چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۷
فیرحی منتقد هر سِنخی از رادیکالیسم بود/تاکید بر سویه‌های الهیاتی مدرنیته

رضا نجف زاده گفت: استاد فیرحی منتقد هر سِنخی از رادیکالیسم بود؛ چه رادیکالیسم ایران‌گرایانه یا عربی باشد و چه رادیکالیسم‌های وحشتناکی که از دل اسلام سیاسی بر آمده و حیات سیاسی خاورمیانه و جوامع متکثر امروز را تهدید می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، خداداد خادم: امروز بیست و یکم آبان ماه متاسفانه اجتماع علمی ایران یک بار دیگر در سوگ یکی از اندیشمندان خود نشست، متاسفانه جامعه علمی داوود فیرحی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران را از دست داد. فیرحی یکی از استادان دانشگاه تهران بود که علاوه بر تخصصی که درعلوم سیاسی داشت در حوزه علمیه نیز یکی از افرادی بود که تا سطح عالی در حوزه پیش رفت. ایشان کارهای مهمی در علوم سیاسی و تاریخ سیاسی معاصر ایران انجام داد، از مهم‌ترین رویکردهای وی در مطالعات علمی‌اش رویکرد میانه‌ای بود که در پیش گرفته بود به تعبیری ایشان منتقد رادیکالیسم بود در عین حال محافظه کار هم نبود. به مناسبت درگذشت این استاد فرزانه با رضا نجف زاده عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه آمده است.

مهم‌ترین پروژه فکری دکتر فیرحی در سال‌های اخیر تأکید بر «فقه» به مثابه دانش سیاسی کلیدی در تمدن اسلامی بود و این هم به صراحت در برخی از نوشته‌های ایشان به چشم می‌خورد و هم تقریباً می‌توان عمده آثار ایشان را در حوزه دانشی دانست که امروزه به فقه سیاسی شهرت دارد. درباره فعالیت‌های ایشان در این حوزه توضیح دهید.
در ابتدا باید بگویم که ما همه سوگواریم. البته مدتی بود که سوگوار بودیم، و امروز سوگوارتر هم شده ایم. و صحبت کردن در این شرایط سخت است. اما باید امید داشت و امید داد، و امیدوارم که این غم چنان سنگین نباشد که امید از جامعه علوم انسانی بر گیرد. می‌دانم که دانشجویان و دانش­‌آموختگان و استادان ما امروز داغداراند. او منتقد رادیکالیسم بود اما محافظه­‌کار نبود. استاد فیرحی منتقد هر سِنخی از رادیکالیسم بود؛ چه رادیکالیسم ایران‌گرایانه یا عربی باشد و چه رادیکالیسم‌های وحشتناکی که از دل اسلام سیاسی بر آمده و حیات سیاسی خاورمیانه و جوامع متکثر امروز را تهدید می‌کند.

از سوی دیگر فیرحی یک فقه مقاصدی کثرت­‌باور بود؛ او با تکیه بر جعبه ابزار مفهومی که از فلسفه‌های تحلیل زبانی، هرمنوتیک و تبارشناسی فراهم کرده بود به تاریخ نصوص شرعی مراجعه می‌کرد، و می‌دانیم که یک تبارشناس و هرمنوتیسین تاریخی‌نگر نمی‌تواند نص­ها را از رخدادها و تجربه‌های زیسته جدا کند. از همین رو، ایشان چون از دستاوردهای فلسفه­‌های زبانی و علوم تفسیری تاریخی­‌نگر بهره گرفته بودند، اعتبار عُرف را اعاده می‌کردند و از عُرف تعریفی جامعه‌شناختی به دست می‌دادند. دکتر فیرحی عُرف را هم­چون جامعه‌شناسانِ پدیدارشناس، به زندگی روزمره تعریف می‌کردند، و در نتیجه می‌خواستند دستگاه مفهومی جدیدی برای مواجهه با نص فراهم کنند. شاگردان فیرحی که بنده هم افتخار شاگردی ایشان را دارم، می­‌دانند که ایشان همواره قلمرو امور منصوص را از قلمرو امور غیر منصوص تفکیک می‌کردند و میدان وسیع و منطقه فراغی را در نظر می‌گرفتند که در آن عقلانیتِ زندگیِ روزمره ملاک مواجهه با نص و شریعت بود.

دکتر فیرحی در تلاش بود که روایت ایرانی شیعی از اندیشه سیاسی ارائه دهد. این قرائت ایشان از اندیشه سیاسی چه تفاوت‌ها و تمایزهایی با سایر متفکران این حوزه داشت؟
دکتر فیرحی در واقع روایت ایرانی و شیعی از اندیشه سیاسی انتقادی­‌ای داشت که در جهان عرب با عابد الجابری و محمد ارکون شناخته می‌شود. این بزرگان در سال 2010 به جهان باقی شتافتند و این باز­اندیش­گرایی عربی که خودش وامدار سنت‌های تحلیل زبانی، ساختارگرایی و دیرینه­‌شناسی بود، صورت‌های جدیدی پیدا کرد. به عبارت دیگر، در میان متفکران مسلمانی که متاثر از جریان‌های بازاندیشگرایانه بودند، در واقع جریان‌های جدیدی شکل گرفت. برای مثال در مغرب عربی عبد الإله بلقزیز و محمد العروی تعبیرهای تاریخی نگرایانه‌ای دارند که خاص خودشان است اما دکتر داود فیرحی با آنها تفاوت دارد. او همچنان که از استادهای بزرگ بازاندیش گرا که روایتی انتقادی از تاریخ مسلمانان و تاریخ نص به دست می‌دادند تاثیر می‌گرفت، روایتی ایرانی و شیعی هم داشت. به عبارتی، اساس نگرش و نقطه تمایز نگرش ایشان، فقهی بودن آن است، و نقطه اوج این تفکر را می‌توان در کتاب سیاست‌گذارانه‌ای دانست که ایشان در سال‌های اخیر نوشت با عنوان «فقه و حکمرانی حزبی».

پروژه فکری ایشان از چه وجوهی برای اندیشه سیاسی ایران ارزشمند است؟
 محور تمرکز ایشان در سال‌های اخیر ارزیابی موقعیت دموکراسی در جامعه دینی با تکیه بر امکان‌های دانش فقهی بود. پروژه فیرحی از این لحاظ ارزشمند است که همچون نسل دو دهه اخیر تبارشناسان و دیرینه‌شناسان علوم انسانی از ایالات متحده و فرانسه تا کشورهای عربی و ایران، بر شانه‌های فوکو ایستاده اما از فوکو فراتر رفته است. دم­و­دستگاه‌های مفهومی تبارشناسانه فوکویی باید در جهت نقد خودکامگی و تمهید دموکراسی افق‌های خویش را بازبگستراند، و فیرحی در همین چارچوب حرکت می‌کرد. از همین رو ایشان به منظورِ بازطراحی انتقادی فقه مشروطه، با تکیه بر مفهوم حکومت‌مندی، به سنجش الهیات حکومت در ایران معاصر می‌پردازد.

و به نظر می‌رسد روایتی هم که ایشان ارائه می‌کند ایرانی است...
بله این روایت ایرانی است، چون بر شانه­‌های مشروطه‌خواهانِ روشنفکر یا فقیه ایستاده است. بازطراحی انتقادی دکتر فیرحی متضمن نقد دو شعبه‌ خودکامگی است؛ یعنی شعبه‌­های استبداد دینیّه و استبداد سیاسیّه. و می‌­دانیم اینها مفاهیمی هستند که میرزا ملکم خان و بعد از وی مرحوم علامه نائینی به کار برده است.

نکته دیگر در اینجا، تاکید دکتر فیرحی بر سویه‌های الهیاتی مدرنیته است. برخلاف روایت سکولاریسم رادیکال یا لائیسیته لجام گسیخته، ایشان درصدد بازکشف سویه‌های الهیاتی مدرنیته بود. از این لحاظ هم این دریافت ایشان ارجمند است. ایشان در سالهای اخیر این دریافت را در خوانش متون جان لاک برجسته می‌کرد، و این دریافت را می‌توان در بسیاری دیگر از متفکران پس از رنسانس، اعم از جریان اصلی روشنگری یا روشنگری رادیکال به دست داد؛ از خود هابز تا جان لاک و متیو تیندال، و تا اسپینوزا.

ادبیات دکتر فیرحی که در آثارشان جلوه‌گر شده به نوعی تحت تاثیر سید جواد طباطبایی است با وجود تمایزاتی که با اندیشه ایشان دارد. در این باره توضیح دهید.
نوشته‌های دکتر فیرحی به دلیل علاقه خاصی که به سید جواد طباطبایی داشتند، همواره از لحاظ ادبی و روشی، به تعبیر خودشان زیر مغناطیسِ آثار طباطبایی است. درواقع یک استادی که همواره دکتر فیرحی از ایشان به نیکی یاد می‌کرد دکتر طباطبایی بود و همیشه قدر این استاد دانشگاهی خودش را می‌دانست؛ همچنان که قدر استادان خود در مدارس علمیه زنجان و قم را می‌دانست و در گفتگوهای شخصی ای‌ که با ایشان داشتیم همیشه این قدرشناسی را می دیدیم.
 
رتوریک و زیبایی‌شناسی فاخری که در متن‌های سید جواد طباطبایی می­بینیم و بخشی از آن حاصل اتصال به متون قدیمه و بخشی از آن نیز ابتکار شخصی خود ایشان است، در متون دکتر فیرحی هم به صورت دیگری خودش را نشان می‌دهد. این است که ادبیات دکتر فیرحی و هیات تالیفی آثار ایشان متمایز است و اگر بخواهیم دکتر فیرحی را برای مثال با کسانی مقایسه کنیم که در کرسی‌ها، موسسه­‌های شرق­‌شناختی و اسلام­‌شناختی اروپا و امریکا و جهان عرب، و حوزه‌های علمیه و گروه‌های اندیشه سیاسی اسلام در داخل ایران مقایسه کنیم، به تفاوت­‌های آشکاری پی می­‌بریم. باید بگوییم دکتر فیرحی هم از پژوهشگرانی مانند ژوزف شاخت فاصله دارد، یعنی پروژه فکری فیرحی مانند ژورف شاخت فقه‌شناسانه و اصول شناسانه صرف نیست، و در عین حال پروژه فکری ایشان با پروژه‌های فکری افرادی چون محمد عابد الجابری نیز تفاوت دارد، و حتی با پروژه‌های فکری متفکران تاریخی‌نگری چون محمد العروی نیز تمایز دارد، و در عین حال، پروژه فکری ایشان مشخصا با پروژه‌های فکری استادانی چون سید جواد طباطبایی هم تفاوت دارد. می‌توانیم بگوییم ایشان از جمله استوانه‌های نو­اندیشی ایرانی در فقه مشروطه و تجدد بودند. برای دیگر اساتید این جریان آرزوی سلامتی دارم.

تفاوت نگاه دکتر فیرحی با استاد سید جواد طباطبایی در چیست چون به لحاظ روش‌شناختی ایشان را می‌توان پیرو همان نگاهی دانست که سید جواد طباطبایی دنبال می‌کرد.
نگاه ایشان از چندین لحاظ با نگاه استاد طباطبایی تفاوت ذاتی دارد؛ برای مثال در  خوانش سیاست‌نامه‌ها؛ در مورد مساله ایران؛ و یا در مورد مدرنیته و روشنگری. برای مثال، دریافتی که دکتر طباطبایی از اسپینوزا و جان لاک یا ماکیاولی دارد، به­کلی با دریافتی که قائم بر الهیات است تفاوت ذاتی دارد. وجه تفاوت اساسی دیگر دکتر فیرحی، در سنخ پیشنهاداتِ حل مسئله­ای ایشان است. به نظر من پیشنهاد مجادله‌­انگیز ایشان در کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» از دیگر تمایزات ایشان با سایران متفکران از جمله سید جواد طباطبایی یا محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش است. ولی دکتر فیرحی هر چند از لحاظ هنجارین با این متفکران زاویه داشت، از آنها تاثیرات زیادی نیز برگرفته بود. خصوصاً از لحاظ روش‌شناسی.
 
و در پایان اگر نکته خاصی درباره ایشان دارید توضیح دهید.
برخی از استادان برجسته و مولفان این سرزمین در بستر بیماری‌اند. هم اینک داغدار برخی دیگر نیز هستیم. علوم انسانی جدید ما در تمامی شعبات، اعم از جامعه­‌شناسی و تاریخ ، و حقوق و علوم سیاسی هنوز در حال پایه­­‌گذاری و در مرحله تاسیس است، و این از دست دادن‌ها بسیار گران است. این فقط ضایعه عاطفی نیست، بلکه از دست دادنِ سرمایه‌های فکری و نظری‌ای است که طی بیش از یک سده شکل گرفته است. در قلمرو اندیشه سیاسی و حقوق عمومی ایرانی، پَر کشیدنِ دکتر داود فیرحیِ دوست داشتنی بسیار غم­‌انگیز است. این خُسران بزرگی است. ایشان در شکوفاترین سال­‌های زندگی فکری خود از میان ما رفتند، و زود بود. سال‌ها باید بگذرد تا در این سرزمین مُولّف و صاحب سخنی متولد شود. دکتر فیرحی کتاب‌های چاپ نشده و کتاب‌های نوشته نشده داشت. علوم انسانی ایرانی از فقدان نویسنده خوب رنج می‌برد. از نزدیک شاهد بودم که طیف‌های فکری مختلف چه در قم و زنجان و چه در تهران، دکتر فیرحی را به علت شخصیت و سلوک صمیمی و عُلمایی­شان دوست داشتند. من آرزوی امید و صبوری برای دوستداران این استاد گرانمایه و دوستداران ایران دارم. باید امید داشت تا منطقۀ زندگی در برابرِ زورِ مرگ بپاید.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها