پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۷
الگوی من در داستان‌نویسی بورخس است

احمد اخوت می‌گوید: موضوعی که همیشه نظر من را به خود جلب می‌کرد کارهای بورخس است. بورخس عمدتا سروقت آدم‌های تاریخی می‌رود و بر اساس آن ها داستان می‌نویسد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، برخی از پدیدآورندگان در چند زمینه فعالیت می‌کنند و نامشان با چند حوزه ادبی و هنری پیوند خورده است. یکی از آن‌ها احمد اخوت است. اخوت مترجم و منتقد ادبی است و از جمله نشانه‌شناسان حاذق نیز به شمار می‌رود. تالیفات و ترجمه‌های او نیز گستره وسیعی از زبان‌شناسی،‌نقد ادبی و ترجمه آثار نویسندگان مطرح جهان را شامل می‌شود. از احمد اخوت تنها یک مجموعه داستان منتشر شده و تا  به حال سه بار تجدیدچاپ شده است. همین موضوع بهانه‌ای شد تا با او درباره فضای این مجموعه داستان و چگونگی شکل‌گیری ایده‌ها برای نگارش آن‌ها گفت‌‌وگو کنیم. مشروح این گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید:

مجموعه داستان «برادران جمالزاده» به چه برهه‌ای از فعالیت ادبی شما برمی‌گردد و خوراک فکری آن‌ داستان‌ها محصول چه دوره‌ای است؟
این مجموعه داستان مربوط به سال های 71 و 72  است که می‌شود اوایل دهه هفتاد. این داستان ها در آن زمان نوشته شده‌اند. البته سال چاپ آن‌ها به اواخر دهه هفتاد و سال 1379 برمی گردد.  این کتاب در نهایت برنده جایزه ادبی اصفهان شد. این اولین و تنها مجموعه داستان من است و  البته بعد از این، دوازده داستان هم نوشته‌ام که بیشترشان -به جز 4 تای آن‌ها - در نشریات مختلف کشور منتشر شده است.  در آینده نزدیک هم قرار است که این داستان‌ها را به کتاب تبدیل  و منتشر کنم.
 
سرچشمه شروع نوشتن این مجموعه داستان با حال و هوای خاص آن از کجا بود؟
من همیشه به متافیکشن علاقه داشته‌ام و متافیکشن یا فراداستان داستانی است درباره داستان دیگر یا شخصیت تاریخی دیگر. در این داستان‌ها، آدم‌ها به آدم‌های داستانی تبدیل می‌شوند و طبیعتا یک برخورد تاریخی در این داستان‌ها پیش می‌آید. این موضوع در داستان‌های «خداحافظ میرزا حبیب» و داستان «برادران جمالزاده» به چشم می‌خورد.  گذار داستان و تاریخ به هم و تعامل این‌ها برای من جالب است و به همین دلیل است که متافیکشن هنوز جذابیت اش را برای من حفظ کرده است.
در آن زمان هنوز اینگونه داستان‌ها و متافیکشن در اینجامطرح نشده بود. البته من به این اعتقاد ندارم که بر اساس نظریه‌ای داستان بنویسم و به این کارها اعتقاد ندارم. موضوعی که همیشه نظر من را به خود جلب می‌کرد کارهای بورخس است. بورخس عمدتا سروقت آدم‌های تاریخی می‌رود و بر اساس آن ها داستان می‌نویسد. به طور مثال از داستان‌های هزارویکشب برای نوشتن داستان‌هایش استفاده کرده است. من هنوز هم به بورخس علاقه دارم و همین علاقه باعث ترجمه آثارش شد و در داستان‌نویسی الگوی من بورخس بوده است.

اتفاقا می‌خواستم در این باره هم بپرسم چون نویسنده‌هایی که مترجم هم هستند در جریان ادبیات روز جهان قرار می گیرند و از نویسنده‌هایی که ترجمه می‌کنند مستقیم یا غیرمستقیم تاثیر می‌پذیرند. شما تجربه تحصیل و زندگی در خارج از کشور را هم داشته‌اید و برخی از فضاهای داستانی شما غیرایرانی است. چقدر از تجربیات زیسته خود در پرداخت فضاهای داستانی خود بهره برده‌اید؟
 در داستان «آغاز و پایان»، داستان اول مجموعه «برادران جمالزاده» دقیقا فضای خارج از کشور را نشان می‌دهد و من مدتی در همان دانشگاه ایندیانا تحصل کرده‌ام. در «قلب رازگو» هم حال و هوای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان  وجود دارد.  به طور واضح  می‌توانم بگویم که فضای محیط‌های کاری و تحصیلی من در داخل و خارج در داستان‌هایم انعکاس پیدا کرده است.

به نظرتان تا چه حد داستان‌نویسی شما به تاثیر ادبیات خارجی و ترجمه هایی که از نویسندگان مختلف داشته‌اید، برمی‌گردد؟ 
به نظرم تا حدود زیادی این تاثیر وجود دارد. کار تخصصی من در ادبیات نشانه‌شناسی است و مبنای اصلی و اولیه این‌ها به لحاظ نظری از همان جا شروع شده است. من در دوره نشانه‌شناسی با همین مسائل آشنا شدم و مسیر زندگی من تغییر کرد. اگر من در دانشگاه ایندیانا تحصیل نمی‌کردم احتمال اینکه به نشانه‌شناسی روی بیاورم تقریبا صفر بود. چون در داخل کشور و مسیرهایی که در داخل وجود داشت،‌بحث نشانه‌شناسی مطرح نمی‌شد. حتا در گروه زبان و ادبیات یک درس دو واحدی هم درباره نشانه‌شناسی وجود نداشت و متاسفانه  من رشته تخصصی خودم را نتوانسته‌ام تدریس کنم و از راه تدریس زبان شناسی زندگی را گذرانده‌ام.

 

                         


مجموعه داستان «برادران جمالزاده» در سال 1382 برنده جایزه ادبی اصفهان شد. این جایزه تا چه حد در شناساندن شما به عنوان یک داستان‌نویس مطرح نقش داشت و چه تاثیری بر فروش و دیده‌شدن کتاب گذاشت؟
 فکر نمی‌کنم و تا جایی که خاطرم هست تاثیر چندانی نداشت. شاید اگر ده سال قبل از آن برنده این جایزه می‌شدم، تاثیر بیشتری می‌گذاشت.  در مقطعی که من برنده این جایزه شدم تاثیر چندانی نداشت البته در کل این جوایز تاثیر خود را در درازمدت می‌گذارند.

در این مجموعه داستان اثری وجود دارد که همنام خود کتاب است، داستانی به نام «برادران جمالزاده». چرا برای نوشتن این متافیکشن از شخصیت جمال‌زاده استفاده کردید و نه شخصیت نویسنده دیگری؟ اصفهانی بودن این نویسنده برایتان ملاک اصلی بود یا ویژگی دیگری در این نویسنده توجه شما را به خود جلب کرده بود؟
جمال‌زاده شخصیت فوق‌العاده جالبی است. کسی است که سیزده سال در اصفهان و تهران زندگی کرده است.  این نویسنده در اصفهان به دنیا آمده و اسم او هنوز بر آن کوچه وجود دارد. البته اثری از آن کوچه الان نمانده اما خانه جمال‌زاده هنوز در وسط آن خیابان وجود دارد.
موضوعی که برایم جالب است این است که جمال‌زاده 104 سال عمر کرد. اگر سیزده را از 104 کم کنیم و ده سال آخر را هم که چیزی ننوشته در نظر نگیریم می‌بینیم که جمالزاده نزدیک به 75 سال درباره آن 13 سال نوشت و در داستان‌های جمال‌زاده مطلقا آثار و نشانه‌ای از فضایی که در آن بیشترین سال‌های عمر خود را گذرانده اثری نیست و انگار که آن مرحله اصلا در زندگی او وجود نداشته است. انگار که آن هشتاد سال زندگی جمالزاده در خارج از کشور وجود نداشته و انگار که او تنها سیزده سال زندگی کرده و بقیه عمر درباره آن نوشته است. حتا تاریخ‌های پای داستان‌های او هم یا شمسی است یا قمری و اثری از تاریخ میلادی در داستان‌های او به چشم نمی‌خورد و با خواندن داستان‌هایش فکر می‌کردی این ادم در اصفهان زندگی می‌کند.

اصفهانی بودن او هم در این انتخاب تاثیر داشت. نکته دیگری که در این شخصیت وجود داشت این است که علاقه او به فرهنگ عامه است. علاقه و اشراف او به زیر و زبر زبان مردم ستودنی است. دایره علاقه این آدم به موضوعات مختلف بسیار گسترده است و همچنین از طنزی هم که در داستان‌های او وجود دارد هم نباید غافل شد.
 
 
 
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها