یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۷
ادبیات جنایی و معمایی منافذی هستند برای فرار و گریز

مهرداد مراد معتقد است: ادبیات جنایی و معمایی منافذی هستند برای فرار و گریز. برای گریز از واقعیت تلخ مشکلات روزانه. همه ما خوانندگان رمان‌های جنایی و پلیسی، کارآگاهانی صندلی‌نشین هستیم که در مکانی امن قرار می‌گیریم و از همان‌جا با قهرمان داستان‌مان همذات‌پنداری می‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چند سالی است که نویسندگان ایرانی به نوشتن آثار جنایی علاقه نشان داده و ناشران هم از این ژانر حمایت می‌کنند. رمان «رازهای شبانه من» چهارمین اثر جنایی مهرداد مراد به تازگی از نشر ماهین منتشر شده و در اختیار علاقه‌مندان به آثار پلیسی قرار گرفته است. در همین رابطه با این نویسنده در باره این کتاب گپ‌و‌گفتی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
به نظر شما چرا ژانر جنایی برای خوانندگان دنیا جذابیت دارد؟
به نظر من، ادبیات جنایی و معمایی منافذی هستند برای فرار و گریز. اما فرار از چه؟ قطعا برای گریز از واقعیت تلخ مشکلات روزانه. همه ما خوانندگان رمان‌های جنایی و پلیسی، کارآگاهانی صندلی نشین هستیم که در مکانی امن قرار می‌گیریم و از همان‌جا با قهرمان داستان‌مان همذات‌پنداری می‌کنیم. از جنایت، معما و خطر لذت می‌بریم و سعی داریم تا زودتر از آنها گره از ماجرا بگشاییم و پازل را حل کنیم. پس قطعا برای بسیاری گیرا و فریباست.
 
رمان جدیدتان در چه ساب ژانری قرار می‌گیرد، برای مخاطبان کمی درباره آن توضیح دهید؟
رمان «رازهای شبانه من» چهارمین رمانی است که پیاپی در ژانر جنایی و این بار با ساب ژانر «تریلر روانشناختی» منتشر می‌شود و درباره زنی است که فراموشی گرفته و نمی‌داند در اثر چه فاجعه‌ای به این روز افتاده است. این داستان سفری را روایت می‌کند که قهرمان داستان برای نجات خویش از این بی‌خبری انجام می‌دهد. رمان‌های قبلی پلیسی بودند یعنی پلیس یا مامور قانون نقش اول داستان را عهده‌دار بود؛ اما رمان «رازهای شبانه من» به داستان‌های نوآر و آن هم از نوع خانوادگی آن نزدیک‌تر است. اگر ما ژانر جنایی را ژانر مادر در نظر بگیریم، ژانر تریلر می‌شود یکی از زیر شاخه‌های آن و خود تریلر هم به گونه‌های مختلفی دسته‌بندی می‌شود که «تریلر روانشناختی» یکی از آنهاست.

رمان با قرار گرفتن تارا در محیطی ناشناخته آغاز می‌شود. این ناشناخته بودن از همان اول با مخاطب نیز همراه است. چرا چنین تصویر غریبی را برای ابتدای داستان خود انتخاب کردید؟
اولین مولفه تریلر روانشناختی معماست. اینکه نویسنده تا چه حد بتواند فضا را هم برای کاراکتر داستانی و هم برای مخاطب رازآلود نشان بدهد. اینکه ما ممکن است از ورود به بعضی اماکن حذر کنیم و یا اینکه از فلان حیوان بی آزار هم بترسیم از ناآگاهی و ناشناختگی حاصل می‌شود. در واقع ما لازم نیست برای عنصر ترس و وحشت از موضوع‌های ماورایی بهره ببریم بلکه به راحتی می‌توان از همین مسائل پیش پاافتاده هم استفاده کرد و با ایجاد جوی از معما و هراس ایجاد تعلیق کرد و مخاطب را به دنبال خود کشید.

با توجه به اینکه رمان در زیرژانر جنایی تعریف شده اما شاید اگر کسی این موضوع را نداند تا گذشت 100 صفحه اول متوجه این موضوع نمی‌شود. دقیقا با این کار در فضاسازی رمان به دنبال چه منظوری بودید؟
این گونه‌های داستانی از زمان «جیم تامپسون» و به دنبال آن «پاتریشیا های اسمیت» از حالت جنایی بودن صرف خارج شده و با ورود به جهان خانواده بسیار واقع گراتر شده‌اند. برای همین در بسیاری از تریلرهای روانشناختی معاصر تا نیمی از داستان، خواننده به واقعه‌ای تکان دهنده و جنایی برنمی‌خورد، اما تعلیق جای خود را دارد و ذهن را کم کم برای این موضوع آماده می‌کند. مثلا در همین 100 صفحه‌ای که اشاره کردید، بارها نشانه‌هایی دال بر اینکه اتفاق بدی افتاده و یا اینکه خواهد افتاد، وجود دارد.

خواننده در این کتاب با قصه روبه‌روست و قصه از همان چند صفحه نخست مخاطب را با خودش می‌کشد و جلو می‌برد. در پرداختن به این اثر چقدر دغدغه قصه گو بودن اثر را داشتید؟
در ادبیات داستانی ما با دو عرصه یا حوزه روبه‌رو هستیم. داستان‌های ادبی و داستان ژانر. قصه از دل داستان بیرون می‌آید و در واقع داستان نوع روایت قصه است. در داستان‌های ادبی به فرم، تکنیک، ساختار و زبان بسیار توجه می‌شود و نویسنده زیاد دغدغه قصه را ندارد یا حداقل در کشور ما این گونه است. اما داستان ژانر فقط متکی به قصه است و پیچیدگی های خاص خودش را دارد. در این گونه ادبی فرم، تکنیک و ساختار خاصی نداریم و از همان سبک کلاسیک قدیمی استفاده می‌شود. حالا شاید نویسنده‌هایی هم باشند که مثلا در زاویه دید تغییراتی ایجاد کنند، یا اینکه از زبانی قوی برخوردار باشند و یا اینکه با سیال ذهن بازی کرده و غیر خطی هم جلو بروند اما در کل من خودم اعتقاد دارم داستان ژانر نثری ساده و روان دارد با یک قصه خیلی محکم و پیچیده.

شما در این کتاب یک شخصیت درون گرا را به تصویر کشیدید؛ آیا با خلق چنین شخصیتی به دنبال بیان چنین ویژگی از یک ایرانی بودید و یا قصد داشتید به انسان مدرن بپردازید و صرفا نگاه به این ویژگی شخصیتی مربوط به ما ایرانی‌ها نبوده است؟
درون‌گرایی و ذهن‌گرایی ویژگی اصلی تریلرهای روانشناختی‌ست و ارتباط چندانی به ایرانی بودن داستان ندارد. البته این نوع بینش به شخصیت‌ها، در بیشتر رمان‌های ایرانی هم دیده می‌شود. در کل، بررسی ابعاد روانی و اشتغالات فکری و ذهنی قهرمان داستان نیازمند این واکاوی و درون گرایی‌هاست. تارا زنی است که یک زندگی عادی دارد و مثل همه ما برای خود شغل و منزلتی اجتماعی داشته است اما اینکه چطور تغییر می‌کند و خیلی آرام و در عین حال منطقی، از نظر روابط علی و معلولی، آماده جنایت می‌شود نیاز به یک شکافت عمیق ذهنی دارد.

اتفاقی که در این ژانر می‌افتد، میخکوب شدن است. تصور من این است که استفاده زیاد از این تکنیک، دست نویسنده را رو می‌کند. شما برای گیر نیفتادن در این تله چه کردید؟
بعضی از تکنیک‌ها فرمول خاصی دارد و خواننده معمولا بعد از مطالعه چند کتاب می‌تواند دست نویسنده را بخواند مانند داستان‌های آگاتا کریستی. اما اینجا خود من لااقل با قاعده خاصی کار ندارم و این فقط تعلیق است که داستان را جلو می‌برد. همانطور که عرض کردم ساختن تعلیق در این ژانر، بالا بردن تنش بین قهرمانان داستان و دادن انگیزه‌ای مشروع یا منطقی به آنها برای ظنین شدن به نزدیکان خود است به حدی که هر آن انتظار یک اتفاق سهمگین را داشته باشیم. البته کلید موفقیت در انتقام‌های خانگی این است که آنها حتما حق را به جانب خودشان بدانند. در واقع ماجراهای غیرمنتظره در خانه یا خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که امن و راحت به نظر می‌رسند و کاملا ملموس و واقعی هستند و این هنر تریلرنویسی است که می‌تواند همچین مکان آرامی را چنان ترسناک نشان بدهد.
 
 
 
ساب ژانر تریلر چه فرقی با داستان‌های پلیسی کارآگاهی یا معمایی دارد؟
تریلر تعریف مفصلی دارد اما در یک جمله تنش بین کارآگاه و تبهکار یا قهرمان و ضدقهرمان است. شما در داستان‌های پلیسی معمایی، قاتل را نمی‌بینید و این وظیفه کارآگاه است که او را کشف کند اما در رمان‌های تریلر، قاتل یا تبهکار جلوی چشم است و این فرآیند و پسایند جنایت است که خواننده را قانع می‌کند، داستان را دنبال کند.
 
تریلر روانشناختی چه تفاوتی با تریلر پلیسی دارد؟
همانطور که عرض کردم تریلر پلیسی یا داستان پلیسی ماجرایی است که در آن پلیس نقش اول را به عهده دارد اما تریلر روانشناختی، داستانی جنایی است که از زبان قربانی و جانی (که او هم خودش به نوعی قربانی است) بیان می‌شود نه مجریان قانون. پلات هم بر مدار ذهن و سرشت انسانی دور می‌زند و نه کشف اسناد و مدارک محکمه پسند. در واقع، دوران رمان‌های پلیسی نگذشته که اقبال به تریلرهای روانشناختی بالا رفته باشد بلکه فقط ماهیت این دو با هم فرق می‌کند. در این گونه داستانی اثر انگشت، بهانه و شاهد تراشی برای تبرئه شدن یا گرفتن گاف‌های کاراگاهی کاربردی ندارد، بلکه ذهنی جنایت‌پیشه می‌طلبد.
 
 
اصولا تریلر روانشناختی بر اساس چه نوع چارچوبی بنا شده و چه هدفی را دنبال می کند؟
ساب ژانر تریلر روانشناختی داستان پر تعلیقی است که بر هیجان‌‌های روانی غیر متعادل قهرمان داستانی تاکید دارد و از عناصری مانند معما، جنایت، عشق و هراس بهره می‌برد. با تعریفی دیگر، تریلر روانشناختی نمودی خارجی از کنش‌های درونی ذهن فرد را به نمایش می‌گذارد و این فرآیند روانی که با شوک‌های مکرر و در عین حال کنترل شده همراه است، به خلق تعلیق نفس‌گیر می‌انجامد. به همین دلیل، تریلر روانشناختی بیشتر روی کشمکش‌های شخصی استوار می‌شود تا پلات داستانی و قهرمان داستان باید هم زمان با خطرات فیزیکی و روانی تقابل داشته باشد و این خطر فیزیکی معمولا نمادی بیرونی یا برآیندی از عدم تعادل روانی خواهد بود. کاراکترهای اصلی در این گونه ادبی معمولا درگیر تنشی مرگبار با تکانه‌هایی سخت و ویرانگر از درون ذهن خود هستند و یا در میان هجمه‌ای از افکار گوناگون در رقابت با دشمنی همطراز یا بالاتر اسیر شده‌اند.
 
فضای داستانی در این ساب ژانر چگونه تعریف می‌شود و نویسنده با بیان مفاهیم ذهنی نابهنجار دنبال چه می‌گردد؟
این داستان‌ها معمولا در فضاهایی محدود و بسته رخ می‌دهد مانند خانواده، همسایه و یا دوستان نزدیک. همانطور که گفتم به این نوع داستان‌ها حتی نوآر خانوادگی هم گفته می‌شود. هنر این ژانر در حصر قرار دادن این افراد است به نحوی که هر انتخاب یا راه فراری هم داشته باشد، بر این موقعیت تهدیدآمیز اضافه می‌شود.
 
تریلرهای روانشناختی به نیمه تاریک شخصیت افراد می‌پردازد. از این رو بیشتر از راوی اول شخص استفاده می‌شود. آیا الزامی وجود دارد؟
با توجه به تاکید بر موضوع ذهن و روان، نزدیک‌ترین راوی همان اول شخص است. با این حال من رمان‌هایی از «پاتریشیا‌های اسمیت» و یا دیگر نویسندگان را خوانده‌ام که از زاویه دید سوم شخص یا دانای کل بیان شده‌اند.
 
این ژانر داستانی چقدر قدمت دارد؟
از نظر من، می‌توان به داستان «مده آ» اثر «اوریپید» در 700 سال قبل از میلاد مسیح اشاره کرد تا همین نزدیک‌تر، داستان «لیدی مکبث» اثر شکسپیر را هم می‌توان در نظر گرفت. البته تریلرهای روانشناختی در این چند سال اخیر با رمان‌های مشهور «دختر گمشده» از «جیلین فلین» و «دختری در قطار» اثر «پائولا هاوکینز» گل کردند و در جهان بسیار مورد استقبال قرار گرفتند، اما نویسندگان کلاسیکی مانند دافنه دوموریه (ربه کا)، آگاتا کریستی (شب بی پایان) و پی دی جیمز (خون بی گناه) هم در این ساب ژانر قلم زده‌اند.
 
با توجه به توضیحات شما، علم روانشناسی باید نقش مهمی در خلق این ژانر داشته باشد؟
قطعا همین‌طور است البته با توجه به اینکه من به صورت تخصصی ژانر روانشناختی نمی‌نویسم و قرار هم بر این نیست، لذا در این رمان از تجربیات شخصی خودم استفاده کردم. بنا‌براین تعجبی ندارد بگویم که علم روانشناسی سال‌هاست که نقش مهمی در این تریلرها داشته است؛ باز هم اشاره کنم مانند داستان «باشگاه مشت زنی» از «چاک پالانیک» و یا «میزری» از «استفان کینگ». حوزه روانشناسی آنقدر گسترده و جذاب است که سالانه تعداد زیادی از نویسندگان را ترغیب می‌کند تا قهرمان خود را وارد حاشیه آن ساخته و سوژه‌های جدیدی صید کنند.
 



در این ساب ژانر مرز بین خیال و واقعیت بسیار باریک می‌شود. آیا تکرار این اتفاق برای مخاطب خسته کننده نیست؟
می‌توانم بگویم بیشتر گیج‌کننده است تا خسته‌کننده. این هم بستگی به مخاطب و ذوق و سلیقه او دارد. بعضی مایلند فضای داستان مه آلود و پر از غبار باشد و بعضی هم شفافیت را دوست دارند. در تریلرهای روانشناختی، حتی در نبرد بین شخصیت‌ها، مرز بین خیر و شر مات می‌شود. شخصیت‌های خوب و بد داستان به علل مختلف هر دو از روش‌هایی یکسان (که بعضا هم سخت و خشن است) برای نبرد علیه هم استفاده می‌کنند که همین باعث گیج شدن مخاطب می‌شود.


در ادبیات فارسی چقدر به ژانر جنایی و تریلر توجه می‌شود؟ و نبود زیرساخت‌های لازم مثل کارآگاه خصوصی در ایران چقدر به این ژانر صدمه زده است؟
با توجه به ترجمه فراوان رمان‌های جنایی معاصر، به نظر می‌رسد که عنایت خوانندگان به این گونه رمان‌ها کم نیست. زیرساخت لازم هم برای نگارش داستان‌های جنایی و پلیسی، وجود کارآگاه‌های خصوصی نیست. بلکه داشتن اطلاعات کافی از انواع این ژانر و مهارت در داستان سرایی است. نزدیک به دویست سال است که این ژانر در دنیا پا گرفته و هنوز برای جهانیان جذابیت دارد و علتش هم تنوع خیلی زیاد در ساب ژانرهاست. وقتی صحبت از ژانر پلیسی در ادبیات داستانی می‌شود ما هنوز به یاد پوآرو و شرلوک هلمز می‌افتیم در حالیکه صد سال از عمر آنها می‌گذرد و ده‌ها زیرشاخه دیگر به ژانر جنایی افزوده شده و ما بی‌خبریم. سال‌هاست که دوران کارآگاهان خصوصی گذشته و پلیس‌های دولتی یعنی همان افسران آگاهی جای آنها را گرفته‌اند؛ پس بهانه‌ای برای شانه خالی کردن وجود ندارد اما بعد از انقلاب، منتقدان جامعه ادبی، ژانر پلیسی را زرد اعلام کردند و جنایی‌نویسی را مبتذل خواندند و همین باعث شد تا جمع مستعدی از داستان‌نویسان را فراری بدهند. البته در این چند سال اخیر، ناشران و اساتید معتبری از آن حمایت کردند و خوش بینانه امیدوارم این ژانر جذاب در ایران پا بگیرد.   

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رامین ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۷
    ارزو به دلمون موند از یه نویسنده درست و حسابی در ایبنا مصاحبه بخوانیم خبرنگاران محترم سرویس ادبیات کمی هم به خود زحمت بدهند و برای مصاحبه با نویسندگان شناخته شده تر و آثار بهتر تلاش کنند. آخه یه رمان عامه پسند به اسم رازهای شبانه من هم ارزش مصاحبه و معرفی داره واقعا؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها