پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۸
فضای احساسی در آثار پیاد‌ه‌روی اربعین غلبه دارد

حمید حسام می‌گوید: فضای عاطفی و احساسی به قدری در مکتوبات پیاده روی اربعین بیشتر است که حقیقت و محتوای باورمندانه را کمرنگ کند. ما باید نخست در مکتوباتمان حقیقت اربعین و به عنوان چیزی که تکامل عاشورا بوده را جست‌‌وکنیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - در سال‌های اخیر که پیاده‌روی اربعین جایگاه خود را در جهان تشیع یافته است، بسیاری از زائران و نویسندگان تجربیات خود را از این سفر مکتوب کرده‌اند که هرکدام در جایگاه خودش اهمیت ویژه‌ای دارد.

حمید حسام که بیشتر او را یک نویسنده دفاع مقدس می‌شناسیم، کتابی منتشر کرده است به نام «خس بی‌سروپا» که تصاویری از پیاده‌روی شهید همدانی در اربعین حسینی در آن منتشر شده و به روح بلند این شهید مدافع حرم تقدیم شده است. این کتاب شامل سفرنامه این هنرمند در سال ۹4 به کربلاست که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است. در ادامه گفت‌وگو با این نویسنده درباره این سفرنامه‌ و سفرنامه‌نویسی پیاده‌روی اربعین را می‌خوانید: 

در پرسش نخستین درباره کتاب «خس بی‌سروپا» سفرنامه اربعین خود توضیح دهید؟
 سال 1394 در راهپیمایی اربعین با برادر بزرگترم و یکی از دوستان همرزم سالیان دفاع مقدسم جمشید طالبی همسفر شدم. این سفر نخستین سفرم برای پیاده‌روی اربعین بود؛ دیدن کربلا آرزوی دیرساله بود و از زمان جنگ، حسرت دیدن آنجا را داشتم. در آن زمان با خود فکر کردم از لحظه آغاز حرکت ـ یعنی از شهر تا رفتن به مرز و این راهپیمایی 90 کیلومتری از نجف تا کربلا ـ را به نگارش دربیاورم و یک سفرنامه بنویسم.
طبیعتاً با پیش‌زمینه ذهنی دنبال نگارش سفرنامه بودم و برایم موضوعات اعتقادی، فکری و حسی بسیار پررنگ بودند. از لحظه آغاز این سفر احساس می‌کردم باید اذنی از شهدا بگیرم. برای همین به گلزار شهدا رفتم و با دیدن عکس دوستان دفاع مقدس خاطراتی در ذهنم زنده شد که برخی از آنها حاکی از عشق رفتن به کربلا بود. همرزمانی که به ظاهر آن فضا را ندیدند ولی معنا و ملکوت آن حقیقت را درک کردند. این نگاه باعث شد که از همان آغازین لحظات آن را بنویسم و شاکله و ساختار این سفرنامه را درک کنم و یک پیوند و هارمونی بین امروزی که من بعد از سالهای دفاع مقدس به زیارت سیدالشهدا (ع) رفتم ایجاد کنم. در این سفر هرچیزی بهانه‌ای شده و من را به آن گذشته‌ها برگرداند تا یادی از شهدا و عملیات‌ها کنم و آرزویی که رزمندگان برای رفتن به کربلا داشتند.

این کتاب دو فصل دارد؛ فصل اولش «سِرّ اربعین» است و حاکی از نگاه من به مکتب خود عاشورا و قصه اربعین حضرت زینب (س) و بخش دوم خود سفرنامه اربعین است. در بخش اول به ماجرای پیام عاشورا و در نهایت اربعین اشاره شده است. در این بخش نگاهی هم به واژه چهل دارم که باور تکامل در نگاه دینی ماست. در بخش اول سعی کردم با یک زبان ادبی و زبانی که با فضا منطبق باشد بنویسم. اما بخش دوم که خود سفرنامه است کاملاً قصه شخصی می‌شود و از نگاه خودم که اول شخص است می‌نویسم و رفت و برگشتی به دوران دفاع مقدس دارم و یادی از شهدا و عملیات‌ها کرده‌ام.

بخشی از سفرنامه‌های اربعین به موکب‌ها، فضای معنوی و حتی پوشش زائران اختصاص دارد. در حقیقت توصیف در این سفرنامه‌ها پررنگ است. توصیف در سفرنامه شما چگونه بوده است؟
اربعین چون یک اتفاق بی‌نظیر و خارق‌العاده است هرچیزی که مشاهده کرده‌ام را سعی می‌کنم توصیف کنم. مثلاً زمان عزیمت از مرز و پل زائر از مهران فلاش‌بکی به دوران جنگ زد‌ه‌ام که چقدر این عزیمت به آن سال‌ها شباهت دارد که پشت ماشین‌های ساده می‌نشستیم تا به مرز برویم که شاید به کربلا برسیم. در ماجرای لحظاتی که به نجف وارد می‌شویم. از وادی‌السلام توصیفاتی شده تا نهایتاً زیارت امیرالمومنین (ع) و حسی که هر کسی پیدا می‌کند از حرکت از عمود اول تا عمود آخر. این عمودها به تعبیر ادبا هرکدام بسامدی دارد. هم برگشته‌ام به عمودی که در باورهای دینی ماست که چقدر شبیه ایستگاه‌های صلواتی دوران دفاع مقدس است و با رنگ و لعاب جدیدتر و اجتماعی‌تر که همه آدم‌ها از همه ملیت‌ها می‌آیند و پای خوان کریمانه می‌نشینند که چیز عجیبی است. لحظه به لحظه سعی کردم موضوعات را شکار کنم و اتفاقاتی که در خواب یا در حرکت در ایستادن افتاده را توصیف کنم.

در این اثر از ویژگی‌های موکب‌داران گفتم که برخی خانواده شهدا هستند و فرزندشان در نبرد با داعش به شهادت رسیده است. سعی کردم موضوعات مبتلابه و اجتماعی آن سالها ـ که در اوج موضوعات خبری بود ـ در پیوند با مشاهدات سخن بگویم. موضوعات بسیار متنوع شد اما خواننده در ساختار روایت مفارقتی بین این موضوع و سفرنامه کتاب احساس نمی‌کند و فکر می‌کند یک موضوع واحد است. طبیعتاً توصیفات نقش اصلی در رنگ‌آمیزی کار دارد و کیمیای جذابی است که می‌تواند خواننده را تا آخر کار با خود همراه کند.


سفرنامه‌هایی که درباره اربعین نگارش شده می‌توان گفت بیشتر مستنداتی هستند در قالب سفرنامه. از این رو کمتر اثر ادبی در این سفرنامه‌ها به مانند کتاب‌هایی مانند «خسی در میقات» ماندگار شده‌اند. دلیل اینکه تاکنون یک کتاب نتوانسته موفق عمل کند از نگاه شما چیست؟
پیاده‌روی اربعین جریان جدیدی است و اولین گام در سفرنامه‌ای مثل موضوع اربعین ثبت و ضبط مشاهدات است. خیلی طبیعی است که نگارندگان و نویسندگان در ابتدای امر به دنبال مستندنگاری هستند. غیر از دلنوشته‌‌ها چیزی که به شکل مکتوب درآمده است اثر دیگری نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد کسانی که به پیاده‌روی اربعین می‌روند شیفته آن اتفاق می‌شوند و حیف می‌دانند آن‌ها را ثبت نکنند. اما طبیعتاً در سال‌های بعد این تجربه به وجود می‌آید که کارهای ادبی از دل این مستندنگاری‌ها متولد شود. اتفاق طبیعی است که ما شاهد باشیم در حوزه مکتوبات عینی با فضای مستندنگاری در شکل سفرنامه مواجه شویم. اما قطعاً در آینده کارهای خلاقه و ادبی اتفاق می‌افتد.

در همین سفرنامه‌هایی که تاکنون درباره پیاده‌روی اربعین خلق شده چه ضعف‌هایی دیده‌اید که باید جبران شود؟
متأسفانه آثار زیادی در این موضوع ندیدم و بیشتر غلبه احساس بر باورها است. فضای عاطفی و احساسی به قدری بیشتر است که حقیقت و محتوای باورمندانه را کمرنگ کند. ما باید نخست در مکتوباتمان حقیقت اربعین و به عنوان چیزی که تکامل عاشورا بوده را جست‌‌وکنیم. بعد طبیعتاً در ذیل آن مشاهدات و اتفاقات پیرامونی جذاب خواهد بود.

شما در سفرنامه‌خود پیوندی بین پیاده‌روی اربعین و هشت سال دفاع مقدس ایجاد کردید. چه عناصر مشترکی بین این دو وجود دارد؟
واقعیت دفاع هشت ساله ما این بود که اگر اتصال از سرچشمه زلال عاشورا نداشت این همه فتوحات اتفاق نمی‌افتاد. در واقع عاشورا و حماسه امام حسین (ع) اکسیر درخشان دفاع هشت ساله ما و تأثیر آموزه‌های مکتب سیدالشهدا (ع) بود. پیوند اعتقادی که بسیجیان ما داشتند و حالت ندبه که بسیبجیان را از این زندگی روزمره و خودشان جدا می‌کرد و خود را  در سالهای جنگ در رکاب سیدالشهدا (ع) می‌دیدند. دفاع مقدس نسخه عملی از مکتب عاشورا و دفاع هشت ساله ما بوده که در باور رزمندگان و کنش آنها هویدا بوده است. حسرت برای کسانی است که نسل ما بودند و جنگ را تجربه کردند. آن حسرت امروز برآورده شده که کربلا را ببینند و راه بسته آن باز شده است. این لذت چیزی نیست در کلمات بگنجد. توصیف هم نمی‌تواند آن را که در وجود انسان پیش می‌آید را بیان کند. از این جهت ماجرای دفاع هشت ساله و عاشورا یگانه است و ترکیب این‌ها هرچند 1400 سال فاصله دارد ولی از لحاظ مفهومی مشابهت زیادی دارد و نویسنده اگر تأمل داشته باشد به راحتی این دو مقوله را می‌تواند ترکیب کند.

حال برای آنان که می‌خواهند پیاده‌روی اربعین را ثبت کنند باید چگونه عمل کنند تا ماجرای پیاده‌روی برای همه افراد و مخاطبان عام ملموس‌تر باشد؟
وقتی «خسی در میقات» جلال آل احمد یا کتاب «حج» نوشته دکتر شریعتی را می‌خوانیم ضمن اینکه اتفاق‌ها و فکت‌های تاریخی را درک می‌کنیم لذت بسیاری هم می‌بریم. به نظر می‌رسد ترکیب این دو موضوع در قلم نویسندگان خوب دیده شود. یعنی هم ماهیت این اتفاق تاریخی دیده می‌شود و هم این اتفاق با زبان هنرمندانه بیان می‌گردد. زبانی که فصل مشترک همه انسان‌ها است و قطعاً می‌تواند تأثیر بگذارد. البته کتاب من هم برگرفته از بیت علامه طباطبایی است «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم / او که می رفت مرا هم به دل دریا برد».

اگر نویسنده در این اقیانوس شناور می‌شود اراده‌ای از خودش ندارد و به سمت یک دریای بیکرانه و جاودانه می‌رود و ادبیات می‌تواند مدد و کمک باشد برای تاریخی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده و این قلم می‌تواند در ذائقه‌ها بنشیند و آن‌ها را علاقه‌مند و مشتاق کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها