دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۸
میراث پرباری داریم که به آن توجه نمی‌کنیم/ نقد کنیم به جای سکوت دردناک!

محمدحسن سمسار در سالگرد تولدش گفت: در همه جای دنیا میراث معنوی وجود دارد و کم و بیش معرفی می‌شود، اما متاسفانه ما میراث پرباری داریم که به معرفی آن توجه نمی‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مهسا کلانکی: محمدحسن سمسار متولد 13 مهر سال1313 در شیراز و داراي مدرک دكتراي تاريخ از دانشگاه تهران است. او عضو هئيت علمي و مدير بخش معماري و هنر دايرةالمعارف بزرگ اسلامي از سال1365 است.  در حين تحصيل تاريخ به مطالعات و تحقيقات باستان‌شناختي علاقه بسيار داشته است و سرپرستی موزه‌ها و كارشناس آثار هنري و نسخ خطی وزارت فرهنگ و هنر را در کارنامه کاری خود دارد. «گزينه‌اى از شاهكارهاى نگارگرى و خوشنويسى تهران»، «گنجينه كتب و نفايس خطى»، «موزه‌هاى ايران، هنر ايران»، «جغرافياى تاريخى سيراف»، «آثار هنرى ايران»، «تهران در تصوير (۲ جلد)»، «فهرست عكس هاى برگزيده آلبوم خانه كاخ گلستان» از آثار او محسوب می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگو با این پژوهشگر در هشتاد و ششمین سالگرد تولدش است.

شما سال‌های عمرتان را در زمینه نگهداری از نسخ خطی و فرهنگ مکتوب صرف کرده‌اید؛ در هشتاد و شش سالگرد زندگیتان چه آرزویی برای فرهنگ این کشور دارید؟
در سن و سال من دیگر آرزو معنایی ندارد؛ اما تنها آرزوی من در حال حاضر این است که آنچه از میراث مکتوب باقی مانده است حفظ شود. در همه جای دنیا میراث معنوی وجود دارد و کم و بیش معرفی می‌شود، اما متاسفانه ما میراث پرباری داریم که به معرفی آن توجه نمی‌کنیم. در حالیکه به عنوان میراث‌دار باید در نگهداری آن سهم بسزایی داشته باشیم؛ متاسفانه نسبت به معرفی آن بی‌تفاوت هستیم.  

علاوه بر عدم درست معرفی نسخ خطی، در سال‌های اخیر استفاده از دسترنج دیگران روندی رو به افزایش داشته و با این شیوه کتاب‌های زیادی وارد بازار شده است؟ به نظر شما برای مقابله با این مشکل چه باید کرد؟
مسئله مبارزه با سرقت مستلزم نقد کتاب است؛ یعنی مفاهیم و مضامین کتابی که به گونه‌ای از دیگران دستبرد زده شده است، نقد شود. اعتقاد من این است که کسانی دست به این کارها می‌زنند به این علت است که تصور می‌کنند صاحبان این آثار یا در قید حیات نیستند یا در ایران زندگی نمی‌‌کنند؛ برای همین دست به چنین اعمالی می‌زنند که خیلی فاحش است. من نمونه‌ای که می‌توانم بگویم بوستان سعدی است که به نام یونسکو چاپ شده و کسی این را به آرم یونسکو منتشر کرده است. این فرد این قدر غافل است که نمی‌داند این کتاب پیش از این از سوی کتابخانه سلطنتی در تهران چاپ شده و هنوز نسخه‌های آن در کتابخانه‌ها وجود دارد و چطور ممکن است شخصی این اثر را به تازگی کشف کرده باشد و دوباره منتشر کند. این یکی از نمونه‌های بارزی است که حتی سرو صدایی را هم به پا کرد.
 

 
یکی از مواردی که افراد به سمت این کارهای نازل و قبیح سوق پیدا می کنند داشتن منافع اقتصادی و اجتماعی است. چه عواملی باید در این زمینه تغییر کند؟
کسی که به سرقت دست می‌زند باید ضوابط شخصی داشته باشد که خودش مانع شود؛ در غیر این صورت جلوگیری از آن ـ با این کثرت کار انتشارات ـ کار بسیار مشکلی است. استادان هر رشته هنری، ادبی و فرهنگی هستند که می‌توانند تشخیص دهند که این مطلب توسط چه کسی و در کجا منتشر شده است. من معتقدم نگرش به نقد در ایران باید تغییر کند. اگر به جای سکوت دردناک در مقابل آثار منتشر شده است، نقد انجام شود و نقد خوب انجام  شود تمام مشکلات برطرف خواهد شد. نقد کتاب در ایران همواره با مشکلاتی همراه بوده است؛ یعنی نقد واقعا صادقانه نیست و بیشتر اوقات بر مبنای نظریات شخصی افراد بر مبنای گرایش‌های مختلف است. متاسفانه در کتاب، علی‌الاصول نقد نمی‌نویسیم و نقد نمی‌کنیم.

همانگونه که فرمودید فضای نقد در کشور آن گونه که باید و شاید نیست. حال برای نقد منصفانه و علمی باید چه کرد؟ آیا آموزش‌های آکادمیک می‌تواند در این زمینه کارگشا باشد؟
به نظر من باید نقد کتاب و نقد اثر باید به دانشجو آموزش داده شود تا زمانی که دانشجو به استادیار و استاد تبدیل شد، بداند چگونه نقد کند و این موضوع  امر آموزشی و فرهنگی است. مسئله بسیار مهم، ایمنی اجتماعی و فرهنگی است که افراد ناقد باید داشته باشند. امروز اگر منتقدی بر کتابی نقد بنویسد نویسنده‌ای که ابزار تبلیغات دستش است آن چنان با او مقابله می‌کند که منتقد برای بار دوم نقد نمی‌نویسد.


یکی از موضوعاتی که در دهه اخیر بیشتر از گذشته دیده می‌شود توجه دانشگاهیان به مقاله‌سازی و پایان‌نامه‌سازی است و بسیاری معتقد هستند دانشگاههای ما خروجی لازم را ندارد و مدرک‌گرایی بیش از دانش‌گرایی در آن وجود دارد؟ دیدگاه شما درباره این فضا در آموزش عالی کشور چیست؟
در اینجا دو عامل مطرح است؛ یکی عامل فرهنگی است که به هرحال افراد تحت تاثیر آن قرار می‌گیرند و بعدی عامل اجتماعی است و اجتماع امروز نقدپذیر نیست. وقتی که نقد ادبی، هنری و اجتماعی پذیرفته نشده است کسی نقد نمی‌پذیرد و خودش را در کوران مسائل و مصائب قرار نمی‌دهد. بنابراین این مشکل ناشی از عدم وجود نقد است که می‌تواند پایان نامه استاد بزرگی مثل استاد منزوی به کتاب تبدیل شود و به وسیله شخص دیگری منتشر شود.

با توجه  به آن چه فرمودید حوزه تصحیح متون بیش از هر حوزه دیگری به دام پخته‌خواری گرفتار شده است؟ در برخی موارد سرقت‌ها به محتوای کتاب محدود نمی‌شود و حتی سارقان فرهنگ به سراغ کپی‌برداری از طرح جلد کتاب نیز می‌روند؟ حال سرقت هنری را از چه ابعادی می توان بررسی کرد؟
در حوزه تصحیح به طور مثال «کلیله و دمنه» مرحوم مینوی مرتبا به چاپ می‌رسد، اما پشت کتاب نوشته می‌شود تصحیح مینوی. ولی ممکن است استاد مینوی یا استاد فروزانفر کتاب‌های دیگری تصحیح کرده باشند ولی کسی به اسم آن‌ها چاپ نکند. در این بار موضوع یا فرهنگی است یا اجتماعی؛ اگر این دو معضل برطرف نشود این دستبرد ادامه خواهد داشت و هیچ کس مانع آن نخواهد شد. این موضوع نیز دو جنبه دارد؛ نخست؛ هنر سنتی که برخی از هنرمندان فکر می‌کنند که این چون از قدیم دویست یا سیصد سال پیش همانند این طرح به کار رفته است اکنون آن‌ها می‌توانند از میراث گذشته استفاده کنند. البته آثاری هستند که پدیدآورنده جزو معاصران و در قید حیات است، ولی کارش مورد سوء استفاده قرار گرفته است. تا زمانی که این موضوع است ریشه‌ای باید عمل کرد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها