پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰
نویسندگان نباید درآمدشان را با ناشران مقایسه کنند/ مروری بر کارنامه نشر پیدایش

محسن طائب، بیش از 30 سال است که در حوزه نشر کتاب فعالیت دارد، معتقد است نویسندگان نباید خودشان را از نظر درآمدی با ناشران مقایسه کنند و هرکسی باید میزان درآمد شغلی که انتخاب کرده را بپذیرد، کسی که روی نوشتن متمرکز می‌شود، خودش این کار را انتخاب کرده و حظ اقتصادی‌اش هم با یک ناشر متفاوت است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ملیسا معمار: فعالیت در نشر کودک و نوجوان به صورت تخصصی در ایران عمر زیادی ندارد و سابقه آن به کمتر از 60 سال می‌رسد. انتشارات پیدایش از نشرهایی است که از سال 1370 به‌طور رسمی فعالیت خود را در زمینه انتشار کتاب برای کودکان و نوجوانان آغاز کرده و تا سال 1393 به طور تخصصی به انتشار کتاب‌های این حوزه پرداخته است. اکنون هم بخش عمده فعالیتش در حوزه کتاب کودک است و هزار و 640 عنوان کتاب در کارنامه‌اش دارد. در ادامه گفت‌وگو با ناشران کتاب کودک، به سراغ محسن طائب، مدیر انتشارات پیدایش، رفتیم و درباره چگونگی آغاز فعالیتش ‌در حوزه نشر، خاطرات و دغدغه‌هایش با او گپ و گفتی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.
 
از چه زمانی با کتاب و ادبیات آشنا شدید؟
سال 1341 در خیابان خراسان، خیابان لرزاده تهران متولد شدم و دوره دبستان را به دبستان بهزاد در خیابان صفاری، رفتم. علاقه‌ام به کتاب و کتابخوانی از محیط خانواده شکل گرفت. پدرم فردی مذهبی بود و علاقه بسیاری به کتاب‌های ادبی و مذهبی داشت و خانه ما پر از کتاب‌هایی از حافظ، سعدی، نظامی گنجوی، وحشی بافقی و کتاب‌های مذهبی بود. پدرم کاملا به این کتاب‌ها مسلط بود. نخستین شعری که حفظ کردم در هشت سالگی از کلیات سعدی بود و به این ترتیب، خواسته و ناخواسته من با کتاب انس گرفتم. به یاد دارم که قطع کتاب‌های پدرم کوچک و جانمازی بود و همیشه برایم سوال بود که چرا قطع کتاب‌های پدرم اینقدرکوچک است. بزرگتر که شدم متوجه شدم که به دلیل شرایط مالی بوده. چون پدرم نقاش ساختمان بود و وضعیت مالی‌اش به گونه‌ای نبود که پول زیادی برای کتاب پرداخت کند. اما با این حال تا زمانی که توان مطالعه کردن داشت همیشه کتاب می‌خواند و من هیچ‌وقت ندیدم کتاب‌های حافظ و معراج السعاده در کنارش نباشد.
 
نخستین کتاب کودک و نوجوانی که خواندید، چه کتابی بود؟
در پارک نزدیک منزل ما که الان به پارک ولیعصر تغییر نام داده، کتابخانه کانون پرورش فکری قرار داشت. وقتی دانش‌آموز ابتدایی بودم به عضویت کتابخانه کانون پرورش فکری که در آن پارک بود، درآمدم. کتاب‌خواندن را از آنجا آغاز کردم. نخستین کتابی که خواندم «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» اثر مهدی آذریزدی بود. و این کتاب خواندن تا به حال ادامه دارد.
 
در آن زمان بیشتر به مطالعه چه موضوعاتی علاقه داشتید؟
چون در خانه ما کتاب‌های ادبیات منظوم، شعر زیاد بود طبیعتا علاقه من به شعر بیشتر بود و حافظ و نظامی و سعدی می‌خواندم تا زمان اول انقلاب که به واسطه آشنایی‌ام با یکی از دوستان، علاقه من به حوزه فلسفه زیاد شد و به مطالعه آثاری در این حوزه علاقه‌مند شدم. البته به حوزه ادبیات وحشت و آثار پلیسی هم علاقه داشتم. علاقه زیادی هم به سینما داشتم و قبل از انقلاب اغلب فیلم‌های سینمایی را می‌دیدم.
 
چگونه به کار نشر علاقه‌مند شدید؟
علاقه من به حوزه کتاب و نشر به سه یا چهار سالگی برمی‌گردد. در محله ما چاپخانه‌ای بود که تنها یک ماشین ملخی داشت و همیشه پر از کاغذهای الوان بود. هربار که با مادرم از آنجا رد می‌شدم دیدن این منظره، کاغذهای رنگی و سیلندر ماشین که مدام پایین و بالا می‌رود، برایم بسیار جالب وجذاب بود. دلیل دیگر هم این بود که برادر بزرگترم در چاپخانه کار می‌کرد و نام چاپخانه، کاغذ و ... از زمان کودکی برایم آشنا بود.
 
از چه زمانی کار نشر را آغاز کردید؟
از قبل از انقلاب، سال 1357 در کار چاپ بودم و در چاپخانه‌های مختلف کار می‌کردم و در چاپخانه اردیبهشت نو، چاپخانه تکنوچاپ، چاپ 2000، چاپ نقش جهان، وبه اصطلاح  ماشین‌چی ماشین‌های چاپ هایدلبرگ بودم. تا سال 1367 که می‌خواستم شخصا کاری را شروع کنم. درآن زمان برادرم تشویقم کرد که وارد کار نشر شوم. از سویی چون در چاپخانه، بیشتر کار چاپ کتاب‌های کودک و نوجوان را انجام می‌دادم، به این حوزه علاقه‌مند بودم و به همین دلیل کارم را در نشر با حوزه کودک و نوجوان شروع کردم و وقتی اولین کتاب‌ کودک را منتشر کردم علاقه‌‌ام به کار نشر در حوزه کودک افزایش یافت.
 
نخستین کتابی که منتشر کردید چه نام داشت و در چه سالی بود؟
کتاب «جوجه تنبل» نوشته محمود برآبادی نخستین کتابی بودکه در سال 1368 منتشر کردم. بعد از آن هم در سال 1369 سه کتاب دیگر از محمود برآبادی منتشر کردم و سال به سال تعداد عنوان‌هایم اضافه شد تا امروز که هزار و 640 عنوان کتاب منتشر کردم.
 
از زمان آغاز کارتان، کتاب‌ها را با عنوان نشر پیدایش منتشر می‌کردید؟
در ابتدا فعالیتم را در نشر با نام «نشر شقایق» شروع کردم. اما موقعی که برای دریافت مجوز اقدام کردم، متوجه شدم انتشارات دیگری با این نام وجود دارد و تغییر نام دادیم به «نشر پیدایش». از سویی گستره معنایی پیدایش هم زیاد بود؛ هم ایهام داشت، هم ایجاز و هم زیبایی. از سال 1370 که پروانه نشر را گرفتم 1640 عنوان در 150 مجموعه تحت این نام منتشر کردم.
 
تعدادی از آثار شما در حوزه بزرگسال است، باتوجه به علاقه‌ زیادی که به کتاب‌های کودک و نوجوان داشتید، چه شد وارد حوزه بزرگسال شدید؟
همیشه اولویت ما بخش کودک و نوجوان است و ما جزء ناشرانی هستیم که اسم‌مان را تغییر ندادیم و واحد کودک و نوجوان را از بزرگسال جدا نکردیم. شروع کار ما با کتاب کودک بود تا سال 1393. ولی به نسبت اینکه مخاطبان اولیه ما از سال 1370 تا به حال بزرگسال شده‌اند، می‌خواستیم کارهای خوبی هم برای آن‌ها منتشر کنیم. به همین دلیل تا به حال 35 عنوان کتاب بزرگسال منتشر کرده‌ایم و 1605 عنوان کار کودک و نوجوان در موضوعات مختلف. در سال‌های اخیر تمرکز بیشتری روی ادبیات داستانی داریم اما در گذشته چون اساس کار ما انجام کار فرهنگی و تامین نیازهای خواندنی مخاطبان بود، در حوزه‌های ادبیات غیرداستانی ازجمله کتاب‌های علمی، هنرهای دستی، اوریگامی، قلاب بافی، و هرچه مبتلابه نیاز کودک و نوجوان است، منتشر کردیم. در حوزه بزرگسال هم با هدف تولید کار فاخر درحال انتشار رمان و داستان و حوزه اندیشه سیاسی هستیم.

 
 

از شروع کارتان تا به‌حال با چه نویسندگان و تصویرگرانی بیشتر کار کردید و کدامیک کارشان را با شما شروع کردند؟
سالی که ما کارمان را شروع کردیم تنوع زیادی در عنوان‌های کتاب کودک و نویسندگان کودک نبود. ما از سال 1371 نخستین کاری که انجام دادیم بخشی را تحت نام شورای فرهنگی و هنری ایجاد کردیم و برایشان سرتیم یا سرویراستار و مدیر هنری تعیین کردیم. براین اساس سال 1371 شکوه قاسم‌نیا به عنوان مشاور ادبی و کریم نصر به عنوان مشاور امور هنری، همکاری‌شان را با ما آغاز کردند و تا 1379 که با ما همکاری داشتند در موفقیت‌های محتوایی و بصری کار بسیار موثر بودند. این افراد دین زیادی از نظر ساختار و پایه‌های اولیه انتشارت برگردن نشر پیدایش دارند و این کارسبب شد کار از ابتدا نظم خاصی به خود بگیرد. در آن زمان تصویرگران زیادی با ما همکاری داشتند که اغلب آن‌ها ازجمله فرشید شفیعی، رامین مشرفی، هدی حدادی، محمدعلی بنی اسدی، محمدرضا لواسانی نخستین تصویرگرانی‌ بودند که با ما روی مجموعه ادبیات کهن برای نوجوانان همکاری کردند. در آن زمان، مجموعه‌ای به نام بازنویسی ادبیات کهن برای کودکان و نوجوانان داشتیم و علاوه بر بازنویسی به تصویرگری آثار هم توجه ویژه‌ای داشتیم، و شاید بیش از 30 تصویرگر در آن زمان با ما همکاری داشتند. افردادی مانند فرشید شفیعی، رامین مشرفی، هدی حدادی افردادی بودند که کار تصویرگری کتاب کودک نوجوان را برای اولین بار با انتشارات پیدایش واین مجموعه آغاز کردند این مجموعه که تعداد آن‌ها درحال حاضربه 50 عنوان می‌رسد، از نظر تصویرسازی ایرانی در کشور مجموعه بی‌نظیری است. البته ما در آن زمان کمتر به نوقلمان توجه می‌کردیم و بیشتر با افرادی مثل شکوه قاسم‌نیا، محمدرضا شمس، اسدالله شعبانی، مصطفی رحماندوست که قبلا کار کرده بودند، کار می‌کردیم.
 
در سال‌های اولیه شروع کارتان، آثار چگونه به دستتان می‌رسید؟
از همان ابتدای کارما ابتدا نیازسنجی می‌کردیم و بعد از آن سفارش کار می‌دادیم و از نویسندگان برای نوشتن دعوت می‌کردیم. وقتی دو یا سه عنوان از مجموعه منتشر می‌شد، نویسندگان به سراغ ما می‌آمدند. معمولا ایده مجموعه‌های تاثیرگذار از دفتر انتشارات شکل می‌گرفت، مانند مجموعه «ادبیات کهن» و مجموعه «علوم ترسناک» که از قالب‌های ادبی ترس و وحشت و طنز استفاده شده است.
 
برای حفظ و نگهداری نویسندگانی که با شما کار می‌کردند، چه کارهایی انجام می‌دادید؟
هیچ وقت سعی نکردم به هر قیمتی نویسنده را نگه داریم. چیزی که همیشه مد نظر ما بوده این است که افتخار تولید یک کار خوب در کشور را داشته باشیم. ما دوست داشتیم نویسندگان آثار خوبشان را به ما بدهند اما به نظر من بهتر است یک نویسنده با ناشران مختلف کار کند. ناشران مخاطبان مشترک ندارند، از سویی چون ما سیستم پخش گسترده‌ای نداریم اگر نویسنده با ناشران مختلف کار کند آثارش بهتر دیده می‌شود و معروف‌تر می‌شود.
 
در طول 27 سالی که از شروع کارتان در نشر پیدایش می‌گذرد، حتما خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارید، به برخی از آن‌ها اشاره کنید.
سال 1373 بود، حدود 7 ماهی بود که مدیر بخش ادبی و مدیر بخش هنری داشتم. در آن زمان من 20 عنوان کتاب تولید کرده بودم و خیلی دانش و تجربه انجام کار نداشتم، مدیران بخش ادبی و هنری هم خیلی سختگیری می‌کردند و من نمی‌توانستم در مقابل سختگیری‌های آن‌ها خیلی دوام بیاورم. به یاد دارم در آن زمان تیراژ کتاب‌ها حداقل پنج هزار نسخه بود و من هم کتابی با شمارگان پنج هزار نسخه منتشر کرده بودم، آن‌ها با ذکر دلایلی به من گفتند باید همه پنج هزار نسخه را خمیر کنیم. و من هم نه دانش بحث کردن با آن‌ها و متقاعد کردن‌شان را داشتم و نه وسع مالی خمیر کردن کتاب‌‌ها را. خیلی ناراحت شدم و نمی‌دانستم چه باید بکنم، از جلسه آمدم بیرون و در راهرو گریه کردم. آن لحظه را هرگز فراموش نمی‌کنم. البته سختگیری آن‌ها تاثیر خودش را داشت و سبب شد که ما سهل‌پسند نباشیم و تن به کار نازل ندهیم. همچنین سبب شد من سواد کار حرفه‌ای و دانشم در این زمینه را افزایش دهم و ساده تن به کار ندهم و این دو در بخش بصری و محتوایی تاثیر جدی روی کار من داشتند.
 
آیا پیش آمده درطول کارتان حرفی از کسی بشنوید که در ذهنتان ماندگار شود و سبب ارتقای کارتان شود؟
بله. سال 1375 بود. کتاب‌های زیادی از ما در جوایز مختلف ادبی و هنری مانند بی‌نال دوسالانه تصویرگری و ... جایزه ‌گرفته بودند اما به عنوان ناشر برتر سال انتخاب نمی‌شدیم. در جلسه‌ای با مدیر ادبی و هنری عنوان کردم که می‌خواهم به این قضیه اعتراض کنم اما شکوه قاسم‌نیا به من گفت «نیازی به اعتراض نیست، به جای اینکه انرژی و وقتت را صرف اعتراض کردن کنی، آن را صرف تولید کار خوب کن، آن کار خوب خودش را نشان می‌دهد.» این جمله خیلی روی من تاثیرگذار بود و همیشه آن را به یاد دارم. یکی دیگر از افرادی که تاثیر زیادی در اعتماد به نفس دادن به من داشت، آقای مهدی حجوانی بود. اول کارم بود و می‌خواستم با نویسندگان ارتباط برقرار کنم اما نمی‌دانستم چگونه این کار را انجام دهم. از ایشان در این رابطه مشورت و راهنمایی خواستم. او به من گفت «ارتباط گرفتن با نویسندگان سخت‌تر از کار نشر نیست، تو کار انتشارات به این سختی را انجام می‌دهی، از پس ارتباط گرفتن با نویسندگان هم برمی‌آیی.» این جمله انرژی بالایی در ابتدای کارم به من داد. همچنین سال 1376 وقتی برای نخستین بار ناشر نمونه سال شدم، شکوه قاسم‌نیا به من گفت «ناشر سال شدن مثل نور و جرقه‌ای در آسمان است، مهم این است که بتوانی آن نور را حفظ کنی.» این جمله هم تاثیر زیادی روی من گذاشت و در ارتقای کارم موثر بود. البته حضور نادر قدیانی، رضا هاشمی‌نژاد و ... هم در نشر کودک و نوجوان، خواسته یا ناخواسته باعث می‌شد تنور رقابت خوب و سالم در ما شکل بگیرد. اینکه نادر قدیانی مدام تنور تولیدش را داغ نگه می‌داشت و من نمی‌توانستم به آن بی‌توجه باشم در امروز پیدایش بسیار تاثیرگذار بود.

 
 

اشاره کردید کتاب «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» نخستین کتابی بوده که در کودکی خواندید و شما را به کتابخوانی علاقه‌مند کرده است، هیچ وقت به سراغ چاپ این کتاب و سایر کتاب‌های مورد علاقه‌تان نرفتید؟
نه هرگز. من همیشه به دنبال این بودم که در چه حوزه‌ای خلاء وجود دارد و تلاش می‌کردم کتابی تولید کنم که متناسب با نیاز مخاطب باشد. در آن زمان براساس نیازسنجی‌هایی که انجام دادیم، متوجه شدیم مخاطب فقط به کتاب داستان نیاز ندارد به غیر داستان هم نیاز دارد. و در زمینه موضوعات هنری، کارهای دستی در زمینه‌های روانشناسی و علمی کتاب‌هایی برای کودک، نوجوان درآوردیم و نخستین مجموعه با عنوان «دنیای دختران»، «دنیای پسران» را در زمینه موضوعات تربیتی منتشر کردیم که کار جذاب و بدیعی در زمان خودش بود و نگاه مستقلی به دختران و پسران می‌داد سپس مجموعه‌ای به نام «راهنمای دختران و پسران» تولید کردیم با موضوع همه مسائل مربوط به نوجوانان و تلاش می‌کردیم جریانی در این حوزه ایجاد کنیم. همچنین در حوزه موضوعات مذهبی، بخش‌هایی از زندگی ائمه را به صورت رمان کار کردیم و نخستین کتابی که در این حوزه منتشر کردیم برشی از حادثه عاشورا نوشته کاظم مزینانی و تصویرگری محمدرضا لواسانی بود که برنده جایزه IBBY شد و توانستیم جریانی را در این زمینه ایجاد کردیم و دیگران پیروی کردند. کمتر پیشآمده دیگران جریانی درست کرده باشند و ما پیروی کرده باشیم.
 
با توجه به صحبت‌هایی که با نویسندگان داشتید، فکر می‌کنید مهمترین درد دل آن‌ها چیست؟
مهمترین درد دل آن‌ها مقایسه‌ای است که بین وضع خودشان با وضع ناشر می‌کنند. مثلا چرا مدیر نشر پیدایش کارش را با یک موتور شروع کرد ولی حالا وضعیتش خوب شده است ولی وضع ما خوب نیست. آن‌ها یکسری سوالات دارند و پاسخ قانع کننده‌ای برایش ندارند. پاسخ من این است که من به عنوان ناشر، در آن زمان کار نشر را انتخاب کردم و شما کار نویسندگی را انتخاب کردید مگر باید هردوی این شغل‌ها یک برآیند اقتصادی داشته باشد؟ آیا من به عنوان یک سرمایه‌گذار باید سرمایه‌ و ریسکی راکه در کار نشر گذاشته‌ام را با سرمایه‌ای که یک طلافروش یا دلارفروش گذاشته و سودی که عایدش می‌شود، مقایسه کنم؟ اگر من هم طلافروش می‌شدم حتما عایدی بیشتری داشتم. منِ ناشر وقتی شغل خودم را با مشاغل دیگری مقایسه می‌کنم، می‌بینم که از نظر اقتصادی عقب مانده‌ام اما هرکسی باید میزان درآمد شغلی که انتخاب کرده است را بپذیرد. کسی که روی نوشتن متمرکز می‌شود، خودش این کار را انتخاب کرده و حظ اقتصادی‌اش هم با یک ناشر متفاوت است. مدیر انتشارات شدن هم ریسک‌های خاص خودش را دارد. از سویی ما کمتر مترجم و نویسنده حرفه‌ای داریم که زندگی زیر حد متوسط داشته باشند.
 
جایگاهتان را در بین نویسندگان چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من نظر نویسندگان نسبت به کار با ما مثبت است. همیشه تلاشم این بوده تعامل خوبی با نویسندگان و تصویرگران داشته باشم و در طول سال‌های گذشته تا به‌حال در مسیر انتشار 1640 عنوان کتاب، با هیچ نویسنده یا تصویرگری به چالش برنخورده‌ام.
 
شما کار انتشار کتاب کودک را از دهه 60 آغاز کردید، به نظر شما در طول دهه‌های گذشته، کتاب کودک از نظر کمیت و کیفیت، چه روندی را طی کرده است؟
از دو منظر محتوا و تیراژ می‌توان به این مساله نگاه کرد. از نظر محتوایی و ارائه تعدد موضوعات و اغنای نیاز مخاطب به نظر من الان نسبت به دهه 60 فوق‌العاده غنی‌تر هستیم، اما به لحاظ تیراژ فوق‌العاده کاهش داریم که بخشی از آن به خاطر تنوع عنوان است. در دهه 60 شاید 1000 عنوان کتاب اول کودک داشتیم که الان به چند برابر آن زمان رسیده و درنتیجه بخشی از تیراژ روی آن سرشکن می‌شود و بخشی هم به خاطر روی کار آمدن رسانه‌های موازی و رسانه‌های مجازی در حوزه خواندن و مطالعه است.

بزرگترین دغدغه و چالشی که به عنوان ناشر کودک و نوجوان، با آن روبه‌رو‌ هستید، چیست؟
بزرگترین دغدغه ما تامین محتوای آثار است. ما به لحاظ تعداد نویسنده مألف در حوزه نوجوان و کودک دچارفقرهستیم و به تعدادی که در گذشته نویسندگان حرفه‌ای داشتیم، از بین نویسندگان جدید، کمتر نویسنده حرفه‌ای در حوزه کودک ونوجوان داریم. تعداد محدودی نویسنده خوب در مقابل تعداد زیادی ناشر که همه می‌خواهند اثر خوب وبدیع منتشر کنند. مساله بعدی این است که ناشر باید کتاب خوب تولید کند و برای این کار سرمایه‌ای را اختصاص دهد. اما محتوای غنی و فاخری که بتواند در حوزه تالیف، تعداد عنوان‌های مورد نیاز ناشر را تامین کند، وجود ندارد و ما ناخواسته به حوزه ترجمه روی می‌آوریم و این چالش جدی است. اگر ناشر در حوزه ترجمه هم بخواهد حق کپی رایت پرداخت کند، هزینه‌اش با هزینه حق‌التالیفی که می‌خواهد به نویسنده و تصویرگر بدهد فرقی نمی‌کند و چه بهتر که این هزینه را برای تالیف بدهد اما نویسندگانی که بتوانند 20 یا 30 عنوان کتاب خوب در سال تولید کند و پاسخگوی این نیاز باشند، نداریم و تعدادشان خیلی اندک است. تعداد تالیف و تعداد مولف آن طور که باید رشد نکرده است. تعداد آثار منتشر شده ما در بخش کودک و نوجوان در زمان گذشته 80 درصد تالیف و 20 درصد ترجمه بود و این حالت الان دارد برعکس می‌شود وبرای تقویت بخش تالیف متاسفانه مقاومت پس رونده‌ای داریم. ما نمی‌توانیم تولید را تعطیل کنیم اما کار تالیفی نداریم و مجبوریم این نیاز را با ترجمه پرکنیم. چالش دیگر به تامین مواد اولیه برمی‌گردد. اگر درحال حاضر چاره‌اندیشی نشود صنعت نشر لطمه می‌خورد. من نمی‌توانم کاغذ و زینک مورد نیازم را به راحتی تامین کنم. از سویی اوضاع نابسامانی که در حوزه سیاسی وبه تبع آن اقتصادی در کشور وجود دارد نیز تاثیر خودش را در این صنعت می‌گذارد و چالش کاملا جدی است.
 
باتوجه به اینکه کتاب‌های ترجمه زیادی برای بچه‌ها منتشر کرده‌اید، چقدر خودتان را به رعایت حق کپی رایت ملزم می‌دانید؟
از سال 1390 در انتشارات، بخشی به عنوان بخش بین‌الملل برای برقراری ارتباط با ناشران خارجی و پرداخت حق کپی‌رایت ایجاد کردیم. از آن زمان تلاش کردیم برای اثبات حسن نیت‌مان تا جایی که می‌توانیم و ناشر خارجی همکاری می‌کند رایت اثر را بپردازیم؛ گرچه حمایت نمی‌شدیم و کاری که چاپ می‌کردیم ایمن نبود و ممکن بود ناشر دیگری هم چاپ کند. اما مشکل بزرگی که با آن روبه‌رو بودیم ناشر خارجی است که بعد از کلی مذاکره می‌بینیم که ایران تحریم است و نمی‌توانیم پول را به راحتی رد و بدل کنیم. یا وقتی کار شروع می‌شود، وسط کار تولید اثر، آنها انصراف می‌دهند و می‌گویند شما تحریم هستید. اما بخش بین‌الملل ما کاملا فعال است به طور مثال امسال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، غرفه داریم و آثارمان را عرضه می‌کنیم. درواقع ما تلاشمان را برای برقراری ارتباط و پرداخت کپی رایت می‌کنیم اما فیدبک کارمان خوب نیست و نتیجه خوبی از سوی ناشر خارجی نمی‌گیریم. با این حال تلاشمان را ادامه می‌دهیم و ناامید نمی‌شویم و هر کتاب خوبی که از سوی شورای کارشناسی انتخاب و معرفی می‌شود، استعلام می‌کنیم و اگر در کتابخانه ملی ثبت نشده باشد، از سوی بخش بین‌الملل وارد مذاکره می‌شویم و کارهای ترجمه و نشرش را انجام می‌دهیم. گاهی هم استعلام می‌کنیم می بینیم اثر مورد نظر مامنتشر نشده اما وسط ترجمه می‌بینیم ناشر دیگری آن اثر رامنتشر کرده، گرچه مازودتر فهرست ملی کتا را گرفته ایم اما متاسفانه بطور ناخواسته کار موازی انجام شده است.
 
از مسائلی که امروزه نشر کودک با آن مواجه است، گرایش و ورود ناشران بزرگسال و کمک آموزشی در بخش ادبیات کودک و نوجوان است، این مساله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
حضور آن‌ها را من به فال نیک می‌گیرم. خیلی خوب است کما اینکه ما هم پنج سال است وارد نشر بزرگسال شده‌ایم. ما درشرایطی قرار داریم که مساله مهم ارائه کار جدی و خوب است و هرچه در تولید کار خوب، جدید و جذاب برای کودکان رقابت صورت بگیرد، خوب است. کار خوب و جدی به‌راحتی تولید نمی‌‌شود و به راحتی هم ماندگار نمی‌شود، ناشر باید تلاش کند کار خوب تولید کنیم تا بتوانیم در بازار رقابتی جایگاه‌مان را حفظ کنیم. تا جایی که این ناشران نخواهند رقابت ناسالمی ایجاد کنند و روال نادرستی برای معرفی کردن خودشان انجام دهند وجودشان مبارک است. کار بد نادیده گرفتن له کردن دیگران به هرقیمت وروش نادرستی است ، و استفاده از رانت‌های شخصی برای بیشتر دیده شدن است.
 
شما فعالیت زیادی هم با انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک دارید، به همکاریتان با این نهاد مدنی اشاره کنید؛ از چه سالی‌ شروع شد؟
تقریبا از بدو شکل‌گیری انجمن یعنی در سال 1371 به ااین نهاد مدنی ملحق شدم و می‌توانم بگویم جزء حلقه‌های اولیه‌ای بودم که سال 1371 شکل گرفت و تا به حال همیشه در فعالیت‌های جمعی انجمن حضور داشتم. ما تیمی بودیم که هم‌فکر، هم‌دل بودیم و در امور مختلف فرهنگی کاری تعاریف واحدی داشتیم.
 
به عنوان یکی از ناشران کتاب کودک، نقش انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک را در اعتلای نشر کودک و نوجوان و مرتفع کردن مشکلات ناشران، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
انجمن فوق‌العاده در رفع مشکلات ناشران و رونق نشرکودک ونوجوان در سطح کشور موثر بوده است. مثلا فکر و ایده و زحمت راه‌اندازی شهر کتاب‌ها و نمایشگاه‌های تخصصی کتاب کودک از سوی انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک شکل گرفت و در حال حاضرحدودا 65 شهر کتاب درسطح داریم که پایه‌های آن از سوی انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک بنا نهاده شده است. همچنین تاسیس فروشگاه دنیای ماه پیشونی در باغ کتاب هم از دیگر فعالیت‌های گسترش ویترین کتاب کودک ونوجوان توسط این انجمن است و الان حجم وسیعی از کتاب‌های منتشر شده در حوزه کودک و نوجوان، بالغ بر 28 هزار عنوان از 300 ناشر تهرانی و شهرستانی در این فروشگاه عرضه می‌شود که نشان دهنده نقش انجمن در رونق و دیده شدن کتاب کودک است. 
 
 


اگر بخواهید از بین کتاب‌هایی که تا به حال منتشر کرده‌اید، کتابی را انتخاب و برای مطالعه به دیگران پیشنهاد دهید، کدامیک را انتخاب می‌کنید؟
انتخاب یک کتاب از بین این‌همه کتاب، کار سختی است. چون برای هر کتاب، از زمانی که فکر و ایده‌اش شکل می‌گیرد تا به مرحله تولید می‌رسد که معمولا دو تا 5 سال گاها زمان می‌برد، تلاش زیادی انجام می‌شود و بر این اساس من نگاه برابری به همه کتاب‌ها دارم. اما از بین 140 مجوعه‌ای که داریم، به مجموعه «رمان‌هایی که باید خواند» علاقه زیادی دارم. ما حدود 7 سال است که  برای تولید این مجموعه وقت گذاشته‌ایم و تا به حال حدود 25 عنوان از آن منتشر شده است. در این مجموعه تلاش کردیم انتخاب رمان‌ها خیلی با برنامه‌ریزی و دقیق باشد و به نظر من اگر کسی اهل کتاب خواندن رمان است باید آن‌ها را بخواند، ازجمله «روزهای مرده»، «سرخی خون، سفیدی برف» و «کورالین». همچنین کتاب دو جلدی تحت عنوان «ظهور فرانکشتاین» هم داریم که مطاله آن را پیشنهاد می‌کنم.
 
آیا پیش آمده از اینکه ناشر کتاب کودک شدید احساس پشیمان داشته باشید؟
 نه. لحظه به لحظه خدا را شاکرم که در این مسیر قرار گرفتم و اگر دوباره شروع کنم همین کار را انجام می‌دهم و به آن افتخار می‌کنم.
 
یک روزتان را چگونه می‌گذرانید؟
زندگی من کاملا حالت روتین دارد. هر روز صبح غیر از تعطیلات یک ساعت به پارک شریعتی در سه راه ضرابخانه یا پارک لاله در بلوار کشاورز می‌روم، ورزش می‌کنم. سپس به دفتر نشر پیدایش می‌روم و تا 7 شب کار می‌کنم. شب‌ها هم ساعت10.30 می‌خوابم. 
 
فرزندانتان هم به کار نشر علاقه دارند؟
من در سال 1364 ازدواج کردم و حاصل آن یک پسر و سه دختر بود که پسرم فوت کرد، دو دختر بزرگم در کار نشر با من همکاری می‌کنند و دختر کوچکم هم مشغول تحصیل در دانشگاهی در آلمان است.
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • کامل ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۲
    ببخشید این کجاش تاریخ شفاهیه؟میشه یه تعریفی از تاریخ شفاهی ارائه بدین؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها