چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۴:۰۰
این کتاب خواننده را قدردان لحظه‌لحظه­‌ زندگی می‌­کند

مهسا ملک‌مرزبان با اشاره به داستان ترجمه جدیدش به نام «اگر می‌دانستی تا کی زنده هستی، چطور زندگی می‌کردی؟» گفت: این کتاب به ما یاد می‌دهد، اگر زندگی را بلد شویم، دیگر حس نمی‌­کنیم زندگی به ما بدهکار است. این کتاب خواننده را قدردان لحظه‌لحظه­‌ زندگی می‌­کند؛ هرقدر هم تلخ، دشوار یا نامراد باشد. می­‌فهمد قرار نیست چرخ زندگی همواره بر یک روال بچرخد یا طبق خواسته‌­ ما پیش برود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهسا ملک‌مرزبان به تازگی دست به ترجمه کتاب «اگر می‌دانستی تا کی زنده هستی، چطور زندگی می‌کردی؟» نوشته کلوئه بنجامین زده است؛ اثری که شاید بیش از هر زمانی در این دوره‌ کرونا ما را به فکر وامی‌دارد، داستانی که هم به مرگ می‌پردازد و هم به زندگی. داستان درباره زنی روانی‌ است که ادعا می‌کند می‌تواند زمان مرگ آدم‌ها را پیش‌بینی کند. انتشار این اثر در ایران که در سال 2018 توانسته بود پرفروش‌ترین اثر نیویورک‌تایمز شود، بهانه‌ای شد تا به سراغ مهسا ملک‌مرزبان مترجم این اثر برویم و با او درباره این اثر و دلایل ترجمه‌اش گفت‌وگو کنیم.

چه شد که به سراغ ترجمه کتاب «اگر می‌دانستی تا کی زنده هستی، چطور زندگی می‌کردی؟» رفتید؟ ترجمه این کتاب چقدر طول کشید؟
بیش از هرچیزی موضوع کتاب برایم جذابیت داشت. اصولا نامعلوم بودن فرصت زندگی، موضوع همیشگی من است و با مرگ‌­آگاهی زندگی می‌­کنم.
ترجمه‌­ی کتاب نزدیک به یک ماه‌ونیم طول کشید و آن را اتفاقی در جست‌وجوهایم یافتم.

نکته جالب درباره نویسنده اثر این است که این رمان دومین کتاب اوست؛ اما آمارهای نیویورک تایمز و دیگر نشریات معتبر نشان می‌دهد که گویا در دنیا مورد استقبال هم منتقدان و هم مخاطبان قرار گرفته است. شما چه بازخوردهای جهانی از این کتاب به دست آوردید که برایتان جالب بود؟
نقدها و یادداشت‌هایی که درباره­‌ کتاب خواندم، بسیار مرا ترغیب کرد که به آن جدی‌تر فکر کنم. افراد صاحب نام، نویسندگان و منتقدین طراز اول جهان این کتاب را ستوده­‌اند.

عجیب است که در ایران ما کمتر با چنین پدیده‌ای مواجه می‌شویم که نویسنده‌ای با کتاب اول یا دومش تا این حد مشهور شود. دلیلش را در چه می‌بینید؟
به نظر من قیاس ادبیات ایران با جهان کار صحیحی نیست؛ چون جایگاه کتاب و ادبیات در کشورهای مختلف با یکدیگر متفاوت است. در ایران هم نویسندگانی داشته‌­ایم که با یک رمان درخشیده‌­اند، نمونه‌­ها کم نیستند. خانم‌ها زویا پیرزاد، نسیم مرعشی، فتانه حاج­‌سیدجوادی و دیگران.
 

 
اگر بخواهید موضوع این کتاب را توضیح دهید، به نظرتان این اثر بیشتر درباره مرگ است یا زندگی؟ 
موضوع کتاب بیش از آنکه درباره­‌ مرگ باشد، درباره‌­ مرگ‌آگاهی­‌ است. هشدار و تلنگری برای خواننده که خود را در همین موقعیت قرار دهد. درنگی برای طرح این سوال از خود که اگر می­‌دانست کی می­‌میرد، از فرصت زندگی چگونه استفاده می‌کرد. تاکید نویسنده روی بهره‌­گیری از فرصت‌­های درست و کنار گذاشتن موقعیت‌های نادرست، مشخص‌کردن اولویت‌­های حقیقی زندگی و اهمیت تصمیم‌گیری صحیح برای درست زیستن در فرصتی نامعلوم به نام عمر است. همواره تصور می‌­کنیم فرصت زیستن طولانی ا­ست و وقت برای جبران اشتباه­‌ها هست؛ برای همین آن را به راحتی هدر می­‌دهیم. غافل از اینکه هیچ نمی‌­دانیم کاسه‌­ عمر کی لبریز می­‌شود.

چهار فرزند خانواده گلد هرکدام در برابر مرگی پیش‌گویی‌شده یک نوع تصمیم مختص به خودشان را می‌گیرند. کدام شخصیت و تصمیم‌گیری برای شما جالب‌تر و عجیب‌تر بود؟
هریک از قهرمان‌­ها بر اساس باورها و شخصیت خود مسیر تقدیر را پیش گرفت. جالب است که برایتان بگویم من ترکیبی از آن چهار روش را می­‌پسندم و نه یکی از آنها را.

کدام صحنه یا عبارت در این کتاب، هنگام ترجمه، بیش از همه فکرتان را به خودش مشغول کرد؟
کتاب پر است از لحظات تکان­‌دهنده و فراموش‌‌نشدنی، برای همین انتخاب یک صحنه یا دیالوگ خاص برایم مشکل است. یکی از بهترین صحنه­‌ها گفت‌وگوی واریاست با مادرش گرتی در خانه‌­ سالمندان، نزدیک به اواخر کتاب وقتی گرتی پرسید زن پیشگو چه گفت و او کی می‌میرد، واریا جواب داد حالاحالاها وقت دارم، تا هشتاد‌وهشت‌سالگی؛ و مادر پیرش گفت پس از چی می­‌ترسی؟ هشتاد‌وهشت سال از سر آدم خیلی زیاده! (البته این نقل به مضمون است)
راستش اگر زندگی را بلد شویم، دیگر حس نمی‌­کنیم زندگی به ما بدهکار است. این کتاب خواننده را قدردان لحظه‌لحظه­‌ زندگی می‌­کند؛ هرقدر هم تلخ، دشوار یا نامراد باشد. می­‌فهمد قرار نیست چرخ زندگی همواره بر یک روال بچرخد یا طبق خواسته‌­ ما پیش برود. زندگی روال خودش را دارد؛ این ما هستیم که باید با آن همراه شویم.

در تمام روزهایی که مشغول ترجمه این اثر بودید، تغییر خاصی در زندگی و احوال خودتان هم ایجاد شد؟ مثلا می‌خواهم بدانم چقدر خودتان به سوالی که عنوان اصلی این کتاب است، فکر کردید؟
همان‌طور که در جواب سوال اول گفتم این کتاب کاملا با ذهنیت من سازگار است. انگار هر حادثه‌­ای در آن، مهر تاییدی است بر روش زیستنم، برایم مثل نشانه بود، چیزی که خیلی­‌ها منتظرش هستند. من منتظر این نشانه‌­ها نیستم، تا مطمئن شوم راه درستی انتخاب کرده‌­ام. من هر روز زندگی را یاد می‌­گیرم و سعی می‌کنم با تمام تجربه‌­هایم زندگی کنم. لذت ترجمه‌­ این کتاب برای من این بود که یک بانوی نویسنده هم به این شیوه معتقد است و داستانی بر این اساس نوشته که خیلی از مردم دنیا با آن همراه شده‌­اند. دلم می‌خواست فارسی‌زبانان و هموطنان من هم با این تفکر و این شیوه­‌ زیستن آشنا شوند.

به عنوان کتاب بپردازیم، این نام همان عنوان اصلی کتاب است یا خودتان آن را انتخاب کردید؟ اگر مایل هستید، درباره طراحی جلد هم توضیح دهید. 
عنوان اصلی کتاب نامیراها است؛ اما به نظرم آمد که عنوان فرعی کتاب با کمی تغییر می­‌تواند نام بهتری برای خواننده­‌ فارسی باشد؛ چون بهتر می­‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. ضمناً اصرار داشتم طرح جلد کتاب اصلی برای ترجمه‌­ فارسی هم انتخاب شود. خوشبختانه در همین مدت کوتاه متوجه شدم چه تصمیم درستی گرفتم؛ چون بسیاری از مخاطبانی که این کتاب را دیده یا خریده‌­اند، طرح جلد و نام کتاب را بسیار دوست داشته‌­اند.

به نظرتان خواندن این 440 صفحه، به مخاطب امروز، به همه مایی که درگیر کرونا، خبرهای جنگ، سختی‌های زندگی هستیم، چه چیزی می‌آموزد؟ آیا باعث می‌شود که زندگی‌مان هم تغییراتی کند؟
اتفاقا از زمان ترجمه‌­ این کتاب چیزی نزدیک به سه سال می‌­گذرد. من آن را در همان سال 2018 و با فاصله‌ یکی دو ماه از انتشارش ترجمه کردم؛ اما به دلایلی در ارشاد ماند و مجوز نگرفت. در تمام ماه­‌هایی که درگیر کرونا، خبرهای تلخی مثل مرگ عزیزان و مشکلات و فشارهای متعدد زندگی بودیم، می­‌گفتم کاش این کتاب منتشر شود تا حال آدم­‌ها را دگرگون کند، چقدر جای چنین کتابی خالی بود! الان خوشحالم که بالاخره منتشر شد. کرونا به ما آموخت که باید به امید، به امروز، به خودِ زندگی فکر کنیم، به عمری که شاید همین فردا تمام شود.
فکر می­‌کنم الان بهترین زمان برای انتشار این کتاب بود. این کتاب به ما چگونه‌زیستن می‌آموزد؛ زیستنی که کرونا نتوانست آن را از بین ببرد و فرصتی­‌ است برای ما که زنده مانده‌­ایم تا بفهمیم باید آن را چگونه بگذرانیم. این کتاب به‌نوعی همان مفهوم «هشتگ زندگی را بلد شو» من در اینستاگرام است. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها