دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰
جامعه ادبیات داستانی ایران بسیار نحیف است

حسن‌زاده درباره وضعیت داستان معاصر ایران می‌گوید: اوضاع داستان ایرانی خوب نیست. کارهای خوبی تولید می‌شود اما به دست مخاطب نمی رسد و تنها خودمان یعنی گروه نویسندگان آن را می‌خوانیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره تعامل و رابطه مستقیم نویسندگان با مخاطب و شرکت در مراسم جشن امضا و جلسات مشابه آن همواره بحث وجود داشته و عمده این بحث و اختلاف نظر هم در بین جامعه نویسندگان شکل گرفته است. برخی از اهالی قلم بر این باورند که نویسنده تنها باید بنویسد و کار معرفی اثر خود را به دست ناشر و کتابفروش بسپارد. برخی هم بر این باورند که شرکت نویسنده در جشن امضا و دیدار مستقیم با خواننده به معرفی هر چه بیشتر اثر و در نهایت به نفع جامعه ادبی منتهی می‌شود. احمد حسن‌زاده جزو این دسته است. وی معتقد است داستان ایرانی به شدت نیازمند معرفی است و نویسنده باید با مردم ارتباط جدی و خوبی بگیرد تا بتواند با بازار فروش کتاب خارجی اندکی رقابت کند. حسن‌زاده برگزیده جایزه ادبی هفت اقلیم در بخش مجموعه داستان کوتاه و هم‌اکنون بررس بخش داستان ایرانی نشر نون است. با حسن‌زاده درباره لزوم ارتباط نویسنده با مخاطب و مشکلات جدی ادبیات داستانی معاصر گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.


از شروع داستان‌نویسی خود بگویید و اینکه آیا در این زمینه آموزشی دیده‌اید یا به عنوان مثال در کارگاه‌های داستان یا نظیر آن شرکت کرده‌اید یا خیر؟
من متولد کهکیلویه و بویراحمد هستم و در آنجا خبری از کارگاه داستان نیست. تا آنجایی که یادم هست، هر چه به دستم می‌رسید می‌خواندم تا اینکه در دوره ریاست جمهوری خاتمی، فرهنگسراها راه افتاد. در فرهنگسرا بخشی به نام تازه‌های کتاب بود و من کم‌کم شروع به خواندن کردم. در آغاز کار یک سفرنامه نوشتم درباره جزایر ایران به نام «جزیره همدردی» که حدود 300 صفحه است. اولین مجموعه داستانم «مستر جیکاک» و دومین آن «آه ای مامان» هستند و امیدوارم که سال آینده هم رمانم منتشر شود.

مهم‌ترین چیزی که در داستان‌هایتان دغدغه نشان‌دادنش را دارید چه چیزی است و اینکه دغدغه‌های شخصی‌تان برایتان مهم‌تر است یا نیازهای جامعه؟
برای خودم همیشه کشف مهم بوده است. من از منطقه‌ای نفتی با فضای جنوب می‌آیم و طبیعتا بیشتر داستان‌هایم را از آنجا می‌گیرم. در نتیجه زندگی برای من دو قسمت می‌شود؛ از جایی که به تهران می‌آیم و قبل از آن. اگر از این‌ها گذر کنیم و تجربیات زیسته مرا هم در نظر بگیریم،‌ بحث اصلی بحث داستان است. مهم‌ترین نکته برای داستان‌نویس کشف است. اینکه مدام تجربه کنی و در یک وضعیت نمانی. مثلا صرفا فولکلور و صرفا داستان شهری ننویسی. بر اساس نیاز هر داستان عمل کنی و این یعنی که باید تجربه کنی. نکته بعدی اینکه باید تلاش نویسنده این باشد که کشف کنی به این معنا که چیزهایی را ببینیم که قبل از ما دیده نشده. درک عمیق‌تر نوع بشر نکته دیگری است که برای من بسیار مهم است.

خودتان هم در این راستا عمل کرد‌ه‌اید؟
من کتاب اولم را مشخصا درباره تاریخ تکامل کار کرده بودم و از انسان آسترولوپیکوس تا هموارکتوس جلو آمدم. بشر یک تاریخ تکامل دارد اما این نوع بشری که هر روز مناسباتش پیچیده‌تر می‌شود،‌ بحث اصلی من است. به عنوان مثال ملت ما یک جور با استبداد برخورد می‌کنند و بشری که در چین است،‌ طور دیگری. نافرمانی مدنی که ریموند پوپر از آن حرف می‌زند در ایران به شکل دیگری نمود پیدا می‌کند.




چگونه یک نویسنده به درک تفاوت‌ این برخوردها می‌رسد و پیش نیاز این اطلاعات زمینه‌ای چه چیزهایی است؟
 پیش‌نیاز آن تحلیل جامعه است. باید شناخت جامعه را از طبقه خودت شروع کنی. البته راه‌حل دادن کار سختی است. من فرمول خودم را می‌گویم. من به پیش‌‌بینی فکر می‌کنم. اگر من بخواهم که جامعه‌ام را بشناسم،‌ باید بتوانم جامعه‌ام را تحلیل کنم و برای تحلیل کردن جامعه باید آن را بشناسم و این کار را باید از طبقه زیر متوسط شروع کنم. این پیش‌بینی درنهایت ممکن است درست از آب در نیاید ولی شاید نزدیک به قضیه باشد و کمک می‌کند که به عنوان نویسنده الگویی به جامعه بدهی. من این جسارت را دارم و می‌گویم در کار فارسی اکثر رمان‌ها و داستان‌ها شرح واقعه است و درنهایت این آثار هیچ الگویی ارائه نمی‌دهند. به نظرم مهم این است که داستان در جامعه ما به جایی برسد که به عنوان یک نویسنده شرح واقعه نکنی و ساختارت طوری باشد که الگوی آینده را ترسیم کند. ما باید به عنوان نویسنده در سیستم وزن بگیریم و چیزی ارائه بدهیم.

وضعیت داستان‌نویسی امروز را چگونه می‌بینید و به نظرتان ضعف اصلی ادبیات معاصر امروز در کجاست؟
این ضعف به چند دلیل است. نویسنده‌های ما به بی‌ربط ترین شکل ممکن می‌نویسند. انگار از کره مریخ آمده‌اند و بحث ابلهانه تولید انبوه را نیز به هیچ عنوان درک نمی‌کنم. من معتقدم داستان باید تعریف در حرکت باشد و نه تعریف حرکت. ما داستان می‌خواهیم نه شرح واقعه. فاکنر از این لحاظ الگوی خوبی است. دیگر اینکه به عنوان یک نویسنده نقش اجتماعی تو چیست . من نمی‌گویم همه سیاسی باشند اما دوربودن از جامعه و تهران‌نویسی یک آسیب جدی ادبیات امروز است. از تهران هم که دور می‌شویم، بهتر است آن وضعیت را نسبت به تهران مدرن شرح دهیم.



شما در نمایشگاه کتاب تهران با مردم از نزدیک دیدار کردید و رودرروی مخاطبان به معرفی خود و آثارتان پرداختید. تا چه حد به تعامل مستقیم نویسنده با مخاطبان معتقدید و به نظرتان این رفتار چه فوایدی می‌تواند در بر داشته باشد؟
البته این کار به نظر خیلی‌ از نویسندگان کار قبیحی است و خب بیشترین ضربه را آدم از خود نویسنده‌ها می‌خورد. جامعه ادبیات داستان‌نویسی ایران بسیار نحیف است و هر چه تلاش کنیم همدیگر را بزرگ کنیم،‌ کم است و هر چقدر از حب و بغض و خاله‌زنک‌بازی‌هایمان دست برداریم باز هم کم است. من از سیمون وی مثال می‌زنم که بسیار عمل‌گرایانه برخورد می‌کند. در  نمایشگاه کتاب خواننده‌ای به غرفه آمد و من به او پیشنهاد رمان ایرانی دادم اما او به تندی رد کرد و گفت؛ اصلن حرف رمان ایرانی را نزنم. من او را قانع کردم و گفتم نباید با ادبیات مملکتت اینطور بی‌رحمانه برخورد کنی و فهرستی از کارهای خوب ایرانی برای او نوشتم. اما این معرفی با برج عاج‌نشینی جور درنمی‌آید. کار ایرانی را باید معرفی کرد. تا ناشران کار خارجی را مدام بر سر نویسنده ایرانی نکوبند. باید ذهنیت اشتباه مردم را نسبت به آثار ایرانی از بین برد و آن را معرفی کرد. به عنوان مثال می‌توان در مدارس و دانشگاه جلسات معرفی داستان ایرانی برگزار کرد. اوضاع داستان ایرانی خوب نیست. کارهای خوبی تولید می‌شود اما به دست مخاطب نمی‌رسد و تنها خودمان یعنی گروه نویسندگان آن را می‌خوانیم. اینجاست که در نتیجه این عدم معرفی  سطحی‌ترین کارها که حشو است و ادبیات نیست مثل « قهوه سرد آقای نویسنده»- با تمام احترامی که برای نویسنده‌اش قائلم چون این آقا هم ادعایی در ادبیات ندارد و مخاطبین خود را در جای دیگری مانند کانال و اینستاگرام جستجو می‌کند- می‌فروشد و تو تحقیر می‌شوی. چون تو برج عاج‌نشینی و کارهایت را نمی‌خرند. تا موقعی که مردم کارهایت را نخرند و تو توان رویارویی و قبول نقد مردم را نداشته باشی. اگر توانایی تحمل شکست را نداری،‌ وارد میدان مبارزه نشو. تمام حرف من این است که با برج عاج‌نشینی چیزی حل نمی‌شود.
 
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یوسف انصاریان ۱۳:۳۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۴
    این نویسنده خودش کتابی به پررفروشی قهوه سرد اقای نویسنده دارد که روزبه معین را قبول ندارد؟
    • ۰۱:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
      به این هم خلط مبحث می گویند هم خلت مبحث
  • رحیم رستمی‌وند ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۴
    مستر جیکاک را دوست داشتم. آه مامان هم خوب بود. حسن]‌زاده نویسنده آینده داری است.
    • ۰۸:۱۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
  • پارسا نوروزی ۰۱:۲۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
    احمد حسن زاده نویسنده قابلی در عرصه داستان کوتاه است، هم مستر جیکاک و هم آه ای مامان دو مجموعه زیباست. از خواندن آنها پشیمان نمی شوید.
  • منصور ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
    به نظرم اینطور رک و صریح حرف زدن خوبه. راه گفتمان رو باز میکنه
  • شهاب ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۵
    حرف مفت زدن که خرجی ندارد. قهوه سرد آقای نویسنده اگر بد بود مثل کتاب‌های ایشان فروش نمی‌رفت
  • علیرضا رحیمی ۱۷:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۷
    فروش معیار خوب و بد بودن یک کتاب نیست. حرف‌های ایشان غیرمنطقی نیست. متاسفانه رسم شده است که همه چیز را با فروش قیاس می‌کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها