چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱
کتاب‌خوان کردن مردم مرشد می‌خواهد

این‌طور نیست که منِ بازیگر بگویم کتاب بخوانید و از فردا همه بروند سراغ کتاب‌فروشی‌ها برای خریدن کتاب. کتاب‌خوان کردم مردم نیازمند مرشد است و یرای ما بهترین مرشدها معلم‌ها بودند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران هنرمندان به‌عنوان یکی از اقشار تاثیرگذار و الگو در جامعه یک مسئولیت اجتماعی نانوشته دارند که آن‌ها را ملزم به انجام یا عدم انجام برخی رفتار و اعمال می‌کند. تبلیغ کتاب به‌عنوان یک کالای فرهنگی و تشویق برای کتاب‌خوانی یکی از این دست مسئولیت‌ها است؛ که به رغم رشد امکانات تبلیغی مثل صفحات مجازی هنرمندان و ارتباط بی‌واسطه با مردم؛ مغفول مانده‌ یا در سطح پایینی اتفاق افتاده‌است.

در همین‌باره با داریوش ارجمند، هنرمند نام‌آشنای تئاتر، سینما و تلویزیون که تالیف دو نمایشنامه «سفر اشغال» و «سلطان فیل‌گردن» و فیلم‌نامه «شنیدم گوسفندی را بزرگی...» را نیز در کارنامه هنری فرهنگی خود دارد؛ گفت‌وگویی داشتیم، که این مسئولیت را از دوش هنرمندان برداشتند.

شما پیشتر «آموزش و پرورش» و«خانواده» را به‌عنوان مرجع تعلیم و تربیتی کشور، مسئول علاقه‌مند کردن مردم به کتاب عنوان کرده بودید؛ اما شرایط امروز به‌گونه‌ای است که نمی‌توان آموزش و پرورش یا خانواده را تنها مرجع آموزش و تربیت افراد دانست. الان هنرمندها و به‌ویژه بازیگران که در شبکه‌های اجتماعی بی‌واسطه با مردم در ارتباط‌اند، می‌توانند مرجع آموزش خیلی از اعمال و رفتار درست مانند کتاب‌خوانی در جامعه باشند.
خیر؛ وظیفه هنرمندها این نیست که مردم را کتاب‌خوانکنند؛ چه وظیفه‌ای؟! کتاب‌خواندن و علاقه‌مندی به کتاب پدیده‌ای است که در خانواده اتفاق می‌افتد؛ از قدیم الایام هم گفتند «تره به تخمش می‌ره حسنی به باباش» یا «نگاه به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن»؛ یعنی اگر پدر و مادر با کتاب سروکار داشته باشند، بچه‌هایشان هم کتاب‌خوان می‌شوند؛ همان‌طور که اگر پدر و مادر سیگاری باشند، بچه‌ها هم احتمالا سیگاری می‌شوند.

الان مثلا من هنرمند چه باید بگویم؟ بگویم مردم تو را خدا بیایید کتاب بخوانید و چون من داریوش ارجمندم به من گوش می‌کنند! مطمئنا نه! این مسائل فرهنگی و عمیق‌تر از این حرف‌ها است؛ این کاری هم که هرازگاهی شما خبرنگاران انجام می‌دهید؛ ژورنالیستی و برای پرکردن صفحات رسانه‌تان است؛ والا کتاب‌خوان کردن مردم وظیفه آموزش و پرورش و خانواده است. این مساله بیشتر خانوادگی است و باید از کودکی در خانواده اتفاق بیفتد. به قول معروف همه چیز از پر قنداق با آدم میاد.
وگرنه اگر من الان همه هنرپیشه‌های مملکت را جمع کنم و مردم را قسم بدهیم که تو را خدا کتاب بخوانید، تاثیر چندانی نخواهد داشت.
 
اما تجربه نشان می‌دهد تبلیغ کتاب توسط هنرمندان در برنامه‌های مختلف یا صفحهات مجازی آن‌ها، روی فروش آثار تبلیغی تاثیر خوبی داشته است.
بله بی‌تاثیر نیست؛ اما همه را کتاب‌خوان نمی‌کند. الان تلویزیون یک برنامه به اسم «کتاب‌باز» دارد که با نویسنده و هنرمندها دورهمی دارند، کتاب تبلیغ و مردم را به کتاب‌خوانی تشویق می‌کنند. آخرش هم آقای صحت می‌گوید من این برنامه را با این آرزو درست کردم که یه روز مردم این مملکت بیشتر کتاب‌خوان شوند و بیشتر با هم حرف بزنند. من می‌گویم این برنامه‌ها و این تبلیغ و تشویق‌ها بی‌تاثیر نیست. همین حرفی هم که الان من می‌زنم، ممکن است تاثیر آنی نداشته باشد، ولی بی‌تاثیر هم نیست.

اگر دنبال تاثیر آنی هستیم، باید برویم سراغ آموزش و پرورش؛ زیرا این مشکل و خیلی از مشکلات فرهنگی دیگر ما فقط به آموزش و پرورش برمی‌گردد. ما بچه‌مان را از 6 سالگی به آموزش و پرورش تحویل می‌دهیم. بعد از 12 سال در این کلاس‌ها درس می‌خواند بعد می‌رویم سراغ مدیرش می‌گوییم خیلی ممنون بچه ما بیست ساله شد حالا به من بگویید این به چه دردی می‌خورد؟ فقط من را نگاه می‌کند برای اینکه اصلا در این مدت بچه من را ندیده است.
 
اجازه بدهید سوالم را با ذکر یک مثال تکرار کنم. خود من صفحه یک اینفلوئنسر را دنبال می‌کنم که البته هنرمند نیست ولی تعداد زیادی دنبال‌کننده دارد. چند وقت قبل یک کتاب در صفحه‌اش تبلیغ کرد که قیمت بالایی هم داشت، اما برای دنبال‌کنندگان صفحه او با مقداری تخفیف ارائه می‌شد. جالب است که تعداد زیادی از مخاطبان صفحه وی این کتاب را خریداری کردند و کتاب طی دو هفته به چاپ چندم رسید؛ منظور من هم این جنس تبلیغ و فعالیت‌ها است.
این به این معنی نیست آن‌هایی که این کتاب را با تبلیغ این آقا خریده‌اند، همگی کتاب‌خوان شده‌اند. شاید این تبلیغ یک کار تجاری بوده تا کتاب آن ناشر به فروش برسد. کای که امروزه خیلی رایج است و خیلی‌های دیگر هم همین کار را با جوراب، رنگ‌مو، شامپو و... انجام می‌دهند؛ بنابراین این‌ها به معنی کتاب‌خوان شدن خریدار کتاب نیست؛ بلکه یک کار تجاری برای فروش بیشتر کتاب، مثل هر کالای دیگر است. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که همه آن‌هایی که براثر تبلیغ، این کتاب را خریداری کرده‌اند، آن را خوانده‌اند. باید ببینید این افراد غیر از این کتاب، چه کتاب‌های دیگری خوانده‌اند. به صرف خواندن یک کتاب که آدم‌ها کتاب‌خواننمی‌شوند.
 
در اینکه صرف خریدن کتاب به معنی کتاب‌خوان شدن فرد و جامعه نیست، با شما هم‌نظرم؛ اما به نظر می‌رسد گام و پله اول برای ورود به کتاب‌خوانی است.
من می‌گویم این هم نیست؛ زیرا کتاب‌خوانی باید در خانواده، به‌وسیله پدر، مادر، خواهد و برادر بزرگتر و در مرحله بعد توسط آموزش و پرورش صورت بگیرد. خود من هم یک روز محصل بوده‌ام و از کلاس اول تا دیپلم و بعد دانشگاه، با آموزش و پرورش سروکار داشته‌ام. زمانی که ما محصل بودیم، کتاب از دستمان نمی‌افتاد؛ چراکه هم آموزش و پرورش دوره ما و هم پدر و مادرمان ما ار به کتاب‌خوانی تشویق و ترغیب می‌کردند. این‌ها خیلی مهم است. ما که همه چیز را از پدر و مادرمان یاد می‌گیریم، چطور کتاب خواندن را از آن‌ها یاد نمی‌گیریم؟!

در حوزه تخصصی هنر شما، یعنی سینما، تئاتر، بازیگری و... چطور؟ آیا می‌توانیم بازیگرها را یک مرجع برای معرفی کتاب‌های خوب برای علاقه‌مندان این حوزه ببینیم؟
ببینید یک موقع هست که من کتاب جراحی فلان جراح را می‌خوانم؛ یا همین افرادی که کتاب‌های ویروس‌شناسی و میکروب‌شناسی و... را برای کرونا می‌خوانند. این‌ها کتاب‌خوان نیستند؛ زیرا این کتاب‌ها مربوط به رشته و حرفه آن‌ها است و باید بخوانند. این نوع کتاب خواندن‌ها با کتاب‌خوانی فرق می‌کند. باید از همین افراد پرسید که چندتا رمان خوانده‌اند؟ رومن رولان را می‌شناسند؟ چندتا از رمان‌های او را خوانده‌اند؟

البته من جراح کتاب‌خوان هم می‌شناسم که برای دل خودش، برای رفع خستگی یا جدا شدن دنیای سرد حرفه‌اش، کتاب می‌خواند. ولی درکل این‌طور نیست که راه‌انداختن چرخ کتاب‌خوانی را این‌طور ببینیم که چهارتا هنرمند توصیه کنند کتاب بخوانیم.

حداقل برای افراد بالغ اصلا این‌طور نیست که منِ بازیگر به آن‌ها بگویم کتاب بخوانند و از فردا همه بروند سراغ کتاب‌فروشی‌ها برای خریدن کتاب و کتاب‌خوانی؛ بلکه نیاز است که یک فرد به‌عنوان مرشد و راهنما دائم در کنار آن‌ها باشد. این کارها مرشد می‌خواهد. برای ما بهترین مرشدها معلم‌های ما در مدارس و دانشگاه‌ها بودند، که وقتی راجع به کتابی لب تر می‌کردند، نایاب می‌شد؛ ولی الان این‌طور نیست، عوض کتاب، سی‌دی آواز خواننده لس‌آنجلسی در کیف بچه‌ها پیدا کردند.
 
صحبت من هم همین است که مرجعیت فکری بچه‌های امروز تنها، آموزش و پرورش و خانواده نیست.
ولی مسئول آن هست.
بحث من بیشتر در باب مسئولیت اجتماعی هنرمندان است. ما الان هنرمندان زیادی داریم که در خیلی موارد صاحب‌نظر هستند و مردم هم از رفتار و گفتار آن‌ها تاثیر می‌پذیرند؛ نمونه مثبت آن نقش برخی هنرمندان در جمع‌آوری کمک‌های مردمی در بحران‌هایی مثل سیل و زلزله و همین مساله کرونا است، که مردم هم آن‌ها را همراهی کردند. سوال این است که چرا این اتفاق برای کتاب نیفتاده است؟
بله، الان افرادی مثل رسول خادم(قهرمان کشتی)، پرویز پرستویی و... این کارها را انجام می‌دهند. حتی پسر رسول خادم با همکاری پرویز پرستویی نمایش موزیکال «علمدار» را اجرا کردند که خود من هم در آن نقش‌خوانی کردم و عواید فروش آن هم برای مردم سیستان و بلوچستان بود؛ اما این مساله ربطی به کتاب ندارد. اینجا بحث مربوط به نیازهای اولیه است و خیلی‌ها دارند مسئولیت اجتماعی خود را انجام می‌دهند.

اما به اعتقاد خیلی‌ها یک هنرمند به‌عنوان یک مرجع فکری در جامعه امروز، در رابطه با کتاب که به‌نوعی بخش اصلی فرهنگ است، هم باید مسئولیتی داشته باشد.
نمی‌توان کلی گفت؛ زیرا همه هنرمندها نمی‌توانند مرجعیت فکری باشند. آن‌هایی هم که مرجع فکری هستند، خیلی مشخص نیستند؛ یعنی متر و مقیاسی برای سوا کردن آن‌ها نیست.

امروز هنرمندانی برای جوانان و نوجوانان در دوره بلوغ کسانی هستند که شلوارپاچه‌تنگ بپوشند، سر زانوهایشان را پاره کنند و از این داستان‌ها یا خانم‌های هنرپیشه‌ای که در محافل مختلف قیافه‌ها و پوشش‌های خاص دارند. طرفدارهایشان هم در پوشش و رفتار، ادای آن‌ها را درمی‌آورند؛ درصورتی که همان‌طور که گفتم، بحث و مساله کتاب عمیق‌تر از این حرف‌ها است. وقتی می‌گویم آموزش و پرورش مسئول کتاب‌خوان کردن افراد جامعه است،

مسئولیتی را برای شما یادآوری کردم که  باید بروید دنبال آن تا به جواب برسید. یعنی اگر ما جامعه هنرمند، ورزشکار، کتاب‌خوان و... می‌خواهیم، باید از آموزش و پرورش شروع کنیم؛ والا راه به جایی نمی‌بریم.

شما یک چوب را در نظر بگیرید؛ این چوب تا زمانی که نازک است، می‌توان سبد بافت، چون انعطاف بالایی دارد؛ اما وقتی که تبدیل به یک شاخه ضخیم شد، فقط به درد هیزم اجاق می‌خورد. به همین دلیل است که می‌گویم آموزش و پرورش است که می‌تواند بچه‌های ما که شاخه‌های نازکی هستند را به هر شکلی که می‌خواهد دربیاورد.

مثلا همین شرکت‌های دانش بنیانی که ما را از واردات بی‌نیاز می‌کنند، در همین آموزش و پرورش رشد یافته‌اند‌ و در همین دانشگاه‌ها تحصیل کرده و برای این کار تربیت شده‌اند. یا اختراعات و مهندسی‌های معکوسی انجام می‌دهند که هیچ وقت فکر نمی‌کردیم در داخل کشور به چنین دانشی مجهز شویم. لذا درمورد کتاب و کتاب‌خوانی هم اگر قرار است کاری انجام شود، باید توسط آموزش و پرورش و از همان سنین کودکی که بچه‌ها قدرت یادگیری و دریافت‌شان بالا است؛ اتفاق بیفتد. وگرنه برای آدم 18 یا 20 ساله که جذابیت‌های دیگری در زندگی مطرح است.

الان اگر من به یک جوان در سن بلوغ بگویم سعدی بخوان، حتما به من می‌خندد؛ اما ما در همین سنین مجبور بودیم شعر و پندهای سعدی را حفظ کنیم یا آنقدر مشق نوشتیم «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» یا «برو کار کن مگو چیست کار...» که انگشت‌های‌مان پینه می‌بست؛ اما الان از این خبرها نیست. لذا گرفتاری الان ما گرفتاری فرهنگی و ریشه‌ای است.
 
با همه این احوال به نظر شما برای کتاب و کتاب‌خوانی چه باید کرد؟
اگر ما لذت دانستن را به بچه‌هایمان تفهیم کنیم، خودشان کتاب‌خوان می‌شوند؛ وگرنه فیل نیستند که با کلنگ برنیم توی سرشان که بخوانند یا نخوانند. باید جاذبه، لذت و اشتیاق دانستن را به آن‌ها تفهیم کنیم. باید بدانند که فهم لذت‌بخش است و کتاب چقدر آدم را فهیم می‌کند؛ وگرنه  به‌زور نمی‌توان کسی را کتاب‌خوان کرد.

پروسه زمان‌بری هم هست و سال‌ها طول می‌کشد تا تبدیل به فرهنگ شود، اما با این بهانه که طول می‌کشد نمی‌توان کار را رها کرد، چون یک بچه هم تا بخواهد پزشک شود، 30 سال طول می‌کشد و نمی‌توان گفت چون طولانی است، بی‌خیال پزشک شدنش شویم. از همین الان آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها وارد شوند و فرهنگ کتاب‌ و کتاب‌خوانی را جا بیندازند.

مهدکودک‌های ما به‌جای این رقاصی‌ها و شعرهای بی‌وزن و معنی که به بچه‌های ما یاد می‌دهند، به آن‌ها کتاب‌خوانی آموزش بدهند؛ اصلا بنشینند برای آن‌ها کتاب بخوانند، تا یاد بگیرند و از قصه، داستان و شعر لذت ببرند؛ زیرا اگر بچه‌ها از محتوای کتاب لذت ببرند، خودشان کتاب‌خوان می‌شوند.
 
ارتباط خود شما با کتاب چطور است و بیشتر چه ژانر کتابی را می‌پسندید و می‌خوانید؟
همه کتاب‌ها و ژانرها را دوست دارم. یک کتابخانه شخصی با 5000 جلد کتاب دارم و اگر فراغتی داشته باشم، حتما کتاب می‌خوانم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها