جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۴
میرنوروزی و تکم‌گردانی در منابع کهن جایگاه ویژه‌ای دارند/متون کهن باید دستمایه نمایش‌های ایرانی شوند

پوپک عظیم‌پور، پژوهشگر حوزه آیین و نمایش عروسکی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران می‌گوید: از میان عروسک‌های نوروزی که در گذشته کارکرد داشته‌اند، ردپای میرنوروزی و تِکه آذربایجان بیشتر از دیگر عروسک‌ها دیده می‌شود و منابع بسیاری به آنها اشاره کرده‌اند. کتابی نیز قرار است از سوی سازمان میراث فرهنگی با نام «تکه و تکه‌چی قاصدان بهار» منتشر شود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- کوثر سامانی : عروسک‌های بومی ایران، یادآور آیین‌ها، باورها و سنت‌های کهن و دیرپای این سرزمین‌ به‌شمار می‌آیند و هرکدام یادگار زنان و دخترانی‌ هستند که با دستان هنرمند خود فرهنگ قومی را در دست‌ساخت‌های ساده خود منعکس می‌کنند. با وجود این اهمیت، ردپای آنها را در کمتر کتابی می‌توان یافت. همین امر بهانه‌ای شد تا سراغ یکی از پژوهشگران پرتلاش نمایش عروسکی برویم و ضمن جویا شدن دلایل بی توجهی پژوهشگران به بحث عروسک‌های بومی، از او درباره ردپای عروسک‌های ویژه نوروزی در منابع کهن سخن بگوییم و موضوع ثبت عروسک بومی بیرجند در یونسکو را پیگیری کنیم.

پوپک عظیم‌پور، پژوهشگر حوزه آیین و نمایش عروسکی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عضو کمیته پژوهش یونیمای جهانی است و سابقه تدریس در دانشگاه‌های هنر و سوره را دارد. «تکه و تکه‌چی قاصدان بهار»، «زیباشناسی عروسک»، «فرهنگ عروسک‌ها و نمایش‌های عروسکی آیینی و سنتی ایران» و «بوکه بارانه و هوله بارانی؛ عروسک‌های باران‌خواهی کردستان» برخی از آثاری است که او تاکنون تالیف و ترجمه کرده است. با وی در این زمینه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

اندیشه پژوهش درباره نمایش عروسکی در ایران از کجا آغاز شد؟

شاید تا قبل از اینکه کتاب «نمایش در ایران» بهرام بیضایی بخشی را به طور مفصل به نمایش عروسکی در کنار دیگر گونه‌های نمایش ایرانیِ ثبت شده، اختصاص داد، به این دقت به این موضوع پرداخته نشده بود. نکته بعد این‌که تا پیش از قرن چهارم هجری ما نمی‌توانیم ردپایی از حضور عروسک‌ها در آیین‌ها پیدا کنیم، البته که جسته و گریخته در سیاحت‌نامه‌ها و سفرنامه‌ها به آنها اشاره شده است. مثلا ردپای نمایش عروسکی را  در برخی از اشعار می‌توان یافت. گاهی اوقات از نوع شعری که شاعران سرودند، این‌گونه استنباط می‌شود که نمایش را دیده‌ و با آن آشنا بودند. مانند دوبیتی معروف خیام که ما نمایشگران عروسکی همیشه به آن استناد می‌کنیم: «ما لعبتکانیم و فلک لعبت‌باز / از روی حقیقتیم نه از روی مجاز / یک چند در این بساط بازی کردیم / رفتیم به صندوق  عدم یک‌یک باز»

 علاوه بر تعابیر حکمی، فلسفی یا عرفانی که از این شعر می‌کنند، استنباط می‌شود که خیام نوعی از نمایش عروسکی نخی که امروزه به نام خیمه شب بازی می‌شناسیم را نظاره کرده است. خیام شاهد این بوده که استاد عروسک‌بازی عروسک‌هایی را از صندوق درآورده و بر صحنه‌ای در جلوی چشم تماشاگران اینها را به بازی درآورده و بعد از اتمام نمایش آنها را دوباره به آن صندوق برگردانده است. در این دوبیتی لعبت‌باز مترادف عروسک‌باز و لعبت‌ها نیز به عروسک‌ها اطلاق می‌شود. می‌توان استنباط کرد که خیام اینگونه نمایشی را دیده ولی از آن استنباط فلسفی و حکمی خودش را داشته است.

هرچه‌ به دوران جدیدتر می‌رسیم در سفرنامه‌های خارجی‌ها و سفرای فرهنگی کشورهای مختلف که در ایران بودند، ردپای نمایش عروسکی را می‌بینیم. شاید بتوان گفت این سیاحان دِین بیشتری نسبت به مردان فرهنگی و مردمان فرهنگی کشور خودمان داشتند. چراکه حداقل این گونه نمایش را ثبت کردند و ما الان می‌توانیم به انواعی از نمایش‌های پهلوان کچل خیمه‌شب بازی در سفرنامه‌ها یا گزارش‌های که اوژن اوبن، سفیر فرهنگی فرانسه یا خوچکو، ایرانشناس لهستانی و بسیاری دیگر از ایرانشناسان داده‌اند، دسترسی داشته باشیم.

در دوران معاصر، بیضایی این کار را دقیق و مفصل انجام داد ولی بعدها از سال 1350 که نمایش عروسکی در دانشگاه تهران به‌عنوان یک رشته دانشگاهی تاسیس شد در خلال رساله‌ها و پایان‌نامه‌های دانشگاهی توجه دانشجویان و اساتید به نمایش بومی و حتی نمایش معاصر عروسکی جلب شد و به هر حال برخی از استادان همچون زنده‌یاد جواد ذوالفقاری، زنده‌یاد کشاورزی و  بهروز غریب‌پور تحقیقاتی درباره نمایش عروسکی ایرانی انجام دادند و بعدها بنده فرهنگ‌نامه‌ای را براساس تمامی تحقیقاتی که همه استادان انجام داده بودند و تحقیقات میدانی  خودم که حاصل پانزده سال تحقیق و پژوهش است تحت عنوان «فرهنگ‌ عروسک‌ها و نمایش‌های عروسکی آیینی و سنتی ایران» تدوین کردم که سال 89 چاپ شد.



در دوره‌ای تحقیقات و پژوهش‌هایی درباب نمایش عروسکی ارائه شد که نمونه‌های برجسته آن همانطور که اشاره کردید کار آقای بیضایی و غریب‌پور است، چرا بعد از آن آثار شاخصی در این حوزه نداریم؟ چرا پژوهش‌های جدی درباره نمایش عروسکی صورت نمی‌گیرد؟


متاسفانه نمایش عروسکی یک گونه غریب است هرچند که در اغلب نقاط مختلف دنیا این گونه نمایش یکی از گونه‌هایی است که همپای انواع نمایش‌ها به آن پرداخته شده است اما در ایران نمایش عروسکی مهجور باقی مانده باتوجه به اینکه سه دانشکده نمایشی این رشته را در دوره کارشناسی تدریس می‌کنند و اخیرا چهارسالی است که در دانشگاه تهران دوره کارشناسی ارشد این رشته هم برگزار می‌شود. عدم توجه پژوهشگران و یا عدم علاقه آنها می‌تواند علت این ضعف باشد.

بعد از تحقیقات و ترجمه‌ها و تالیفات استادانی که نام بردم شکاف عمیقی چه به لحاظ ترجمه و چه به لحاظ گردآوری پیش آمد. این غفلت‌زدگی هم به دانشگاه و آکادمی‌های ایران برمی‌گردد و هم عدم توجه از طرف بخش‌های فرهنگی کشور به این گونه نمایشی. به‌طور صریح‌تر مجموعا در جامعه عروسکی ایران افراد کمی به امر پژوهش و تالیف و ترجمه علاقه‌مندی نشان می‌دهند.

آیا کمبود منابع در این حوزه به کم‌کاری پژوهشگران نمایش عروسکی کمک کرده است؟

دقیقا. کمبود منابع یکی از آسیب‌های اصلی برای این رشته است. البته که درباره تالیف همچنان که گفتم در بخش‌های پایان‌‌نامه یا رسالاتی که تدوین می‌شود به بعضی از مدارک نمایش‌های بومی دسترسی داریم ولی متاسفانه چون توجه ویژه‌ای به این بخش نشده و یا تشویق‌های ویژه‌ای نشده بازخورد خوبی نداشته است. فرهنگ‌نامه‌ای که من تدوین کردم در 700 صفحه تمام شد اما اگر آرشیو هنرهای نمایشی، آرشیو دقیق و زنده‌ای بود و از این گونه نمایشی قدر می‌دانست، آرشیو پرباری را جمع‌آوری می‌کرد. اگر دانشگاه آرشیو و اسناد را گردآوری می‌کرد حتما این کتاب می‌توانست هفت هزار صفحه باشد یعنی من از حدود 20 سال پیش که شروع به تحقیق کردم بسیاری از استادان و منابع باارزش از بین رفته بودند، از سوی دیگر آرشیو و کتابخانه‌ها چیز زیادی نداشتند. با وجود این معتقدم دلیل اصلی کم‌کاری پژوهشگران این حوزه، نه کمبود منابع که غفلت‌زدگی خود ماست.

نقش عروسک در ایران باستان چقدر پررنگ بوده است؟ و امروزه چه پیوندی با نمایش‌‌های ایران باستان دارد؟

عروسک در تمدن ایرانی و فرهنگ و زندگی مردمان ایران‌زمین نقش بسیار عمده‌ای داشته همچنان که در بسیاری از نقاط جهان عروسک یا پیکره‌ها این کارکرد را داشتند. برای مثال می‌توان به پیکره‌های باران‌ساز یا تمنای باران اشاره کنیم. شروع این آیین به دوران کهن و ایران باستان برمی‌گردد و بعدها در دوران اسلامی نیز به صورت عروسک‌های باران‌خواهی بوکه بارانه کردستان  و چمچه‌گلین مناطق آذری‌نشین ظهور پیدا می‌کند. در میان بسیاری از عشایر و قوم‌های ایرانی همراه با کودکی که تازه متولد می‌شود پیکره‌ای را به‌عنوان همزاد در گهواره‌اش قرار می‌دهند تا کودک از چشم شور و نظرهای بد در امان باشد، بعدها عروسک تبدیل می‌شود به عروسک بازی بچه و در بعضی از جاها گزارش شده عروسک را به مرور در سطوح بلندتری قرار می‌دهند تا کودک وقتی راه رفتن یاد گرفت خودش عروسک را بردارد. در بسیاری از شهرهای ایران رسم بر این بود، وقتی دخترشان را به خانه بخت بفرستند، با او عروسکی همراه می‌کنند تا هم بازیچه دختر باشد، هم سنگ‌صبور و همراهش و هم‌ به تمثیل نشان از اینکه همراه عروس خودمان عروس دیگری هم فرستادیم تا شما هوو برای عروس ما نیاورید. بعدها عروسک‌ها را در آیین‌های بلاگردانی می‌بینیم.

در چهارشنبه آخر سال در مناطقی از کردستان عروسک‌هایی به نام ولیکان درست می‌کنند و بچه‌ها در این روز برای دفع نحوست و بیماری این عروسک‌ها را در آتش می‌اندازند. از عروسک‌ها برای شفاخواهی نیز استفاده می‌شوند. در نقاط مختلفی از ایران آش معروفی به نام آش ابودردا طبخ می‌شود که در هنگام پخت آش از خمیری که با آن رشته درست می‌کنند، دو عروسک درست می‌کنند به تمثیل از ابودردا و همسرش، ابودردا از صحابه پیامبر(ص) بوده که به دلیل آنکه بیشتر سال را در بیماری به سر می‌برده به پدر درد معروف شده است. این سنت را ایرانی‌ها اینگونه در زندگی جاری کردند که اگر در خانه‌ای بیماری باشد و این بیماری طولانی شود برای درخواست شفا و صحت و سلامت آشی را دست‌جمعی می‌پزند و این پیکره‌ها را در آش می‌اندازند و جالب است بعد از آنکه آش پخته شد آن را در میان همسایگان تقسیم می‌کنند و این پیکره‌ها از کاسه آش هرکسی که بیرون بیاید، موظف است آن را به آب بسپارد و اورادی را بخواند. به این ترتیب می‌بینیم از ایران باستان تا به امروز عروسک‌ها کاردکردهای متنوع و گوناگونی از تولد  زندگی و حتی مرگ را  در زندگی مردم داشته‌اند.

آیا این آیین‌های کهن دستمایه نمایشنامه‌های معاصر می‌شوند؟
 
متاسفانه بسیار کم به گنجینه عظیم فرهنگ عامیانه، قومی و اساطیر قدرتمند رجوع می‌کنیم. گاه تاسف‌بار است که غربی‌ها از آثار کلاسیک ادبیات ما دست به خلق آثاری می‌زنند و خود ما که ایرانی هستیم به‌ندرت و گاه با اکراه به سراغ ادبیات کهن ایرانی می‌رویم. این دامن‌گیر نمایش عروسکی نیز هست. شاید بشود گفت اصلی‌ترین منبعی که نمایشگران دوست دارند سراغ آن بروند شاهنامه فردوسی است ولی هرگز یا خیلی کم دیده شده سراغ نظامی، عطار و یا اساطیر قدرتمند ایرانی چون تیشتر و آناهیتا بروند. یک جور غفلت‌زدگی در این میان وجود دارد.

جهان، نمایش عروسکی ما را به خیمه‌شب بازی می‌شناسد اما متاسفانه ما درباره خیمه‌شب‌بازی پژوهش‌های اصیل و برجسته‌ای نکرده‌ایم. در یک برهه‌ای برخی از استادان چون بیضایی به این امر توجه کردند اما بعد از یاد رفته است. عدم توجه، سهل‌انگاری، عدم علاقه همه موجب این کم کاری شده است. گاهی وقت‌ها در بین اهالی تئاتر و تئاتر عروسکی می‌بینیم که اساطیر یونانی را بهتر از اساطیر ایرانی می‌شناسند. در حالیکه شخصیت‌های قدرتمندتری در اساطیر ما تجلی کرده‌اند که می‌توانند دستمایه نمایش عروسکی قرار بگیرند. در کل مجموعه‌ای از عوامل از بی‌توجهی گرفته تا کم‌کاری و غفلت می‌تواند موجب کم‌کاری پژوهشگران این عرصه باشد.

از متون کهنی که می‌تواند دستمایه نمایش باشد، مثل تیشتر یشت‌ها یا نمایش‌های آیین مزدایسنا و یا میرنوروزی بگویید، چقدر ما می‌توانیم از این منابع برای نمایش‌های ایرانی استفاده کنیم؟

از میان منابع کهن یادگار زریران، ارداویراف‌نامه، کتاب‌هایی با عنوان خدای نامک‌ها، هزار افسان‌ها که اکنون به‌عنوان هزار و یکشب به دست ما رسیده است، سندبادنامه‌ها، بختیارنامه‌ها و سمک عیار که شاید یکی از متونی است که هرچند در قرن ششم و هفتم تالیف شده ولی مهجور باقی مانده است، همه می‌توانند دستمایه نمایش قرار گیرند. حدود چهار سال پیش زنده‌یاد ذوالفقاری نمایشی را به صورت ماسک - بازیگر برپایه سمک عیار به روی صحنه برد. ولی در حال حاضر می‌بینیم که صنعت فیلم‌سازی هالیوود هری‌پاتر را تولید می‌کند و ما بیشتر از آنکه سراغ متون کهن خود برویم و جوانان ما بیشتر از آنکه اشتیاق داشته باشند حماسه‌های پهلوانان ایرانی را بخوانند و بشناسند در انتظار نسخه‌های جدید هری‌پاتر هستند در حالی که کتاب سمک‌ عیار بسیار غنی‌تر و اعجاب برانگیزتر از هری‌پاتر است.

شاید به دلیل آنکه کار کردن بر متون کهن سخت است و به زبان ساده‌تر برگردانده نشده و یک فرآیند سختی را ‌می‌خواهد که ترجمان امروزی شود، سراغش نرفتند و گاهی‌ اوقات هم مسائل مادی و تکنیکال موجب این بی‌توجهی می‌شود. والت دیزنی به راحتی می‌تواند بر پایه  داستان‌های عامیانه اروپایی و داستان پریان سیندرلا و سفیدبرفی و زیبای خفته تولید کند در حالیکه نمونه‌های شاعرانه‌تر و غنی‌تر آن را در فرهنگ و ادبیات خود داریم اما به آنها مراجعه نمی‌کنیم و با وجود اینکه تکنولوژی آمده، باز می‌بینیم محصولاتی که بیرون می‌آید بی‌توجه و بی‌وفا به گنجینه عظیم فرهنگ عامه و فرهنگ کهن اساطیری ماست. فرهنگی  که به ما رسیده و باید حفظش کنیم و به‌ آیندگان بدهیم.



باتوجه به اینکه در ایام نوروز هستیم درباره میرنوروزی که یک نمایش باستانی محسوب می‌شود، توضیح دهید؟ در کتاب‌ها چقدر به میرنوروزی و تکم‌گردانی که از آیین‌های پیشواز نوروز محسوب می‌شود، اشاره شده است؟


یکی از معروف‌ترین عروسک‌هایی که با نوروز نسبت دارد، عروسک قوم آذری به نام تِکه است که جزو آیین‌های باستانی ایرانی محسوب می‌شود. تکه گردانی آیینی برای آماده شدن و پیشواز بهار بوده و به‌عنوان آیین‌های پیش‌بهاری شناخته می‌شده است. محور و مرکز این آیین با یک عروسک شکل می‌گیرد. در چهل یا پنجاه روز مانده به رسیدن بهار در مناطق آذری‌نشین منتظر آمدن یک پیغام‌آور و خبر رسان هستند که همراه با عروسک یا پیکره‌ای که به شکل بُز است به منطقه می‌آید و با ورود این پیغام‌آور مردم دلشاد می‌شوند که بهار و نوروز نزدیک است و زمین در حال بیدار شدن از خواب است.

بُز در اساطیر ایرانی نمادی از باروری است، به دلیل چُست و چالاکی‌ و قوی بودنش در بین دامداران از احشام محبوب است. اینکه از مواقع و مراتب سخت هم به راحتی عبور می‌کند، سمبل این آیین قرار می‌گیرد. با ورود یک پیام‌آور همراه با رقصاندن یک پیکره که حامل نشانه‌های باروری و حیات دوباره است، نوید فرارسیدن بهار داده می‌شود. پس این برای مردم منطقه بسیار ضروری بوده است.

تکه گردانی یک آیین تک‌نفره بوده که روایتگری یا به تعبیر ما عروسک‌گردانی عروسک چوبی را می‌رقصانده و آرزوی سلامت و خیر و برکت می‌کرده و به اهالی منطقه مژده بهار را می‌داده است و اهالی چون چشم‌ انتظار بودند، دوست داشتند انعامی را برای او آماده کنند. خیر و برکت و دعایی که این پیام‌آور می‌کرد برای مردم مقدس بوده است. خوشبختانه این آیین هم در سال 91 ثبت ملی شده و خوشحالیم از اینکه بالاخره با ثبت میراث فرهنگی آن مناطق موظف شدند در تداوم و بقای این آیین تلاش کنند. امیدواریم با توجه به اینکه رقبای زیادی در کشورهای اطراف چون آذربایجان دارد، به ثبت جهانی یونسکو برسد.

و میرنوروزی...

میر نوروزی از دیگر آیین‌های ویژه نوروز است. این مراسم از آیین‌هایی است که در سال نو و در بهار انجام می‌شود و به یکی از آیین‌های قربانی اشاره دارد که در سرتاسر جهان به طرق مختلف انجام می‌شده است. اینکه در پنج روز از سال حکام امور مملکت را به یک میر دروغین می‌سپردند و آن میر با اشراف به اینکه در آن پنج روز هر کاری را می‌خواهد می‌تواند انجام دهد و به‌عنوان زبان حال مردم و یک منتقد قهرمان می‌تواند در آن پنج روز تمام ظلمی را که در 360 روز گذشته شده به مسخره بگیرد و به داوری بگذارد با علم به اینکه بعد از پنج روز عمر او به سر خواهد آمد. بخش  شاعرانه قضیه این است که این قهرمان می‌داند که شهید خواهد شد اما حرف خود را می‌زند. میرنوروزی یکی از آیین‌های کم‌نظیر است که مشابه آن در بسیاری نقاط جهان هم انجام می‌شود و در ایران در مناطق کردنشین به میرنوروزی و در برخی نقاط ایران به کوسه برنشین معروف است که در آنجا هم شخصی را که کوسه است، سوار بر الاغی می‌کنند و او اختیار این را دارد که وزیر چپ و راستی انتخاب ‌کند و وزرای واقعی مملکت را به همراه حاکم و ظلم و نارسایی‌هایی که هست، در کسوت لباس طنز و شوخی به سخره بگیرد و بعد از پنج روز با خیال راحت به استقبال مرگ می‌رود چون می‌داند در راه ظلم‌خواهی قربانی خواهد شد. در کتاب‌ها به این موارد (تکه گردانی و میرنوروزی) بیشتر از موارد دیگر اشاره شده است. اخیرا هم کتابی را با عنوان «تکه و تکه‌چی، قاصدان بهار» تالیف کرده‌ام که برای انتشار آن را به سازمان میراث فرهنگی سپرده‌ام.

درباره عروسک‌های دیگر که در نوروز و پیش از آن کاربرد داشته است و منابع به آن اشاره کرده‌اند می‌توان به آش ابودردا اشاره کرد که در چهارشنبه‌سوری برای رفع نحوست هنگام خانه تکانی انجام می‌دهند و همراه آن عروسک‌ها را به آب روان می‌دهند تا بدی‌ها و نواقص دفع شود. عروسک‌های ولیکان کردها، گلین بالای قوم آذری که آنها هم عروسک‌های پارچه‌ای را می‌سازند و بچه‌ها موظفند اینها را به دورترین نقطه روستا ببرند و بدون اینکه به پشت سر خود نگاه کنند عروسک را رها کرده و به روستا برمی‌گردند و همراه این عروسک آرزوی خوشبختی و سعادت و دور شدن نحوست از خانواده می‌کنند.

آیا این نماد بز می‌تواند برگرفته از منظومه درخت آسوریک باشد؟

بله؛ این نماد به این منظومه نیز ارتباط پیدا می‌کند. منظومه درخت آسوریک در میان اهالی تئاتر جزو اولین متونی است که دیالوگی بین دو شخصیت درمی‌گیرد. جالب است که این تقابل دو نمود از دو شیوه زندگی دامداری و کشاورزی است. بز نمادی از زندگی دامداری و درخت نمادی از زندگی کشاورزی یا برزیگری است که هر کدام در این مناظره شروع می‌کنند به مناظره و محسنات خود را به رخ کشیدن. یکی از متونی است که ترجمه‌های روان و حتی قابل فهم برای کودکان به بازار آمده است.



در پایان از طرح احیای عروسک‌های بومی بیرجند و ثبت آن در فهرست جهانی یونسکو بگویید. این ایده از چه زمانی مطرح شد؟

احیای عروسک‌های دتوک منطقه سربیشه حسین آباد در بیرجند(خراسان جنوبی) از دل پروژه‌ای به نام ترسیب کربن که تعدادی از فعالان محیط‌زیست انجام می‌دادند، مطرح و پیگیری شد. عروسک‌هایی که در طول زمان از خاطره جمعی پاک شده بودند. این گروه با شناسایی عروسک‌های بومی و تشویق به ساخت و احیای دوباره آن به فکر هم‌افزایی یا توانمندسازی زنان منطقه افتادند تا با این کار به معیشت این زنان کمک کنند. برای رسیدن به این هدف با مادربزرگ‌ها و گیس‌سفیدان صحبت کردند تا اینکه کم کم این خاطره زنده و عروسک‌ها ساخته شدند. به مرور افراد یادشان می‌آمد که این عروسک‌ها چه لباسی برتن داشتند یا سربندها چه بود تا اینکه شکل و شمایلی پیدا کردند و با همکاری کارشناس میراث فرهنگی، لیلا کفاش‌زاده و موسسه آوای طبیعت به مدیریت افسانه احسانی و بنده هم به‌عنوان کارشناس پژوهشی در  دفتر ثبت آثار میراث فرهنگی پرونده‌ای تشکیل داده شد و با حمایت دکتر نظری و دیگر دست‌اندرکاران خوشبختانه توانستیم روش ساخت عروسک دتوک را به‌عنوان یک میراث ناملموس در فهرست میراث فرهنگی کشور ثبت ملی کنیم و در هفته جهانی کودک در مهرماه 93 از پرونده ثبت ملی این عروسک بومی رونمایی شد و در حال حاضر در راه تشکیل پرونده برای ثبت در فهرست آثار ناملموس فرهنگی یونسکو است.
 
از میان گونه‌های نمایش سنتی ایران خیمه‌شب بازی را در بیشتر نقاط جهان می‌شناسند. ولی متاسفانه با وجود اینکه عروسک در زوایای مختلف فرهنگ و زندگی ایرانی‌ها نقش به‌سزایی داشته هنوز نتوانستیم خیمه‌شب بازی را ثبت یونسکو کنیم. احیای عروسک‌های خراسان جنوبی(دتوک) که از چند روستای دورافتاده و محروم ایرانی پیدا و احیا شدند ما را دچار شعف کرد و تصمیم گرفتیم از هر فرصت و رسانه‌ای استفاده کنیم تا اهمیت آنهارا بیان و  رقبای غربی بی‌هویت مانند باربی را از میدان به در کنیم. حتا اینها می‌توانند جایگزین عروسک‌های ملی ایران شوند. نقدی که ما به این دو عروسک (دارا و سارا) می‌کنیم، این است که می‌گوییم عروسکی که در خارج ایران تولید می‌شود و فقط به اعتبار اینکه ما چارقدی یا لباس محلی را برتنش می‌کنیم، نمی‌تواند عروسک ملی نام بگیرد.  به لحاظ فرم‌شناسی و زیبایی‌شناسی این عروسک‌ها هیچ‌کدامشان به قومیت‌های ایرانی تعلق ندارند. درحالیکه عروسک‌های خراسان جنوبی دست‌ساز مردم آن منطقه است.

زیبایی‌شناسی زنان و کودکان بومی منطقه در این عروسک‌ها قابل مشاهده است. لباس و نوع سربند، اصیل متعلق به آن منطقه است و شگفتی بزرگ دیگر اینکه بخشی از فرهنگی که به فراموشی سپرده شده بود با همت یک عده جوان غیور ایران‌دوست و با احیای این عروسک‌ها زنده شد. در لیست میراث فرهنگی عروسک‌های بومی هیچ جایی نداشتند. مسوولان این سازمان دلیل ثبت امری به نام عروسک را نمی‌پذیرفتند. اما وقتی این تلاش‌ها را دیدند و خود عروسک‌ها را از نزدیک مشاهده کردند جادوی عجیبب این عروسک‌ها آنها را جذب کرد.  از آن‌جایی که این عروسک‌ها از مواد طبیعی ساخته می‌شوند و  دست‌ساز اصیل منطقه‌اند و در کنار ساخت آنها لالایی‌ها، داستان‌ها و پوشاک منطقه دوباره احیا شده است، اهمیت زیادی دارند و با احیای دوباره دتوک خاطره جمعی قوم دوباره مرور می‌شود.

در روز جهانی کودک ثبت ملی این عروسک‌ها را رونمایی کردیم و آنجا وقتی که اهالی میراث فرهنگی فیلمی را که همکارانم تهیه کرده بودند، دیدند علاقه‌مند شدند که این را به‌عنوان پروژه و فعالیتی در رده‌بندی بست پرکتیس از طرف ایران به یونسکو معرفی کنند. برای اینکه از ایران تا الان یا پرونده‌های در حال خطر گزارش شده که باید محافظت شوند یا تنها معرفی آثار ملموس و ناملموس است. اما در رده‌بندی سازمان یونسکو عنوان بست پرکتیس هم هست اینکه در کمتر از یکسال این پروژه جواب داده هزاران نوع از این عروسک ساخته می‌شود و در جشنواره‌های مختلف به معرض نمایش و فروش گذاشته می‌شود و نکته جالب اینکه برخی اوقات خانواده‌ها برای خرید آنها مقاومت می‌کنند اما کودکان آنها را به آغوش می‌کشند و انتخاب می‌کنند و این پیروزی بزرگی است.

یک عروسک ساده با یک سوزن‌دوزی زیبا که محصول دوخت و دوز یک زن مهجور روستایی است که از سود حاصل از فروش آن توانسته وام خود را بپردازد. توانسته خرج تحصیل فرزندش را تامین کند و کمک خرج خانواده و در کنار شوهرش علاوه بر وظایف روزمره با خلق اثری هنری دارای اعتماد به نفس شود از دیگر مزایای احیا و ساخت دوباره دتوک است. با این کار اهالی روستا شوق دوباره‌ای پیدا کردند. روش ساخت  این عروسک‌ها در پرونده بست پرکتیس در حال تدوین است و امیدواریم با حمایت سازمان میراث فرهنگی و رسانه‌ها و فرهنگ دوستان ایرانی در یونسکو به ثبت برسد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها