چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۷
مدیران به آثار اساتید علوم سیاسی بی‌توجه هستند

علی باقری دولت‌آبادی می‌گوید: در جامعه ما شکافی که بین نخبگان فکری و نخبگان اجرایی باعث شده است نتوانیم فرصتی برای اعضای هیئت علمی فراهم شود تا در کنار حوزه اجرا حضور پیدا کنند و بعدتر تجربیات خود را ارائه دهند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- شکاف موجود میان بخش اجرایی و بخش اندیشه‌ای و نظری در حوزه سیاست، شاید یکی از دلایل نحیف بودن آکادمی علوم سیاسی در ایران و در عین حال یکی از دلایل سست بودن پایه‌های علمی و اندیشگانی تصمیم‌گیری‌های سیاسی باشد. یکی از نمودهای این موضوع توجه اندک کتاب‌های منتشر شده از سوی افراد آکادمیک حوزه علوم سیاسی به مسائل روز سیاست است. با علی باقری دولت‌آبادی استاد علوم سیاسی دانشگاه یاسوج که مولف یکی از معدود آثاری است که در سال‌های اخیر با چنین رویکردی منتشر شده است، درباره دلایل این شکاف گفت‌گویی داشته‌ایم:

شما در کتاب «رویای ناتمام» تلاش کردید بین مسائل روز و ابعاد تئوریک علم سیاست پیوندی برقرار کنید. اما آمارها و مشاهدات نشان می‌دهد که این شیوه از پرداختن به مباحث در حوزه تالیف کتاب از سوی اساتید آکادمیک حوزه علم سیاست کمتر مورد توجه قرار گرفته است. شما علت این موضوع را چه می‌دانید؟
در زمینه علت‌یابی این مسئله چند آسیب را می‌شود برشمارد. اولین مسئله به ذات سیاست در ایران بازمی‌گردد و این مسئله که کسانی که دست در حوزه تئوریک و آکادمیک علم سیاست دارند، کمتر در زمینه‌های عملی این حوزه ورود دارند و به همین خاطر مشاهده می‌شود که دیدشان تئوریک و یا گاه نظریه‌زده است. این وضعیت باعث می‌شود اهل آکادمی تنها از دور دستی بر آتش داشته باشند و به صورت مصداقی و ملموس با ابعاد مختلف سیاست درگیر نباشد. در چنین شرایطی وقتی اساتید می‌خواهند بین نظریه و عمل پیوندی برقرار کنند دچار سختی و دشواری شوند.
مسئله دومی که در این حوزه می‌توان مطرح کرد، محدودیت‌های بازار نشر در این حوزه است. اولین امری که در این حوزه باید مورد توجه قرار بگیرد مخاطب چنین کتاب‌هایی است. واقعیت این است که در حال حاضر کتاب‌های کمک‌آموزشی و یا کتاب‌هایی که در حوزه‌هایی نظیر روان‌شناسی منتشر می‌شوند مخاطب بسیار زیادی دارند اما در حوزه‌هایی نظیر سیاست مخاطب چندانی وجود ندارد، به ویژه آثاری که جنبه علمی دارند. در حال حاضر کتاب‌هایی در حوزه علوم سیاسی با اقبال ناشران مواجه می‌شوند که امکان معرفی آنها در کلاس‌ها به عنوان منبع درسی وجود دارد ولی کتاب‌هایی که بعد تئوریک را به عمل متصل می‌کند چون نه دانشجو و نه خانواده‌ها به آنها اقبالی نشان می‌دهند و نه مدیران به آنها توجهی دارند اگر هم تولید شوند در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها خاک می‌خورند.
 
وضعیت در جهان چگونه است؟ به نظر می‌رسد آثاری که از بعد تئوریک به سیاست روز می‌پردازند در جهان مورد اقبال هستند و حتی برخی از آنها به فارسی هم ترجمه می‌شوند و مورد توجه قرار می‌گیرند.
در کشورهای غربی تلاش بر این است کسانی که در دانشگاه خبره بودن خود را نشان داده‌اند در سمت مشاور در کنار سیاست‌مداران قرار بگیرند و در نهادهای اجرایی نظرشان را به حوزه اجرا پیوند بزنند. این اساتید بعدتر تجربیات خود را یا در قالب خاطرات و شرح حال‌ها یا در قالب کتاب‌هایی که حکم توصیه‌نامه دارند منتشر می‌کنند. عناوینی نظیر توصیه‌ها، راهکارها و اصول که در برخی از آثار حوزه سیاست مشاهده می‌شود برآمده از چنین تجربه‌هایی است. مسلم است که افرادی که در چنین وضعیتی قرار دارند، سخن‌شان شنیدن دارد و کنجکاوی برانگیز است و به همین دلیل، آثارشان مورد اقبال هم قرار می‌گیرد. ولی در جامعه ما شکافی که بین نخبگان فکری و نخبگان اجرایی باعث شده است نتوانیم فرصتی برای اعضای هیئت علمی فراهم شود تا در کنار حوزه اجرا حضور پیدا کنند و بعدتر تجربیات خود را ارائه دهند.
 
ولی گاه مشاهده می‌شود که اساتید دانشگاه در مقام مشاور در کنار سیاستمداران قرار می‌گیرند.
گاهی این اتفاق می‌افتد ولی در آن شرایط هم این حضور به عنوان مشاور بیشتر جنبه تشریفاتی دارد. ما بر خلاف توصیه‌های قرآنی و احادیث و روایت چندان اهل مشاوره نیستیم و تک‌روی در رفتارهایمان بسیار مشاهده می‌شود. این جنبه‌ای تربیتی هم دارد. ما از کودکی به افراد یاد نداده‌ایم که مشاوره چه ثمراتی می‌تواند داشته باشد. از سوی دیگر در جامعه ما بسیار مشاهده می‌شود که افراد خود را عالم به همه چیز می‌دانند و این به ویژه در مدیران بسیار مشاهده می‌شود. کسی که خود را عالم به همه چیز می‌داند نیازی به مشورت احساس نمی‌کند و در این شرایط سمت‌هایی که به عنوان مشاور در نظر گرفته می‌شود بسیار تشریفاتی هستند. در چنین سمت‌هایی یا افراد هیچ‌گونه حق‌الزحمه‌ای دریافت نمی‌کنند یا از ابتدا می‌دانند که بنا نیست از تجربیاتشان بهره چندانی برده شود. جای مشورت در سیستم ما خالی است. علاوه بر این یک آسیب دیگر این است که اکثر مدیران ما مدارج عالی تحصیلی را طی کرده‌اند و خود دکترا دارند و بر همین پایه حس می‌کنند اگر در حوزه‌ای کسب مشورت کنند دون شانشان است.

  
 
در ایجاد شکاف میان حوزه نظر و عمل سهم آکادمی را چه میزان می‌دانید؟
دلزدگی از فعالیت و سرخوردگی‌های سیاسی اهل آکادمی و این موضوع که حس می‌کنند ورود به سیاست روز چه در مقام فعالیت به عنوان مشاور و چه در مقام نویسنده آثاری در موضوعات سیاسی روز می‌تواند تبعاتی داشته باشد، آنها را محافظه‌کار می‌سازد. یک استاد دانشگاه ممکن است حس کند اگر در دولتی بخواهد به عنوان مشاور در کنار یک مسئول قرار بگیرد، احتمال دارد در دولت بعد مورد بی‌مهری واقع شود و به همین دلیل از فعالیت دوری کند.
 
کتاب «رویای ناتمام» شما که به صورت‌بندی دوران‌های حیات سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی می‌پردازد، یکی از مثال‌های نقض بحث ماست. بر پایه صحبتی که کردیم، می‌خواهم از شما بپرسم نوع مخاطب‌سنجی‌ای که برای کتاب کرده بودید چگونه بود؟ به طور مشخص آیا به مدیران اجرایی هم به عنوان مخاطبان بالقوه کتاب نظر داشتید؟
من سه قشر را به عنوان مخاطب در نظر گرفته بودیم. یکی قشر دانشگاهی بود. در دانشگاه ما سرفصلی به عنوان تاریخ سیاسی پس از انقلاب اسلامی را مدنظر قرار نمی‌دهیم و اصلاً این سرفصل تدریس نمی‌شود. بسیاری از دانشجویان ما از دوره‌های ریاست‌جمهوری پس از انقلاب هیچ شناختی ندارند. به ویژه مقطعی که من در کتاب به آن پرداخته‌ام که مقطع حساس پس از جنگ است و بسیاری از تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ما در آن دوران رقم می‌خورد. سعی ما این بود که در این کتاب علاوه بر مرور یک دوره سیاسی، تصویری از روندی که بر سیاست در دوران پس از انقلاب حاکم بوده است را به مخاطبان دانشجو ارائه دهیم.

بخش دوم مخاطبان ما دست‌اندرکاران اجرایی بودند. کتاب درباره شکاف بین مقدورات و محذورات و سرخوردگی ناشی از آن هشدار می‌دهد و این امری است که باید مورد توجه دست‌اندکاران اجرایی نیز قرار بگیرد. این کتاب می‌گوید برخی از تصورات ما بیش از حد آرمانی بود و با امکاناتمان همخوان نبود و در نهایت به سرخوردگی انجامید و در نهایت به عدول از سیاست‌گذاری‌ها انجامید و این تجربه‌ای است که باید همچنان مورد توجه قرار بگیرد.
بخش سوم مخاطبان نیز عموم مردم بودند. این کتاب یک سال پس از فوت آیت‌الله هاشمی منتشر شد و ما دوست داشتیم کسانی که دوباره ایشان را مورد توجه و اقبال قرار داده بودند، روایتی درباره نحوه عملکرد سیاسی ایشان را نیز بخوانند. به ویژه نسل جدید که چندان تصویر کاملی از آقای هاشمی در ذهن خودن نداشت.
 
دسته دوم مخاطبانی که اشاره کردید، یعنی دست‌اندرکاران اجرایی تا چه میزان به کتاب شما اقبال نشان دادند؟
من هیچ بازخوردی را از جایی و نهادی دریافت نکردم. شاید یکی از بازخوردها می‌توانست این باشد که از من دعوت شود تا پاسخ‌گوی نقدهایی که به کتابم دارند باشند. ولی این اتفاق نیفتاد و البته این الزاماً به این معنا نیست که کتاب در آن محافل دیده نشده است. امیدوارم اگر من را هم در جریان قرار نداده‌اند، حداقل این فرصت را پیدا کرده باشند تا کتاب را تورقی کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها