چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۷
جولایی: عناصر مهم داستان را به صورت ناخودآگاه تشخیص می‌دهم

رضا جولایی گفت: اینکه چطور در ذهن آدم یک سری وقایع پشت سر هم قرار می‌گیرد و منجر به نوشتن یک رمان به‌خصوص، در مورد یک شخصیت یا زمان به‌خصوص می‌شود؛ برای خودم همیشه معماست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «شکوفه‌های عناب» عنوان رمان تاریخی از رضا جولایی است که در این رمان سراغ یک قصه‌ تراژیک رفته و با خیال‌ورزی‌ای چندسویه، داستان قتل روزنامه‌نگار آزادی‌خواه، میرزا جهان‌گیرخان صوراسرافیل را از زبان چهار راوی، روایت کرده است. این رمان که با اقبال خوبی از سوی مخاطب، به خصوص مخاطبان جوان مواجه شده است؛ در جلسه‌ای، به همت دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا(س) و مؤسسه خانه کتاب، با حضور نویسنده کتاب، مهدی ‌یزدانی‌خرم و مریم حسینی نقد و بررسی شد.
 
تکیه مهم روایت رمان «شکوفه‌های عناب» به شعر دهخدا
در ابتدای این نشست که بعدازظهر سه‌شنبه 11تیرماه در تالار حافظ دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا برگزار شد؛ مریم حسینی، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا و دبیر نشست، ضمن اشاره به تکیه مهم روایت رمان «شکوفه‌های عناب» به شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» علی‌اکبر دهخدا اشاره و جلسه را با قرائت این مسمط آغاز کرد و گفت: این مسمط مایه‌های اصلی روایت میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل را در درون خود دارد، که دهخدا آن را از زبان صوراسرافیل سروده است. درواقع روایت روزی را برای ما دارد، که در تاریخ کشور ما یکی از سهمگین‌ترین صحنه‌هاست.
 
حسینی ضمن اشاره به نام کتاب جولایی گفت: «شکوفه‌های عناب» از سمبل‌های تکرارشونده در کتاب است و نویسنده بسیار خوب از تصویر شکوفه‌های عناب در روایت استفاده کرده است. صفحه تقدیم کتاب هم با عبارت «یاد آر ز شمع مرده» مسمط دهخدا است و گویی نویسنده در این رمان دوباره به جای علی‌اکبر دهخدا می‌نشیند و از زبان میرزاجهانگیرخان، با تکنیک‌های بسیار جذاب داستانی به سراغ این ماجرا می‌رود.
 
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا ضمن اشاره به انتخاب عنوان‌های مناسب برای هر فصل رمان «شکوفه‌های عناب» توسط نویسنده، بیان کرد: رمان ۱۵ فصل و چهار راوی دارد که از چهار زاویه دید متفاوت به ماجرای قتل میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل در روز «یوم‌التوپ» می‌پردازد. زرین‌تاج، همسر میرزا جهانگیرخان، داوودخان، همکار او در روزنامه صوراسرافیل، قزاقی به نام «یاور طیفور» و یکی از قزاق‌های روس به نام «بوریس نیکولا‌یف»، چهار راوی هستند، که چهار جهت داستان را برای ما تکمیل می‌کنند و می‌توانیم سمت و سوی ۴ فرد از ۴ گروه مختلف که در آن روز شاهد ماجرا بودند، را داشته باشیم.
 

مریم حسینی

حسینی در ادامه درباره ساختار رمان شکوفه‌های عناب گفت: ساختار رمان شامل چهار روایت از زرین‌تاج با فاصله‌های مختلف است، که عناوین هر چهار فصلی که از زبان زرین‌تاج روایت می‌شود، از مسمط دهخدا گرفته شده است. در ادامه ۴ روایت از داوودخان، ۴ روایت از یاور تیفور و سه روایت هم از نیکولای‌اف روسی داریم، که طولانی بودن فصل آخر از روایت این قزاق روس، در حقیقت دو فصل است که در هم ادغام شده است.
 
نویسنده کتاب «پیر پرده‌نشین» در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرد: رمان «شکوفه‌های عناب» با توجه به ژانر آن که یک رمان تاریخی است، وامدار بسیاری از شخصیت‌های تاریخی در زمان رویداد داستان است؛ اما ذهن پویا و خلاق نویسنده توانسته زندگی این شخصیت‌ها را از آن فضا، به خوبی روایت کند و در ورای داستان، زندگی مردم ایران را از سال‌های تلخ مشروطیت می‌بینیم. همچنین یکی از جذابیت‌های رمان شکوفه‌های عناب، و اوج روایت‌های آن، صدای زنانه‌ای است که از زبان زرین‌تاج بلند می‌شود.
 
عناصر مهم داستان را به صورت ناخودآگاه تشخیص می‌دهم
در ادامه این نشست، رضا جولایی در پاسخ به سوال حسینی درباره چرایی و چگونگی شکل‌گیری داستان «شکوفه‌های عناب» در ذهن خود گفت: برای خودم همیشه معماست که چطور در ذهن آدم یک سری وقایع پشت سر هم قرار می‌گیرد و منجر به نوشتن یک رمان به‌خصوص، در مورد یک شخصیت یا زمان به‌خصوص می‌شود؛ فقط می‌توانم بگویم از عناصری بهره می‌برم، که به صورت ناخودآگاه تشخیص می‌دهم که برای نوشتن رمان مناسب هستند. این عناصر ممکن است یک تصویر، گوشه‌ای از یک فیلم، موسیقی، یا حتی یک احساس زودگذر باشد.
 
جولایی در ادامه در توضیح چگونگی شکل‌گرفتن و نوشتن یک رمان توسط او، به نگارش تازه‌ترین رمان خود، که از صبح امروز نوشتن آن را شروع کرده است، اشاره کرد و افزود: در مسیر قم به تهران، در دشت‌های اطراف، یک بنای آجری قدیمی از اواخر دوره قاجار  متعلق به یکی از اشراف آن دوره است، که ظاهراً کارخانه کبریت‌سازی بوده است. این بنا الان خیلی متروک شده و مخصوصاً در فصل پاییز حداقل برای من حالت خیلی عجیبی را تداعی می‌کند. این تصویر مدت‌ها با من بود؛ بعد احساس کردم که پیرامون این تصویری که در ذهنم دارم، یک رمان می‌تواند شکل بگیرد. بعد به طور تصادفی قسمتی از خاطرات عارف قزوینی را می‌خواندم، که این خاطره و آن تصویر بعد از مدت‌ها، امروز تبدیل به پایه و اساس یک رمان شد، که طی سال‌(های) آینده به سرانجام برسد. یعنی تصویر و خاطره‌ای که هیچ ربطی به ماجرای کودکان سوم اسفند ندارد، تبدیل به رمانی درباره آن‌ها می‌شود.
 
رضا جولایی

نویسنده کتاب «سوءقصد به ذات همایونی» در ادامه درباره نگارش «شکوفه‌های عناب» گفت: موضوع قتل میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، همیشه برای من جالب بود؛ وقتی که نوشته‌هایی که در این مورد است و شرح وقایع روز «یوم‌التوپ» را در چند جای مختلف خواندم، آن حال و هوا را کاملا حس کردم. مثلاً خاطرات یک روزنامه‌نگار روسی _که به احتمال زیاد جاسوس بوده و در پوشش خبرنگار به ایران می‌آید _ صحنه‌های آن روز را بسیار جاندار توصیف کرده و خیلی دید سینمایی دارد؛ با خواندن این مطالب تصویر آن روز مقابل چشم‌های من شکل می‌گرفت. به هر صورت جنبه‌های دراماتیک قضایای این قبیل، به همراه آن تصاویری که در ذهن آدم می‌آید. طبق مقوله‌های یونیکی، در ذهن آدم شکل می‌گیرد و تبدیل به رمان و داستان می‌شود.
 
جولایی در پایان ضمن تاکید به این موضوع که چگونگی شکل‌گیری وقایع در ذهن نویسنده و تبدیل آن به رمان برای خود او هم معماست، عنوان کرد: خود من هم در این مورد، وقتی که فکر می‌کنم که چطور می‌شود این تصاویر و ذهنیات کنار هم قرار می‌گیرد و یک ترکیب مناسب داستان پیدا می‌کند که قابل خواندن است، بسیار حیرت می‌کنم.
 
رضا جولایی راه بسیار سختی را در ادبیات ایران پیمود
مهدی یزدانی‌خرم به عنوان آخرین سخنران این نشست، در شروع صحبت‌های خود ضمن ابراز خوشحالی از اینکه در یک فضای آکادمیک درباره یک رمان صحبت می‌شود، گفت: مدتی است که انگار درهای دانشگاه به واسطه حضور اساتیدی که رمان می‌شناسند و ذهنیت مدرن‌تری دارند، به روی رمان‌ها باز شده است؛ این خودش یک اتفاق بسیار مهم است، که سدی که همیشه بین فضای روشنفکری غیرآکادمیک و آکادمیک وجود داشته، در حال شکستن است و این بسیار جای خوشحالی دارد.
 
یزدانی‌خرم در ادامه به فرایندی که رضا جولایی طی کرده تا به امروز رسیده، اشاره کرد و افزود: رضا جولایی راه بسیار سختی را در ادبیات ایران پیمود. یعنی شروع نوشتن او با دهه ۶۰ و ۷۰ تاریخ و ادبیات ایران و مشکلاتی که وجود داشته، مصادف می‌شود. از طرفی هم، او در سنتی می‌نوشت که به صداهای غالب ادبیات آن زمان نزدیک نبود.
 
او ادامه داد: اگر جریانی که «هوشنگ گلشیری» و مکتب موسوم به «اصفهان» داشتند و دیگر جریان‌های ادبی و داستانی آن دوره را نگاه کنیم، متوجه می‌شویم کار رضا جولایی بسیار سخت بوده است و از این جهت که بتواند بین این حجم از صداهای غالب، صدای خودش را داشته باشد، نویسنده تنهایی بوده است. کارهای اولیه رضا جولایی به سند منتقدان و گزارش‌هایی که از آن زمان وجود دارد، آن‌چنان اقبالی نداشته؛ حتی به عنوان، نوعی تاریخ‌نویسی، کپی از تاریخ و تعریف کردن جعلی تاریخ هم تاخته می‌شود.
 
نویسنده کتاب «من منچستر یونایتد را دوست دارم» درباره عوامل عدم استقبال از کارهای اولیه جولایی گفت: یکی از دلایل آن این بوده که اصولا تلقی خیلی از نویسنده‌های ما از تاریخ، یک امر ضد تاریخی بوده است. یعنی اگر «شازده احتجاب» را مدل رمان تاریخی در نظر بگیریم، عملاً با یک اثر ضد تاریخی روبه‌رو هستیم؛ ولی آن مدل، مدل محبوبی بوده است. یعنی عملا نگاه به تاریخ در شکل ادبیات روشنفکری ما به شکلی ضد تاریخی بوده، که علاقه چندانی به بازسازی، جعل و روایت دوباره وقایع تاریخی نداشته است و این را به عهده پاورقی‌نویس‌ها گذاشته بودند. متاسفانه رضا جولایی یک دوره‌ای به آن شکل طبقه‌بندی شد و می‌گفتند نویسنده‌ای است، که رمان تاریخی می‌نویسد. البته بد اقبالی‌هایی هم داشت؛ مثل اینکه صدای بلند جریان هوشنگ گلشیری و شاگردانش چنان در دهه ۶۰ و ۷۰ در فضای ادبیات ایران بلند بود، که عملا صداهای دیگر کمتر شنیده شده‌اند.
 
جولایی عملاً در نیمه دهه ۸۰ متولد می‌شود
یزدانی‌خرم در بخش دیگری از سخنان خود گفت: رضا جولایی عملاً در نیمه دهه ۸۰ متولد می‌شود، یعنی رمان شگفت‌انگیزی مثل «سوءقصد به ذات همایونی» که در میانه دهه ۷۰ منتشر شده بود و قدر ندیده بود، ناگهان به دست نسل جدید کشف می‌شود؛ چرا که از سال ۸۰ به بعد توجه به تاریخ برای نویسندگان نسل جدید خیلی مهم‌تر می‌شود و شروع به بازخوانی تاریخ می‌کنند. اینجا ناگهان رضا جولایی با «سوء قصد به ذات همایونی» کشف می‌شود و انگار نویسنده به جایگاه خودش برمی‌گردد.



مهدی یزدانی‌خرم

 
او ادامه داد: رضا جولایی در دوره‌ای عملاً و به هر نحوی که هست شرایط دیده نشدن را تحمل می‌کند، تا بتواند جایگاه خودش را پیدا کند؛ که امروز این اتفاق می‌افتد و رمانی مثل شکوفه‌های عناب که در باره میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل است، بدون توجه به صوراسرافیل و فقط به خاطر رضا جولایی به چاپ چهارم می‌رسد.
 
این منتقد ادبی ضمن اشاره به رمان‌های رضا جولایی که درباره شخصیت‌های تاریخی نوشته، عنوان کرد: اینکه یک شخصیت تاریخی می‌تواند تبدیل به یک شخصیت داستانی شود، فوق‌العاده کار مشکل و دشواری است و اصولا کاری است که جولایی آن را بسیار خوب بلد است. رضا جولایی با ممارست روی استیل، سبک و استراتژی داستان‌نویسی خود، صاحب سبک شد. چون بی‌تردید فضایی که او در آن زندگی کرده و نویسندگان بزرگی که هم‌دوره‌اش بودند، می‌توانست او را از این نوع نگاه منصرف کند و به سمت دیگر سوق دهد، که مدل یا شکل دیگری بنویسد؛ اما اینکه بتوانی در ادبیات ایران و در تلاطم سیاسی و اجتماعی آن با این نوع نگاه به ادبیات دوام بیاوری، اتفاق بسیار مهمی است که جولایی آن را رقم زده است.
 
او در ادامه گفت: الآن کارکرد رمان رضا جولایی دو چیز است، یکی بحث ادبی و زیبایی شناختی دارد، که کارکرد اصلی آن است و بحث دیگر کارکرد روشنفکری رمان رضا جولایی است. جولایی از آن نویسنده‌هایی است که رمان‌هایش کار روشنفکری انجام می‌دهد، یعنی باعث می‌شود که مخاطبش به برهه‌هایی از تاریخ ایران که درباره آن‌ها نوشته، فکر کند،بازگردد و به دنبال آن برود.
 
یزدانی‌خرم در ادامه ضمن اشاره به تعذیب چهار پاره کردن در دوران قاجار که دو دست و دو پای مجرم را می‌بستند و به چهار جهت می‌کشیدند، تا در نهایت بدن منهدم می‌شد؛ گفت: من «شکوفه‌های عناب» را برآمده از این فرم می‌دانم. این رمان ۴ راوی دارد که هر کدام سعی می‌کنند نقطه ثقل تاریخی رمان که بدن میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و هویت آن هست، را از آن خود کنند و به سمت خود بکشند. تا انجا که آخر این بدن منهدم می‌شود در جایی از تاریخ گم می‌شود و عملاً به بی بدنی می‌رسد؛ این مهم‌ترین کار فرمی است که نویسنده در رمان انجام می‌دهد.
 
شباهت کار رضا جولایی در «شکوفه‌های عناب» به نقاشی‌های تئودور ژیروکو
وی در ادامه ضمن اشاره به تئودور ژیروکو، نقاش رمانتیست فرانسوی که نقاشی از سرها و دست‌های بریده شده اعدامی‌ها، از علایق او بوده؛ اظهار کرد: کاری که ژیروکو با تاریخ می‌کند، این است که با توجه به قطعه‌های بدن انسان‌های اعدامی، سعی می‌کند در هر قطعه‌ای، رنج تاریخ و دردی که هر کدام از آنها تحمل کرده‌اند را روایت کند؛ رضا جولایی هم در شکوفه‌های عناب همین کار را می‌کند. یعنی در این رمان ما یک میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل داریم، که یک هویت تاریخی دارد. این بدن و وجود در حال ساختن قصه‌های پیرامون خودش است.
 
او اضافه کرد: جولایی با استفاده از چهار روایت، به روایت این هویت تاریخی می‌پردازد، که هرکدام از این راوی‌ها به تکه‌ای از بدن تاریخی میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل تبدیل و هر کدام راوی بخشی از این بدن می‌شوند. بنابراین این چند قطعه بودن اینجا توجیه پیدا می‌کند. چون در یک سری رمان‌ها، چند تکه بودن‌ها بیشتر حالت دکوراتیو دارد و به نوعی بازی با فرم است؛ ولی در رمان شکوفه‌های عناب برای چند تکه بودن یک توجیه کاملا ساختاری وجود دارد، چرا که اگر در این رمان تک راوی می‌خواست میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل را روایت کند، نمی‌توانست به آن بدن تاریخی برسد؛ در نهایت توصیف‌وار می‌شد و ما با یک رمان توصیفی درباره روز «یوم‌التوپ» مواجه می‌شدیم؛ اما آن چیزی که رمان «شکوفه‌های عناب» دنبال آن هست، علاوه بر روایت این بدن، ساختن این قهرمان غایب است که دارد تکه تکه می‌شود.
 
تاریخ نفرین‌کننده نویسنده است
یزدانی‌خرم در بخش دیگری از صحبت‌های خود عنوان کرد: اگر رمان شکوفه‌های عناب به سمت روایت صرفاً توصیفی می‌رفت، ما یک روایت بر انبوه روایت‌های دیگری داشتیم، که درباره میرزا جهانگیرخان نوشته شده است. بنابراین اینجاست که رمان متولد می‌شود و تفاوت رمان و گزارش تاریخی همین‌جا است؛ چون تاریخ نفرین‌کننده نویسنده است و نویسنده‌هایی که سراغ نوشتن روایت تاریخی می‌روند، پوستشان کنده می‌شود، چرا که تاریخ خودش یک روایت دارد، که آن را غالب و تحکیم کرده است؛ اما این رمان‌نویس است که می‌تواند با خزیدن به بزنگاه‌های تاریخی، به آدم‌های تاریخ وجود روایی بدهد و بگذارد نفس بکشند؛ چون تاریخ آن‌ها را حبس، فریز و تبدیل به مجسمه می‌کند. بنابراین شکوفه‌های عناب یا نمونه رمان‌هایی مثل آن، در سطح تاریخی خودشان باقی نمی‌مانند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها