سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۰
یک ساختمان ۱۰ طبقه هم در اختیار داشتم، به کتابفروشی اختصاص می‌دادم

مدیر «کتابفروشی حکیم» در اردبیل با نقل خاطره‌ای، بخشی از دغدغه‌ها و دل‌نگرانی این روزهای خود و هم‌صنفی‌هایش را بازگو کرد؛ «وقتی از شغلم پرسیدند و گفتم کتابفروش هستم، گفتند مگر هنوز کسی کتاب هم می‌خواند؟! این نوع نگاه، برای همه ما گران تمام می‌شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل، حسن دهقانی متولد سال ۶۲ است و دارای مدرک کاردانی باستان‌شناسی از دانشگاه محقق اردبیلی است. خودش می‌گوید از حدود سال ۸۵- ۸۶ به‌صورت اتفاقی وارد حوزه کتابفروشی شده و نخستین تجربیات خود را در کنار اسرافیل یاوریان (از پیشکسوتان صنف کتابفروشی در اردبیل) کسب کرده است. دهقانی از سال ۹۶ پروانه کسب گرفت و به‌شکل مستقل به کار خود ادامه داد. «کتابفروشی حکیم» که دهقانی مدیریت آن را بر عهده دارد، شاید به ظاهر کوچک باشد، اما وی توانسته با تأمین نیاز و سفارش مشتریان خود، فروش غیرحضوری، ارسال رایگان، تخفیف‌های مناسبتی و البته حضور فعال در طرح‌های فصلی خانه کتاب، علاقه‌مندان زیادی را جذب کند. ساعتی پای صحبت‌های وی نشستیم که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

چرا باستان‌شناسی را ادامه ندادید و در شغل کتابفروشی ماندگار شدید؟

باستان‌شناسی رشته جالب و جذابی بود و به آن علاقه‌مند بودم؛ اما آینده شغلی مناسبی برای آن متصور نبود. استادان ‌دانشگاه هم، چنین عقیده‌ای داشتند؛ برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر، بهترین راه، رفتن به دانشگاه همدان یا دانشگاه آزاد بود که با توجه به آینده این رشته، اقدام مناسبی برای من به نظر نمی‌رسید.

همان سال وارد این شغل شدم؛ گرچه ابتدا کاملاً موقتی و برای کسب درآمد مقطعی بود، اما بعد از یک سال، به‌قدری علاقه‌مند و جذب این کار شدم که فکر می‌کنم اگر همین الان یک ساختمان ۱۰ طبقه هم در اختیار داشتم، آن را به کتابفروشی اختصاص می‌دادم.

به همان میزان علاقه به کار کتابفروشی، برای کتابخوانی هم وقت می‌گذارید؟

بله و حتی در سه سال اخیر که به‌طور مستقل به این کار مشغول بوده‌ام، این علاقه‌مندی بیشتر شده است. هم برای خودم، هم برای خانواده‌ام و هم برای معرفی کتاب به مشتری و راهنمایی بیشتر، بسیار مفید فایده بوده و حتماً به این رویه ادامه خواهم داد. خودم به کتاب‌های روانشناسی بیشتر گرایش دارم. اما اگر بخواهم سه اثر که من را جذب خود کرده است، نام ببرم، «چهار اثر از فلورانس اسکاول شین»، رمان «ملت عشق» و در حوزه بیزینس و اقتصاد «پدر پولدار، پدر بی‌پول» را پُررنگ‌تر از بقیه می‌بینم.

«کتابفروشی حکیم» بیشتر کتاب‌های تخصصی در حوزه علوم پزشکی و زبان خارجه را به عرضه می‌کند. چرا؟

شاید به سبب تجربه گذشته باشد که بیشتر با ناشران و مراکز پخش این شاخه در ارتباط بودم. ازسوی دیگر با توجه به ظرفیت موجود در شهر اردبیل و نیاز این روزهای قشر کتابخوان، فکر کردم مهم‌ترین اصل برای من این است که مشتری کتاب بخواند. نه برای اینکه شغل من کتابفروشی است، بلکه به این دلیل که هرچه آمار کتابخوان‌ها بیشتر باشد، آینده اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ام روشن‌تر و بهتر خواهد شد. دوست دارم مشتری دست خالی از اینجا بیرون نرود و اگر قرار است من کتابی را پیشنهاد دهم، اثری به دستش بدهم که رغبت بیشتری به کتابخوانی پیدا کند.
 

چطور تخفیف‌های گاه‌به‌گاه به مناسبت‌های مختلف اعمال می‌کنید؟

شاید در آغاز کار و روزهای نخست به نوعی برای جذب مشتری بوده که البته یک روال و یک سبک کار در بازار است و معمولاً اتفاق می‌افتد. اما حالا 80-70 درصد مشتری‌های ما ثابت هستند و اغلب این تخفیف‌ها شامل آنها می‌شود تا همانطور که آنها همیشه همراه ما هستند و ما هم به این شیوه قدردان آنها هستیم و همراهی خود را به‌نوعی به‌جا می‌آوریم. ارسال‌های رایگان هم در همین راستا شکل می‌گیرند. ما در «تابستانه کتاب» نیز علاوه بر ۲۰ درصد طرح، ۲۰ درصد اضافه در نظر گرفتیم. طرح‌های فصلی از گزینه‌های مناسب و ارزشمند خانه کتاب و ادبیات ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است و نه‌تنها برای افراد کتابخوان بلکه برای کتابفروش اهمیت پیدا کرده است. به‌ویژه برای افرادی که پیگیری می‌کنند و مشتری ویژه این روزهای ما هستند. به‌نوعی حتی روی آن برنامه‌ریزی می‌کنند.

با این گزاره که «کتاب گران است» چقدر موافقید؟

اگر بخواهیم تنها از این زاویه به قضیه نگاه کنیم که سه سال قبل، فلان کتاب خاص چه قیمتی داشت و حال چندین برابر افزایش قیمت داشته است، بله کتاب گران شده است؛ اما در قیاس با وضعیت فعلی بازار، به‌نسبتِ افزایش نرخ باقی ملزومات زندگی، قیمت کتاب به شکل عادلانه‌ای بالا رفته است.

همه با این حرف موافقیم که زیرساخت فرهنگی هر جامعه‌ای با کتاب تقویت می‌شود؛ از این رو فکر می‌کنم اگر دولت تمهیداتی بهتر و بیشتر برای این بخش داشته باشد، سرمایه‌گذاری درستی انجام شده است. من در این سه سال شاهد ریزش 30 تا 40 درصد کتابخوانان اطراف خودم بوده‌ام و دلیل اصلی آن را همین گران‌تر شدن کتاب می‌دانم.

از دو اتفاقی برایتان بگویم که شاید هرگز فراموش نکنم؛ در جمعی، وقتی از شغلم پرسیدند و گفتم کتابفروش هستم، گفتند «مگر هنوز کسی کتاب می‌خواند؟»؛ یعنی ببینید چقدر کتاب و کتابخوانی بی‌ارزش شده که باید به چنین نتیجه‌ای رسید! این عقیده گران تمام خواهد شد.

چندی پیش، خانمی با دختر خانم جوانش به اینجا مراجعه کردند. دخترش یکی، دو کتاب برداشت. مادر پشت جلد کتاب را که دید، گفت: «قیمت بالایی خورده» درحالی‌که از کتاب‌های گرانقیمت هم نبودند. آن مادر ادامه داد: «کاش کتاب هم به اندازه مانتو ارزش پول خرج کردن داشت!». جمله ناراحت‌کننده‌ای بود. گفتم: «احساس می‌کنم اشتباهی در ادای جمله اتفاق افتاده باشد. قرار بوده بگویید کاش برای کتاب هم به اندازه مانتو ارزش قائل بودیم». این است که معتقدم در برخی موارد، ریشه فرهنگی ضعیفی داریم. با کمال تاسف و به جرئت می‌توانم بگویم ۵۰ درصد مردم از همین دسته‌اند، ۲۰ درصد هم توانایی خرید ندارند و تنها ۳۰ درصد، کتابخوان هستند و به کتابفروشی مراجعه می‌کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها