پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۲
داستان مرده‌ای که زنده شد

غلامرضا امامی، نویسنده مترجم و پژوهشگر در سفر خود به سلیمانیه با جوانی برخورد کرد که خانواده‌ او تصور می‌کردند در بمباران حلبچه مرده است. امامی قرار است که داستان این جوان را بنویسد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طی روزهای گذشته فستیوال «گلاویژ» در سلیمانیه عراق برگزار شد که غلامرضا امامی، مترجم و پژوهشگر کشورمان نیز مهمان ویژه آن بوده است و در پایان با اهدای لوح تقدیر از او تجلیل شده بود. غلامرضا امامی در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب تهران با حضور در غرفه ایبنا از این سفر و جرقه‌ای برای نگارش اثر جدیدش گفت.
 
امامی با اشاره به اتفاقات سفر به سلیمانیه گفت: سفر سلیمانیه و فسیوال «گلاویژ»، هر چند کوتاه بود؛ اما برای من عمیق و سفری به تاریخ گذشته، حال و آینده بود. این اولین بار بود که من به سلیمانیه می‌رفتم؛ اما وقتی از هواپیما پیاده شدم، انگار به شهری آشنا آمده بودم؛ هیچ چیز برای من بیگانه نبود و همه چیز آشنا به نظر می‌‌رسید و رنج درازی که قوم کرد در طول تاریخ دیده‌اند، هرگز در چهره آنها نبود؛ چراکه چهره مردم سلیمانیه پر از لبخند و شادی بود.

وی ادامه داد: فستیوال امسال گلاویژ درباره خاطره و ادبیات بود و من درباره خاطره و ادبیات در آثار جلال آل‌احمد صحبت کردم. به نظر من این فستیوال بسیار منظم و مرتب بود و این نوع برگزاری جای تقدیر و تشکر دارد.

این مترجم در توضیح وضعیت چاپ و نشر در اقلیم کردستان گفت:‌ برای من بسیار جالب بود که شنیدم در این شهر یک و نیم میلیون نفری، 24 ناشر فعالیت می‌کنند و روزانه 7-8 عنوان کتاب منتشر می‌شود. خوشبختانه در این اقلیم هیچ گونه ممیزی وجود ندارد و اگر کتابی بعد از نشر مسئله‌ای داشته باشد، به دادگستری مراجعه می‌کنند و بعد از چاب آن کتاب خاص بررسی می‌شود.

وی افزود: شوقی که مردم کُرد به آثار فارسی داشتند، برای من بسیار عجیب بود. در بازار نشر این کشور آثار بسیاری از نویسندگان ایرانی در کنار آثار نویسندگان مطرح جهان به کُردی ترجمه شده است و این ارتباط با آثار نویسندگان جهان برای من بسیار جالب بود.

امامی با اشاره به نمایشگاه کتاب کردستان عراق نیز گفت: دوستان کُرد از سر مهر افتتاح نمایشگاه کتاب را به من سپردند. در آنجا یک شخصیت سیاسی به نام ملا بختیار بود که بار فرهنگی وی بیشتر از بخش سیاسی است. او فرهنگ ایران را به خوبی می‌شناخت و به آن بسیار احترام می‌گذاشت.

وی ادامه داد: برای روز آخر بازدیدی از حلبچه برای ما تدارک دیدند؛ حلبچه‌ای که علی‌رغم بمباران شیمیایی همچنان زنده است و برای من بازدید از موزه حلبچه بسیار دلچسب بود. گویا همه تاریخ و همه جنایت‌های رژیم خونخوار بعث در آنجا نمایان است.  من خاطرات خوبی را از گلاویژ به ایران آوردم و به نظرم همه این‌ها را ما مدیون یک کُرد به نام مریوان حلبچه‌ای هستیم که آثار بسیاری را از زبان فارسی به کردی و از زبان کردی به فارسی برگردانده است. به نظر من او خودش را وقف ادبیات کرده است.
 
این پژوهشگر در توضیح استقبال از کتاب‌های فارسی گفت: ادبیات ایرانی که در آنجا از آن استقبال می‌شد، دو گروه بود. گروه اول به نویسندگان و شاعران معاصر تعلق داشت و گروه دوم آثار دکتر علی شریعتی بود. در این سفر یک شب هم تلویزیون کردستان برنامه زنده‌ای داشت که من را دعوت کردند و در آنجا درباره وجوه مشترک فرهنگ ایران و کردها صحبت کردم.
 
امامی با اشاره به جرقه نگارش نخستین اثرش گفت: در موزه حلبچه اتفاق عجیبی برای من افتاد، احمد را دیدم. جوانی که در کودکی و بعد از بمباران شیمیایی، دوستان ایرانی او را نجات داده بودند و یک خانواده آبادانی که به دلیل جنگ به مشهد رفته، او را به فرزندی پذیرفته بود. از این خانواده تنها مادر بازمانده بود و مادر به یاد احمد نیز مزاری درست کرده بود. پس از سال‌ها و به برکت پیشرفت علم و DNA مادر توانست احمد را پیدا کند. من در موزه احمد را دیدم و با او عکس یادگاری گرفتم و این جرقه‌ای شد تا در آینده داستان او را بنویسم.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نامدار ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۷
    مطلب جالبى بود؛ بر اساس آن مى توان فيلم ساخت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها