیات نیز نویسنده خود را پیدا کرده‌اند و در حقیقت با خواندن آثار من، هم به ناشر و هم به نویسنده اعتماد دارند.
 


در کتاب‌های شما ادبیات، تاریخ و دین با هم گره خورده‌اند. کدام قسمت برای شما بیشتر حائز اهمیت است؟
ادبیات برای من در درجه اول اهمیت است. ادبیات نگاهش به تاریخ و دین است؛ اما آنچه که تولید می‌کند، داستان است. ما سرگذشت نمی‌نویسیم. از چیزی که خوانده‌ایم، داستان می‌‌آفرینیم؛ مثلا در کتاب "موقف" دعبل خزاعی شاعر شیعی، حاکم سمنگان بوده که می‌شنود امام رضا را به جبر به مرو برده‌اند. به خدمت امام می‌رود. شعر می‌خواند و صله می‌گیرد. این تنها یک تیتر است در تاریخ! صله‌گرفتن یک شاعر از امام؛ ولی محتوا ندارد. آنچه که ادبیات به مردم می‌دهد آن است که تیتر را به محتوا تبدیل می‌کند. 

اثر مورد علاقه شما -فارغ از اینکه همه‌ آثارتان یقینا برای شما باارزش هستند- کدام است؟
رمان مورد علاقه من همان بار باران است که آن‌ را خالصانه و بدون هیچ چشمداشت یا پیشنهاد ناشری نوشتم. کتابی که بعد از انتشار توسط انتشارات نیستان بعنوان یک اثر جدید و نو تحولی بزرگ ایجاد کرد و برای همه جالب و جذاب بود. از نظر خودم خالصانه‌ترین اثر و از نگاه مخاطب قوی‌ترین بوده است.

نظر شما راجع به جشنواره‌ ادبیات رضوی چیست؟ آیا توانسته به یک جریان ادبی تبدیل شود؟ آیا خروجی‌ای داشته است؟
به نظر من باید در حوزه‌های مختلف به این مسئله نگاه کرد. در حوزه کتاب سال رضوی به یک برند تبدیل شده که هر دو سال یک بار توسط یک نهاد تخصصی به نام کتابخانه‌های آستان قدس رضوی فعالیت می‌کند؛ اما اگر این تخصص را به حوزه‌های دیگر هم بدهیم می‌توانیم بگوییم برآیند آن به چه صورت بوده است. 

ولی واقعیت این است که مثلا ما جشنواره داستان‌نویسی کبوتر حرم را در سمنان برگزار می‌کنیم. خروجی چه بوده؟ کتابی از برگزیدگان جشنواره داستان‌نویسی منتشر می‌کنند که برای خودشان هم می‌فرستند.

اغلب، نویسندگان تازه‌کارند و جای نویسندگان حرفه‌ای اغلب خالی است‌. این اتفاق در نمایشنامه‌نویسی قزوین هم می‌افتد. انگار فقط قرار است در این دهه شوری برپا شود؛ و جوانان با علاقمندی‌های متفاوت در آن شرکت کنند؛ لکن به عنوان یک جشنواره -که نام ملی را یدک می‌کشد- به یک جریان ادبی تبدیل نشده است. اصلا دنبال این نیستند که خروجی ملی داشته باشد؛ جز کتاب سال رضوی که قبلا عرض کردم؛ و موضوعش اساساً متفاوت است؛ چون نهاد کتابخانه‌های عمومی برگزار می‌کند.

استقبال از کتاب‌های حوزه ادبیات دینی و انقلاب را در بین جوانان و رسانه‌ها چگونه می‌بینید؟ 
اگر بخواهیم به شکل کمیتی نگاه کنیم؛ مثلا یک کتاب که اصطلاحا کتاب زرد نامیده می‌شود به چاپ دهم حتی رسیده است. این‌ها دیده می‌شوند؛ چون پایگاه رسانه‌ای دارند و رسانه‌ها برای آن‌ها تبلیغ می‌کنند. اغلب حتی در نشست‌هایی در کافه‌ها کتاب معرفی می‌شود. گاهی نویسنده از توانایی مالی برخوردار است و می‌تواند پایگاه خبری خود را شارژ کند و در مقابل، تبلیغات بگیرد. اما برای کتاب‌های حوزه ادبیات دینی این اتفاق نمی‌افتد. نه این‌که این کتاب‌ها دیده یا خوانده نشوند؛ زیرا در مقایسه با تیراژهای محدود و اندک ۱۰۰تایی کتاب‌های زرد از تیراژهای هزار و یا حتی دوهزارتایی برخوردارند. این کتاب‌ها به فروش می‌رسند و توسط خواننده‌هایی از تمام رده‌های سنی خوانده می‌شوند. مخاطبی که اهل زیارت است و سعادت این‌گونه ارتباطات و آشنایی با این حوزه را دارد کتاب مناسب خود را پیدا می‌کند. این کتاب‌ها متعلق به کافه‌ها هم نیستند. ادبیات دینی متعلق به خردمندان و اهل فضل است. اما نکته‌ بسیار مهم آن است که در این سوی میدان کتاب‌های ما بسیار غریب هستند و به نوعی خاموشی رسانه‌ای دارند. کتاب‌های من و دیگر دوستان فعال در این حوزه بازتاب رسانه‌ای ندارند و اغلب گفت‌وگوی خاصی بین ما و رسانه شکل نمی‌گیرد که اگر این اتفاق می‌افتاد، یقینا این کتاب‌ها بیشتر در معرض شناخت مردم قرار می‌گرفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها