یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۰
امیرحسین فردی تلاشش این بود که کرامت انسانی حفظ شود

ابراهیم زاهدی مطلق گفت: امیرحسین فردی، امیرحسین فردی تلاشش برای این بود که کرامت انسانی حفظ شود و می‌گفت انقلاب ما برای این به‌وجود آمد که کرامت انسانی حفظ نشده بود نه به دلایل دیگر. خودش هم به شدت به انسان‌ها و انسانیت احترام می‌گذاشت. در «اسماعیل» و «گرگ‌سالی» هم ارزش به انسان کاملا بارز است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- زهرا حقانی: امیرحسین فردی، متولد 1328 در روستای قره‌تپه اردبیل  از نویسندگان نسل انقلاب است. علاوه بر ده‌ها رمان و داستان‌کوتاه و سفرنامه‌ای که از وی به‌جای مانده، عضویت در حوزه اندیشه و هنر اسلامی، سردبیری و مدیرمسئولی «کیهان بچه‌ها» به مدت ۳۱ سال، مؤسس و مدیر مسئول کیهان علمی، مدیریت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، عضویت در شورای داستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضویت در شورای داستان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، مسئولیت جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور، مسئولیت شورای ادبیات داستانی نیروی مقاومت بسیج،‌ پایه‌گذاری جلسات داستان‌نویسی در مسجد جوادالائمه (ع) و پایه‌گذاری جایزه داستان انقلاب از دیگر کارها و خدمات وی است.

به بهانه چهل سالگی انقلاب و در قالب پرونده «معرفی نویسندگان شاخص چهار دهه انقلاب اسلامی»، درباره ویژگی‌های قلم و شخصیت نویسندگی امیرحسین فردی و معرفی برخی از آثار شاخص وی با ابراهیم زاهدی مطلق؛ نویسنده و روزنامه‌نگار، به‌گفت‌وگو نشستیم.


به عنوان کسی که سال‌ها با امیرحسین فردی آشنایی و دوستی داشتید،‌ او را چطور معرفی می‌کنید؟
 
تعریف مرحوم فردی در یک جمله این است که او به معنای واقعی یک انسانِ شاعر بود. آنقدر دنیا را قشنگ و شاعرانه می‌دید که چند بار هم به او گفتم، چرا شاعر نشدی؟
 
او زاده اردبیل و بچه طبیعت بود. یک نویسنده خوب بود، ولی خودش ازنظر شخصیتی از همه کتاب‌هایش بالاتر بود. بعضی نویسندگان را به آثارشان می‌شناسند و آنقدر آثار بزرگی دارند که خودشان جلوی این آثار خیلی کوچک به‌نظر می‌رسند. وقتی وارد حریم شخصی آن‌ها شویم، احساس پشیمانی به انسان دست می‌دهد و ابهت آثارش نیز می‌ریزد. اما اگر چند کتاب امیرحسین فردی را می‌خواندید و بعد با او از نزدیک ارتباط برقرار می‌کردید، در همان برخورد این اندیشه در ذهنتان ایجاد می‌شد که چرا من زودتر او را ندیدم؟ خیلی از آثارش بالاتر بود. بالاتر از جایگاه یک شهروند، نویسنده، سردبیر و مدیرمسئول،‌ در یک نقطه انسانی قرار داشت. بیش از آنچه به ایرانی‌ها به‌ویژه نوجوان توصیه کنم که کتاب‌های آقای فردی را بخوانند، توصیه می‌کنم خودش را بشناسند.
 
نگاه امیرحسین فردی در قصه‌های گل‌بهار، میرزا کوچک‌خان و گرگسالی و ...، خیلی متفاوت و زیباست.
 
قلم مرحوم فردی از نگاه شما دارای چه ویژگی‌هایی است؟
 
تا این سن آثار بسیار متنوعی از نویسندگان ایرانی و خارجی خوانده‌ام. بارها چه در کسوت روزنامه‌نگاری و چه در جلسات داستان‌نویسی رودررو با نویسندگان ایرانی درباره آثارشان بحث کرده‌ام، بدون اغراق، کمتر کسی را دیدم که به معنای واقعی مثل امیرحسین فردی، قصه را بفهمد؛ او روح داستان را می‌فهمید و قصه را خیلی خوب بررسی می‌کرد. خیلی هم ساده صحبت می‌کرد.
 
درباره ویژگی‌های قلم مرحوم فردی باید گفت که در همه کارهایش اعم از بزرگسال و کودک و نوجوان، توصیف به شدت قوی است. فردی نه به معنای فلسفی، بلکه به معنای انسانی، به شدت طبیعت‌گرا بود. از حضور در طبیعت لذت می‌برد و هرجا که حضور پیدا می‌کرد، در مدتی کوتاه زیبایی‌هایی را می‌دید که بسیاری افراد آن‌ها را نمی‌دیدند. به جزئیات طبیعت و محیط اطرافش توجه زیادی داشت و اینها را به بهترین شکل در کارهایش منعکس می‌کرد. شخصیت‌پردازی و قصه‌پردازی‌های مرحوم فردی شاید به قوت و قدرت خیلی‌ها نباشد، ولی در زمینه توصیف به جرأت می‌گویم در کشورمان کم‌نظیر است.


برخی از نویسندگان ازجمله نویسندگان موفق در آثارشان تنوع قومیتی چندان به‌چشم نمی‌آید و مثلا در آثار دفاع مقدسی آن‌ها یا حتی رمان‌های اجتماعی و ... فقط بر مناطقی خاص از کشور متمرکز شده‌اند، ولی به‌نظر می‌رسد نویسندگانی مثل ابراهیم حسن‌بیگی یا امیرحسین فردی، به گوشه گوشه ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، توجه داشته‌اند؟
 
امیرحسین فردی یک مساله بسیار مهم در زندگی‌اش داشت، اینکه به شدت وابسته به مادرش بود، به همین دلیل خیلی از سفرها را نمی‌توانست برود و بیش از دو روز از مادرش دور نمی‌ماند. پس از درگذشت مادرش انگار تمام شد، تقویم روی میز کارش پس از اینکه مادرش از دنیا رفت، دیگر ورق نخورد و روی همان تاریخ ماند. اما ظرف همان یکی دو روزی که به جایی می‌رفت، بسیار زیبا و با جزئیات دقیق آن‌را توصیف می‌کرد. او طبیعت را به شدت دوست داشت و همه‌چیز را زنده می‌دید. آدم‌ها را خیلی دوست داشت و امکان نداشت نسبت به یک انسان کینه و ناراحتی داشته باشد. هیچگاه درباره آدم‌ها قضاوت بد نداشت. این خصلت‌ها از شخصیت نویسندگی و آثارش بسیار فراتر است.
 
به‌نظرم باید کرسی توصیف در ادبیات ایران را به نام امیرحسین فردی ثبت کنیم. توصیف‌های او از عناصر طبیعت همچون درخت، کوه، رودخانه و جنگل بی‌نظیر است. توصیف‌های او در «گرگ‌سالی» و «سیاه‌چمن» بی‌نظیر است. در مجموعه «گل‌بهار» توصیف‌های زیبایی می‌بینم. اثری مثل «سیاه‌چمن» را با توصیف‌های عالی خلق می‌کند. در آثار نویسندگان مختلف ایجاد تعلیق، شخصیت‌پردازی، درن‌مایه‌های اجتماعی و سیاسی و یا نثر زیبا درخشان‌تر است، اما در نوشته‌های فردی، عنصر توصیف درخشان‌‌ترین عنصر است. او مثل فیلم‌های فانتزی،‌ طوری توصیف می‌کند که اگر مثلا درباره کوه صحبت می‌کند، انگار خودمان وسط کوه هستیم یا اگر درباره رودخانه صحبت می‌کند، احساس می‌کنیم کنار رودخانه نشسته‌ایم.
 
آثار بزرگسال امیرحسین فردی مانند «سیاه‌چمن»، «اسماعیل»، «گرگ‌سالی» و «میرزا کوچک ‌خان» بیشتر با موضوع انقلاب و مبارزه و ایستادگی در برابر  ظلم و جور است. درباره نقاط قوت و ضعف و شاخصه‌های این آثار بگویید.
 
«گرگ‌سالی» ادامه رمان «اسماعیل» است و قرار بود کتاب سومی هم وجود داشته باشد که پیمانه عمر امیرحسین فردی به‌سر آمد. او جایزه داستان انقلاب را در حوزه هنری بنیانگذاری کرد و لذا خودش را هم متعهد دید که در این زمینه کاری انجام دهد. پیش از راه‌اندازی این جایزه در صحبت‌هایش می‌گفت کسی درباره انقلاب چیزی ننوشته است و این دغدغه روزانه‌اش بود. لذا جشنواره داستان انقلاب را برای نوشتن داستان درباره انقلاب، پایه‌گذاری کرد. در صحبت‌هایش با دوستان نویسنده می‌گفت همه سرشان به جنگ گرم شد و از انقلاب غافل شدند و اساسا دشمنان ایران، جنگ را با همین هدف به ما تحمیل کردند که از انقلاب غافل شویم. مرحوم فردی، انقلاب را به معنای متداول که امروز چه مسئولان حکومتی و چه نویسندگان و دانشگاهیان و ... می‌دیدند، نمی‌دید. در جامعه ما ارزش انسان پایین آمده بود و انقلاب شد که انسان ارزش پیدا کند. او با هرچیزی جز این نوع نگاه، موافق نبود. امیرحسین فردی تلاشش برای این بود که کرامت انسانی حفظ شود و می‌گفت انقلاب ما برای این به‌وجود آمد که کرامت انسانی حفظ نشده بود نه به دلایل دیگر. خودش هم به شدت به انسان‌ها و انسانیت احترام می‌گذاشت. در «اسماعیل» و «گرگ‌سالی» هم ارزش به انسان کاملا بارز است.
 
اسماعیل، نوجوانی است که در خانواده‌ای در جنوب شهر و کنار خط راه‌آهن بزرگ می‌شود که به نوعی خود امیرحسین فردی است. به نوعی وقایع و موقعیت‌های این داستان را تجربه کرده است. او مدتی کارمند بانک صادرات بوده و حتی بین دوستانش به امیر بانکی معروف بود، مانند شخصیت اصلی رمان «اسماعیل» که کارمند بانک صادرات است. پیش از انقلاب، گفته می‌شد بانک صادرات را بهائی‌ها اداره می‌کردند و آنهایی که به‌نوعی تعهدات مذهبی داشتند، سعی می‌کردند با این بانک همکاری یا مبادلاتی نداشته باشند. فردی در کتابش به این موضوع اشاره می‌کند. رمان‌ها معمولا باید یک نشانه‌هایی از تاریخ نگارش خود داشته باشند. این رمان کاملا این نشانه‌ها را در خود داشت. از این کتاب، می‌توان به یک سری از اتفافات دهه چهل و پنجاه ایران رسید. به‌نظرم مهمترین محور در رمان «اسماعیل»، موضوع عشق اوست. فردی در توصیف و یافتن عمق عشق بسیار موفق بود. عشقی که اسماعیل به آن دختر دارد، هم نجیب و هم عفیف و هم واقعی است. او به عشق کاملا اعتقاد داشت.


در کتاب «اسماعیل» چند چیز خیلی پررنگ است؛ عشق، تاریخ و شخصیت کمونیست داستان. نویسنده آنقدر خوب و زیبا این شخصیت را نشان داده که در هیچ داستان دیگر ایرانی ندیدم. به‌طور کامل یک شخصیت کمونیست واقعی را ترسیم کرده، به‌گونه‌ای که مخاطب اصلا نسبت به این شخصیت حس بد ندارد،‌ فقط او را فردی گرفتار شعارهای تاریخی می‌بیند. او را هم یک انسانی می‌بینیم که مبارزه می‌کند، با این تفاوت که مثل آن شخصیت دیگر نیست. در خیلی از آثار، یک جوان کمونیست مبارز در زمان شاه، در هیبت یک شخصیت سیاه و شعارزده و خائن نشان داده می‌شد، درحالی‌که در «اسماعیل» شخصیت این فرد به آن‌صورت تصویر نشده است. شخصیت‌های داستان او، انسان‌های واقعی هستند. اسماعیل یک انسان واقعی است که دچار تزلزل هم می‌شود. همچنین ایجاد و توزیع فضای تاریخی و واقعیِ دهه‌های 40 و 50 نیز از دیگر محورهای درخشان این کتاب است. وقتی کتاب را می‌خوانیم، در حال خواندن رمان هستیم، ولی در جای‌جای کتاب با وقایع تاریخی آشنا می‌شویم.

در رمان «گرگ‌سالی» هم پررنگ‌ترین عنصر، توصیف است. او در این دو کتاب، از تجربه زیسته خود استفاده کرد. درباره نقاط ضعف رمان «گرگ‌سالی» هم به‌عنوان مثال می‌توان به این نکته اشاره کرد که با پیدا شدن شخصیت آمریکایی، یک‌دفعه فضا سورئال می‌شود که برای من قابل‌قبول نبود، چون تا پیش از آن داستان کاملا عادی پیش می‌رفت. امیرحسین فردی، داستان‌نویس خیلی برجسته‌ای نبود. داستان‌هایش ضعف‌های عادی خود را داشت و توصیف بر همه چیز غالب بود. او در رمان‌هایش ازجمله «اسماعیل» چند داستان را پیش نمی‌برد و از ابتدا تا انتها، اسماعیل داستان را جلو می‌برد. نه اینکه بلد نبود، مساله این است که بلد بودن یک چیز است و اجرا کردن آن یک چیز دیگر.
 
در آثارش اصلا سفارش از قبل نداشت. برخی آدم‌ها هستند که خودشان چندان دیده نمی‌شوند، ولی آدم‌های زیادی را می‌سازند و بالا می‌برند. در کشور ما آدم‌های مختلف در حوزه‌های مختلف ازجمله بسیاری از هنرمندان و بزرگان عرصه ادب به نوعی به امیرحسین فردی وصل می‌شوند که برخی از آن‌ها همچون مرحوم رسول ملاقلی‌پور نیز متواضعانه این را پذیرفته و اذعان کرده‌اند. اگر این خصوصیات را در کنار آثارش بگذاریم، سطحشان قابل مقایسه نیست. او وقتش را بجای اینکه بیشتر صرف نوشتن کند، برای این کارها می‌گذاشت. برای دیگران بیش از خودش وقت می‌گذاشت. خودش را موظف می‌دانست به همه کمک کند. حتی اگر کسی از دورترین روستاهای سیستان و بلوچستان اولین اثر چند صفحه‌ای خود را برای او می‌فرستاد، خود را موظف می‌دانست که آن‌را بخواند و نظر بدهد و جواب نامه‌اش را بدهد. امروز چند نفر را می‌شناسیم که اینگونه باشد؟ او داستان‌نویس حرفه‌ای نبود، به این دلیل که وقت درجه یک خود را برای داستان‌نویسی نگذاشت و این وقت را برای آدم‌های دیگر گذاشت.
 

این کتاب به انگلیسی هم ترجمه شده که نشان می‌دهد برای مخاطبان آن‌سوی مرزهای ایران نیز جذابیت دارد.
 
اصولا هر موضوعی که در ایران رخ می‌دهد، برای دیگران جذابیت دارد. یک فیلم‌ساز یا نویسنده انگلیسی هم موضوع کشور خود را محور قرار می‌دهد و در ایران هم اینگونه است. ما درباره وضعیت گذشته و حال ایران می‌نویسیم و این برای خارجی‌ها دارای جذابیت است. چرا «قصه‌های سبلان» اثر محمدرضا بایرامی جایزه می‌گیرد؟ چون داستان‌های یک فضای روستایی ایران را روایت می‌کند. یا رمان «سه کاهن» قیصری که درباره پیامبر (ص) است و به چند زبان ازجمله روسی ترجمه شده است. البته این برای همه نویسندگان ایرانی رخ نداده که بخشی از آن به همت افرادی که در کشور هستند برمی‌گردد. به‌عنوان مثال قبل از انقلاب مرکز فرهنگی شوروی در تهران وجود داشت که برای معرفی فرهنگ و نویسندگان آن کشور تلاش می‌کردند. اما آدم‌های فرهنگی ما در خارج از کشور، دنبال خرید و فروش پسته و فرش و ... هستند.
 
اگر رایزن‌های ما آدم‌های فرهنگی باشند، انتقال و تبادل فرهنگی رخ می‌دهد. البته افرادی هستند که به‌عنوان رایزن فرهنگی ایران در کشورهای دیگر، ارتباطات فرهنگی برقرار کرده و در راستای تبادل فرهنگی تلاش می‌کنند. چند سال پیش 30 هنرمند ایرانی اعم از خواننده، هنرپیشه، کارگردان، نقاش و عکاس و ... به سوریه دعوت شدند، یک‌ روز و نیم معطل بودیم که رایزن فرهنگی ایران وقت ملاقات و دیدار بدهد! در بحث ترجمه اگر آثارمان ترجمه نمی‌شود باید دید موانع کجاست و درصدد رفع و اصلاح آ‌نها تلاش کرد. نویسنده ما داستان می‌نویسد، ولی کسی که باید آن را معرفی و عرضه کند، در وادی دیگری سِیر می‌کند.

 
بسیاری معتقدند رمان «اسماعیل» حاصل سال‌ها شاگردی امیرحسین فردی در مکتب نویسندگان روس بوده و به آثار قرن‌های 19 و 20 روسیه شباهت دارد. با این عقیده موافقید؟
 
این حرف کاملا درستی است و آقای فردی، پیرو مکتب داستان‌نویسی روسیه بود. یادآوری این نکته لازم است که او به شدت اهل مطالعه بود و امکان نداشت آن مرحوم را جایی ببینید و در حال خواندن یا نوشتن نباشد. البته گاهی در جلسات حضور داشت و حالت چهارمی هم وجود داشت که مشغول فوتبال بازی کردن بود. در مسجد جواد‌الائمه (ع) نیز یک تیم فوتبال داشت و بسیار هم منظم بود و روزهای یکشنبه و سه‌شنبه که فوتبال داشت، هیچ قراری نمی‌گذاشت. اما بیشتر اوقات یا در حال نوشتن بود یا خواندن.
 
فردی آنقدر با مکتب داستان‌نویسی روسیه اُنس داشت که حتی به شوخی و به دلیل شخصیت مذهبی تولستوی، به او لقب حاج آقا تولستوی را داده بود. روس‌ها را خیلی دوست داشت و اثری از نویسندگان حتی متوسط روسیه نبود که نخوانده باشد. کتاب‌های حجیم را با حوصله و دقت می‌خواند. «جنگ و صلح» را دو بار خوانده بود. مجموعه چهار جلدی «خانواده تیبو» را با حوصله خواند. او چون مدل نوشتن روس‌ها را دوست داشت،‌ خیلی از آن سبک تاثیر گرفته بود. خودساخته بود و کسی نمی‌تواند در ایران ادعای معلمی بر مرحوم فردی را داشته باشد. در جلسات داستان‌نویسی از قبل تا بعد از انقلاب،‌ هم خودش یاد می‌گرفت و هم یاد می‌داد.
 
برای برخی مسجد، شعار و نان و یا شاید پست باشد، ولی برای آقای فردی، مسجد مدل زندگی بود؛ بدون اِغراق و بدون اینکه از این راه دنبال نان باشد. خیلی از بچه‌های مسجد بعد از پیروزی انقلاب به دنبال کار و زندگی‌شان رفتند، ولی مرحوم فردی تا روز آخر زندگی‌اش هم در مسجد بود. مسجد جزئی از زندگی‌اش بود. جلسات داستان‌نویسی را هم در مسجد برگزار می‌کرد، اما به‌صورت جلسات بحث و تبادل‌نظر نه حالت استاد و شاگردی. مدل او در این جلسات، مثل همه کارهایش از جنس خانه و مسجد بود.
 
در رمان «گرگ‌سالی» به موضوع اصلاح نژاد گرگ‌های ایرانی از سوی آمریکایی‌ها پرداخته می‌شود. نویسنده با مطرح کردن این موضوع، به چه مساله‌ای اشاره دارد؟
 
این یک مساله واقعی است که برای اصلاح نژاد و تربیت صورت می‌گرفت. فردی در کتابش از این موضوع استفاده کرده و آن گرگ‌ها به گرگ بودن مستشاران آمریکایی اشاره دارد. او صد در صد هدفش در کتاب، اشاره به این موضوع بوده که آمریکایی‌ها با حضور در ایران، برخی افراد ازجمله بازجویان ساواک را مانند گرگ تربیت کرده‌اند. فردی در ناخودآگاه خود به گرگی که حضرت علی (ع) در نامه به مالک اشتر به آن اشاره کرده، توجه داشته است. حضرت به مالک فرمود حالا که والی شدی، مثل گرگ درنده نباش که فرصت را غنیمت می‌داند آدم‌ها را بدرد. همیشه کشورهایی که در زمینه‌هایی ناتوان و کم‌توان هستند، از تجربه دیگر کشورها استفاده می‌کنند.


مرحوم فردی درباره میرزا کوچک‌ خان هم کتاب نوشته است. این موضوع نشان می‌دهد که او در کارهایش به وقایع و شخصیت‌های مختلف ایرانی از قومیت‌های مختلف توجه داشت.
 
او برای آدم‌هایی مانند میرزا احترام زیادی قائل بود و کتاب «میرزا کوچک خان» را با عشق نوشت. امیرحسین فردی سال 54 و در روز سیزده‌بدر وارد مسجد جواد‌الائمه (ع) می‌شود. در دوره‌ای وارد مسجد شد و اینکار را استمرار داد که کمتر کسی چنین می‌کرد. در این دوره و در سن حدود 24 سالگی وارد مسجد شد و به فعالیت پرداخت. طبیعی است که این آدم عاشق میرزا کوچک خان یا جلال آل احمد شود. اگر غیر از این اتفاق می‌افتاد، باعث تعجب بود. قبل از انقلاب حتی حرف زدن درباره فوتبال و ورزش هم برای آدم‌های مذهبی مانند زدن حرف کفر بود. اما در مسجد جواد‌الائمه تاتر اجرا می‌شد و در آن فیلم ساخته شد. درک عمق این مساله در آن دوره برای هر کسی ممکن نبود.
 
سال‌ها پیش مصاحبه‌ای با ایشان داشتم و درباره جلال آل احمد سوال کردم که پاسخ داد، جلال برای ما مثل عمو بود. مرحوم فردی به آدم‌ها نگاه احترام‌آمیزی داشت به‌ویژه آدم‌هایی مثل میرزا کوچک خان و جلال. احساس می‌کرد وظیفه دارد که درباره میرزا کوچک خان بنویسد.
 
آثار کودک و نوجوان امیرحسین فردی، از نظر کیفی در مقایسه با آثار بزرگسالش در چه سطحی قرار دارد؟
 
من سطح کیفی آثار حوزه کودک و نوجوان او را بالاتر می‌دانم. روح ادبیات این دسته از کارهای آقای فردی از کارهای انقلابش بیشتر است. او بیش از آنچه به داستان انقلاب توجه داشته باشد، به داستان‌نویسی پس از انقلاب توجه داشت و به همین دلیل داستان درباره انقلاب هم نوشته است. این دسته از کتاب‌هایش را از روی احساس تکلیف نوشت، ولی آثار کودک و نوجوانش را از روی عشق هنری‌اش نوشت. در سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب که مسئولیت «کیهان بچه‌ها» را داشت، تعدادی از اقوامش در اردبیل از او می‌‌پرسند که چه کاری می‌کنی؟ وقتی پاسخ او را شنیدند گفتند که ان‌شاء‌الله با تلاش بیشتر برای بزرگترها می‌نویسی! برایم تعریف کرد که این حرف خیلی به او برخورده بود.
 
به‌نظر من در کارهای مختلف کودک و نوجوانش، بارقه‌های هنری و عشق به هنر بیشتر دیده می‌شود.


این نویسنده در حوزه‌های دین و دفاع مقدس هم آثار مستقلی دارد؟
 
در حوزه بزرگسال همانطور که ذکر شد بیشتر آثار مرحوم فردی، در حوزه انقلاب و مبارزه با ظلم است، ولی در حوزه کودک نوشته‌هایی با موضوعات دینی دارد. اما درباره دفاع مقدس کتابی ننوشته است. البته یک مجموعه داستان با عنوان «ملاقات با آفتاب» هم دارد که شامل 8 داستان با محوریت موضوع امام خمینی (ره) است.
 
به‌نظر می‌رسد که ردپای زن‌ها نیز در آثار او خیلی کم‌رنگ است؟
 
بله این نکته درست است و زن‌ها در کارهایش نقش محوری ندارند، اما مرحوم فردی اصلا به تفکیک جنسیتی زن و مرد اعتقاد نداشت و در آثارش نیز این را مدنظر داشت. در رمان «اسماعیل» هم نه اسماعیل پررنگ است نه دختری که عاشقش بود، بلکه عشق پررنگ بود. در کارهای مرحوم فردی، مادر نقش پررنگی دارد. در کارهای کودک او هم دخترها نقش پررنگی دارد. در مجموعه داستان‌های گل‌بهار برای حوزه کودک، شخصیت اصلی یک دختر است.
 
زندگی امیرحسین فردی از جوانی تا زمان بدرود حیات، به‌نوعی با مسجد جواد‌الائمه (ع) پیوند خورده بود. به‌عنوان سخن پایانی در این‌باره بگویید.
 
قبل از انقلاب، هر مسجدی به فعالیتی معروف بود. فردی از دلبستگان مسجدی بوده که در حوزه فرهنگ و هنر در کل کشور خاص بوده و هست. این مسجد کتابخانه داشت و جلسات داستان‌خوانی و داستان‌نویسی به‌طور مستمر در آن برگزار می‌شد. گروه تاتر و فعالیت‌های جنبی دیگری نیز داشت.
 
پایه‌گذار کتابخانه مسجد جواد‌الائمه (ع)، هادی علی‌اکبری بوده که خوره کتاب بود. این کتابخانه در یک دوره‌ای در دهه 60، بالای چهار هزار و 500 عضو فعال داشت که قریب به اتفاق آن‌ها نوجوان‌ها و جوان‌ها بودند. ولی متاسفانه امروز رونق چندانی ندارد. بنیانگذار جلسات داستان‌خوانی و داستان‌نویسی مسجد هم که در کتابخانه برگزار می‌شد، مرحوم فردی بود و در ادامه در اتاقی که به‌عنوان انباری استفاده می‌شد، کتابخانه تخصصی داستان دایر می‌شود. بسیاری از کتاب‌هایی که در هیج جای کشور پیدا نمی‌شود، در آن کتابخانه وجود داشت.


در این پرونده بخوانید

نویسنده‌ای توانا و متعهد به ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس
شیرزادی فراجناحی و کاملا وفادار به ادبیات است
علی موذنی سیر متعهدانه حوزه روشنفکری را طی کرده است
نقش جنگ و کوهپایه‌های سبلان در شکل‌گیری شخصیت نویسندگی بایرامی
فراست می‌توانست رمان پرفروش بنویسد، ولی در حوزه باورهایش نوشت
امیرفجر نشان داد با تکیه بر فرهنگ، تمدن و سنت می‌توان ادبیات پویا تولید کرد 
دهقان با دور شدن از کلیشه‌ها صداقت را وارد زبان داستانی کرد
سید مهدی شجاعی نوعی مرثیه مدرن به فضای محافل مذهبی تزریق کرد
قیصری انسان را فراتر از آدمیزاده ترسیم نمی‌کند

تنوع قومیتی و توجه به زیست‌بوم‌های ایران از دلایل موفقیت آثار حسن‌بیگی است

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها