فرهاد طهماسبی در همایش ادبی آشنایی با شعر سهراب در حاشیه نمایشگاه «روزنهای به رنگ»، با اشاره به افراط و تفریط در نقد ادبی کشور، از لزوم اشتراک مساعی منتقدان دو حوزه شعر و نقاشی در بررسی آثار ادبی و هنری سهراب سخن گفت.
طهماسبي ادامه داد: نقد ادبي در كشور ما بيمار و سرشار از افراط و تفريط است و عموما بدون تامل و توجه به سبكها و با ديدگاههاي تند موافق یا مخالف مطرح ميشود. درباره شاعر بزرگي چون سپهري اين ضرورت وجود دارد كه كار مشتركي بين منتقدان شعر و منتقدان نقاشي صورت بگيرد.
وي سپس با اشاره به خاستگاه اجتماعي هنر، طبقه اجتماعي هنرمند و طبقه اجتماعي مخاطب، گفت: بخشي از تواناييهاي سپهري، بر محبوبيت او تاثيرگذار است؛ ولي نفوذ و تاثيرگذاري سپهري، علاوه بر تواناييهاي او، مرتبط با شخصيت ساده و ناقد او، مرگ نا بههنگام و زودرسش (با توجه به سنت مردهستايي در ایران)، فضاي اجتماعي مناسب در زمان نشر آثار او، رواج عرفانگرايي و عرفانزدگي در آن برهه، نياز جامعه به آرامش و صلح، تبديل بيگانگيها به يگانگي، لحن خطابي و بدون گفتگوي او، بهعنوان مهمترين مسایل و زمينههاي اجتماعي در پذيرش او به عنوان شاعري برتر، بوده است.
طهماسبي ادامه داد: در آثار سهراب، به تاثير او از مكتبهاي سوررئاليسم و امپرسيونيسم توجه شده است. سوررئاليسم مكتبي است كه تمدن مدرن و زندگي مبتذل حاصل از آن را به چالش ميكشد و از ويژگيهاي آن ميتوان توجه به كشف و شهود انسان، جستجو در رويا، عرفان جديد، آرمان شناخت كامل عالم هستي و آفرينش اسطورههاي جديد را نام برد.
وي اضافه كرد: انتقادهايي كه به تاثيرات سهراب از سوررئاليسم صورت گرفته است، فرد گرايي و كمتوجهي به فرآيندهاي اجتماعي، دريافت سخت مفاهيم شعري او حتي گاه براي خواص و نيز فلسفي بودن شعر سوررئاليستی به جاي شاعرانه بودن آن است.
طهماسبي ادامه داد: با اينحال مكتب سوررئاليسم ميراث ارزشمندي نيز براي جهان ادبيات باقي گذاشته است. براي مثال رسيدن به اين نتيجه كه در قياس با معيار ابديت، آدمي پوچ است. همچنين خلق ظرفيتهاي جديد در ادبيات، كشف جهان تازه و نگاه تازه به اين جهان، توجه به ضمير پنهان كه برگرفته از تعاليم فرويد است، درك چندپارگي جهان و آشتي دادن خيال و رويا با واقعيت از ميراث با ارزش اين مكتب است.
وي سپس به تاثیرات امپرسيونيسم در شعر سپهري اشاره كرد و گفت: سپهري در شعر خود، از ويژگيهاي اين مكتب، بسيار بهره برده است. امپرسيونيسم استيلاي لحظه بر بقا و تداوم است و از مهمترين ويژگيهاي آن ميتوان تاكيد بر حواس، تجربه، تجزيه (اين مكتب نتيجه تجزيه است و بر اجزا و اشياء تاكيد دارد)، افزايش ابهام، احساس تنهايي در ميان ازدحام و تاكيد بر نيرومندتر بودن جزء از كل را نام برد. هنرمند در اين مكتب تلاش ميكند زندگياش را به اثر هنري تبديل كند.
طهماسبي در انتهاي سخنانش، سبك سهراب را در سطوح مختلف، اينگونه توصيف كرد: سهراب سپهري هنرمندي است تركيبگر. او هنر سنتي ايران را با هنر شرق و همچنين هنر مدرن غرب تركيب كرده است. در سطح زباني، زبان آثار او را میتوان زبان حال دانست. زبان سهراب، زبان قال نيست. در سطح فكري، سبك او جهاني زنده، پويا و تهي از بدي را ميسازد كه در آن تنهايي و يادكرد روياها نقشي اساسي دارد. در سطح ادبي نيز در سبك او ميتوان برهمزدن فرم يكدست و ايجاد حركت، كاربرد اشياء بيجان، استفاده از جملههاي پرسشي و كاربرد بحر رمل را بهوضوح ديد.
در ادامه اين همايش، نسترن نصرتزادگان به ارايه ديدگاههاي خود براساس نقد تطبيقي آثار ادبي سهراب سپهري، رابرت فراست و والت ويتمن پرداخت.
نصرتزادگان گفت: لزوما مضامين مشتركي كه در آثار ادبي بهچشم ميخورد، نشاندهنده تاثيرپذيري دو نويسنده يا شاعر از يكديگر نيست. يكي از دلايل اين اشتراكات، تجلي ويژگيهاي زندگي انسان در آثار ادبي است. همچنين گرايشهاي ادبي مشترك در افراد مختلف ميتواند دليل چنين تشابهاتي باشد.
وي در ادامه با طرح اين سوال كه چگونه دو شاعر دور از هم، در برهههاي زماني متفاوت، آثاري مشابه آفريدهاند، بر تشابه ديدگاههاي عارفانه و قالب ساده آثار سهراب و والت ويتمن اشاره كرد. وي همچنين تشابهات شعري از رابرت فراست را با شعر «مسافر» سهراب بررسي كرد.
نصرتزادگان سپس درباره شعر سهراب گفت: كهن الگوهايي چون فراخوانده شدن در شعر سپهري تكرار ميشوند، آثار او در واقع تلفيقي از شعر و نقاشي است، رنگها در شعر و نقاشي او نمادهايي همگون دارند، نگاه او به طبيعت مشحون از حيرت است، حسآميزي واژهها و تصاوير بديع در شعرش موج ميزند و ميتوان بسامد قابلتوجه واژه «ديدن» را در شعر او ديد.
وي ادامه داد: سهراب هنجارگريز است و نگاهش مدام معطوف به بازگشت ازلي است. در مجموع ميتوان گفت شعر سهراب نوعي سانتيمانتاليسم غير رئاليستي و شعري فانتزي است.
پس از سخنان نصرتزادگان، عبدالرضا مدرسزاده كه از كاشان به اين همايش دعوت شده بود، با تاكيد و تكيه بر شعر «صداي پاي آب» سهراب گفت: «صداي پاي آب» ميان فرازها و فرودهاي پيش و پس از خود، در نقطه اوج شعرهاي سهراب قرار ميگيرد. همانگونه كه «طيبات» سعدي و «منطقالطير» عطار.
مدرسزاده ادامه داد: بنمايهبودن طبيعت، جزء لاينفك شعر شاعران ما بوده و هست. منوچهري دامغاني نيز كه درباريترين شاعر ما است، از طبيعت به عنوان ابزار و كليشه استفاده ميكند. نظامي نيز با همه عظمش، در داستان مرگ ليلي، برائت استهلال خود را توصيف پایيز قرار ميدهد و به عنوان كليشه، گلسرخ و نرگس را در كنار هم ميآورد.
وي سپس به انتقاد شاملو از سپهري و پاسخي كه سپهري به او داده بود اشاره كرد و گفت: طبيعتگرايي سهراب، ادامه تجربههايي است كه فقط متعلق به خود اوست. هنر او در طبيعتگرايي، نوگرايي و نوكردن آن چيزي است كه پیشازآن مكرر بوده است. تجربهاي كه بيتكرار است، براي او قابل لمس بوده و آن را براي ما به يادگار گذاشته است.
مدرسزاده در انتها به 386 مصرعي بودن «صداي پاي آب» اشاره كرد و آن را قصيدهاي همپاي قصاید قاآني و خاقاني دانست و گفت: اين شعر بلند به بسياري از زبانهاي دنيا ترجمه شده و 150 واژه و نام مرتبط با طبيعت در آن هست. همچنين انواع پرندهها، حيوانات، حشرات، انواع ميوهها، گلها و گياهان، مكانهاي طبيعي، اشياء مربوط به طبيعت، پديدههاي طبيعي، مشاغل مربوط به طبيعت و اماكن باستاني در اين شعر بسيارند. اين تصنع نيست؛ بلكه آفرينش بكر هنري است.
مدرسزاده در انتهاي سخنانش به نيش و كنايههاي اجتماعي و سياسي در شعر «صداي پاي آب» پرداخت.
در اين همايش پس از سخنان مدرسزاده، نماهنگي درباره سهراب پخش شد. سپس حبيبالله آيتاللهي بهعنوان عضو هياترییسه اين همايش سخنراني كرد. وي گفت: براي اينكه يك هنرمند را بشناسيم و يك جريان را كشف كنيم، بايد ريشههاي آن را پيدا كنيم و از سرچشمههاي آن گامبهگام پيش برويم.
آيتاللهي ادامه داد: اگر بخواهيم هنر دو كشور ايران و فرانسه را بهعنوان نمايندگاني از هنر شرق و غرب مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه هنر ايران ميراثخوار دورههاي ساساني و هخامنشي و تمدنهای عيلام، بابل، آشور و سومر است و ميبينيم كه در هنر ايران از 6 هزار سال پيش، بيان احساس در كلام بسیار حایز اهمیت است. سومريها قوانين را بهصورت تصوير در قالبي كه ربطي به طبيعت ندارد و تنها در آن جاي گرفته است، ثبت كردهآند.
وي اضافه كرد: در هنر غرب، فرانسه ميراثخوار گوتيك، رنسانس، بيزانس و گذشتههاي دوردست مصري است كه به جاي خدامداري در آنها، انسانمداري مطرح است؛ اما در بينالنهرين، هركس ادعاي خدايي ميكرد، از تاريخ حذف ميشد. هنر غرب به اوج انسانمداري ميرسد، تا آنجا كه شرق را كشف ميكند و به مرز تجريد ميرسد.
اين نقاش ادامه داد: كاندينسكي، پدر هنر تجريدي اروپا، در پاورقي كتابش مينويسد ايرانيها 200 سال پيش از غرب، به تجريد در هنرشان دست يافته بودند. آراگون نيز مينويسد نگارگري ايراني، هنري است تجريدي زيرپوشش تصوير. سپهري نيز به دنبال اين ميرود كه غرب چگونه از گنجينههاي ما برداشت كرده است؛ به همين دليل به غرب ميرود و كاندينسكي راكشف ميكند. او به شرق هم ميرود و ذن را كشف ميكند و در ذن لطافت تفكر قرآني را مييابد. چون مسلمان است و ريشه در قرآن دارد؛ پس بهدنبال پلي ميگردد كه او را به خالق وصل كند. پلي كه شرق را به غرب ميپيوندد و پايههاي آن در فضا معلق هستند.
وي ادامه داد: نحوه تركيب و استفاده سپهري از ضربآهنگ موسيقيايي و بعد معنايي كه فراتر از هر چیز است، در آثار او ديده ميشود. اگر سپهري هنوز حضور داشت، شاعر ديگري غير از او نبود.
آيتاللهي افزود: متاسفانه در ايران انديشهها بيان ميشوند، ولي موانع آنها را خنثي ميكند. اميدواريم دولت بپذيرد كه بنيادي به نام بنياد سپهري ايجاد شود [به پيشنهاد شالويي] و جايزههايي به بهترين نقاشان شاعر و شاعران نقاش تعلق گيرد.
وي تاكيد كرد: سپهري هم سعدي، هم نظامي، هم منوچهري و هم بهار است و در واقع هيچكدام نيست. او شاعري مستقل است، زيرا آفرينشگر است. اثر هنری بايد حاوي دو عنصر زيبايي و آفرينش باشد و سپهري هر دو اينها را در آثارش داشت.
همایش بررسی آثار ادبی سهراب سپهری در حاشیه نمایشگاه «روزنهای به رنگ» موزه هنرهای معاصر تهران، امروز سهشنبه ۱۰ آذر با سخنرانی محمودشالویی، مهدی محقق، اسماعیل آذر، فرهاد طهماسبی، نسترن نصرتزادگان، عبدالرضا مدرسزاده و حبیبالله آیتاللهی و با حضور جمعی از پیش کسوتان و علاقمندان ادب و فرهنگ در سالن اجتماعات این موزه برگزار شد.
نظر شما