چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۶
رد‌پای یک مصلح اجتماعی را در شعرهای صفارزاده می‌بینیم

احمد مسجدجامعی گفت: ظلم‌ستیزی صفارزاده، تنها ملی و محلی نیست و از تفاوت‌های ظلم‌ستیزی او با فروغ، در همین نگاه جهانی است،

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیین بزرگداشت طاهره صفارزاده، در آستانه یازدهمین سالروز در گذشت این بانوی شاعر، ادیب و مترجم قرآن کریم، شامگاه  سه‌شنبه (۳۰مهرماه)، با حضور احمد مسجدجامعی، معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده، حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، حجت‌اسلام سیدمحمود دعایی، حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی‌کرمانی، سید علی موسوی‌گرمارودی، فاطمه راکعی، جلال صفارزاده، برادر مرحوم طاهره صفارزاده و جمعی از بزرگان و استادان ادبیات، در محل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، در مقدمه صحبت‌های خود در این مراسم، گفت: خیلی از اشعار صفارزاده در نسبت با شرایط محیطی، جغرافیایی، فرهنگی و خانوادگی قابل فهم است. کتاب «سفر پنجم» اوج شعر طاهره است؛ اما این اوج یک‌باره حاصل نشده؛ از جایی آغاز شده و به اینجا رسیده است. برخی از مفاهیم و معانی، در آغاز شکل‌گیری شخصیت طاهره وجود داشته است؛ که ما از آن‌ها کمتر آگاهیم.
 
صفارزاده شعر را در حوزه انسان‌سازی و اصلاح جوامع می‌داند
مسجدجامعی ضمن تعریف خاطراتی از طاهره صفارزاده درباره برخورد و رفتار او با گروه‌ها و جریان‌های مختلف، عنوان کرد: صفارزاده یکجور مشی مستقل داشت، که باید آن را در رفتارهای او دید. او شعر را در حوزه انسان‌سازی و اصلاح جوامع می‌داند. یعنی ایشان معتقد بود هنر شاعری ارتباط مستقیمی با انسان‌سازی و اصلاح‌گری دارد؛ از همین رو در اکثر شعرهای او، رد پای یک مصلح اجتماعی را می‌بینیم.

او ادامه داد:خود صفارزاده در تعریفی که از شعرش می‌دهد، به صراحت می‌گوید که تعریف من از شعر طنین حرکتی است، که حرف من در ذهن خواننده می‌آویزد؛ شعر من، شعر اندیشه است و وقتی که فکری را عنوان می‌کنم، باید تاثیر اندیشگی در خواننده بگذارد. بنابراین من با شعر عاطفی و احساسی، حتی بعد از «رهگذر مهتاب» تقریبا کم‌رابطه هستم. اعتقاد من این است که عاطفه و احساس یک بخش جزئی در شعر است و شاعر باید مسئولانه اندیشه کند. به عبارت دیگر، در روایاتی که صفارزاده دارد، شعر اندیشه محور است و جنبه عاطفه و تخیل را حول محور اندیشه معنادار می‌داند. خود ایشان در جای دیگری این را در قالب یک قطعه بیان می‌کند، که این تنها شاهد مثال نیست و در جاهای دیگر هم به این نکته اشاره کرده است.
 
بدون بدعت نیمایی، بدعت صفارزاده ناممکن بود
عضو شورای اسلامی شهر تهران در ادامه گفت: دیگران هم به نگاهی که صفارزاده در مسئله شعر دارد، اعتراف کرده‌اند. منظور برخی از افرادی است که به لحاظ نگرش و نحله فکری، با ایشان تفاوتی هم داشته‌اند. مثلا بیان اینکه «بدعتی که نیما گذاشت، ریشه در سنت‌های شعری دارد». بدعتی هم که صفارزاده در همین اثر آخر گذاشت، ریشه در کتاب‌های آسمانی و بیشتر در قرآن دارد؛ هرچند بدون بدعت نیمایی، بدعت صفارزاده ناممکن بود و برای رسیدن به کاری مثل همین «سفر پنجم»، باید از شعر نیمایی شروع کرد. در حقیقت می‌توانیم بگوییم که صفارزاده به دنبال انتقال پیام‌های اجتماعی، اخلاقی و بعدها انقلابی است و مرحله‌ای از دوران شاعرانگی وی، تحت تاثیر این مضامین اجتماعی است.

 وی ادامه داد: خود صفارزاده در جایی بیان می‌کند، که از لحاظ اجتماعی تحت تاثیر پروین اعتصامی است و اشعار پروین مورد توجه او بوده است. در برخی اشعار و حتی کلمات صفارزاده ردپای پروین را می‌بینیم. شعر «بینوا و زمستان»، که به عنوان اولین شعر او ثبت و ضبط شده، این تاثیرپذیری را به‌خوبی نشان می‌دهد. نگرشی که صفارزاده در این شعر داشته، در همه دوره‌های شعری او، تا دوره آخر استمرار دارد؛ یعنی درحقیقت در شعر به دنبال یک نوع عدالت اجتماعی و برابری است_ البته این عدالت و برابری با برابری که مثلاً فروغ فرخزاد در شعر «مردی که شبیه هیچکس نیست» بیان می‌کند، متفاوت است_ ولی این روال را در شعر «بیگانه و کودک غریب» صفارزاده هم شاهد هستیم، که شعر در حقیقت یک جور پرخاشگری نسبت به اشرافیت، دربار و وضعیت ظلم‌زده آن روزها است.


تفاوت ظلم‌ستیزی صفارزاده با فروغ در نگاه جهانی او است
مسجدجامعی ضمن اشاره به تحصیلات دانشگاهی صفارزاده و انتشار آثار او به زبان انگلیسی، گفت: ظلم‌ستیزی صفارزاده، تنها ملی و محلی نیست و از تفاوت‌های ظلم‌ستیزی او با فروغ، در همین نگاه جهانی است، که این نگاه را در سایر آثار او هم می‌بینیم. نمونه‌ای دیگر از رسالت شعر و شاعری صفارزاده، آشنایی او به تاریخ ایران، اسلام و جهان است. صفارزاده نگاه تاریخی هم دارد. در اشعارش راجع به سیاوش، قهرمانان ملی، قهرمانان دینی و... نمونه‌های زیادی دارد و این مواردی است، که در شعر طاهره است.

عضو شورای اسلامی شهر تهران در بخش دیگری از سخنان خود گفت: صفارزاده در حقیقت یک‌جور نگرش به آینده، انتظار و موعود دارد و در اشعارش به صراحت می‌آورد که باید آماده و اهل عمل باشید؛ اما زبانش مجرد و کلی است و ادبیات و زبان او را در آن حالت می‌بینیم.

مسجدجامعی در ادامه در مقایسه صفارزاده و فروغ عنوان کرد: فروغ بر ادبیات واقعیت موجود تاکید می‌کند؛ ولی صفارزاده به یک زبان مجرد و کلی تاکید دارد. او وضع موجود و یک آینده می‌بیند، که انتظارش از تغییرات، در حد وضع موجود است.

وی در پایان قسمتی از مقاله سید علی صالحی درباره طاهره صفارزاده، با عنوان «صفارزاده؛ طاهره تکلم باران‌ها» را قرائت کرد و گفت: از نظر من مرحوم صفارزاده خیلی به مسئله انسجام اجتماعی می‌اندیشیده، با گروه‌های مختلف ارتباط داشته و مهد و نحله فکری او، مانع این ارتباط و گفت‌وگو و تاثیرگذاری او نشده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها