سه‌شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۹
دین‌کونتز چند دهه پیش از مراکز بیولوژیک ووهان خبر داشته است/ رمانی که 40 سال قبل، از کرونا گفت

میثم فرجی، مترجم در گفت‌وگو با ایبنا به داستان اسرارآمیز رمان «چشمان تاریکی» اثر دین‌کونتز پرداخته است؛ رمانی که حدود 40 سال پیش از ویروس کرونا با نام «ووهان 400» نام برده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آمارها نشان می‌دهد که زمان شیوع بیماری کرونا در جهان بازار کتاب ایران نیز مثل نقاط مختلف جهان تحت‌تاثیر این ویروس بوده و کتاب‌هایی مثل «طاعون» و «کوری» که به بیماری‌هایی شبیه به کووید 19 می‌پردازند، بازار بسیار خوبی داشته است. با این حال در میان کتاب‌هایی که مورد توجه قرار گرفته‌اند، رمان «چشمان تاریکی» را باید عجیب‌ترین کتاب بازار نامید؛ کتابی به قلم دین‌کونتز که حدود 40 سال پیش این ویروس خطرناک را پیش‌بینی کرده و حال حرف‌‌های مختلفی درباره این اثر زده می‌شود.

در این رمان می‌خوانیم، مادری که حدود یک سال پیش در حادثه‌ای تنها پسرش را از دست داده و تنها زندگی می‌کند، دچار خیالاتی شده است که او را بر آن می‌دارد تا تحقیق بیشتری درباره‌ مرگ پسرش انجام دهد. از زمانی که به کمک وکیلش پیگیر حل مساله مرگ فرزندش می‌شود، عده‌ای تصمیم به قتل او می‌گیرند و همین امر باعث می‌شود برای کشف راز این مرگ مسرتر شود تا این‌که پس از ماجراهای فراوان سر از مرکز تحقیقاتی درمی‌آورد که به‌صورت مخفی در دل کوه ساخته شده است. او وارد مرکز می‌شود و پسرش را زنده آن‌جا پیدا می‌کند. بسیار لاغر و نحیف. از صحبت‌های یکی از افراد همان مرکز متوجه می‌شود پسرش و سایر دانش‌آموزانی که همراه او در اردوی پیشاهنگی بوده‌اند، به ویروسی مرموز به نام «ووهان 400» مبتلا شده‌اند و تنها کسی که زنده مانده پسر او «دنی» است. از این رو، آنها نیز برای کشف علت مقاومت بدن دنی او را تحت نظر گرفته‌اند و این تحقیقات تحت نظر گروه‌های دولتی و بسیار محرمانه است.
داستان جذاب این کتاب باعث شد تا به سراغ میثم فرجی، مترجم این اثر برویم و با او درباره «چشمان تاریکی» صحبت کنیم؛ مترجمی که در چند ماه گذشته علاوه بر این کتاب رمان «مرد زیرزمینی» اثر میک جکسون را از سوی نشرچشمه راهی بازار کتاب کرده است.
 
 
در این رمان ما ویروس «ووهان 400» روبه‌رو هستیم که یک سلاح بیولوژیک است؛ اما تبدیل به یک بیماری فراگیر شده، این شباهت از نظر شما چطور اتفاق افتاده است.
علت این موضوع هنوز هم برای خودم جای سوال دارد. اما واضح است که دولت‌ها به دلایل مختلف از جمله کم هزینه بودن، عدم قابلیت پیگیری و... به سمت این نوع جنگ‌ها پیش می‌روند و مثل سایر انواع جنگ‌ دود آن به چشم مردم عادی خواهد رفت.
 
چه زمانی تصمیم به ترجمه این اثر گرفتید و آیا شیوع کرونا شما را به سمت این رمان کشید؟
با شیوع کرونا خبری در مورد داستانی خواندم که سال‌ها پیش این بیماری را پیش‌بینی کرده بود. کنجکاو شدم و کتاب را تهیه کردم. قرنطینه هم فرصت مناسبی برای ترجمه این اثر بود. بنابراین تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه و منتشر کنم.
 
زمانی که این اثر را ترجمه می‌کردید چه چیزی بیشتر از همه برای شما تعجب‌برانگیز بود؟
بیشتر از هرچیز شباهت اسمی بیماری با محل واقعی شیوع برایم عجیب بود. موضوعی که هنوز هم سوالات زیادی را در ذهنم باقی گذاشته است.
 
شما این کتاب را یک نوع پیش‌بینی می‌دانید؟
بعید می‌دانم پیش‌بینی باشد. به نظرم نویسنده از وجود مراکز تحقیقات بیولوژیک در ووهان و همچنین تمایل کشورها به این نوع نبرد خبر داشته و باقی داستان زاییده‌ خلاقیت اوست. البته نکته‌ جالب این است که چگونه 40 سال پیش که هنوز چین تبدیل به قدرت بین‌المللی نشده بود، این تغییر و دشمنی این کشور را پیش‌بینی کرده بود. آیا تمام این اتفاقات از پیش تعیین شده یا حتی مهندسی شده است؟
 
چرا اسم این ویروس را ووهان 400 گذاشته‌اند؟ منظورم بیشتر عدد 400 است.
اسم ووهان به دلیل وجود آزمایشگاه محل شیوع در این شهر است و عدد ۴۰۰ به این دلیل است که این ویروس چهارصدمین زیر شاخه از زنجیره‌ اصلی است.
 
آخر این داستان چه اتفاقی می‌افتد و پایان این ویروس چطور پیش‌بینی شده است؟
در آخر دینا، مادر دنی، او را از  آزمایشگاه نجات می‌دهد و تصمیم می‌گیرد بدون اشاره به ویژگی منحصر به فرد پسرش موضوع آزمایشگاه و تحقیقات را با رسانه‌ها و مردم درمیان بگذارد تا جلوی چنین فعالیت‌هایی را بگیرند. در داستان چیزی درباره آینده ویروس گفته نمی‌شود.
 
اگر اثبات شود که کرونا ویروسی دست ساز است آیا می‌توان گفت که ادبیات ایده‌ای برای سیاستمداران است؟
این شاید بزرگترین سوالی است که از زمان خواندن و ترجمه‌ این کتاب در ذهنم مانده است. معلوم نیست آیا نویسنده به اطلاعات خاصی دسترسی داشته است یا خیر؟ آیا عده‌ معدودی مثل فراماسون‌ها واقعا در حال تصمیم‌گیری برای آینده‌ جهان هستند؟ آیا قرار است پاکسازی ژنتیک اتفاق بیفتد و ژن‌های مقاوم از ضعیف جدا شوند؟ آیا مسئله‌ گرمایش زمین و مصرف زیاد انرژی و منابع درمیان است؟ آیا قرار است توازن قدرت بین‌المللی تغییر کند؟ آیا هدف تجاری و فروش ماسک، ضدعفونی‌کننده و در نهایت تجارت واکسن در میان است؟ و... شاید هم تمام این موارد و دلایل دیگر موجب این اتفاق باشند.
 
به عنوان سوال پایانی، چرا ما از این دست آثار در ادبیات فارسی کم داریم؟ در حالی که مثلا در دوره‌هایی درگیر بیماری‌هایی مثل وبا بوده‌ایم.
به نظر من متاسفانه بعد از دوران طلایی حافظ، سعدی، بوعلی و پیش از آن‌ها فردوسی، ادبیات و فرهنگ ایران همین‌طور رو به افول می‌رود تا جایی که نه‌تنها در عرصه‌ بین‌المللی حرف چندانی برای گفتن نداریم، بلکه مثلا در ادبیات کودک بیش از ۹۰ درصد آثار ترجمه می‌رود و این یعنی ما ایرانی‌ها حتی در زمینه‌ فرهنگی نیز حاضری‌خواری را ترجیح می‌دهیم. در واقع به تخیل‌مان فرصت جولان نمی‌دهیم و در نتیجه جایی در خلق چنین آثاری نداریم. البته این بحث فرصت بسیار بیشتری می‌طلبد و باید به مباحثی مثل کم بودن میل مطالعه و در نتیجه ضعیف بودن صنعت نشر و... نیز پرداخته شود.

رمان «چشمان تاریکی»‌ اثر دین‌کونتز با ترجمه میثم فرجی در 360 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و به‌بهای 65 هزار تومان از سوی انتشارات هزارافسان راهی بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها