جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۲
نوشتن رمان دینی عرق‌ریزان روح دارد

میر شمس‌الدین فلاح هاشمی معتقد است که نویسنده برای نوشتن رمان دینی،‌ حداقل ماه‌ها باید با مراجعه به کتابخانه‌ها، منابع مختلف را مطالعه کند و پس از این مرحله تازه با استفاده از تخیل خود کار تالیف را آغاز کند. نوشتن در این حوزه نسبت به دیگر زمینه‌ها، خیلی عرق‌ریزان روح دارد و انرژی زیاد و مدت‌ها وقت نویسنده را می‌گیرد، لذا باید حمایت شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره رمان دینی و کارکردهای آن در جامعه، نظرات بسیاری از سوی نویسندگان و اهالی فن بیان شده ولی هنوز تعریف درست و مشخصی برای آن ارائه نشده است. میر شمس‌الدین فلاح هاشمی، داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایبنا، ضمن معرفی دو اثر در دست تالیف خود با موضوع امام موسی (کاظم) و اویس قرنی، به بیان ویژگی‌های رمان دینی و شاخصه‌های تاثیرگذاری آن پرداخت.
 
چه دیدگاهی درباره کارکردهای رمان دینی در جامعه دارید؟

تاکنون تعریف شفافی از رمان دینی ارائه نشده است. وقتی می‌گوییم اثری دینی است، گمان می‌شود که در آن حتما باید به یکی از معصومان یا بزرگان دین اشاره شده باشد، در حالی‌که اینگونه نیست. به اعتقاد من،‌ ملاک اصلی تاثیرگذاری در فضای معنوی جامعه است. حرکت کشیش در رمان بینوایان به اعتقاد من یک کار و پیام دینی است. بسیاری از بزرگان دین مسیحیت معتقدند خدمتی که این کتاب در تبلیغ دین کرد، کلیساها نکردند. تصویر زیبا و بسیار مقدسی از کشیش و فرد روحانی در ذهن مخاطب شکل می گیرد و می‌فهمد که رفتار باید اینگونه باشد.این در کشور ما هم مصداق دارد.
 
برخی نویسندگان معتقدند نوشتن درباره قدیسین به‌ویژه معصومین (ع)، دشواری‌های خاصی دارد، نظر شما چیست؟

معمولا نوشتن درباره معصومین (ع) بسیار سخت است و لاجرم باید بیشتر به حاشیه‌ها پرداخت. در این حالت باید با بیانی خلاقانه داستان را بنویسیم. باید ترفندهایی را در خلق اثر به‌کار ببریم. مثلا محمودزاده در کتابی که درباره حضرت زینب (س) نوشته، راوی را دشمن انتخاب کرده بود که هم کار باعث جذابیت بیشتر قصه شد و هم کار را آسان‌تر کرد، چون دشمن به‌طور ارادتی درباره حضرت سخن نمی‌گوید. مجید قیصری هم در کتاب «سه کاهن» از این فضا بهره گرفته است.
 
داستانی کوتاه با عنوان «مهمان بزرگ» با مضمون دوران کودکی پیامبر (ص) به جشنواره خاتم فرستادم. زندگی پیامبر (ص) در کودکی بسیار شبیه کودکان دیگر است. در حوضچه‌ها شنا می‌کند، دنبال پرنده‌ها می‌دود و دارای صحنه‌های داستانی بسیار زیبایی است. برخورد پیامبر (ص) با حلیمه و مادران رضاعی خود بسیار دیدنی است و احترام زیادی برای آن‌ها قائل بود. پیامبر (ص) با کودکان حلیمه چوپانی و بازی می‌کند. سعی کردم این لحظه‌های داستانی زیبا از جمله لحظه وداع حلیمه با حضرت محمد (ص) را به شیوه‌ای جذاب بیان کنم. راوی اگر از اطرافیان معصوم باشد، نوشتن اثر راحت‌تر است. فکر می‌کنم بیشترین ترس نویسندگان این حوزه، پاسخگوئی بعد از تالیف و چاپ کتاب است. در حالی‌که این نویسندگان مسلمان هستند و به خاندان اهل بیت (ع) ارادت دارند و حواسشان هست چیزی ننویسند که تحریف تلقی شود.
 
علامه جعفری فرموده که حاضرم هرچه دارم ببخشم، ولی ای کاش می‌شد ویکتور هوگو زنده می‌شد و برای امام حسین (ع) و درباره عاشورا رمان می‌نوشت. علامه با این سخن، به اهمیت و تاثیرگذاری رمان اشاره دارد. رمان خیلی تاثیرگذارتر از یک اثر تاریخی و یا یک کار پژوهشی صرف است. تاثیری که یک رمان یا فیلم می‌گذارد، ماندگار است. فیلم «محمد رسول‌الله» اثر مصطفی عقاد همچنان تاثیرگذاری خود را دارد. بسیاری از انسان‌هایی که اهل پژوهش و مطالعه نیستند، پیامبر (ص) را با این فیلم می‌شناسند. نوع نگاه، نوع روایت و نوع توصیف این فیلم، خیلی به نویسنده ایده می‌دهد. گاهی نیز بالعکس، فیلمساز با الهام از یک اثر فاخر دینی، فیلم می‌سازد. ادبیات و هنر در کنار هم بهتر می‌توانند مفاهیم دینی را منتقل کنند. جشنواره‌هایی که تازه در حال شکل‌گیری هستند به این نکته توجه دارند که ادبیات داستانی و هنر و به‌ویژه سینما در پیوند با هم تاثیرگذاری بیشتری دارند و تا سال‌ها در ذهن مخاطب باقی می‌ماند. فیلم‌هایی که از ادبیات دینی اقتباس شده‌اند، بسیار موفق بوده‌اند.
 
نویسنده برای نوشتن رمان دینی،‌ حداقل ماه‌ها باید با مراجعه به کتابخانه‌ها، منابع مختلف را مطالعه کند و پس از این مرحله تازه با استفاده از تخیل خود کار تالیف را آغاز کند. نوشتن در این حوزه نسبت به دیگر زمینه‌ها، خیلی عرق‌ریزان روح دارد و انرژی زیاد و مدت‌ها وقت نویسنده را می‌گیرد، لذا باید حمایت شوند.
 
گویا رمانی با موضوع امام موسی کاظم (ع) در دست تالیف دارید، این اثر در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

چند سال پیش طرحی را برای انتشارات عصر داستان که امروز بنیاد شعر و ادبیات داستانی فرستادم. پس از مطالعه و مشورت با متخصصان تاریخ اسلام،‌ چند فصل را نوشتم و حتی به نکات ریزی همچون موسیقی،‌ پوشش و معماری خاص آن ایام در شهر بغداد توجه داشتم. آن مرکز تعطیل شد و حدود دو سال فاصله افتاد. در سفر اخیر به جزیره کیش برای حضور در نخستین نشست رمان خاتم، علی‌اکبر اشعری پیشنهاد کرد این کتاب را پس از پژوهش و تالیف به نشر معارف اسلامی بدهم.
 
رمان امام موسی کاظم (ع) کاملا تاریخی است، برخلاف رمان دیگری درباره زندگی اویس قرنی که کاملا امروزی است و شخصیت اول رمان در دنیای امروز زندگی می‌کند و خصلت‌هایی شبیه اویس دارد. شروع رمان با شهادت امام صادق (ع) است که پیکی خبر شهادت را برای منصور دوانیقی می‌آورد. منصور در مواجهه با این خبر دو واکنش کاملا متضاد از خود نشان می‌دهد؛ نخست اینکه بسیار گریه می‌کند که موجب تعجب همگان می‌شود و کمی که آرام می‌شود دستور می‌دهد که جانشین او را شناسایی و به قتل برسانند. منصور با گریه می‌گوید که مگر می‌شود دنیا دیگر چنین کسی را به خود ببیند، ولی از ترس به خطر افتادن حکومتش دستور می‌دهد جانشینش را بکشند. نوعی حالت مالیخولیایی که بسیاری از حاکمان به آن مبتلا بودند.
 
در زندگی امام موسی کاظم (ع) برهه‌هایی است که بسیار می‌تواند به رمان جذابیت ببخشد. مانند سال‌های زیادی که در زندان بودند، نحوه شهادت و تشییع جنازه خاص ایشان و مهم‌ترین آن‌‌ها، شکافی است که ایجاد شد. بعد از شهادت امام صادق (ع)، تشکیک بوجود آمد که امام بعدی کیست؟ چون امام صادق (ع) به دلیل اینکه می‌دانست پس از درگذشت ایشان چه اتفاقی رخ خواهد داد، به صراحت جانشین خود را اعلام نکرده و پنج نفر را نام برده بود؛ منصور خلیفه عباسی، سلیمان حاکم مدینه، همسرشان و دو نفر دیگر. البته به یاران نزدیک خودشان، شرایط و ویژگی‌های جانشین خود را اعلام کرده بود از جمله اینکه امام باید علم لَدُنی داشته باشد. یاران نزدیک امام صادق (ع)، خاطراتی از کودکی امام موسی کاظم (ع) به خاطر داشتند. کاروانی نیز از ایران به بغداد می‌رود و سوالاتی را مطرح می‌کنند که هیچ‌کس جز امام نتوانستند به آن‌ها پاسخ دهند. جز یکی دو نفر از یاران امام صادق (ع)،‌ دیگران به جانشینی امام موسی کاظم (ع) اقرار داشتند. چند نفری از یاران امام صادق (ع) که راه را اشتباه رفتند معتقد بودند که اسماعیل، پسر بزرگ امام باید جانشین معرفی شود. اسماعیل حتی نتوانسته بود از عهده پاسخ به پرسش‌هایی که از ایشان می‌شد، برآید.
 
شرایط زندگی امام موسی کاظم (ع) به گونه‌ای است که می‌توان در قالب رمان آن‌را روایت کرد. این رمان و تمام شخصیت‌های آن کاملا تاریخی است و برش‌های تاریخی در آن وجود دارد. چالش‌هایی که بین شاگردان امام صادق (ع) روی می‌دهد نیز از محورهای داستان است.
 
داستان شما از زبان چه کسی روایت می‌شود؟

تا این مرحله از کار، داستان سه راوی دارد. یک بار سوم شخص راوی داستان است که به ماجرا اِشراف داشته باشد. در بخشی دیگر به‌عنوان مثال پیک راوی داستان است و بعد به این نتیجه رسیدم که برای جذابیت بیشتر، زاویه دید را تغییر دهم. شاید همچون فصل اول که پیک راوی است، در یک فصل یکی از شاگردان امام صادق (ع) و در فصلی دیگر زندان‌بان روایت‌کننده داستان باشد، چراکه بیش از 10 سال از زندگی امام موسی کاظم (ع) در زندان سپری شده که سرشار از جذابیت‌های داستانی است. شاید وجود چند راوی و تغییر زاویه دید موجب شود که اِشراف و آشنایی بیشتری نسبت به زندگی امام داشته باشیم. اگر در داستان فقط راوی سوم شخص داشته باشیم، کتاب بیشتر شبیه به یک گزارش تاریخی می‌شود، ولی وقتی راوی تغییر می‌کند، مخاطب از جنبه‌های مختلف به داستان نگاه می‌کند و باعث جذابیت بیشتر می‌شود. البته تاکنون چند مرحله بازنگری روی داستان انجام داده‌ام تا بتوانم به چیزی که موردنظرم است دست پیدا کنم.
 
تا این مرحله جذاب‌ترین محورهای رمان کدامند؟

برخوردهای زندان‌بان‌ها با امام که در میان آن‌ها انسان‌هایی با شخصیت‌های مثبت و منفی وجود داشت، جذابیت داستانی بسیاری دارد. صحنه‌های مختلف از این مواجهه‌ها به‌وجود می‌آید. یکی از صحنه‌‌های بسیار غم‌انگیز در عین‌حال بسیار باشکوه، تشییع پیکر حضرت و تابوت بسیار سنگینی است که از زندان خارج می‌شود و سنگینی آن به دلیل غل و زنجیری بوده که هنوز به دست و پای حضرت است. این صحنه‌هایی است که می‌تواند مخاطب را به عمق داستان ببرد و او را درگیر کند.  رویدادهایی که در مدینه برای امام رخ می‌دهد و در چند نوبت نیز منجر به دستگیری ایشان می‌شود، از دیگر محورهای کتاب است، ولی بخش اعظم اتفاقات مربوط به مدینه به شاگردان امام اختصاص دارد. شب‌نشینی‌ها و طرح مباحث بین این یاران در فضایی بسیار سخت شبیه حکومت نظامی انجام می‌شود.
 
هدف اصلی شما از نوشتن این رمان چه بود؟

درباره امام موسی کاظم (ع) کمتر کتاب نوشته شده و امام از این نظر مظلوم بود. بیشتر آثار دینی ما در قالب‌هایی همچون داستان و داستان کوتاه درباره امام حسین (ع) است که درباره ایشان هرچقدر هم کار شود، باز هم کم است، ولی به نسبت به دیگر اهل بیت‌ (ع) کمتر پرداخته شده، البته در حوزه کودک و نوجوان کتاب‌های خیلی خوبی در قالب نظم و نثر منتشر شده، ولی در حوزه بزرگسال یا نداریم و اگر هست خیلی کم و ناقص است. سعی دارم این کار، کار ارزشمند و فاخری شود که مخاطب از مطالعه آن چیزی دستگیرش شود.
 
یکی از اهداف من از نوشتن این رمان که فعلا آن‌را «آسمان هفتم» نام نهاده‌ام، معرفی مظلومیت امام و شناخت فضای آن دوران است. تحقیقات کتاب پیش از این انجام شده و فقط تالیف اثر مانده که پیش‌بینی می‌‌کنم تا ماه‌های نخست سال آینده راهی بازار نشر شود.
 
به طرح نوشتن رمانی درباره اویس قرنی، اشاره کردید. در این زمینه توضیح دهید.

هدف من از نوشتن رمان با محوریت اویس قرنی، بیشتر شناخت اویس است. اویس مسلمانی ساکن قَرَنْ در یمن بود که در زمان حضرت محمد (ص) می‌زیست ولی با تمام علاقه‌ای که به پیامبر داشت، موفق به دیدار ایشان نشد. وی از تابعین محسوب می‌شود.
 
شخصیت اصلی داستان، یک مرد نویسنده و مجسمه‌ساز امروزی و اهل شمال کشور است که زندگی و شخصیت وی شباهت‌هایی به اویس دارد. البته این شخصیت به راحتی هم نمی‌پذیرد که سراغ این موضوع برود و نوشتن درباره اویس به نوعی به او تحمیل می‌شود و در ابتدا هم آن‌را پس می‌زند. ولی در این میان باز هم ذهنش درگیر شده و درباره اویس در اینترنت تحقیق می‌کند تا اینکه ایمیلی از یک شرکت تجاری هنری از فرانسه به او می‌رسد که با تمجید از کارهای مجسمه‌سازی وی، پیشنهاد می‌دهد که کارهای او را در نمایشگاهی به نمایش بگذارند.
 
در اثر این ارتباط و برای عقد قرارداد کار به ترکیه می‌رود و در یک هفته اقامت در ترکیه در بازدید از اماکن تاریخی این کشور، یکی از مکان‌هایی که همراه با مادرش به آنجا می‌رود، خرقه شریفه نبوی است. در آنجا لباسی که پیامبر (ص) به اویس قرنی داده، به نمایش گذاشته شده بود. این موضوع بیشتر او را درگیر می‌کند. او شرط می‌کند برای نوشتن درباره اویس و رسیدن به حقیقت حتما باید به یمن، زادگاه اویس سفر کند. وی در سفر به یمن، مدتی در قبیله اویس زندگی می‌کند و انگار مراحل مختلف زندگی اویس را آنجا می‌بیند و این سوال در ذهنش ایجاد می‌شود که چرا این فرد این اندازه به پیامبر (ص) اعتقاد داشت و حضرت محمد (ص) چرا اینقدر او را قبول داشت، در حالی‌که هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند. دلیل مقام والای اویس نزد پیامبر (ص) چیست و شأن و جایگاه پیامبر (ص) در نگاه اویس چگونه است؟
 
 شخصیت اصلی رمان، کم کم شبیه به اویس می‌َشود، البته وی بسیاری از خصلت‌های اویس مانند احترام به مادر را از قبل در وجود خود داشت. اویس با تمام علاقه‌ای که به پیامبر (ص) داشت، بخاطر قولی که به مادر داده بود، ترجیح داد برگردد و حضرت محمد (ص) را ندید. حالات سلوکی درونی او به نوعی کامل می‌شود و خود را پیدا می‌کند.
 
هنوز مشغول چکش‌کاری این طرح هستم. بیش از 10 نویسنده درباره این داستان حرف زده‌اند که تمامی این نظرات را جمع‌آوری کردم تا آن‌هایی را به شکل‌گیری شخصیت اصلی رمان و هویت داستان کمک می‌کنند را استخراج کنم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط