پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۶
کسی که قرآنی تربیت شود، یقیناً به سوی ظلم حرکت نمی‌کند

نویسنده کتاب «ظلم‌شناسی» معتقد است کسی که قرآنی تربیت شود، یقیناً نه خود به سوی ظلم حرکت می‌کند و نه از کسانی خواهد بود که ظلم را تحمل کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، از آنجا که مفهوم ظلم یک مفهوم عام است و می‌تواند مصادیق متعددی داشته باشد و همه سطوح و ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار بدهد، لازم است هر انسان مفهوم و مصادیق ظلم را بشناسد و از آن اجتناب کند تا از گرفتار شدن در دنیا و آخرت نجات پیدا کرده و به عدالت واقعی برسد زیرا که بهترین زمینه‌سازی برای ایجاد و گسترش عدالت خشکاندن ریشه‌های ظلم و ستم است. از این رو در کتاب ظلم‌شناسی سعی شده با نگاهی کلی و همه‌جانبه به ظلم از دیدگاه قرآن و روایات مهم‌ترین مسائل مرتبط با ظلم و ستم و تشخیص مصادیق آن و راهکارهای مواجهه با ظلم و ظالم تبیین شود که پس از مطالعه کتاب نمای روشنی از مباحث مربوط به ظلم در اختیار خواننده قرار می‌گیرد تا با اجتناب از آن در همه سطوح و با عملکرد عادلانه بتواند به فلاح و رستگاری نائل آید.
 
کتاب «ظلم‌شناسی» به دنبال ترسیم دقیق ظلم به عنوان یکی از مباحث زمینه‌ساز فهم دین با تکیه بر ظرفیت عظیم وحی است. قرآن و سنت اهل بیت(ع) به عنوان دو دریای مواج و بزرگی هستند که نویسنده این کتاب جرعه‌ای از این دریای بیکران را برای بهینه‌سازی زندگی با عنوان «ظلم با تکیه بر آیات و روایات» در اختیار مخاطبان قرار داده است. در ادامه گفت‌وگو با حجت‌الاسلام علیرضا آزادی، نویسنده کتاب «ظلم‌شناسی» با موضوع گستره ظلم در گفتار و رفتار انسان را می‌خوانید.
 
معمولاً ظلم را تجاوز به حقوق دیگران و ضایع کردن حق دیگری معنی می‌کنیم. آیا چنین معنایی با آموزه‌های قرآن تطبیق دارد؟ به این معنا که وقتی گفته می‌شود کسی به خودش ظلم می‌کند، حق خودش را ضایع کرده است؟
ظلم را بسیاری از اهل لغت و علما به قرار دادن چیزی در غیر جای خود تعبیر کرده‌اند، خواه به نقص یا افزایش باشد، یا با عدول از زمان یا مکان خاص آن چیز، مثلاً می‌گویند: «ظلمت الارض» یعنی چاه را در محل نامناسب حفر کردم. به چنین زمینی، «مظلومه» می‌گویند و به خاکی که از آن خارج کرده‌اند «ظلیم» گفته می‌شود. مولوی می‌گوید: عدل چبود وضع اندر موضعش/ ظلم چبود وضع در ناموضعش

ظلم به معنای جامع، همه رذایل و ارتکاب هر یک از زشتی‌های شرعی و عقلی را شامل می‌شود و این، ظلم به معنای اعم است، ولی برای ظلم، معنای دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از: ضرر و اذیت رسانیدن به ‏غیر، از قبیل کشتن و یا زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال ‏غیر به ناحق و یا غیر این‌ها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود و این، ظلم به معنای اخص است. بیشتر آنچه در آیات و روایات و عرف مردم ذکر می‌شود این معنا مراد است. پس اصطلاح معروف «ظلم‏» به معناى رعایت نکردن حق است. در این تعریف، حق جایگاهى محورى دارد. علماى اخلاق، ظلم‏ را به اعتبار کسانی ‌که هر یک به ‏نوعى حقى بر انسان دارند، به انواعى تقسیم کرده‌اند: ظلم‏ به خدا، ظلم‏ به خود و ظلم‏ به دیگران. ظلم‏ در تمام این موارد، به معناى عدم مراعات حقوقى است که انسان در برابر آنها مسئول است و البته خداوند متعال در قرآن کریم در حدود ۲۹۰ آیه  را بطور کلی در مورد ظلم و تضیع حق در سه سطح ظلم به خداوند مانند شرک «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»(آیه 13 سوره لقمان)، کفر «وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(آیه 254 سوره بقره) و ظلم به دیگران مانند قتل «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا»(آیه 17 سوره اسراء) و دزدی «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ‌ .... فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ‌» (آیه 38 سوره مائده) و همچنین ظلم به نفس مانند پیروی از هواهای نفسانی «فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ» (آیه 32 سوره فاطر) بیان فرموده است. اما می‌توان گفت که همه‌ این سه معنا در حقیقت ظلم به نفس است، چون انسان در اولین چیزی که قصد ظلم می‌کند، در حقیقت به خودش ظلم کرده است.
 
بنابراین ظالم همیشه آغازگر ظلم است، لذا خداوند موضعی غیر از این باب فرموده است: «وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ» (آیه 33سوره نحل )؛ «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ» (آیه 160سوره اعراف)، «وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ‌» (آیه 231سوره بقره). به عبارتی دیگر انسان ظالم بیش از این که به دیگران ظلم کند؛ به خود ظلم کرده است. زیرا اگر انسان کار خوبی انجام دهد؛ در اصل به خودش خوبی کرده است. کسی که مثلاً دست فقیری را می‌گیرد، به خویشتن لطف کرده است. فرد کمک‌کننده به فقیر کمکی رسانده است؛ ولی در واقع، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. در دنیا دوست پیدا می‌کند؛ خدا چند برابر در دنیا به او می‌دهد و در آخرت هم بهره‌ای صد چندان دارد. کسی هم که در حق دیگران بدی می‌کند؛ در اصل به خودش ستم کرده است و حقی را از خودش ضایع کرده و در دنیا و آخرت ضرر می‌کند. اولین ضرر دنیوی او این است که دوست شفیقی را از دست داده و یا دشمنی برای خودش ساخته است و دومین آن، تقاص در همین دنیاست. زیرا یکی از گناهانی که نتیجه‌اش در همین دنیا دیده می‌شود، ستم به دیگران است و نتیجه شوم دیگرش در آخرت است والبته کمال ظلمی که شخص با تضیع حق دیگران و خداوند کریم  به خود می‌کند این است که این عوامل مقدمه‌ای می‌شود برای اینکه  انسان خودش را حقیقت و سعادتش را  فراموش می‌کند. «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(آیه 19 سوره حشر).



ظلم انسان به خدا یعنی چه؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه می‌شود آدمی که بنده و مخلوق خداست، بتواند به خالق و پروردگار خودش ظلم کند؟
هر چند كه در نگاه اول ظلم به خدا چندان معقول و مقبول به نظر نمی‌رسد و این از آن بابت است كه چون خدا را قادر مطلق می‌دانیم، تصور می‌كنیم كسی توان ستم كردن به او را ندارد، اما اگر از زاویه نادیده گرفتن حق خدا به این موضوع بنگریم، این توهم از بین می‌رود؛ زیرا آنجا كه حق خدا نادیده گرفته می‌شود و به امر الهی و فرامین خداوندی بی اعتنایی می‌شود در حقیقت به خدا ستم شده است، بنابراین ظلم انسان به خداوند متعال  به معنای رعایت نکردن حقوق او از طرف  بندگانش، نشناختن جایگاه ربوبی و کم گذاشتن از وظایف بندگی خود در برابر پروردگار است. انحرافاتی مانند کفر و شرک در قرآن کریم از موارد و مصادیق بزرگ ظلم شمرده شده است: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» (لقمان:13) خدای تعالی همه نعمت‌ها را در دنیا برای رفاه و آسایش بندگان خلق فرموده است و خواسته است که آنها در دنیا با داشتن همه نعمت‌ها و وسایل رفاهی فقط به رشد روحی خود بپردازند و معارف و حقایق را بیاموزند و اگر ما انسان‌ها به جای استفاده از نعمت‌ها و عمل به معارف و حقایق فقط به دنبال هوی و هوس‌های زودگذر خود برویم و پشت پا به همه حقایق بزنیم در حقیقت بزرگترین ظلم را به خدای تعالی کرده‌ایم و حق خدا را پوشاندیم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»(انفال:24).
 
بزرگ ترین نوع ظلم چیست؟
عظمت هر عملى به عظمت اثر آن است و عظمت معصيت به عظمت كسى است كه نافرمانى‌اش مى‌شود، چون كه مؤاخذه عظيم نيز عظيم است، بنابراين بزرگترين گناهان و نافرمانى‌ها نافرمانى خدا است، چون عظمت كبريايى همه از او است، و فوق هر عظمت و كبريايى است، چون خدايى است بى شريك بنابراین بزرگترين نافرمانی‌ها و ظلم در حق او اين است كه برايش شريك قائل شوى.
 
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان می‌فرماید:(ان الشرك لظلم عظيم) - در اين جمله عظمت شرك را مقيد به قيدى با مقايسه با ساير گناهان نكرد، تا بفهماند كه عظمت ظلم شرك آن قدر است كه با هيچ گناه ديگرى قابل قياس نيست.
 
نوع دیگری از ظلم‌هایی که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده، شکستن حدود الهی است. شکستن حدود الهی چه معنایی دارد و چرا ظلم محسوب می‌شود؟
کشوری که مرزهايش را کنترل نکند، دروازه‌بانی که مرزهای دروازه‌اش را نگه ندارد، باغبان و کشاورزی که حريم زمين و باغش را حفظ نکند، مورد سرزنش هستند. مرزبانی و رعايت حدود يک امر درونی و فطری است. اگر به حريم شخصی کودکی هم تجاوز شود، زبان به اعتراض می‌گشايد. کودکی که در کودکستان صندلی و جای معين هر روزش را اشغال کنند، تغذيه‌اش را بدون اجازه بردارند فريادش بلند می‌شود، حال چگونه است که همه چيز حدود و مرز دارد. از کشورها، خانه‌ها، زمين‌ها گرفته تا افراد و اشخاص. آنگاه خدا مرز نداشته باشد؟ بنابر این اصل عقلایی در قرآن کريم به عناوين مختلف، مرزهای الهی را  بيان و به انسان آگاهی لازم داده شده است كه حريم خداوند را حفظ و از خدشه‌دار كردن و شكستن  به این معنی که انسان این قوانین را نقض کند شديداً پرهيزد شود «تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»(بقره 187) اما علامه طباطبايی در تفسیر المیزان جلد 1 صفحه 201 ذيل آيه شريفه «تلک حدود الله» می‌نويسد: حدود، معارفی است که در اين آيه بيان شده است که عبارت است از مسائل فقهی و مطالب اخلاقی و علمی که همه از معارف اصلی است. از اين آيه می‌توان اين نکته را استفاده کرد که نبايد ميان احکام فقهی و اصول اخلاقی جدايی انداخت به طوری که در مقام عمل تنها به ظاهر احکام و مسائل خشک کفايت شود و کسی که این قوانین الهی که در تمام شئونات فردی، اجتماعی، اقتصادی و غیره زندگی انسانی جاری است را نقض کند در واقع ظالم است و باید مجازات شود.
 
آنچه که در میان مردم به عنوان ظلم شناخته می‌شود، ظلم به دیگران است. چه نمونه‌هایی در این زمینه در کتاب مطرح شده تا درسی برای مردم باشد؟
شایع و ملموس‌ترین حالت از ظلم، ستم به دیگران یا ظلم اجتماعی است كه حساسیت‌های انسان‌ها به این نوع از ظلم بیش از دو نوع دیگر ظلم به خداوند و خود انسان است. «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(شوری:42) بنابراین مردم نیز حقوقی دارند كه باید به حقوق آنها احترام گذاشت و نباید به حریم آنها تجاوز كرد، بلكه لازم است تا در ادای حق آنان كوشا بود. بدیهی است كه انسان‌ها از همین ناحیه، مرتكب بیشترین ستم می‌شوند؛ زیرا هر یك از افراد اجتماع به مقتضای غریزه سودجویی خود، كوشش می‌كنند تا حد توانایی از آنچه به نفع خود می‌داند، برخوردار شوند هر چند باعث تزاحم در منافع و تجاوز به حقوق دیگران شود، اما از نمونه‌های ظلم در حق دیگران عبارتند از:
 
گرفتن ربا ظلم است
در قرآن کریم بعد از نکوهش ربا می‌خوانیم: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از ـ مخالفت فرمان ـ خدا بپرهیزید، و آنچه از ـ مطالبات ـ ربا باقی مانده، رها کنید اگر ایمان دارید! اگر ـ چنین ـ نمی‌کنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما، از آن شماست ـ اصل سرمایه، بدون سود ـ نه ستم می‌کنید، و نه بر شما ستم وارد می‌شود»(بقره:275)
 
عدم پرداخت بدهی
پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «کوتاهی و تأخیر در بدهکاری که توانایی پرداخت آن‌ را دارد، ولی نمی‌پردازد، ظلم است. اگر نداری با زبان خوش رضایتش را فراهم کن، و مهلت بگیر، با لطف و مدارا بازش گردانی، نه این‌که هم مالش را ندهی هم با او بدرفتاری کنی، که این پستی و فرومایگی است». (ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص ۲۶۷)
 
سرقت مال دیگری
«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ‌ .... فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ‌ .» (آیه 38 سوره مائده)
 
قتل نفس
«وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا»(النساء:93)
 
زیان زدن و بی انصافی
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ»(زخرف :76)
 
خورندگان مال یتیم با زور و کلک
«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»(النساء:10)
 
مسخره‌کنندگان و لقب زشت‌دهندگان به مؤمنان
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(حجرات:11)
 
در این میان ظلم انسان به خودش چه معنایی دارد؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه انسان که ذاتاً دنبال منافع و مصالح خودش است، می‌تواند در حق خودش ظلم کند و به خودش ضرر برساند؟
در قرآن کریم آیات زیادی از مسئله ظلم به نفس یاد می‌کند مثل اینکه می‌فرماید «فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(توبه :70) علت اساسی  ظلم به نفس، غفلت و جهالت است. درست است كه ظلم بدخواهی است و آدمی نمی‌تواند بدخواه خود باشد، ولی لازمه این قیاس این است كه انسان عالماً عامداً و با توجه به اینكه ظلم می‌كند هرگز به خود ظلم نمی‌كند، اما مانعی ندارد كه به صورت نیك‌خواهی و به خیال خیر رساندن به خود بدخواهی كند و به خودش شر و ضرر برساند. از قضا غالب بدبختی‌های انسان همان‌هاست كه خودش به دست خودش با نیت خیرخواهی برای خود به وجود آورده است، از روی جهالت و نادانی به خیال اینكه به خودش خیری برساند شری رسانده است. «عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ» (بقره :216) به بیان دیگر اگر قوه عاقله انسان برسایر قوای درونی و فطریش مثل شهوت در سایه ولایت الهی حاکم باشد این انسان برخود ظلم نمی‌کند و در واقع مانع کمالات روحی خودش را فراهم نمی‌کند در غیر این صورت غفلت از خدای عالم و جهل از نفس خودش اورا به مهلکه می‌کشاند.
 
کتاب ظلم‌شناسی چه برخوردی را در مواجهه با ظلم و ظالمان توصیه می‌کند؟
اسلام پيروان خود را اين‏گونه تربيت می‌كند: «وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(فتح:29)، اين‌ها نشانه‌‏هاى امت اسلامى است. اين‌ها آن معنويتى است كه در آنها وجود دارد؛ توكل، توجه به خدا، تذكر و خضوع در مقابل پروردگار. اين، خاصيت پرورش انسان مسلمان و مؤمن است. اسلام اين‌گونه انسانى پرورش مى‌دهد: در مقابل خداى متعال، خاضع؛ با برادران ايمانى، رحيم، مهربان؛ اخوت اسلامى، برقرار؛ اما در مقابل مستكبران، در مقابل ظالمان، مثل كوه استوار مى‌‏ايستند؛ «وَ مَثَلُهُمْ فِى الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ»(فتح:29) اين، همان مراحل رشد امت اسلامى است؛ سر مى‏‌زند، رشد مى‏‌كند، بالندگى پيدا می‌‏كند، مستحكم می‌‏شود. «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» (فتح:29) خود آن كسانى كه اين زمينه را فراهم كردند، به شگفت می‌آيند.
 
اين دست قدرت الهى است كه اين‏گونه انسان‌ها را رشد می‌دهد. «لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» (فتح:29) روايتى هست  كه خيلى پرمعناست؛ می‌فرمايد: «الذَّاكِرُ فِي‏ الْغَافِلِينَ‏ كَالْمُقَاتِلِ فِي الْفَارِّينَ» در ميدان جنگ، يك رزمنده را می‌‏بينيد كه دفاع می‌‏كند، ايستادگى می‌‏كند و از همه‏ امكاناتش براى ضربه زدن به دشمن‏ و جلوى تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده می‌‏كند؛ اما رزمنده‏ ديگر هم ممكن است باشد كه بگريزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگريزد. می‌‏فرمايد: ذاكر در ميان جمع غافل، مثل همان سرباز رزمنده‏ ايستادگی‌‏كننده است در ميان كسانى كه دارند فرار می‌‏كنند. ببينيد اين تشبيه و تنظير به همين لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بيگانه دفاع و ايستادگى می‌‏كند، ذكر شما هم دارد ايستادگى می‌‏كند؛ دارد از مرز دفاع می‌‏كند؛ از مرز دل شما دفاع می‌‏كند. لذاست كه شما در آيه‏ شريفه‏ قرآن‏ كه جزء آيات جهاد است، می‌‏بينيد كه می‌‏فرمايد: «إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً» (انفال :45)، در ميدان جهاد وقتى در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتيد، ايستادگى كنيد و ذكر كثير خدا بكنيد. «اثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً»؛ ثبات قدم به خرج بدهيد، ايستادگى كنيد و ذكر خدا كنيد. اين ذكر خدا آنجا هم به درد می‌‏خورد. «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏»؛ كه اين وسيله‏‌اى است براى اينكه شما به فلاح و كاميابى دست پيدا كنيد.
 
ظلم ستیزی و مقابله با ظالمان چه تاثیری بر سبک زندگی ما دارد؟
کسی که قرآنی تربیت شود، یقیناً نه خود به سوی ظلم حرکت می‌کند و نه از کسانی خواهد بود که ظلم را تحمل کند، «لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ» (بقره :279) از این رو، همیشه آماده دفاع از حق و مقابله با ستم و ظلم است. یقیناً روحیه ظلم‌ستیزی نقش بسیاری مؤثری در برقراری عدالت اجتماعی دارد و سعی می‌کند عدالت را در جامعه ایجاد کند که از آثار مثبت ظلم‌ستیزی جریان عدالت است؛ اگر جامعه به ظالمان اعتماد کند نه تنها سود نمی‌برد بلکه جریان عدالت اجتماعی نیز از مسیر اثرگذار خود خارج شده و تأثیرات سوء بر سبک زندگی بر جای می‌گذارد. از مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری(ره) نقل است، حاکم بروجرد روزی به دیدن عالم جلیل‌القدر سید مرتضی، پدر سید مهدی بحرالعلوم رفت، چون به صحن خانه رسید، بحرالعلوم را که در آن وقت به حسب سن در شمار اطفال محسوب می‌شد، ملاقات کرد. ایشان را به حاکم معرفی کردند، حاکم هم ایستاد و اظهار محبت و مهربانی زیادی به ایشان کرد. پس از این ماجرا سید به پدرش عرض کرد: باید مرا از این شهر بیرون بفرستید، می‌ترسم هلاک شوم. فرمود: چرا؟ گفت: به جهت آنکه از ساعتی که حاکم به من اظهار مهربانی کرد قلبم را مایل به او می‌بینم و آن بغض و کینه‌ای که باید نسبت به حاکم ظالم اظهار داشته باشم در خود نمی‌بینم، دیگر نباید در اینجا ماند! به هر سختی و رنجی که بود از آن شهر هجرت کرد و از برکت این تقوی به مقام بسیار بالایی رسید، تا آنجا که فقیه اکبر شیخ جعفر کاشف الغطاء خاک کفش آن عالم بزرگوار و شریف را به حنک عمامه‌اش می‌مالید. «وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون» (شعراء/277).
 
کتاب «ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات»، تألیف علیرضا آزادی در 412 صفحه، شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم(ع) روانه بازار نشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها