جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۷
نمایشنامه‌های مذهبی‌ مجالی برای طرح پرسش‌اند

محمد رحمانیان می‌گوید: هر یک از نمایشنامه‌ها برای من مجالی برای طرح پرسش است. سوال می‌کنم درباره آن چیزی که از کودکی به ما آموخته‌اند. سعی می‌کنم یکبار دیگر به این آموخته‌ها بنگرم و خود را در آزمون پرسش‌های مهم‌تری قرار دهم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در روزها و مناسبت‌های مذهبی که در آن قرار داریم؛ بار دیگر پرداختن به هنری که رنگ و بوی این ایام را داشته باشد، مورد توجه قرار می‌گیرد. از آن مهم‌تر این است که چگونه آثار هنری متناسب با ذائقه مخاطب آگاه امروزی آفریده شود که عاری از کلیشه‌ها و حرف‌های تکراری باشد. در میان آثاری که طی این سال‌ها در زمینه مضامین تاریخی و مذهبی تهیه شده است؛ آثاری هم بوده‌اند که مورد توجه و حتی تشویق مخاطبان قرار گرفته‌اند.

نمایش «عشقه» به نویسندگی و کارگردانی محمد رحمانیان از جمله آن آثار بود که در زمان خودش (1385)مورد توجه قرار گرفت. با نگاهی دوباره به این نمایشنامه گفت‌وگویی با محمد رحمانیان انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

شما در سال 85 نمایشنامه­‌ای به نام «عشقه» با محوریت زندگی حضرت خدیجه و پیامبر اسلام نوشته‌اید  و با یک گروه حرفه‌ای اجرا هم شد؛ می‌خواهم با نگاهی دوباره به این نمایشنامه و آثار دیگرتان به چگونگی نگارش نمایشنامه‌های مذهبی بپردازیم.
نمایشنامه­ مذهبی به نمایشنامه‌ای می‌گویند که راه و رسمی را پیشنهاد می‌کند، مثل نمایشنامه­ « قتل در کلیسا»  از تی. اس. الیوت. نمایشنامه‌های من چیزی را پیشنهاد نمی‌کنند و حالت پروپاگاندا و تبلیغی ندارند. تمام نمایشنامه‌هایی که در ارتباط با تاریخ اسلام نوشته‌­ام و به نوعی به مسائل مذهبی مربوط هستند؛ مثل «اسب‌ها؛ سال 59 هجری شمسی»، «پل» یا «روز حسین» سعی می‌کنند در جست‌وجویی میان مذهب و تاریخ و اسطوره حقیقت را پیدا کنند.

در «عشقه» هم همین اتفاق افتاده است. موضوع این نمایشنامه درباره­ یکی از  مهم‌ترین زنان صدر اسلام -خدیجه (س) همسر پیامبر- است و درنگارش آن سعی کردم دوران تاریخی و اجتماعی سرزمین حجاز و نقش زنان را در معرفی یک دین جدید و آغاز شکل گیری اسلام بیان کنم. من اولین نمایشی که با موضوع مذهب نوشتم نمایشنامه­ «پل» است که در ارتباط با وقایع کربلا است. موضوع برای خودم جذاب و جالب بود. می‌خواستم به قرائت تازه‌ای دست یابم از یک شخصیت تاریخی-مذهبی- اسطوره‌ای و نسبت آن را با آنچه که در رسانه‌های رسمی سال‌هاست تکرار شده و آن چیزی که در مقتل­‌ها و اسناد تاریخی به جا مانده دریابم. سعی کردم بفهمم نسبتی میان گفتمان رسمی و آنچه در واقعیت هست وجود دارد یا خیر. یا مثلاً در نمایشنامه­ «نام تمام مادران... » که چند سال پیش نوشته و اجرا شد در جست‌وجوی پاسخ این پرسش بودم که چه نسبتی میان روایت‌ها و واقعیت هست و آن روایات در زندگی امروز ما چه نقشی دارند.

در واقع هر یک از این نمایشنامه­‌ها برای من مجالی برای طرح پرسش است. سوال می‌کنم درباره­ آن چیزی که از کودکی معلمان تعلیم و تربیت، نهادهای رسمی، رادیو و تلویزیون، مردم، جامعه، مادران و پدران به ما آموخته‌­اند. سعی می­‌کنم یکبار دیگر به این آموخته‌­ها بنگرم و خود را در آزمون پرسش‌­های مهم­تری قرار دهم. اولین بار بعد از خواندن فیلم نامه «روز واقعه» و بعدتر نمایشنامه­ «مجلس ضربت زدن» - هر دو اثر بهرام بیضایی- تحت تاثیر این پرسش‌­ها قرار گرفتم و فکر کردم ایشان چقدر صریح، روشن، و دقیق درباره­ مسائل تاریخی- مذهبی مختلف دیدگاه­‌های خویش را مطرح می‌کنند. دیدگاه­‌هایی که به شدت با گفتمان رسمی رایج متفاوت است. من این اقبال و افتخار را داشته‌­ام نمایشنامه­ «مجلس ضربت زدن» را در سال 95 در تالار اصلی تئاترشهر کارگردانی کنم. نمایشنامه‌­ای که از نگاه من نقطه­ اوج آثاری­ست که با دیدگاه تاریخی- اسطوره­ای نوشته شده است. صریح­‌تر بگویم؛ آثار بهرام بیضایی بود که به من جرات و جسارت داد تا نمایشنامه‌هایی با موضوع تاریخ و مذهب و اسطوره بنویسم و «عشقه» یکی از آن‌هاست.

 
 

چطور به مضامین مذهبی نزدیک می‌شوید؟ طوری که از کلیشه پرهیز کنید؟
در واقع سعی می‌­کنم از روش‌های پیچیده‌تری برای روایت استفاده کنم. داستان را به سادگی و خطّی تعریف نمی‌کنم، مثلا در همین نمایشنامه­ «عشقه» از یک گروه تئاتری می­‌گویم که 8 بازیگر زن نقش خدیجه (س) را ایفا می‌کنند و تمام 15 پرسوناژ مردانه را تنها یک بازیگر مرد بازی می‌کند. راهکاری که به ظاهر نوعی تناقض اجرایی در آن دیده می‌­شود. یا استفاده از روش‌­ها و قراردادهای نمایش ایرانی. از جمله استفاده از مصطبه و سکّوی چرخان. یا مثلا استفاده از اشعار شعرای معاصر. در «عشقه» هر قسمت را با قطعه شعری از اشعار  فروغ فرخزاد آغاز کردیم، به نحوی که نمایش با تماشاگر امروزی ارتباط بهتری برقرار کند.  
 
چه راهکاری برای نویسندگانی که به این حوزه نزدیک می‌شوند پیشنهاد می‌کنید؟
 مهم­ترین نکته این است که یک نویسنده پیش از نوشتن باید برایش سوال ایجاد شود! این که اساسا چرا باید در این تاریخ و این جغرافیا راجع به پرسش خاصّی که ذهن ما را اشغال کرده بنویسیم؟ اگر توانستیم به این پرسش پاسخ دهیم آن وقت می‌توانیم راه حل و راهکار ویژه­ی خود را پیدا کنیم. ضمن اینکه نویسندگانی هم داریم که به جواب رسیده‌اند و راه خود را پیدا کرده‌اند.

از میان جوان­ترها میلاد اکبرنژاد، و از قدیمی­‌ترها می­‌توانم از محمد چرمشیر یا حمید امجد نام ببرم. مثلا امجد در نمایشنامه­ «مهر و آینه‌­ها» پیشنهادهای تازه‌ای برای این نوع نمایش‌ها دارد که به­روز و امروزی هستند. یا چرمشیر در ­نمایشنامه­ «آبی که مار می‌خورد زهر می‌شود» و بهتر از همه بهرام بیضایی در «ندبه»، «روز واقعه» یا «مجلس ضربت زدن» پیشنهادهایی روشن برای تئاتر و سینمای ایران دارند. و در واقع به تعداد نمایشنامه‌نویسان ما می­‌تواند راه حل‌ها و راهکارهای خلاقه­‌ای پیدا شود.
 
نویسنده­ آثار مذهبی با خط قرمزها چه باید بکند؟
آن چیزی که دیدگاه رسمی از نمایش­‌هایی با موضوع مذهب می‌پسندد؛ نمایش‌هایی مثل «خورشید کاروان» است و انتظار بیشتری هم ندارد. بقیه­ دیدگاه­‌های نمایشی به نوعی خط قرمز محسوب می‌شوند. خوشبختانه نویسنده خود را مجرم نمی‌­داند و خط قرمزها هم همیشه بوده و هست! ضمن این که فقط گریبان نویسندگان بعد از انقلاب را نگرفته است. به طور مثال در میانه­ دهه­ پنجاه آثاری از عباس نعلبندیان هم دچار این نوع ممیزی شده بود. پس همیشه تیغ حذف بر سر نمایشنامه‌­نویسان سایه انداخته و احتمالا سایه‌­اش تا همیشه بالای سر ماست. اینکه چقدر حق با ممیّزان و بَررسان است من نمی‌دانم ولی این را می‌­دانم که باید نوشت! حتی اگر چاپ و اجرا نشود.

از جدیدترین نمایشنامه‌هایتان بگویید، اثری در دست چاپ دارید؟
 چند نمایشنامه­ جدید را همزمان دارم می‌نویسم. نمایشنامه‌­ای را بر اساس «شاهزاده و گدا» اثر مارک تواین به پایان رسانده‌ام. طی چند روز آینده هم مجموعه­‌ای از سه نمایشنامه‌ با نام «سه روایت» توسّط نشر «آگه» به چاپ می‌رسد و به زودی وارد بازار نشر می‌شود.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها