پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۱
انسان در بردارنده کامل‌ترین وجه صفات حق و خدانماست

حجت‌الاسلام محمدجواد رودگر، شناخت انسان را بهترین روش برای شناخت خداوند می‌داند و معتقد است، خداوند در ماسوای خودش تجلی پیدا کرده و از آنجا که انسان کامل در مجموعه مخلوقات الهی و عوالم هستی در بردارنده کامل‌ترین وجه صفات حق است، درواقع انسان موجودی خدانماست.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خدایی که منابع وحیانی معرفی می‌کند، خدای دلپذیر و پرستیدنی، شاهد و حاضر در همه ساحات زندگی انسان است. کتاب و سنت بهترین راه‌های حضوری  ـ شهودی شناخت وجه‌الله و اسمای حسنا و تجلیات و تعینات آفاقی و انفسی‌اش را ارائه داده‌اند. خداشناسی عرفانی یکی از سرنوشت‌سازترین مسائل عرفان نظری وحیانی است که در این کتاب معرفت شهودی به خدا از راه‌های سه‌گانه، از راه «خدا به خـدا»، «از راه انسان کامل (پیامبـر و عترت پاکش(ع)» و «از راه معرفت نفس شهودی» تبیین شده است.

مسئله بنیادین توحید عرفانی یا وحدت شخصی وجود مبتنی بر کتاب و سنت بر محور نظریه توحید صمدی، با استفاده از انظار عارفان شیعی معاصر توسط حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر مورد پژوهش قرار گرفته که در ساحت علمی و نظری و ساحت عملی و سلوکی دارای کاربست‌های فراوانی است.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر که در کنار دروس متداول حوزوی دارای تحصیلات دانشگاهی در مقطع دکتری عرفان اسلامی است، تاکنون چندین جلد کتاب و مقاله به رشته تحریر درآورده است. «اصلاح‌گرایی از منظر حسین بن علی (ع)»، «عرفان عاشورایی»، «سلوک و شهود از دیدگاه نهج‌البلاغه» و «ولایت فقیه و عرفان» برخی از این آثارست. در ادامه برای آشنایی با اثری دیگر از محمدجواد رودگر با عنوان «خداشناسی عرفانی در کتاب و سنت» که به همت سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است به گفت‌وگو با وی پرداخته‌ایم که شرح آن در ذیل آمده است:

وجود خدا، شناختی است یا اثبات کردنی؟
کتاب «خداشناسی عرفانی در کتاب و سنت» با منطقی مبتنی بر مراجعه مستقیم و مواجهه استنادی و استنباطی با نصوص دینی نوشته شده، چون در کتاب‌های مصطلح عرفانی، خداشناسی عرفانی، محصول و نتیجه آموخته‌های عارفان است و یا خداشناسی عرفانی مبتنی بر کشف و شهود عرفانی است که عارفی در مقام کشف و شهود به معرفت حق دست پیدا می‌کند و بعد یافته‌های خود را تبدیل به دانشی با عنوان دانش عرفان نظری می‌کند و یکی از مهمترین و بنیادی‌ترین مسائل عرفان نظری را بحث توحید و در بحث توحید هم بحث معرفت‎الله را قرار می‌دهد.



چگونه می‌توان با عرفان به خداشناسی رسید و اساسا خداشناسی عرفانی چه اهمیتی دارد؟

با توجه به اینکه مسئله سرنوشت‌ساز و بنیادین زیرساختی عرفان، خداشناسی است در این کتاب به مسائل بنیادین دانش عرفان به لحاظ مسئله‌ای پرداخته شده است و به لحاظ شناختی و منطقی آنچه که رهاورد کشف و شهود عارفان است را اصل، مبنا و منبع قرار نداده ایم، بلکه منبع و مبنای این کتاب، خود آیات و احادیث و ادعیه است، یعنی مجموعه نصوصی که در کتب اهل سنت وارد شده است.

از این رهگذر، بحث خداشناسی عرفانی بر اساس آیات و احادیث از سه راه مطرح می‌شود، یکی از راه معرفت‌الله بالله، یعنی خدا را از راه خود خدا که هم در آیات و هم در احادیث و ادعیه به ما سفارش شده که این‌گونه وارد الله‌شناسی شوید بشناسید، البته این روش بسیار سخت است و در عین حال چون نصوص دینی را در اختیار داشته‎ایم از آنها کمک گرفتیم به بیان دیگر به قول مولانا، «آفتاب آمد، دلیل آفتاب»، وقتی خدا خودش را معرفی می‌کند، بهتر است همین‌گونه خدا را بشناسیم، لذا در این کتاب از حدیث اعرف‌الله بالله استفاده شده است.

روش دوم که برای شناخت خدا در این کتاب به کار گرفته شده، از طریق انسان کامل است، چون خداوند در ماسوای خودش تجلی پیدا کرده و اصلاً مقوله تجلی یکی از مقولات بنیادین عرفان نظری است و از آنجا که انسان کامل در مجموعه مخلوقات الهی و عوالم هستی در بردارنده کاملترین وجه صفات حق است، درواقع خدانماست و همانطور که هرچیزی در این عالم آیینه دار طلعت رخ یار است انسان کامل این را به نحو کامل و جامع دارد.

پیامبر اکرم(ص) به عنوان انسان کامل است که همه انسان‌های کامل دیگر از انبیاء الهی تا ائمه معصومین(ع) و حضرت زهرا(س) همه در ذیل پیامبر(ص) تعریف می‌شوند و در عرفان موصوف به حقیقت محمدیه است و این پیامبر تجلی اعظم الهی است که اتفاقاً در دعای شب 27 ماه رجب هم آمده است: امیرالمؤمنین(ع) آیت الله اکبر است و در یکی اززیارت نامه‌های حضرت علی(ع) آمده است که «السلام عليك يا آية الله العظمى» و عترت طاهره پیامبر(ص) همه این نقش را دارند ما اگر بتوانیم انسان کامل را که خلیفةالله است بشناسیم از طریق شناخت آن می‌توانیم خدا را بشناسیم.

راه سوم معرفت نفس است، «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»، یعنی از خودشناسی به خداشناسی می‌رسیم که در احادیث و روایات و در ادعیه ما با بسامد شگفت انگیزی در این زمینه مواجه هستیم. کاری که اینجا انجام شده این است که در ذیل معرفت نفس، چند بحث مطرح شده یکی اینکه مقصود از معرفت نفس که در عرفان مطرح است برای معرفت الله معرفت نفس شهودی است نه معرفت نفس مفهومی، حصولی و فلسفی، دوم اینکه معرفت نفس شهودی را از دو منظر بررسی کرده ایم یکی منظر متعارف شهود نفس از باب اینکه می‌توانیم به درجه‌ای دست پیدا کنیم که به فقر وجودی و نیاز انفسی خود راه پیدا کنیم و از این رهگذر می‌بینیم منی در کار نیست و هرچه هست اوست.

مورد بعد، بحث معرفت نفس از منظر شهودی است، انسان خودش جلوه حق است و شأنی از شئون الهی به شمار می‌رود، از این زاویه بحث معرفت شهودی مطرح شده به این معنا که ممکن است، نتوانیم سیر و سلوک به معنای عرفانی بکنیم و خدا را بشناسیم، همانند راهی که عارفان از رهگذر آن به شهود نفس می رسند، اما یک معرفت نفس تجربی داریم، یعنی تجربه در متن زندگی، این بحث در کتاب «خداشناسی عرفانی در کتاب و سنت» بر اساس حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) در اواخر نهج‌البلاغه به عنوان محور قرار داده شده است. امیرالمؤمنین(ع) در اواخر نهج‎البلاغه می‌فرماید: عرفت‌الله به فسخ العزائم عجیب است که نیامده از راه امکان و وجوب و علت و ... که فلسفه کلامی هستند به شناخت خدا برسد به یک مورد دم دستی برای همه اشاره می‌کند که همه در بطن زندگی تجربه می‎کنند که خودشان کسی نیستند و آن خداست که خدایی می‎کند.

آیا انسان ظرفیت شناخت خدا را دارد؟ چه رابطه‌ای بین خالق و مخلوق وجود دارد؟
پاسخ این است که آری و نه، آری به این دلیل که اگر ما استعداد خداشناسی را نداشتیم چگونه خدا ما را به شناخت خود امر می‎کند، خدا که امر به محال نمی‌کند، اینکه بخواهیم به کنه ذات الهی معرفت پیدا کنیم، امکان ندارد، چون حق، مطلق و نامحدود است و ما موجودات محدود هستیم و هیچوقت امر محدود نمی تواند بر نامحدود غلبه پیدا کند، معرفت الله ذومراتب است، مثلاً پیامبر(ص) یک جور خدا را می‌شناسد و سلمان فارسی به گونه‌ای دیگر می‌شناسد.

معیار سنجش واحد برای شناخت خدا وجود ندارد. هر شخص باتوجه به حرف‌هایی که می‌زند، کارهایی که انجام می‌دهد، دلبستگی‌هایی که دارد و عبادت‌هایی که می‎کند، می‎توان فهمید که چه میزان خداشناسی دارد هرکس به نحوی این رابطه را برقرار می‎کند، اما این رابطه‎ها زیرساخت و بنیادهای مشخص دارند.
 
چه رابطه‌ای بین عرفان و شریعت در خداشناسی وجود دارد؟
یک شریعت به معنای عام داریم، یعنی اصول و فروع دین که در قرآن آمده است، اما یک شریعت به معنای خاص داریم، یعنی همین باید و نبایدها، حرام و حلال‌ها و مستحب و مکروه‌ها، عرفانی که در کتاب خداشناسی عرفانی در کتاب و سنت بحث شده یعنی «خداشناسی عرفانی در شریعت»، مثلا فرض کنید تصمیم می‌گیرم که نماز شب بخوانیم، اراده می‌کنیم و زمینه را فراهم می‌کنیم، اما نمی‌شود، چه چیز مانع می‌شود؟ باید به خودمان برگردیم که آیا خدا به ما توفیق نمی‌دهد یا خلاهایی در وجود ما هست که مانع می‌شود، یا آدم‌های مؤمن را بیشتر دوست داریم یا آدم‌های تسامح کار که هنجارهای اسلامی را رعایت نمی‌کنند، با نسبت علاقه به هرگروه می‌توانیم خود را بشناسیم ما در بحث خداشناسی می‌توانیم این را در خودمان به لحاظ تجربی درک و دریافت کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها