چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۳
نوشتن بدون آزادی بیان فاقد خلاقیت و تعالی است

احمد سعداوی، نویسنده عراقی و نامزد نهایی جایزه بوکر جهانی می‌گوید: نوشتن بدون آزادی بیان فاقد خلاقیت و تعالی است. شاید ما امروز اعرابی هستیم که به‌رغم حقایق رقت‌انگیزی که به‌عنوان یک عراقی درگیر آن هستیم از آزادی‌هایی بیش از دیگران برخورداریم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_امل نبهانی: در سال 2014 جایزه بوکر عربی به رمان «‌فرانکشتاین در بغداد» نوشته احمد سعداوی با آن خط روایی منحصر به فرد و شخصیت‌سازی مبتکرانه و خلاق تعلق گرفت و در سال 2018 این رمان در فهرست شش اثر برتر جهانی از دید هیئت داوران جایزه جهانی بوکر قرار گرفت. موفقیتی قابل توجه و بزرگ برای نویسنده عراقی جوان ‌احمد سعداوی‌ که مسیر موفقیت را یافته و کوشا و هدفمند و مسئولانه قلم می‌زند. ظرف مدت چهار سال این رمان به 21 زبان ترجمه شد و همچنان بی‌رقیب در ساحت ادبیات معاصر عرب می‌تازد. به بهانه راه یافتن رمان «فرانکشتاین در بغداد» به فهرست نهایی بوکر جهانی و ترجمه جدیدترین رمان سعداوی به فارسی «‌باب الطباشیر/ درگاه گچین» گفت‌وگویی با وی انجام شده است که در ادامه می‌خوانید.
 
شما در ماه‌های گذشته مصاحبه‌های متعددی را با رسانه مختلف جهانی داشته‌اید اما تا به حال کمتر رسانه‌ای به نقش سیاسی منطقه در موفقیت‌های هنری و ادبی پرداخته است. به نظر شما آیا رابطه‌ای میان موفقیت بزرگ رمان «‌فرانکشتاین در بغداد» و رسیدن آن به لیست نهایی جایزه «‌من بوکر» با وضعیت آشفته سیاسی عراقِ امروز می‌بینید؟
از سال 2003 تا امروز بیش از 300 رمان در عراق به چاپ رسیده است که موضوع بیشتر آنها همین «‌وضعیت آشفته سیاسی‌» و رخدادهای دردناکی است که از گذشته‌ دیکتاتوری عراق تا به امروز درگیر آن هستیم؛ اما تعداد اندکی از این رمان‌ها به شهرت و موفقیت رسیده‌اند و این به آن دلیل است که آنچه یک رمان را تأثیرگذار و موفق می‌کند قدرت و توانمندی ادبی، تخیل و خلاقیت نویسنده است و تنها موضوع رمان نمی‌تواند عامل موفقیت آن باشد. من معتقدم رمانم مدخلی عجیب و قابل تأمل به «شأن عراق» است و توانسته نمونه‌های زنده انسانی به خواننده ارائه دهد. از سرتاسر جهان پیام‌هایی از خوانندگان کتابم به من می‌رسد که می‌گویند این رمان باعث شده احساس و وضعیت یک شهروند ساده را در سایه آشوب، اضطراب، کشتار و خون درک کنند.

آیا نگاه جامعه ادبی غرب به ادبیات عرب بعد از موفقیتی که «‌فرانکشتاین در بغداد» کسب کرد تغییر کرد؟ و آیا این تغییر نگاه، شامل ادبیات عرب است یا تنها ادبیات عراق؟ یا اینکه این تنها یک موفقیت فردی و شخصی برای خود شماست؟
ادبیات عرب حضور مشخص و قابل توجهی در کتابخانه‌های جهانی دارد؛ اما شاید صدرنشینی یک اثر ادبی عراقی در لیست آثار ادبی عربی شناخته شده در جهان چیز جدیدی باشد. امروزه درخشش نام‌های عراقی زیادی را در ساحت ادبیات عربی و جهانی می‌بینیم. به جز جایزه بوکر که رمان من کسب کرد، رمان «‌حدائق الرئیس/ باغ‌های آقای رئیس» نیز در سال 2007 جایزه‌ روزنامه گاردین را به‌عنوان بهترین اثر ترجمه شده به انگلیسی را دریافت کرد. همچنین یکی از رمان‌های «‌سنان آنطون» نامزد دریافت یک جایزه معتبر ادبی فرانسوی شد یا مثلا «‌حسن بلاسم» برای مجموعه داستان «‌معرض الجثث/ نمایشگاه اجساد» جایزه روزنامه ایندیپندنت بریتانیا را کسب کرد. «‌علی بدر» و «‌انعام کجه جی» نیز جوایز بسیاری دریافت کردند یا نامزد دریافت جایزه‌های جهانی شده‌اند. در کل بر این باورم که فصل «‌فصلِ ادبیات عراق» است. خصوصا به دلیل درخشش نام‌های جدید و جوان در این حیطه. فراموش نکنیم که روزنامه «‌نیویورک تایمز» چند سال پیش مقاله‌ای تحت عنوان: «‌أحمد سعداوی نوک پیکان ادبیات عرب بعد از بهار عربی است» را منتشر کرد.



شما فضاهای متفاوتی را تجربه کردید؛ جنگ یا آزادی؟ کدام یک تأثیر بهتری در خلاقیت نویسنده دارد؟
مسلما نوشتن بدون آزادی بیان فاقد خلاقیت و تعالی است. شاید ما امروز اعرابی هستیم که به‌رغم حقایق رقت‌انگیزی که به‌عنوان یک عراقی درگیر آن هستیم از آزادی‌هایی بیش از دیگران برخورداریم. اما جنگ تجربه‌ای است مانند سایر تجربیات انسانی. نویسنده باید از جنگ و دردهایش رها و درمان شود تا بتواند تصویر درستی از آن ارائه دهد. همین مسئله در مورد عشق، فقدان، اضطراب‌های درونی و نگرانی برای آینده نیز صادق است. تمام این‌ها وقایعی است که نویسنده باید از آن‌ها رها شود تا بتواند به خوبی درباره‌ آنها بنویسد. زندگی مستمر زیر فشار حال و هوای جنگ و کشتار و جنایت در نهایت باعث از بین رفتن و مرگ نویسنده و قلمش می‌شود.

‌چرا و چگونه رمان «‌فرانکشتاین در بغداد» در لیست نهایی جایزه «‌من بوکر» قرار گرفت؟ چه چیزی باعث شد جایزه‌ای جهانی یک اثر عربی را در این لیست وارد کند؟
این پرسش باید از هیئت داوران جایزه «‌من بوکر» پرسیده شود اما به اعتقاد من سه عامل باعث ورود رمانم در لیست نهایی این جایزه شد. اولا خلاقیت بالا و توانایی ادبی خودِ اثر، ثانیا پرداختن اثر به اشغال عراق توسط آمریکا و اثراتی که این رخداد بر کشورم گذاشت و ثالثا به دلیل ارتباطی که این رمان با «‌فرانکشتاین» شخصیت خیالی معروف‌ترِ ادبیات بریتانیا پیدا می‌کند.
 

هادی دست‌فروش می‌گوید «‌تمام مجرمانی که در حقش جنایت کرده‌اند را می‌کشد. سپس تکه‌های بدن آنها از تنش فروریخته و به وضعیت سابقش باز می گردد. تحلیل رفته و می‌میرد»؛ هادی دست‌فروش شخصیت عجیب و در عین حال غمگینی که نقش انتقام گیرنده و قربانی را همزمان بازی می‌کند. او کیست؟
هادی انسانی معدوم‌ و منفی و حاصل یأسی است که جنگ‌های پیاپی و ویرانی در جامعه پدید می‌آورد. اگر دقت کنیم می‌بینیم هادی موجودی را خلق کرد که در واقع از قبل در جامعه وجود داشت. هیولایی که زاییده‌ ترس از دیگری و نیاز به انتقام‌گیری برای احقاق عدالت است. این نیازِ مقاومت ناپذیر پیش از پدید آمدن هیولا وجود دارد. هیولا که هادی آن را به‌عنوان یک داستان دروغین و ساختگی برای تفریح تعریف می‌کرد آمد تا شمایلی به نیازِ شدید جامعه برای رسیدن به عدالت بدهد. اینجاست که باید جامعه را محاکمه کرد و نه هادی را.

این روزها بسیاری از داستان‌هایی که موفق به دریافت جوایز جهانی می‌شوند، در سینما نیز مخاطبان قابل توجهی دارند. آیا «‌فرانکشتاین در بغداد» تبدیل به فیلم سینمایی می‌شود؟
یک کمپانی فیلم‌سازی بریتانیایی حق تبدیل رمان به یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی را از من خرید که در حال گفت‌وگو و تبادل نظر با سه کمپانی آمازون فیلم، HBO و نتفلیکس برای ساخت یک مجموعه تلویزیونی از این رمان است. نوشتن فیلمنامه هم اخیرا به پایان رسیده است.

از «‌فرانکشتاین در بغداد» به «‌درگاه گچین» که چند ماهی است به فارسی ترجمه شده می‌رسیم. در این رمان نیز با واقعیت غمگین و حیران عراقی مواجه‌ایم که همچنان با ترس و خشونت درگیر است. چرا در همان فضا و حال و هوا باقی ماندید؟
درست است که داستان، تکنیک و روش نوشتن «درگاه گچین» با «فرانکشتاین در بغداد» کاملا متفاوت است؛ اما به طور کلی ادبیات و نویسنده‌ نمی‌تواند از لمس ‌اندوه و مصیبت‌های انسانی در همه اشکالش خلاصی یابد. تمام ادبیات جهان به اندوه، درد، حیرانی، نگرانی و پرسشگری می‌پردازد. اگر زندگی زیبا و به رنگ صورتی بود اصلا نیازی به نوشتن نبود. نیاز به نوشتن برای تشریح آنچه که ما را می‌رنجاند و تفکیک و خوانش وجوه مختلف تجارب انسانی است. بخش عمیق‌تر تجربیات انسانی به لمس رنج و درد نائل می‌شود. هدف از نوشتن هر رمانی، این است که در نهایت این تجربیات را به مخاطب منتقل کند. اما برای آنکه خواندن، لذتبخش باشد باید خودِ اثر مخاطب را از اسارت آن تجربه خلاص کند.



در رمان «‌درگاه گچین» با تخیلی شگفت‌انگیز مواجه می‌شویم و در حیله‌های روایی شما گم می‌شویم. سر نخ آغاز و پایان را از دست می‌دهیم و در نهایت تسلیم فلسفه ویرانی و فقدان امید می‌شویم. آقای سعداوی آیا امید به پیدایش یک جهان زیبا و امن را از دست داده‌اید؟
امید و ناامیدی دو حالت نسبی هستند. نه امید و نه یاس هیچکدام مطلق نیستند اما ناامیدی گاهی برای خلاصی از امیدهای واهی، مُرده و متعفنِ زودهنگام و بی مورد لازم و حیاتی است. کسی که دائما ناامید است شخصی غیرواقعی و شاید رمانتیک و کسی که مدام امیدوار است انسانی ساده و بی تجربه است که دید درستی نسبت به جهان و زندگی ندارد.

در هر دو رمان «‌فرانکشتاین در بغداد» و «درگاه گچین» تعدد قومی و مذهبی نقشی اساسی بازی می‌کند. علی ناجی با کمک توسل برادرش به همه ادیان و مذاهب و باورها در فصلی که آن را «درگاه خداوند» نامیدید به زندگی نخست‌اش بازمی‌گردد. کمی در این باره توضیح دهید.
«عمار» به حقیقتی که او را از چهارچوب عقاید بسته و تنگ و تاریکش خارج می‌کرد رسید تا بتواند ببیند دیگرانی که عقایدی متفاوت با باورهای او دارند نیز می‌توانند «حق» داشته باشند. او به اهمیت وجود دیگران و اینکه این زندگی و این جهان برای همه نوع عقیده‌ای جا دارد واقف شد. خداوند متعلق به همه انسان‌ها با هر عقیده و مسلکی است و در احتکار عده‌ به‌خصوصی نیست.

از گیلگمش تا علی ناجی و دکتر واصف؟ جلسات شست‌وشوی مغزی و فرار از هر جهانی که مورد پسند ما نیست و جست‌وجوی جهان ایده‌آلی که مطابق معمول «عشق» در آن نقش اساسی بازی می‌کند. آیا عشق و امنیت نمایندگان جهانِ ایده‌آل هستند؟
مسلما عشق در معنای کلی آن پادزهری برای پذیرش و تحمل زندگی و کنار آمدن با مصائب آن است. عشق و احساس پذیرفته شدن و حمایت از جانب عزیزان، دوستان و خانواده به انسان انرژی و توان عاطفی زیادی می‌دهد. جهنم واقعی محرومیت از محبت و عشق دیگران و ناتوانی در عشق ورزیدن است.

به‌عنوان سوال پایانی، در رمان‌های شما همیشه نگاهِ محترمانه و بسیار خوبی به «‌زن» است. از دید شما زن ریشه‌ زندگی است و زیبایی و حضورش نقش پررنگی در کتاب‌های شما دارد. آیا برداشت من درست بوده است؟
تلاش می‌کنم به جهان زن‌ها نزدیک شوم برای همین هم قهرمان رمانِ آینده‌ام «‌دوشیزه دی‌»، نیز دختر بسیار باهوش بغدادی‌ای است که دچار سوء درک و فهم مزمنی از جهان اطرافش است. متاسفانه نگاه مردانه‌ای بر ادبیات گذشته تا حال ما حاکم است و زیر سلطه جنگ و اشغال و کشتار صدای مردانه غالب است و صدای زنانه به پستو رانده می‌شود. بخشی از نگاه متفاوت من به زن در واقع برای آن است که فضا و حضور بیشتر و موثرتری در ادبیات داستانی به او بدهم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها