چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۵
رمان جدید احمد آرام با حال‌و‌هوای کرونا

نویسنده «حلزون‌های پسر» این‌بار در رمانی تازه، جامعه‌ای را روایت می‌کند که گرفتار یک اپیدمی خطرناک شده و قرنطینه‌های اجباری، تاثیرات عمیقی بر روح و روان مردم گذاشته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-بیتا ناصر؛ نویسنده و نمایشنامه‌نویس جنوبی، روزهای پرکاری را پشت سر می‌گذارد. احمد آرام در حال حاضر چشم‌به‌راه انتشار چند اثر تازه، از جمله رمان جدیدش است و نگارش و ویرایش چند اثر دیگر را نیز در دست دارد. نویسنده آثاری همچون حلزون‌‌های پسر (رمان- افق، 1393)، بیدارنشدن در ساعت نمی‌دانم چند (مجموعه داستان- نیماژ، 1395) و باغ استخوان‌های نمور (رمان- نیماژ، 1396)، در گفت‌وگویی که با او داشتیم، به تشریح حال‌وهوای این رمان و مراحل انتشار سایر آثار خود پرداخته است.
  
اخیرا کتاب «آخرین بار کی دیدمت گندم؟! و یک نمایشنامه دیگر» به قلم شما به بازار کتاب آمده است. در حال حاضر آیا کتابی در دست نگارش و یا برای انتشار دارید؟
مجموعه داستانی به نام «خوکچه بادنما» دارم که قرار است تا یکی دوماه آینده توسط نشر نیماژ با پکیجی مخصوص خودش منتشر شود.
 
کمی درباره فضای داستان‌های این مجموعه بگویید. آیا همچنان در همان سبک و حال‌وهوای مختص خودتان است؟
بله؛ فضای داستان‌های مجموعه «خوکچه بادنما» در ژانر مورد علاقه خودم؛ وهم‌انگیز، سورئال و گاه گروتسک شکل می‌گیرد. در این مجموعه داستان‌های مختلفی وجود دارد و هرکدام، علاوه بر اینکه از موضوع‌های اجتماعی بهره برده‌اند، به روزگار امروز ما بسیار نزدیک‌اند؛ مانند داستان خانواده‌ای ارمنی که دو تا از بچه‌هایشان در جنگ شهید شده‌اند.
 
داستان دیگری در این مجموعه وجود دارد که تا حدودی مربوط به کودکی‌های خودم می‌شود. در دوران کودکی من و در شهر من چیزی به نام مهدکودک وجود نداشت؛ اما مکتب‌خانه‌ها بودند که گاهی در آن‌ها، بچه‌ها را با خیزران کتک می‌زدند. یادآوری این موضوع باعث شد تا از این سوژه برای نوشتن داستانی کوتاه استفاده کنم که اتقاقا به‌نظر خودم داستان خوبی شده است. این داستان درواقع درباره بچه‌هایی است که کوشش می‌کنند تا از مکتب‌خانه فرار کنند و گرفتاری در این مکتب‌خانه به نماد گرفتاری آدم‌ها در زمانه ما بدل می‌شود. این کتاب شامل داستان‌هایی‌ست که همه‌شان را بسیار دوست دارم.
 
رمان چطور؟
دو سه رمان در حال نگارش دارم؛ اما اثری که در حال حاضر به نوشتن آن مشغولم و دوست دارم زودتر از بقیه چاپ شود، کاری است که در زمان شیوع ویروس کرونا اتفاق می‌افتد به نام «چیزهایی هست که نمی‌توانم به تو بگویم». البته اشاره من مستقیما به کرونا نیست؛ اشاره من به نمادها و نشانه‌هایی است که در جهان معاصر رازآمیز هستند و مثل اشعه، نامرئی؛ و ناگهان با تکنولوژی‌های مختلف به مردم حمله‌ور می‌شوند و آن‌ها را در خانه محبوس نگه می‌دارند.
 
کمی بیشتر درباره این جامعه داستانی و شخصیت‌هایی که در این رمان خلق کرده‌اید، توضیح دهید؟
داستان توسط مردی روایت می‌شود که با همسرش زندگی می‌کند؛ درحالی‌که هرگز یکدیگر را درک نکرده و بچه‌دار هم نمی‌شوند. این مرد به ماجراهایی اشاره می‌کند که هرکدام بخشی از رمان را می‌سازند، در واقع شبیه داستان‌های کوتاه اما به هم پیوسته است.
 
شخصیت‌های مختلفی در داستان وجود دارد که در زمان قرنطینه تغییراتی در رفتارشان به وجود می‌آید و این تغییرات سبب می‌شود که ماجراهای مختلفی خلق شوند. پایان رمان نیز تبدیل به داستان سورئالیستی می‌شود که نشان می‌دهد قرنطینه‌ها معمولا چه چیزهایی را به همراه داشته‌اند.
 
علاوه بر آثاری که از آن‌ها نام بردید آیا کتابی دیگری نیز آماده انتشار دارید؟
دو رمان دیگر یکی به نام «دختر مرده‌سوز» که درباره دختر افغانی- ایرانی است و دیگری به نام «مرگامرگ» که هردو در مرحله ویراستاری هستند. درحال‌حاضر مشخص نیست که برای انتشار به کدام ناشر می‌‌سپارم.
 
فیلمنامه‌ای به نام‌‌ «بیوه ماهی» هم دارم که به زودی منتشر می‌شود و به یک سنت بسیار قدیمی در بوشهر مربوط می‌شود که درواقع آن را به فیلم‌نامه تبدیل کرده‌ام. فیلم‌نامه دیگری هم به نام «سایه دریا» دارم که قرار بود توسط خسرو سینایی ساخته شود؛ ولی متاسفانه ایشان فوت شدند. این دو اثر توسط انتشارات «هلیله» روانه بازار می‌شوند.
 
به تازگی رمان «تربیت‌کننده سگ ماهی» شما هم که پیش‌تر توسط نشر «ارزان» در سوئد منتشر شده بود، توسط نشر «مهری» در لندن تجدید چاپ شده است. داستان این رمان از چه قرار است؟
 «تربیت‌کننده سگ ماهی» ماجرای زندگی دختر یکی از افسران ساواک در زمان انقلاب است و سوانحی که بر او و این خانواده می‌گذرد. این اثر رمانی چندصدایی است؛ راوی دانای کل، داستان را روایت می‌کند و در بخش‌های دیگر رمان هرکدام از یادداشت‌های این دختر به عنوان یک صدا روایتگر داستان می‌شوند.
 
این اثر، یک رمان سیاسی نیست و بیشتر رمانی اجتماعی است که مصائب زنان تنها در جامعه را دنبال می‌کند. در این اثر سعی کردم تا مظلومیت دخترانی که در جامعه با چنین ماجراهایی روبه‌رو می‌شوند، به‌وسیله صدای خودشان شنیده شود.
 
آیا پیش از این رمان، در میان نویسندگان ایرانی نمونه دیگری برای این نوع از روایت داشتیم؟
 نه، من نخواندم و ندیدم.
 
چرا تصمیم گرفتید که کتاب را به ناشر دیگری بسپارید؟
سال‌ها پیش این رمان را فرستاده بودم تا توسط نشر باران چاپ شود؛ اما گذر آن به نشر دیگری به نام ارزان در سوئد افتاد. متاسفانه بدون اینکه با من قراردادی بسته شود و حق و حقوق مولف در نظر گرفته شود، کتاب چند نوبت تجدید چاپ شد. به این خاطر من مجبور شدم که توسط دوستانم در سوئد اقدام کنم و این کتاب را پس بگیرم و به انتشارات مهری در لندن بسپارم.
 
متاسفانه چاپ اول این کتاب ویراستاری بسیار بدی داشت و چند صحنه کتاب درست ویراستاری نشده بود؛ در نتیجه من این صحنه‌ها را درست کردم و البته چیزهایی به آن افزودم که کار بهتر شد و به در نهایت به ناشر جدید سپردم.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها