سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۹
پایه کتاب کودک تصویر است و تصویرسازی ما از پایه مشکل دارد

زهرا خمسه تصویرگر حوزه کتاب کودک و نوجوان و آثار مذهبی، می‌گوید: مسئولان کلاس‌های آموزش تصویرگری خودشان هم می‌دانند که شیوه آموزشی‌شان غلط است اما این کلاس‌ها تبدیل به بازارگرمی شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم - یونس عزیزی: زهرا خمسه تصویرسازی است که به گفته خودش زیاد اهل شرکت در جشنواره‌ها و مسابقه‌ها نیست. گوشه‌ای نشسته و کار حرفه‌ای خود را دنبال می‌کند. از سال 1380 در هنرستان نقاشی خوانده و تاکنون این کار را ادامه داده است. تنها شغلی که به طور جدی آن را دنبال کرده، گرافیک بوده و تصویرسازی. به بهانه تصویرسازی کتاب‌های مذهبی به ویژه کودک و نوجوان با او به گفت‌وگو نشستیم که حاصل آن در زیر از نظر مخاطبان می‌گذرد:
 
به عنوان سوال اول بفرمایید به نظر شما با توجه با اوضاع اجتماعی و جذابیت‌هایی که رسانه‌های مختلف در عصر ما ایجاد کرده‌اند، جذابیت بصری در حوزه کتاب کودک و نوجوان تا چه اندازه مهم و روی مخاطب، تاثیرگذار است؟

نکته‌ای که به آن اشاره کردید، بسیار مهم و دقیق است. اگر کتاب برای مخاطب این سن جذابیت بصری نداشته باشد، به راحتی آن را پس می‌زند؛ چرا که حق انتخاب را برای خودش محفوظ می‌داند و انتخاب‌های بهتری پیش روی او وجود دارد. پایه کتاب کودک تصویر است؛ کودک بارها و بارها به تصاویر کتاب‌های داستان نگاه می‌کند و در ذهن خودش با قدرت تخیل دست به داستان‌پردازی می‌زند. همانطور که متن سعی دارد آموزش صحیح را به کودک بدهد، تصویر هم تاثیر روانی خود را در آموزش مفاهیم دارد. بنابراین این دو مکمل یکدیگرند و در کنار هم می‌توانند تاثیر مثبت بر مخاطب داشته باشند.

کار برای نوجوان‌ها سخت است، آنها هرتصویری را نمی‌پسندند و با وجود تکنولوژی و ارتباطات مجازی مدام در حال دیدن تصاویر و آثار مختلف هستند. برای جذب مخاطب نوجوان باید مدام بازار و آثار دیگر هنرمندان جهان را مطالعه کرد و به‌روز بود. روحیات نوجوان‌ها را باید شناخت تا تصویری که خلق می‌شود، نوجوان را جذب کند و تاثیر معنوی را که می‌خواهیم، روی آن‌ها بگذاریم. متاسفانه بعضی از سفارش دهندگان، کار را می‌سپارند به تصویرگر آماتور، در نتیجه خروجی کار، جذابیت لازم را ندارد. در این میان اگر کتاب مذهبی جذابیت بصری نداشته باشد، به شدت از نظر مذهبی مخرب است و آسیب می‌زند.

این اتفاق ممکن است در مورد تصویرسازهایی که به قول شما سطح توانایی‌شان پایین است، اتفاق بیفتد. ناشرانی هم هستند که کار را به کاردان می‌سپارند و حرفه‌ای عمل می‌کنند. به گمانم این عده می‌توانند چنین نقیصه‌ای را  برطرف کنند.

اگر اِعمال نظر غیرحرفه‌ای نباشد و سفارش دهندگان به تصویرگرشان اعتماد کنند، حتماً نتیجه و خروجی کار خوب و مثبت خواهد شد.
 
یکی از آسیب‌های کتب دینی و مذهبی برای کودک و نوجوان بحث تصویرسازی است. به نظر، خیلی سرسری گرفته می‌شود و دقت چندانی صورت نمی‌گیرد. در واقع می‌توان گفت وقتی آنها را با نمونه‌های مشابه خودشان مقایسه می‌کنیم، به‌شدت ضعیف‌اند! مشکل کجاست؟ به محدودیت ما در تصویرسازی از چهره‌های دینی برمی‌گردد یا به اعمال نظر ناشر و یا حتی مسائل مالی؟ کدام یک را بیشتر دخیل می‌دانید؟

در تصویرسازی کتاب‌های دینی خود تصویرساز باید سواد داشته باشد و بداند یک شخصیت معروفِ مذهبی را چگونه کار کند. هر سه مورد دخیل‌اند. نمی‌توان گفت دقیقاً کدام یک پُررنگ‌تر است. در هرپروژه‌ای یکی از این موارد بیشتر خودنمایی می‌کند. کارهای مذهبی محدودیت‌ها و جذابیت‌های خاص خودش را دارد. بعضی از ناشران محتاطانه پیش می‌روند و از تصویرگر می‌خواهند طبق خروجی و فروش بازار، تصاویر را خلق کند و به این ترتیب، مانع از ایجاد خلاقیت و نوآوری تصویرگر می‌شوند. در کنار این مسائل، پرداخت‌های مالی بابت سفارش کارهای مذهبی پایین است و این تاثیرِ مستقیم بر کیفیت اثر دارد.
 
آیا در استان قم که ناشران زیادی فعالیت می‌کنند و تعداد قابل توجهی کار کودک و نوجوان انجام می‌دهند، این رویکرد وجود دارد؟

بله، قم بزرگترین مرکز تولید آثار مذهبی است و این مشکلات متاسفانه در قم و البته در همه شهرها وجود دارد.
 
به نظرتان مطالعات خارج از حوزه تصویرگری، چقدر می‌تواند سطح کار تصویرگر را از نظر شکل و محتوا ارتقاء دهد؟

به همان میزان که یک تصویرساز از نظر تئوری و مبانی باید پشتوانه خوبی در حرفه خودش داشته باشد، به همان میزان بلکه بیشتر باید مطالعه آزاد در حوزه‌های مختلف داشته باشد. این دست مطالعات خیلی در ارتقا فهم و درک تصویرگر نقش ایفا می‌کند. یک تصویرگر باید در عین حال یک مردم‌شناس قوی باشد. اگر ما به عنوان تصویرگر، مردم‌شناسیِ خوبی نداشته باشیم، نمی‌توانیم تصویرهایی را ارائه کنیم که مردم عادی بتوانند با آن ارتباط بگیرند.

از طرفی ما ایرانی بودن را باید بشناسیم. خیلی از تصاویری که تولید می‌شود، کپی‌برداری از خارجی‌ها است. فضاسازی‌هایی که می‌شود، یا عربی است یا اروپایی. این هم ناشی از آن است که نمونه‌های خارجی زیادی را دیده‌ایم و تحت تاثیر آن‌ها قرار گرفته‌ایم. به هر حال کتابی که قرار است تولید شود، در ایران چاپ می‌شود و نهایتاً به دست بچه‌های ایرانی می‌رسد. مطلبی که باعث می‌شود مخاطب کودک و نوجوان ما با فضای کتاب همزادپنداری کند، شناخت ما از کارکترها و فضای خانه‌های ایرانی است؛ اما می‌بینیم در خیلی از کارها این نکته مغفول مانده و دیده نمی‌شود.

 
خودتان در کارهایی که انجام می‌دهید، این نکات را لحاظ می‌کنید؟

حتماً تا جایی که توانایی اش را داشته باشم به این نکته‌ها دقت می‌کنم. اجازه بدهید مثال بزنم؛ مثلاً وقتی می‌خواهم یک کار را در حال و هوای فضای ایرانی دربیاورم، خانه‌های ایرانی زیادی را می‌بینم. زنان ایرانی را به دقت مورد مشاهده قرار می‌دهم. پوشش ایرانی را از نزدیک می‌بینم. همه این‌ها به روند تولید کمک می‌کند. البته این مسئله نیازمند آن است که هم گذشته خودمان را بشناسیم و هم درک درست و واقعی از زمان حال خودمان داشته باشم. پس شناخت، خیلی مهم است.

شاید بخشی از این آسیب به نوع تفکر و اندیشه یک تصویرساز، برمی‌گردد. تصویرگرهایی که اندیشه‌ای غربی دارند، اگر با این بن‌مایه فکری برای کتاب‌های مذهبی کار کنند، بیشتر اوقات، کار را دچار تناقض می‌کنند. درست می‌گویم؟

دقیقاً. یک حداقلی از تناسب باید بین تفکر تصویرگر و کاری که انجام می‌دهد، وجود داشته باشد. بعضی از آثار را می‌بینم که متن و محتوا کاملاً ایرانی یا اسلامی است اما طراحی و تصویرسازی از متن دور است. مخاطب خیلی نمی‌تواند با این نوع آثار ارتباط برقرار کند. این را منکر نمی‌شوم کارهایی هم وجود دارد و می‌طلبد تکنیک و نوع کار متفاوت باشد اما هر چیزی باید سرجای خودش قرار گیرد تا اثر نهایی مطلوب و مورد علاقه مخاطب واقع شود.
 
شما ابتداء کتاب را می‌خوانید و بعد با توجه به برداشت خودتان و حال و هوایی که برایتان ایجاد شده است، طراحی می‌کنید یا به توضیحات سفارش دهنده بسنده می‌کنید؟

من متن را بارها می‌خوانم و مطالب و جزئیات ظریفش را یادداشت می‌کنم تا در حین تصویرسازی فراموش نکنم. گاهی اوقات پیش آمده برای بهتر شدن کار اگر ببینم متن خیلی خوب نیست یا یک جاهایی با مشکل مواجه است، پیشنهادهایی به ناشر و نویسنده می‌دهم و با هم صحبت می‌کنیم و اگر متن نیاز به تغییر پیدا کرد، تغییر می‌دهیم. هدف ناشر نویسنده و تصویرگر این است کتاب به بهترین نحو ممکن تولید و به فروش برسد.
 
وقتی برای کودک و نوجوان کار می‌کنید و تصویر می‌سازید چگونه خودتان را به فضا و حال و هوای کودکانه یا نوجوانانه نزدیک می‌کنید؟

به نظرم باید خودمان را در آن لحظه جای آن کودک و آن نوجوان بگذاریم تا آن حال و هوا را بفهمیم. من فکر می‌کنم آن لحظه در همان موقعیت قرار دارم و آن اتفاق برای من می‌افتد. سعی می‌کنم ابتدا عین آن تصویر را بکشم، اگر تصویر خوب از کار درنیاید،مشکل و ضعف در طراحی من است وگرنه همه تلاش و تخیلم را به کار می‌گیرم تا آن لحظه و آن اتفاق برای خود من رخ دهد. یک وقت‌هایی سر پروژه‌هایی بازی می‌کنم و از خودم عکس می‌گیرم تا فیگور و حس و حال کاراکتر را درست ببینم. حتی کاری بوده که شخصیت حیوان داشته و من حالت‌های مختلف حرکت آن را بازی کرده‌ام تا دقیقاً بفهمم حرکت‌های بدنش چگونه است. این کارها کمک می‌کند تا بتوانم به سوژه نزدیک شوم.
 
به عنوان سوال پایانی بفرمایید ارزیابی‌تان از وضعیت تصویرگری در کشورمان چیست؟ چه ضعف‌ها، آسیب‌ها و نقاط قوتی دارد؟ باید به چه سمتی حرکت کنیم که موفقیت بیشتری حاصل شود؟

ما تصویرگرهای خوب زیاد داریم، اما ضعف‌های عمده‌ای هم در کنارش وجود دارد و قابل کتمان نیست. تصویرگرها عمدتاً نمی‌توانند خودشان را پرزنت کنند، بازار کار را نمی‌شناسند. کاش در کنار این همه کلاس تصویرگری، کلاس حقوقی برگزار می‌شد و تمام حق و حقوق قانونی این حوزه را به تصویرگران آموزش می‌دادند. تصویرگرهای زیادی می‌شناسم که قرارداد بسته‌اند اما نتوانسته‌اند حقوقشان را از طرف مقابل کامل دریافت کنند چرا که با یک بند کوچک در قرارداد ناآشنا بوده‌اند. حتی تصویرگرها نمی‌دانند دقیقاً از کجا و از کدام ارگان می‌توانند خواسته‌ها و مشکلاتشان را که با طرف مقابل قرارداد پیش می‌آید، پیگیری کنند. اصلاً ارگانی داریم که قدرت قانونی داشته باشد؟
 
مشکل دیگر این است که برخی افراد در کلاس‌های تصویرسازی شرکت می‌کنند و مهارت یاد می‌گیرند اما به نظرم شیوه‌های آموزشی ما از پایه مشکل دارد. هنرجوها رنگ و تکنیک را می‌شناسند اما به جرات می‌توانم بگویم بیشتر این دوستان طراحی بلد نیستند. کافی است به آن‌ها بگویی یک آناتومی را بکشید، نمی‌توانند! ضعف طراحی دارند. تمام کلاس‌هایی که آموزش می‌دهند، می‌دانند که شیوه آموزشی‌شان غلط است. هنرجو را سرگرم جذابیت‌ها و تکنیک‌های رنگ می‌کنند. یک جور بازارگرمی به وجود آمده است. درصورتی که به نظر بنده باید طراحی را به صورت رئال آموزش داد بعد ساده‌سازی را، مرحله آخر رنگ و تکنیک‌های رنگ. کلاس‌های آموزشی از آخر به اول آموزش می‌دهند. شما چند سالی درگیر یادگیری رنگ هستید بعد که هیجان کار با رنگ در شما فروکش کرد، تازه متوجه می‌شوید که باید طراحی را یاد می‌گرفتید. نمونه کار هنرمندان به نام تصویرگر ایرانی و خارجی را ببینید! همه آناتومی را به صورت رئال مسلط‌اند و در کنارش برای مخاطب کودک ساده‌سازی کردن و تصویرسازی را آماده می‌کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها