حافظه نوجوانی وی از آسمانخراشهای ترسناک و زندگی شهری باعث شد تا رمان «لطفا مراقب مادر باش» را بنویسد که در آن از گم شدن مادران در ایستگاه قطار سئول نوشت و از نگرانیهای مدرن و پیری بستگان و آلزایمر و جستجو بدنبال فرزندان توسط والدین و احساس غربت و غرق شدن در زندگی شهری گفته است.
این کتاب دو میلیون نسخه در کره فروخت و توسط انتشارات کناپف در نیویورک ترجمه شده و بعدا در 34 کشور جهان رفت و بهترین کتاب 2011 نیویورک تایمز شده و جایزه ادبی آسیا 2012 را به خود اختصاص داد.
شین درباره کتابش به «مایا جگی» درگاردین گفت: «خانواده ای را تصور کنید که در حاشیه متولد شدهاند، اما آنجا را ترک کرده تا به امید زندگی بهتر و تحصیل خود را وارد زندگی شهری می کنند. زندگی مدرن کرهای در این داستان محور اصلی است و هر آنچه نسل قبل و قدیمی به فرزندان هدیه کرده را با زندگی مدرن عوض میکنند و آنچه در این کتاب رخ میدهد فراموش کردن مادر قبل از مرگ مادر است.»
معجزه اقتصادی کره پس از جنگ ویرانگر دو کره جنوبی و شمالی در سالهای 1950-1953 زندگی کرهایها را دگرگون میکند و شکافهای اجتماعی بین شهر و روستا و حاشیه ها را چند برابر می کند و بین نسل ها هم شکاف میاندازد. (مانند اتفاقی که در بسیاری از نقاط جهان رخ داد)
و خانم «شین» این اتفاقات را دید و الهام گرفت تا داستان زندگی خود و هم نسلان خود را بنویسد.
شین دراین باره می گوید:«مردم چیزهایی که سالها برای کسب کردناش وقت صرف کرده بودند را یک شبه از دست دادند و برگهای ویرانی کف خیابانها ریخته شد.غریزه مادری تنها متعلق به مادر نیست و هر کسی میتواند ای غریزه را داشته باشد چرا که حوادث طوری شکل گرفت که همگان مانند از دست دادگان شدند و اکنون در عصری زندگی می کنیم که هر کدام از ما می توانیم نقش مادر را نسبت به طرف مقابل بازی کنیم »
شین ادامه می دهد: «ارزشها و هنجارها همه از دست رفتند و حالا نمونه آن را در غرق کشتی در 16 آوریل شاهد بودیم که 228 نفر که اغلب کودک بودند را از دست دادیم. من بعد از نمایشگاه کتاب لندن در آلمان بودم که خبر غرق شدن را شندیم و تمام راه بازگشت را به یاد غرق شدگان اشک ریختم.حتی ما در موقعیت جنگی هم نیستیم اما چگونه ممکن است چنین اتفاقی بیفتد؟»
به گفته شین مردم در کره جنوبی فرهنگ و مراسم عزاداری را پاس می دارند و همین حس می تواند بخشی از نوشته های شین را در کتابهایش توضیح دهد.
شین اکنون 50 ساله شده و همراه با شوهرش نام جین-هوو (شاعر و استاد ادبیات و شعر) کنار کافه ای در کوهستان بوگاکسان زندگی میکند. او 20 سال پیش به این منطقه در شمال سئول نقل مکان کرد، قبل از اینکه گالریهای هنری مثل قارچ در این منطقه سبز شوند.
دوران کودکیاش بوسیله کوهستانها احاطه شد. وی هر هفته به کوهنوردانی میپیوندد که بر فراز قله می روند و وقتی به آن بالا میرسد، جیغ میزند! مرز با کره شمالی! پایین شیب کوه کاخ آبی ریاست جمهوری قرار دارد و شین در جوانی کسی بوده که در خیابانها تظاهرات می کرده و همراه با سایر مردم 35 سال پیش فریادهای اعتراضی خود را به گوشی رهبران کشورش میرساند.
اما رمان «من درست آنجا خواهم بود» ترجمه شده توسط سورا کیم-راسل روزهای دانشجویی شین در سئول دهه 1980 را به تصویر میکشد، گازهای اشکآور ،یک دهه مبارزه برای کسب دمکراسی،فرود چتربازان به تالار شهر، فرار از دست پلیس ضد شورش، مرگهای مشکوک سیاسی، مفقود شدنها، حوادث تلخ سیاسی و ... شین می گوید برای نسل من هر روزشان این چنین بود، همراه با تظاهرات،بازداشت،شکنجه و این رمان ادای احترام میکند به همه افرادی که برای دمکراسی جنگیدند.
شین می گوید «همه عشق داشتند و هر چندمتحمل تلفات شدند اما به آینده بهتر اعتقاد داشتند. جوان آن روز کرهای این چنین بود.» شین میگوید المپیک 1988سئول برای بهتر شدن فضای سیاسی در 1987 پدیدار شد و انتخابات ریاست جمهوری 1993 (کیم یونگ-سم) انتخابات آزاد تلقی شد که مردم بعد از 30 سال رنج و تحمل آن را بدست آورده بودند.
شین می گوید «هم نسلیها وهم دهه ایهای همراه ما، با روحیه مقاومت بزرگ شده بودند و برای دموکراسی جنگیدند و آنقدر انرژی داشتند که جامعه را تغییر دهند و بدون فداکاری ما کشور اینگونه که میبینید، نمیشد! »
شین از کودکی خود گفت که: «در چونگوپ در جنوب غرب در ته دهکدهای که فقط شینها زندگی می کردند متولد شدم و با کاشت و برداشت رشد و نمو کردم و هر بهار احساس میکردم که باید سخت کار کنم. بدون دوران کودکی زیبایی واقعی که بدست آوردم قابل تصور نیست.در مردم بودن را دوست دارم.پدربزرگم پلیس بود و پدرم یتیم بزرگ شد و بقیه اعضای خانواده کشته شده بودند. یاد گرفتم که کتاب قرض بگیرم و با کتاب خواندن مادر خود را خوشحال کنم. اما رویاهای او چه بود؟ چرا که فقط انجیل میخواند و وقتی نوشته هایم را برایش میخواندم چرت می زد و من از او الهام گرفتهام و نوشته هایم را مدیون مادرم هستم. آنها اکنون در شهرستان زندگی می کنند و زندگی خود را وقف فرستادن 6 فرزند خود به دانشگاه در سئول کردند.»
شین وقتی در مدرسه شبانه درس می خواند در یک شرکت سازنده قطعات الکترونیکی مشغول به کار شد و بعدا در رشته نویسندگی خلاقانه در موسسه هنر سئول درس خواند و اولین رمان خود را (حکایت زمستان) در سن 22 سالگی نوشت و منتشر کرد که سوژه داستانهای رادیویی شد. با کتاب جایی که ارغنون بود در سال 1992 به عنوان نویسنده ساختار شکن و سبک شکن مطرح شد.
دیکتاتور نظامی ژنرال پارک چونگ-هی در سال 1975 بعد از 18 سال که مسند قدرت بود ترور شد وبعد از این حادثه خانم شین به سئول می آید و محیطی با دیکتاتوری جدید را تجربه می کند چرا که ژنرال چوون دوو-هوآن ناگهان اعلام حکومت نظامی کرده، دانشگاهها را می بندد و هر نوع تجمع را ممنوع می کند. در نهایت جنبش دموکراسی در دهه 1980 احیا می شود و معترضان با نام حمایت از کمونیسم از دم تیغ گذرانده می شوند. زندان مخوف سئودائمون را کره ای ها فراموش نخواهند کرد که زمان استعمار ژاپن بر کره ساخته و توسعه یافت و اتاقهای شکنجه در زیرزمین زندان از وحشت انگیزترین زندانها بود که اکنون موزه شده و حکاکی های دانشجویان روی دیوارهای زندان هنوز مشخص است و زمانی که شین در مدرسه شبانه روزی در ماه می 1980 بود، چتربازها قیام گوآنگجو را سرکوب کردند و شین می گوید معلم مان میگفت چه جنایاتی در جنوب رخ داده اما ما نمیدانستیم چهحوادثی رخ داده و بعدها از روی عکسها و تصاویر فهمیدیم مردم در این مدت چه کشیده اند.
برای شین و هم نسلهایش قیام گوانگجو و قتل عام دانشجویی نقطه ویران کنندهای بود، ویران کننده تر از جنگ کره چرا که نماد غم و اندوه برای نسل وی شد. شین می گوید دوسالانه هنری در گوانگجو برپا می شود تا خاطرات مردمی که برای دموکراسی جنگیدند فراموش نشود و استادی که در رمان «من درست آنجا خواهم بود» است یکی از مربیان شین بوده و رهبر جنبش دانشجویی بوده و با شخصیتی کاریزماتیک شعرهای احساسی می خوانده و تا به امروز شین به احترام وی شعر می خواند.
شین بازمانده چنین نسلی است که جوانتر از بقیه بوده و زمان به وی اجازه داد تا به نمایندگی از کسانی که زنده ماندند، داستان خاطرات زجرآور آن نسل را بازگو کند. شین لیستی طول و دراز از مردم از دست رفته را در اختیار دارد ، مردمی که مرگشان هرگز توضیح داده نشده است.
خصومت میان دو کره جنگ سردی را دامن زده که همچنان ادامه دارد. شین هنگام گرفتن جایزه ادبی آسیا 2012 در هنگکنگ به دولتمردان چین تاخت که چرا پناهندگان کره شمالی را به کشورشان بازمیگردانند. به گفته شین بازگرداندن پناهندگان یعنی به خطر افتادن جان آنها.
شین توضیح داد که اظهاراتی سیاسی نمیکند بلکه از مردمی حمایت میکند که فقط می خواهند زندگی کنند. شین چند سال قبل با جمعی نویسنده و هنرمند از کره شمالی بازدید کرد. آنها حق نداشتند با مردم صحبت کنند چرا که بازرسان همراه آنها بودند و اجازه نمیدادند. شین می گوید هر چند از یک ملت هستیم اما مردم کره شمالی کاملا متفاوت از ما حرف میزنند. من دوست دارم دوباره با هم شویم و ملت کره دوباره با هم متحد شود.
شین درباره موج فرهنگی که کره را در برگرفته میگوید: امروز شما میتوانید خود را قبل از جامعه تصور کنید. دموکراسی باید قبل از هر چیز بیاید و ملت کره باید مانند کودکی که برای اولین بار راه رفتن یاد میگیرد، تمرین زندگی به عنوان یک کشور را یاد بگیرد.
نظر شما