دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۳
دیگر چه کسی مانند مهدی سحابی وقت می‌گذارد تا پروست ترجمه کند؟!

الهی هاشمی می‌گوید: این روزها از نویسنده‌هایی کار ترجمه می‌شود که در فرانسه هم محبوبیت چندانی ندارند و این در حالی است که ما حتا کلاسیک‌های زیادی را هم ترجمه نکرده‌ایم. شاید این مساله به مترجمانی بازمی‌گردد که وقت کمی دارند و دنبال کاری هستند که نثر ساده‌ای داشته باشد زود تمام شود و زود چاپ شود. چه کسی دیگر مانند مهدی سحابی وقت می‌گذارد و پروست ترجمه می‌کند؟!

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در دهه‌های قبل مترجمان پیشکسوتی مانند نجف دریابندری و ابوالحسن نجفی اولویت ترجمه را بر معرفی شاهکارهای ادبیات جهان می‌گذاشتند و آثاری که وارد بازار کتاب ایران می‌شد از مطرح‌ترین نویسندگان جهان بود. امروزه با رشد و افزایش تعداد مترجمان و کارشناسان فن ترجمه، بر تعداد کتاب‌هایی که هر روزه به بازار کتاب راه می‌یابد،‌ اضافه می‌شود اما برخی از کتاب‌هایی که امروزه ترجمه می‌شوند از نویسندگانی است که حتا در کشور خود نیز مقبولیت چندانی ندارند. این مساله باعث دیده‌نشدن آثار شاخصی می‌شود که از نویسندگان مطرح‌تری ترجمه شده‌اند. اخیرا کتابی به نام « بالزاک و خیاط کوچولوی چینی» نوشته دای سیجی، نویسنده و فیلمساز چینیِ فرانسوی‌زبان از سوی انتشارات روزبهان منتشر شده است.

این رمان در زمان انتشار خود در اروپا مورد استقبال زیادی قرار گرفت و کمتر از دو ماه صدهزار نسخه از آن به فروش رفت. فیلمی سینمایی نیز با اقتباس از این رمان و به کارگردانی خود نویسنده ساخته شد. نکته قابل توجهی که در این رمان وجود دارد این است که نویسنده در قالب قصه‌ای جذاب بخشی از تاریخ کمونیسم چین و دیکتاتوری مائو را نیز بیان می‌کند و در نهایت چیزی که باعث نجات کاراکترهای این رمان می‌شود،‌ ادبیات است. در واقع این رمان از آثاری است که در ستایش ادبیات نوشته شده و مطالعه آن برای هر ملیتی جالب و جذاب و در عین حال ضروری است. با مترجم این کتاب الهه هاشمی در اتاق گفت‌وگو ایبنا درباره چگونگی انتخاب این کتاب، تاثیر انتخاب کتاب‌های خوب برای ترجمه و نقش آن در ارتقای ادبیات معاصر ایران و آسیب‌های ترجمه آثار ضعیف نویسندگان خارجی گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

چطور شد که با آثار این نویسنده آشنا شدید و اینکه استقبال از این اثر در فرانسه و اروپا به چه صورت بوده است؟
این کتاب اولین‌بار در اسفند 87 در نشر چشمه منتشر شد و به برخی دلایل در این نشر تجدیدچاپ نشد و اخیرا با نشر روزبهان برای چاپ آن به توافق رسیدم. هنگامی که در سال 84 دوره لیسانس را می‌گذراندیم قسمتی از این رمان را به عنوان تمرین در کلاس ترجمه کردیم. این کتاب را به‌طور تصادفی در یکی از نمایشگاه‌ها دیدم و خریدم. به قدری از آن خوشم آمد که تصمیم به ترجمه آن گرفتم و برای اولین ناشری که فرستادم مورد قبول واقع شد. نکته دیگر درباره این کتاب این است که من با بالزاک خاطره زیاد دارم و در دوران نوجوانی به واسطه خواهرانم با آثار بالزاک آشنا شدم.

دای سیجی برای ایرانیان نویسنده جدیدی است. قبلا ترجمه‌ای از او بوده است؟
این کتاب در سال 2001 از سوی انتشارات گالیمار در فرانسه منتشر و برنده چند جایزه هم شد و هنوز هم جزو کتاب‌های پرفروش فرانسه است. فیلمی که دای سیجی بر اساس رمان خودش هم می‌سازد در این اقبال بی‌تاثیر نبود. البته قبل از ترجمه من یک ترجمه دیگر هم از این کتاب با عنوان «بالزاک و دخترک خیاط» وجود داشت اما این کتاب را با این عنوان ترجمه کردم و در آن زمان از وجود آن ترجمه بی‌اطلاع بودم. دای سیجی یک نویسنده چینی اما از مهاجران فرانسه است و تا نوجوانی در چین زندگی کرده است. سیجی با وجود این به فرانسوی می‌نویسد و دارای نثر شعرگونه زیبایی است. متاسفانه در باقی آثار این نویسنده مسائلی است که قابل ترجمه به فارسی نیست و وارد مسائلی می‌شود که به حتم برای چاپ آن در ایران مشکل به وجود می‌آمد و ناچار به حذف قسمتی از کتاب بودم به همین دلیل آثار دیگر این نویسنده را ترجمه نکرده‌ام.




قبل از ترجمه کتاب، فیلم را هم دیده‌اید؟ نویسنده چقدر به رمان خودش در فیلم وفادار بوده است؟
بله بخش‌هایی از فیلم را دیده‌ام. فیلم اقتباس دقیقی از رمان نیست و من رمان را به لحاظ ارزشی ترجیح می‌دهم.

با توجه به اطلاعات تاریخی که در این کتاب وجود دارد و همچنین ارجاعات ادبی که در فصل‌های مختلف آن به نویسندگان و آثار مطرح‌شان داده می‌شود برای ترجمه این کتاب تا چه حد نیاز به تحقیقات و مطالعات پیش‌زمینه‌ای داشتید؟
من دانشجوی دکتری ادبیات فرانسه هستم و به لحاظ رشته‌ام به آثار ادبی اشراف دارم و با وجود اینکه به پانویس معتقد نیستم، اما در جاهایی احساس کردم که برای راحتی خوانندگان بد نیست که توضیحی درباره اثر مورد بحث در رمان بدهم با این امید که شاید خواننده راغب به خواندن اثر مذکور هم شود.

فکر می‌کنم رسالت رمان «بالزاک و خیاط کوچولوی چینی» همین است که خوانندگان را به مطالعه آثار ادبی مطرح جهان تشویق کند و طبعا با توجه به داستان و عنوان، بالزاک اولین نویسنده‌ای که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند،  است.
این رمانی است که در بستر تاریخ اتفاق می‌افتد و کلی اطلاعات ادبی به خواننده می‌دهد و ستایشی است از ادبیات. البته پایان رمان مرا بسیار غافلگیر کرد و به نظرم وجه بارز این رمان نشان دادن قدرت ادبیات در شکل‌گیری شخصیت یک انسان است -دقیقا مانند چیزی که برای کاراکتر خیاط کوچولو رخ می‌دهد- و اینکه ادبیات چگونه می‌تواند روند زندگی یک آدم را عوض کند.

                      

در صفحه 57 این رمان کاراکتر از طریق توصیف جلد یک کتاب اطلاعات تاریخی جالبی درباره شرایط حاکمیت مائو به خواننده می‌دهد. از این قبیل اطلاعات زیرپوستی در کتاب بسیار وجود دارد و خواننده‌ای هم که از سر سرگرمی کتاب را به دست بگیرد اطلاعات زیادی نصیبش می‌شود.
اتفاقا دیروز جلسه دفاع از تز دکتری من بود با عنوان درباره نگارش تاریخ در داستان‌های تخیلی. خود من به شخصه بسیاری از آموخته‌هایم از تاریخ را مدیون رمان‌هایی هستم که خوانده‌ام. رمان می‌تواند بسیاری از دانسته‌های تاریخی و ناگفته‌های تاریخ را دوباره‌نویسی کند و برای کسانی که نمی‌توانند به هر دلیلی مطالعه تاریخی داشته باشند،‌ رمان وسیله مناسبی است. البته باید همیشه به اطلاعاتی که رمان به ما می‌دهد شک کرد اما همین هم باعث ترغیب خواننده به مطالعه بیشتر می‌شود و تلنگری است برای خواندن بیشتر.

به عنوان یک مترجم چقدر فکر می‌کنید که ترجمه کتاب‌های اینچنینی باعث ارتقای آثار ادبی معاصر خودمان می‌شود چون جای اینگونه رمان‌ها در ادبیات ما بسیار خالی و کمتر رمانی است که در خلال یک قصه جذاب بخشی از تاریخ ادبیات کشورمان را روایت کند.
مسلما تاثیر خود را خواهد گذاشت. جا دارد در اینجا نقدی به فضای ادبی خودمان کنم. ما کتاب‌هایی را می‌خوانیم و تبلیغ می‌کنیم که بتوانیم جملات زیبایی از آن برای اینستاگرام‌مان پیدا کنیم. از این قبیل نویسندگان مانند آنا گاوالدا در فرانسه هم خواهان دارند اما در نهایت در ادبیات عامه‌پسند قرار می‌گیرند. اما در رمان «بالزاک و خیاط کوچولوی چینی» شاید پیدا کردن این جملات سخت باشد اما درنهایت با داستانی خوشخوان طرف هستیم که هم مخاطب خاص را راضی می‌کند هم کسانی را که برای سرگرمی کتاب می‌خوانند. ترجمه از همان ابتدا هم در ایران تاثیر داشت و اولین ترجمه‌ها باعث نگارش اولین رمان‌های مدرن فارسی شد و این تاثیر بیشتر از آثاری بوده که از زبان فرانسه ترجمه شده است. الان هم رمانویس‌های خوبی مانند آقای چهلتن داریم. موضوع پایان نامه من «نگارش تاریخ،‌ دانش و داستان تخیلی در آثار پاتریک مودیانو و امیرحسن چهلتن» است.



موضوع پایان‌نامه‌تان شباهت جالبی به موضوع و هسته اصلی داستان کتاب «بالزاک و خیاط کوچولوی چینی» دارد.
موضوع پایان نامه من برمی‌گردد به تمام مطالعاتی که تا به حال داشته‌ام و کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ام. موضوع تازیخ،‌ زمان و قدرت ادبیات موضوعات جذابی برای من است و باعث شده تا این موضوع را برای پایان نامه‌ام انتخاب کنم.

در دهه‌های قبل مترجمان گزیده‌تر برای ترجمه عمل می‌کردند و آثار شاخص از نویسندگان مطرح جهان را ترجمه و معرفی می‌کردند اما امروزه با افزایش تعداد مترجمان شاهد ترجمه آثار ضعیف از نویسندگانی هستیم که در کشور خودشان هم مقبولیت ادبی چندانی ندارند. چقدر برای انتخاب یک کتاب برای ترجمه انرژی صرف می‌کنید؟
من در انتخاب‌هایم خیلی سختگیر هستیم. به طور مثال همیشه سعی کرده‌ام نویسنده مطرحی که در ایران چندان شناخته شده نیست را برای ترجمه انتخاب کنم و نمونه‌اش این کتاب و مجموعه داستانی به نام «گندم‌ها» از آنی سومون نویسنده فرانسوی است که ملکه داستان کوتاه فرانسه است. این نویسنده به تازگی فوت شده است. آنی سومون را در ایران کسی نمی‌شناسد و باید بگویم که الان هم ممکن است کسی او را در ایران به خوبی نشناسد و برای اینکه این کتاب آنچنان دیده نشد، متاسفم. همان‌طور که گفتم سومون ملکه داستان کوتاه فرانسه است و با اینکه فرانسوی‌ها هم داستان کوتاه کم می‌خوانند اما این داستان‌ها مدلی ایده‌ال برای یک داستان کوتاه است و نثر سومون سبک خاصی دارد و ترجمه آن با انتقال تمام شگردهای این نویسنده برای من کمی سخت بود.

                       

الان نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که از نویسنده‌هایی کار ترجمه می‌شود که در فرانسه هم محبوبیت چندانی ندارند و این در حالی است که ما حتا کلاسیک‌های زیادی را هم ترجمه نکرده‌ایم. شاید این مساله به مترجمانی بازمی‌گردد که وقت کمی دارند و دنبال کاری هستند که نثر ساده‌ای داشته باشد زود تمام شود و زود چاپ شود. چه کسی دیگر مانند مهدی سحابی وقت می‌گذارد و پروست ترجمه می‌کند.
ما مترجمی داریم که کارش به چاپ بیست هم رسیده و مترجم کارهای آناگاوالداست اما وقتی متن را تطبیق می‌دهی در یک پاراگراف به غلط‌های زیادی برمی‌خوری و ترجمه‌هایی از دوراس و دوبوار هم دیده‌ام که پر از اشکال است و انگار که هر کسی می‌تواند ترجمه کند و ناشران هم نظارتی ندارند.

چیزی که به شدت به فضای ادبی ما ضربه می‌زند ترجمه آثار ضعیف نویسندگان خارجی و دوباره‌کاری است.
فرانسه نویسندگان خوب زیادی دارد و قدیمی‌هایشان اغلب ترجمه شده‌اند. الان همه از پاتریک مودیانو ترجمه می‌کنند و به محض اینکه کسی جایزه بگیرد آثار او را ترجمه می‌کنند. به عنوان مثال برنده سال قبل گنکور فرانسه اریک وویار بود که شنیده‌ام کارهایش در دست ترجمه است. و بعد انگار وارد فضای مسابقه‌ای می‌شوی که زودتر از بقیه این آثار برنده را ترجمه کنی و متاسفانه نبود کپی‌رایت هم به این امر دامن می‌زند.



البته در نبود کپی‌رایت هم مترجمان می‌توانند با رعایت اصول که اخلاق حرفه‌ای است کمی مانع به راه افتادن این جو شوند.
 بله دوباره‌کاری‌ها را واقعا نمی‌پسندم. به من چندی پیش ترجمه شازده کوچولو پیشنهاد شد و در پاسخ گفتم آنقدر آدم‌های بزرگ این کتاب را ترجمه کرده‌اند که ترجمه من لزومی ندارد. متن آسانی نیست اما از شاملو و محمد قاضی تا نجفی آن را ترجمه کرده‌اند و واقعا نیازی به ترجمه دوباره آن نیست. البته شازده کوچولو همچنان ترجمه می‌شود!

به عنوان مترجم اولویتتان با ترجمه آثار کلاسیک است یا آثار ادبیات معاصر جهان؟
البته ترجمه دوباره کلاسیک‌ها گاهی لازم است اما من وقت و جراتش را ندارم. من مترجم تمام وقت نبوده‌ام و کارها و فعالیت‌های دیگری هم دارم و ترجمه کارهای کلاسیک وقت‌گیر است و زمان زیادی می‌طلبد. در حوزه علوم اجتماعی و نقد ادبی کاستی‌های زیادی می‌بینم.

نظرتان درباره نقد ترجمه چیست؟ منظورم چاپ این نقدها در مجلات و فصلنامه‌های ترجمه است.
اگر نقد بی‌طرفانه باشد و کسی این کار انجام دهد که به ترجمه اشراف داشته باشد بسیار چیز خوبی است. می‌توان تکنیک‌های ترجمه و بحث وفاداری به متن را در این مباحث مورد توجه قرار داد. برخی مترجمان در اقداماتی بی دلیل اسم کتاب را عوض می‌کنند و با آوردن کلماتی از جنس عشق سعی می‌کنند به فروش بیشتر کتاب کمک کنند و در نتیجه «شیر سیاه» می‌شود «بعد از عشق» و کار درستی نیست چون نمی‌توان به آن ارجاع داد و یک خواننده از کجا بفهمد این کتاب همان کتاب «شیر سیاه» نویسنده است.
مساله دیگر در انتخاب کار برای ترجمه این است که تمام کتاب قابل ترجمه باشد. به طور مثال مدتی پیش از سوی انتشارات کاروان در سال 88 به من پیشنهاد ترجمه کتابی از دانیل پناک شد. همان‌طوری که کتاب را می‌خواندم به این نتیجه رسیدم که یک فصل این کتاب قابل ترجمه نیست و از ترجمه آن منصرف شدم.
 
چه کار جدیدی در دست ترجمه دارید؟
به ترجمه کار از یک نویسنده فکر کرده‌ام اما پروژه‌ای که دارم ترجمه آثار فارسی به فرانسه است. احتمالا با کارهای آقای چهلتن در حوزه بزرگسال و با اثر «خوشنویس اصفهان» شروع کنم. در حوزه کودک یکی از کارهای فرهاد حسن‌زاده را ترجمه کرده‌ام چون قبلا در حوزه کودک آثاری ترجمه کرده‌ام مانند؛ «ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود»، « پم بهترین اتفاق زندگی»و « موو، دشمن جادوگر»  از ماری دپلوشن که کتاب «پم، بهترین اتفاق زندگی» در دوره دوم لاک‌پشت پرنده برنده لاک پشت نقره‌ای شد.
 
بالزاک و خیاط کوچولوی چینی نوشته دای سیجی با ترجمه الهه هاشمی در 188 صفحه و با قیمت 16000تومان از سوی نشر روزبهان منتشر شده است.

 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۶
    یک رمان درجه سه است این بالزاک و‌خیاط.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها