شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۵
چرا مناطق غرب کشور بالاترین آمار خودکشی را دارد؟/ تحلیلی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی از خودکشی در غرب ایران

چغلوندی درباره کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب کشور» گفت: به نحو اغراق آمیزی ساکنان غرب کشور از ابعاد مختلف فرهنگی، قومیتی و حتی اقلیمی یکدست مفروض شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در لرستان نشستی با عنوان نقد و بررسی کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب کشور» با حضور مولف کتاب اردشیر بهرامی و منتقدین ابراهیم خدایی(جامعه شناس) و محمد چغلوند(انسان شناس) در سالن اجتماعات بهزیستی برگزار کرد.

چغلوند در این نشست با بیان اینکه کتاب «خودکشی و فرهنگ و توسعه در غرب کشور» تلاشی ارزشمند در تبیین پدیده شوم خودکشی از دریچه فرهنگ است گفت: البته مولف تلاش کرده است که این پدیده را با توجه به صورت بندی­‌های اجتماعی کلان جامعه ایران و تاثیرات آن بر لرستان نیز مورد توجه قرار دهد. خودکشی از ـنجا که دارای پیامدهای فردی، اجتماعی و اقتصادی مهمی در سطوح مختلف است حتی در تعداد و نرخ محدود نیز آسیب‌های جبران ناپذیر و بلند مدتی را در پی خواهد داشت به همین دلیل هر تلاشی برای پرداختن به این مسئله از هر رویکردی قابل توجه و تاثیر گذار است.

او ادامه داد: اما آنچه که در رابطه با این کتاب مورد بررسی اهمیت دارد تجربه زیسته مولف و تلاش وی برای نزدیک شدن به این مسئله از زاویه پنداشت‌های فرهنگی محلی است. در این کتاب می­‌توان رابطه نزدیک و در اصطلاح نگاه امیک محقق به مسئله خودکشی را احساس کرد، گرچه در این راه نواقصی هم وجود دارد. به هر حال مولف با روایتی نزدیک به روایت محلی از این امر در بعضی صفحات ­توانسته است احساس همدلانه‌­ای را به مخاطب در درک از خودکشی و مردم درگیر با آن منتقل کند. به همین دلیل تلاش مولف قابل تقدیر بوده و در ابتدا باید به این مهم اشاره می­‌شد. اما گذشته از این توصیف اجمالی که البته خود محقق هم آن را به نحو تاثیر گذاری برای ما بیان کردند به طوری که شاید کسی دیگر نمی­‌توانست این وظیفه را انجام دهد کتاب به لحاظ فنی(صوری) و محتوایی هم باید توجه قرار گیرد، چون آنچه محقق در تلاش برای انتقال آن است بدون ارزیابی ساختارصوری و محتوای کتاب قابل اعتماد نیست.

به گفته وی، کتاب به لحاظ صوری وانسجام فصل­‌بندی به شکلی که بتواند در انتقال ایده و معنای مورد نظر کمک رسان باشد می­‌توانست با ترتیب بندی منطقی تری ارایه شود. فصل اول با عنوان کلیات می­‌توانست برای آشنایی مخاطب با بحث، اهمیت آن و جامعه مورد مطالعه مفصل­تر تدوین شود. به این منظور بهتر بود فصل پنجم تحت عنوان مباحث نظری و پیشینه مطالعات مربوط به خود کشی به فصل اول منتقل شده و به اهمیت ترتیب در رابطه با مباحث فصل ششم این مطلب می­تواند موثرتر واقع شود. حسن این جابجایی فراهم آورد زمینه مناسب‌تر نظری، تاریخی و فرهنگی برای ورود به بحث است. به عنوان مثال برای مخاطب غیر بومی و عام بدون مقدمه و آشنایی با روند کلی خودکشی در ایران و جهان و این که جامعه مورد نظر از نظر فرهنگی چه شرایطی دارد ورود به بحث خودکشی و ربط آن به ابعاد فرهنگی منطقه غیر منتظره و حتی می­تواند مبهم باشد.

این محقق گفت: در فصل دوم هم که به مبحث آسیب شناسی روابط درون خانواده پرداخته می­‌شود. در واقع این آسیب شناسی در رابطه با مواجهه لرستان با توسعه است که باز هم این بخش می‌تواند در فصل چهارم که منحصرا به تجربه نوسازی در لرستان پرداخته است  قرار گیرد مناسب­تر به نظر می‌­رسد. در کل می‌توان گفت فصل بندی دقیق تر همراه با تعمق بیشتر می‌­توانست اثر منسجم تری را به مخاطب ارائه کند.

چغلوند با اشاره به یکی از فصل‌های کتاب که به مباحث روش شناسی پرداخته عنوان کرد: البته با توجه به ادعای کتاب مبنی بر در پیش گرفتن رویکردهای انسانی شناسانه و جامعه شناختی در کنار هم، به نظر می‌آید به صورت سطحی از این دو رویکرد که می­‌توانند در هستی شناسی و معرفت شناسی با هم تفاوت­‌های اساسی داشته باشند بهره گرفته می‌­شود. در رابطه با رویکرد انسان شناسانه که در کل نقطه قوت آن در پیش گرفتن رویکرد امیک(نگاه از درون و از نقطه نظر مشارکت کنندگان در پژوهش یعنی که کسانی که قرار است موضوع از نگاه و دریچه فهم آنان روایت یا تبیین شود) توضیحات روش شناختی بسیار کلی ارایه شده است به وجهی که ما را در نهایت برای ارزیابی اعتبار نتایج ارائه شده در جایگاه تردید آمیزی قرار می‌دهد. به این صورت که جامعه مورد بحث به طور مشخص تعریف نشده است و یا در خلال پژوهش از آنچه در ابتدا معین کرده است فاصله گرفته می­‌شود.

به گفته او، در این رابطه به نحو اغراق آمیزی ساکنان غرب کشور از ابعاد مختلف فرهنگی، قومیتی و حتی اقلیمی یکدست مفروض شده و در این رابطه تنوع قومیتی منطقه مورد نظر نادیده گرفته می­‌شود که این خود خلاف رویکرد انسان شناسانه است.(انسان شناسی تکثر را بریکدستی ترجیح می‌دهد) این یکسان انگاری در انتهای کار که ادعای تعمیم نتایج پژوهش به کل منطقه غرب کشور مطرح می­‌شود بیشتر مورد توجه و مسئله برانگیز است. به علاوه این که طی مطالعه کتاب بخصوص در فصل دوم مخاطب تقریبا این مطلب که کتاب در رابطه با کل غرب کشور نگاشته شده است را از یاد برده و صرفا خود را به بررسی روستاییان پلدختر و کوهدشت محدود کرده است..

این محقق یادآور شد: اداعای فوق در رابطه با انتخاب جامعه مشارکت کننده در پژوهش باز هم بیشتر مناقشه بر انگیز می‌کند. چون با توجه به حجم نمونه­‌ای که بر اساس نمونه گیری هدفمند بر گزیده شده است به هیچ وجه نمایای کل جامعه نیست. چرا که در روش کیفی آنچه که در بحث نمونه گیری مورد توجه است مرتبط بودن موردها با موضوع تحقیق است . با توجه به این که قرار است خودکشی در غرب کشور بررسی شود ضرورت دارد که انتخاب موردها در رابطه با ویژگی­های قومی – فرهنگی و تنوع تلقی­های محتمل از این پدیده و نیز مفاهیم مورد بررسی در میان اقوام مختلف ساکن غرب کشور باشد. در این پژوهش عمده افراد مشارکت کننده در پژوهش از اهالی روستاهای شهرستان­های پلدختر و کوهدشت هستند (که دلیل منطقی ترجیح گزینش این مناطق مطرح نشده است)وهمچنین در این مورد که چگونه قرار است نتایج تحلیل داده‌­های به دست آمده از این جامعه به کل غرب کشور تعمیم داده شودنیز صحبت نشده است. البته بحث تعمیم و چگونگی آن در پژوهش‌­های انسان شناسی که عمدتا بر روش کیفی مبتنی هستند متفاوت از پژوهش­های کمی است.

 او با بیان اینکه در رابطه با حجم نمونه مشکل آنجا نمود بیشتری پیدا می‌­کند که قرار است که یافته‌­های به دست آمده از این جامعه به استان­های دیگر مانند کرمانشاه و ایلام هم تعمیم داده شوند توضیح داد: استان‌هایی که دارای قومیت‌­های متفاوت از قومیت مشارکت کننده در پژوهش بوده و مهمتر این که نرخ خودکشی آنها بخصوص در ایلام فاصله‌­ای غیر قابل انکار با جامعه مورد پژوهش دارد. بر اساس اطلاعاتی که پژوهشگر در اختیار ما می­‌گذارد استان ایلام بالاترین نرخ خودکشی در جهان یعنی بیش از پنج برابر متوسط جهانی را دارد و در ادامه یافته­‌هایی که از لرستان که نرخ خودکشی در آن از متوسط جهانی هم پایین تر است به آنجا تعمیم داده می­‌شود. البته محقق برای این تعمیم صرفا به برخی از مصاحبه‌­های خود با افرادی از شهرستان آبدانان اشاره دارد. از طرق دیگر یکی از مشکلات این اثر استفاده ازمفاهیم نارسا و غیر دقیق در این پژوهش است در این رابطه به طور خاص باید به استفاده از اصطلاح خرده فرهنگ(subculture) برای اشاره به مفاهیم و ارزش­های فرهنگی است که به نظر نویسنده منشاء فرهنگی خودکشی هستند.
 

او گفت: در رابطه با مفاهیم و رویکردهای نظری مطرح شده بخصوص درمورد نظریه انسان شناسی میشل لولمان کمتر استفاده‌ای به عمل آمده و محقق نشان نمی‌دهد چگونه از آن در این مبحث بهره گرفته می‌­شود البته انتظار نداریم یک پژوهش انسانشناختی وب ا روش نظریه مبنایی همچون یک رویکرد قیاسی از چارچوب نظری استفاده کند ولی آنچنان که بلومر به ما یادآور می‌­شود در این گونه تحقیقات نظریه‌ها همچون مفاهیم حساس مورد استفاده قرار می­‌گیرند. به هر حال هیچ پژوهشی حتی پژوهش­‌های کیفی بدون ارتباط با مفاهیم و نظریه­‌ها شکل نگرفته‌­اند. موضوع و پدیده‌­ها اجتماعی در خلاء شکل نگرفته و بعید است به سبک مردم شناسان کلاسیک بتوانیم به پدیده­‌های بکر در جوامع ابتدایی روبرو شویم. 

چغلوند با بیان اینکه تلاش برای فهم فرهنگی پدیده خودکشی نقطه قوت این تحقیق است که برای ارزیابی صحت یافته‌­ها آشکار سازی نسبت محقق و زمینه تحقیقی بسیار مهم است گفت: آنچه تحت عنوان بازتابندگی مورد توجه است افشای مواردی است که نقطه نظرات، پیوندها، پیش­فرضها و رابطه محقق با موضوع و جامعه مشارکت کنندگان را در بر می­‌گیرد. بیان این موارد می‌­تواند در ارزیابی یافته­‌ها موثر واقع شود. با توجه به مطالب گفته شده این مطلب که محقق خودکشی را در رابطه با فرهنگ و ویژگی­های آن ارزیابی می­‌کند پذیرفته است. اما این که بخواهیم یافته‌­های این پژوهش را به غرب کشور یعنی استان‌های مورد ادعا تعمیم دهیم مورد تردید است.

به گفته این محقق، در نهایت ایده کلی محقق در این کتاب که ویژگی‌­های فرهنگی جامعه سنتی در همزمانی با توسعه نامتوازن بخصوص در غرب کشور می‌تواند از عوامل عمده نابهنجاری­ها و مسائل اجتماعی از جمله خود کشی محسوب شود با توجه به استراتژی تحقیق موجود برای ارزیابی این ادعا و نتیجه کلی می­‌تواند محل تردید و مناقشه باشد.

ابراهیم خدایی نیز در ادامه با بیان اینکه اردشیر بهرامی، بیش از ده سال است که روی مساله مشخصی (خودکشی) متمرکز است عنوان کرد: هر محقق اجتماعی که ده سال درباره ابعاد اجتماعی هر پدیده‌ای مطالعه کند حتما حرف‌های جالبی برای گفتن خواهد داشت. این رویکرد برعکس رویکرد عمومی ما محققان و دانشجویان جامعه شناسی است که غالبا خواسته یا ناخواسته از این شاخه به آن شاخه می‌پریم. بهرامی ده سال است که روی یک مساله به نام خودکشی تمرکز کرده است و تجربه وعقل حکم می‌کند نوشته‌های چنین کسی را جدی بگیریم، زیرا او در این موضوع چیزهای دیده که از چشم ما پنهان مانده است.

او با تاکید برای اینکه خودکشی، آن هم در استان‌های غربی کشور هم دارای اهمیت است و هم یک پدیده خیلی جالب توجه است افزود: ما در سابقه تاریخی جغرافیای مورد اشاره کتاب (استان ایلام، نیمه جنوبی استان کرمانشاه، نیمه غربی استان لرستان و شمال خوزستان) چیزی به نام خودکشی نداشته‌ایم. اگر صحبت بر سر موضوع خودکشی در ژاپن بود، می‌گفتیم در فرهنگ سامورایی ریشه دارد. اما ما در غرب کشور ایران چیزی به نام خودکشی نداشته‌ایم، چطور می‌شود که ظرف سی یا چهل سال چنین پدیده اجتماعی رخ می‌دهد و همه گیر می‌شود به گونه‌ای که این منطقه در مقایسه با بقیه مناطق کشور با فاصله گرفتار آسیب خودکشی می‌شود و حتی تبدیل به نقاط خودکشی خیز جهان می‌شود.

خدایی گفت: من برعکس آقای چقلوند که می‌گویند ما در این منطقه قومیت‌ها و فرهنگ‌های متعددی داریم و خوب بود نویسنده کتاب تعیین می‌کرد که روی فلان قوم متمرکز است، معتقدم در این منطقه یک قومیت و فرهنگ داریم و اتفاقا همین تحلیل مساله خودکشی نشان می‌دهد فرهنگ مناطق جنوبی کرمانشاه و لرستان و ایلام یکی است هرچند امروزه به اسامی متفاوتی آن را بشناسیم اما در تاریخ حتی یک اسم هم داشته است، نام تاریخی این منطقه لرستان فیلی (پشتکوه و پیشکوه) و پیش از آن «لُر کوچک» بوده است. نویسنده کتاب از خرده فرهنگ‌های ناموس، جنگ تفنگ، نوم نسق و غیره اسم برده اند، این‌ها در میان همه مناطق مورد اشاره مگر مشترک نیست؟ شاید این ها تلفظ‌های مختلفی داشته باشند، اما در لرستان و کرمانشاه و ایلام مشترک است، در اصفهان و یزد و گیلان مثلا این ها را به این شکل نداریم. پس این فرهنگ یکی است، هرچند در این منطقه تنوع زبانی و گویشی داریم.

این جامعه‌شناس با اشاره به اهمیت کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی» و رویکرد تحقیقاتی آن توضیح داد: اکنون شاهد تحقیقات و پایان نامه‌های بسیاری از سوی دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی بوده‌ایم که از جامعه لرستان به عنوان «نمونه موردی» استفاده کرده‌اند، اما اغلب آن‌ها به گونه‌ای نگاشته شده اند که نام «لرستان» (و یا شهر یا منطقه ای از این استان) در عنوان، مقدمه و نتیجه گیری آن ها تکرار می‌شود، اما در صفحات میانی، در بحث ها و تحلیل‌ها چیزی از لرستان به ندرت به چشم می‌خورد. بیشتر تمرکز و حواس آن‌ها به بیان نظریات جامعه شناسی و سایر ملاحظات روش شناختی و نظری رشته دانشگاهی شان است تا جامعه ای که قرار است آن را بشناسند. اگر چند صفحه از وسط این پایان نامه‌ها جدا کنیم و به خواننده‌ای بدهیم نخواهد فهمید این مقاله مربوط به کدام استان است!

به گفته خدایی، کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» نُه فصل است، اما فصلی که نگارنده این نوشتار را متقاعد کرد لازم است این کتاب را ارج نهاد و الگو قرار داد فصل دوم است، فصلی که البته به تنهایی یک سوم صفحات کتاب را به خود اختصاص داده است. این فصل با عنوان «زیست جهان خرده فرهنگ‌ها» کوشیده است با حفظ جایگاه دانشگاهی نویسنده، دل به جامعه مورد مطالعه بسپارد و در کنار مفاهیم و اصطلاحات تخصصی دانشگاهی، از «تقاص»، «نوم نَسَق»، «لیوه»، «لَچر»، «جنگ و تفنگ» و امثال آن سخن به میان می‌آید. در این فصل محقق خواسته نشان بدهد لرستان کجاست و وقتی بدان اشاره می‌کنیم از چه فرهنگ و «زیست جهان» (بوم) خاص و متفاوتی سخن می‌گوییم.

او تاکید کرد: جامعه شناس باید ضمن حفظ منش، روش و بینش رشته دانشگاهی خود، همواره مد نظر داشته باشد پیشه اصلی اش «جامعه شناسی» است و نه «جامعه شناسی شناسی»، پس باید تمرکزش بر «جامعه» مورد مطالعه اش باشد. «جامعه شناسی شناسی» (شناخت روش ها، نظریه ها، صاحبت نظران و مفاهیم علم جامعه شناسی) به ما در اخذ فلان مدرک دانشگاهی کمک می کند، اما قرار نیست کوشش‌های مان در همین مسیر محدود بماند، برعکس، رسالت اصلی ما شناخت جامعه است.

او با اشاره به انتقاد مهمی که بر کتاب وارد است افزود: این انتقاد به تغییر رویه آن در فصل‌های پایانی و مخصوصا فصل آخر (نهم) بر می‌گردد، کتابی که آن گونه درست و بجا از «زیست جهان»ها صحبت می‌کند تا نشان دهد درخت توسعه با همه میوه‌های رنگارنگش در فلان جامعه، وقتی در بوم لرستان کاشته شد، «خودکشی» ثمر داد، اینک بجاست در راه حل‌ها و پیشنهادهایش مسیر خود را گم نکند. اما بهرامی در فصل نهم (راهبردهای پیشنهادی برای پیشگیری از خودکشی) به جای آن که با توجه به تجربه خاص خودش در تحقیق درباره «خودکشی، توسعه و لرستان» به نتیجه گیری بپردازد و راه حلی مبتنی بر «زیست جهان» خاص لرستانیان ارائه دهد بیشتر به بیان «تجارب جهانی» از کنترل خودکشی می‌پردازد و به نظرم تناقضی نابخشودنی با نقطه شروع تحقیقش دارد. او باید نشان می‌داد با توجه به زیست جهانی که از آن سخن می گوید (بوم لرستان) برای مهار خودکشی چه می‌توان کرد؟ اگر در این زیست جهان محرک‌هایی برای خودکشی وجود دارد، در همین زیست جهان چه امکاناتی برای مهار خودکشی داریم؟ و اگر بناباشد از تجارب جهانی استفاده کنیم، آیا نظر بهرامی اینست که بدون هیچ بوم اندیشی قادر به استفاده از آن تجارب جهانی هستیم؟

او افزود: اگر محقق در زیست جهان لرستان عللی خاص برای خودکشی یافته است (مثل نوم نَسَق)، آیا نباید در ارائه راهکار نیز در فکر بهره بردن از امکانات خاص همین زیست جهان بود؟ زیست جهانی که خرده فرهنگ‌های «تقاص، نوم نَسَق، لیوه، لَچر، جنگ و تفنگ و غیره» را دارد که در فصل دوم مطرح و مرتبط با خودکشی دانسته شده اند، احتمالا می‌تواند خرده فرهنگ هایی مثل «لعنت بین، کیخاگری و غیره» را هم داشته باشد، یک فرهنگ و موسیقی شاد هم داشته باشد در کنار آن همه فقر و محرومیت، یک سرمایه خاص و بی نظیر برای این مردم قلمداد شود. آری! اگر محقق همان قدر که وقت صرف ریشه یابی علل خاص خودکشی در لرستان کرده است برای راهکارهای خاص و مناسب تر در این جامعه نیز وقتی صرف می‌کرد، کار ارزشمند خود را کامل تر کرده بود نه این که به برشمردن تیتروار راهکارهای عمومی و جهانی مثل آموزش و پرورش، مشاوره، زدودن فقر و تغییر باورها اکتفاء کند. بوم اندیشی «تمرکز اندیشه بر نیازها و داشته های محلی» است، به نظر نگارنده، بهرامی در فهم «نیازهای محلی» موفق عمل کرده است اما موفقیت در فهم «داشته‌های محلی» اگر بتواند اتفاق بیفتد ارزشمندتر خواهد بود.

بهرامی نیز در پایان این نشست با بیان اینکه کتاب «فرهنگ‌، توسعه و خودکشی در غرب ایران» تحلیلی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی از برهم‌کنش زیست جهان خرده‌فرهنگ‌ها و پدیده خودکشی در غرب کشور با تأکید بر استان لرستان است گفت: به اعتقاد بنده پل ارتباطی میان فرهنگ و پدیده خودکشی «تجربه توسعه و نوسازی» در جامعه است. سؤال بنیادی کتاب این است که آیا مناطق غرب ایران با ورود به عصر نوسازی، توسعه و مدرنیته توانسته به رفاه و خوشبختی وعده داده شده، دست یابد و از فقر و توسعه نیافتگی نجات یابد؛ یا اینکه در فرایند گذار شتابان گرفتار مسائل اجتماعی عدیده‌ای شده است. در واقع سه تجربه متفاوت برای عبور جامعه سنتی به جامعه مدرن قابل شناخت است. سؤالات ما پیرامون این سه راه ممکن برای عبور جهان سنت به دنیای مدرن مطرح شده است. نخست: آیا فرهنگ سنتی در فرایند تجربه نوسازی و مدرنیته از فرهنگ جدید استقبال و با آن همراهی نموده است و جامعه سنتی بدون تنش و تعارض به دوران نوسازی و توسعه عبور کرده است؟ دیگر اینکه آیا زیست جهان سنت در فرایند نوسازی و توسعه به عنوان مانع توسعه مقاومت کرده و شرایط تضاد و تقابل دو زیست جهان مسائل اجتماعی جدید را به وجود آورده است؟. و در آخر، آیا دو زیست جهان سنت و مدرن در کنارهم، همزیستی و همراهی و همنوایی داشته‌ند؟!
 
او افزود: کتاب رویکرد ترکیبی انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی، به مسأله‌شناختی، چیستی، چگونگی و فهم عمیق خرده‌فرهنگ‌ها و باورهای فرهنگی و «پدیده خودکشی» به رشته تحریر درآمده است. لازم به ذکر است  قلم کتاب، جامعه‌­شناسی مردم­‌مدار است، تا برای همگان قابل فهم و استفاده باشد. 

او در پاسخ به انتقادات مطرح شده نیز عنوان کرد. فصل بندی کتاب را بصورت بدیل، ساده و قابل فهم تدوین کردم؛ نخست بخش فرهنگ (پیش از تجربه نوسازی و توسعه)، سپس توسعه (به معنای تجربه نوسازی و توسعه نامتوازن و شتابان)  و در نهایت بخش خودکشی که از برهم کنشی سیر تاریخی «زیست جهان سنت­‌ها و تجربه نوسازی و توسعه» پدیدار شده است. دلیل انتخاب عنوان منطقه جغرافیایی غرب ایران چند نکته را می‌باید مطرح کنم: نخست اینکه گسترده مناطق بحرانی خودکشی واقع در بین سه استان زیر واقع شده است: استان لرستان (شهرهای نورآباد، خرم‌­آباد، کوهدشت و پلدختر)  ایلام (شهرهای ایلام، دره شهر، ایوان غرب، شیوران چرداول، آبدانان) و استان کرمانشاه (هرسین، کرمانشاه، اسلام آباد غرب) در واقع همجواری مناطق خودکشی خیز در سه استان واقع شده است و مربوط به یک استان نیست. حتی بخش‌هایی از استان همدان (نهاوند و ملایر) و شمال خوزستان (اندیشمک و ایذه) و فرهنگ حاکم بر زندگی مردم این مناطق شباهت‌ها و قرابت‌های بسیار گسترده‌­ای دارد و خرده فرهنگ های مولد خشونت­ها و خودکشی مربوط به یک استان نیست بلکه فراتر از مرزهای یک استان دارد.

بهرامی یادآور شد: با وجود تفاوت‌های قومی و زبانی و جغرافیایی فرهنگ حاکم بر مناسبات اجتماعی و روابط اجتماعی از یک الگوی تقریبا واحد تبعیت می‌کند. به طور مثال در مورد زمینه‌­های فرهنگی خودکشی باید عرض کنم که وجود خرده فرهنگ‌­های سوگ، تقاص، ناموس (حیثیت، آبرو و شرف)، نوم نسق، جنگ و تفنگ، شکار و باورهای فرهنگی حول مسأله عشق، ازدواج موجب بروز تنش ها و تعارضات خانوادگی، خشونت ها و در نهایت خودکشی­ها شده است.

او با تاکید بر اینکه تئوری اصلی کتاب خودکشی «خودکشی به مثابه کنشی اعتراضی» است گفت: بخش چهارم کتاب را «زیست جهان خرده فرهنگ‌ها و مسائل اجتماعی (خودكشی، خشونت و قتل)» نام‌ نهادیم. ماهیت کنش خودکشی چیست؟ آیا خودکشی یک کنش اعتراضی است؟ و اگر این کنش ماهیت اعتراضی دارد این اعتراض به چه شرایط و مشکلاتی در زندگي است؟ این کنش در چه زمینه و فرهنگی رخ می‌دهد؟ آنچه مرا به طرح این سؤالات رهنمون کرد دریافت مفاهیم نوینی است که در مصاحبه‌های بی‌شماری که طی 10 سال با افرادی که اقدام به خودکشی داشته‌اند به دست آوردم. هنگامی که می‌پرسیدم چرا دست به این کار (خودکشی) زده‌اید؟ پاسخ کوتاه دو کلمه‌ای به زبان لری این بود: «دِ غُصَه...» یعنی در اعتراض به... کسی یا چیزی یا خشونتی...» بصورت واکنشی انفعالی و رهایی‌بخشی دست به خودکشی زده‌اند.

بهرامی با بیان اینکه وجود زیست‌جهان خرده فرهنگ‌های سوگ، تقاص، ناموس، جنگ و تفنگ، شکار، نوم‌نسق (انگ اجتماعی) در مناطق غرب ایران  که ریشه‌ دیرینه‌ای در نظام‌های معیشتی شکار، کوچ، روستانشینی و کشاورزی دارند  در فرایند تجربه نوسازی و دنیای مدرنیته در عرصه حیات اجتماعی زنده و پویا هستند عنوان کرد: زیست‌جهان سنت­ها در فرایند تجربه نوسازی بطور مستمر در حال تغییر، تعارض، تضاد و گاهی همزیستی تناقض‌گونه به حیات خود ادامه می‌دهند. اما به نظر می‌رسد جهان رو به توسعه و نوسازی هرچند گاهی اوقات با زیست جهان سنت بیگانه و غریب می‌کند اما عرصه را بر رشد ریشه­های درخت تنومند سنت­ها تنگ‌تر می‌کند و از ریشه و درون، آن را تضعیف می‌کند.

بهرامی ادامه داد: ظهور عشق رمانتیک، انتخاب­های­ عقلانی، تحقق استعدادها و خواسته­‌های فردی  همچون ازدواج، شغل، محل زندگی، علائق و سلایق و سبک زندگی  توسط نسل­های جوان­تر، افزایش آگاهی و مطالبه‌گری حقوق فردی و اجتماعی زنان و دختران، داشتن زندگی عاری از خشونت موجب تضعیف سلطه سنت‌ها در عرصه کنشگری شود. در فضای اجتماعی که زیست­ جهات سنت­‌ها پویاتر و قوی­تر است و عرصه را بر تحقق استعدادها و خواسته‌­ها و امیال تنگ می‌­کند شاهد برروز کنش‌­ها و منش­های خشونت آمیز، انسداد اجتماعی، طرد اجتماعی، رنج،  یأس و افسردگی‌­ها و خودکشی‌ها هستیم. از این منظر خودکشی­‌های حاصل اعتراض به ازدوا‌‌ج­های تحمیلی، مخالفت در ازدواج، تلاش مردان برای به انقیاد درآوردن نوجوانان و جوانان نمونه‌های خاصی از کشمکش دور زیست­‌جهان برای برتری و ماندگاری در زندگی است.

ارزش‌های مبتنی بر حفظ حیثیت، شرف و ناموس در دوران نوسازی نیز الزامان هنجاری خود بیش از سایر خرده فرهنگ­ها بازسازی کرده است. زیرا هنوز قضاوت­‌ها و پنداشت­ها و ارزش‌­گذاری­‌ها اجتماعی با این خرده فرهنگ  صورت می­‌گیرد. پدیداری این وضعیت موجب انسداد اجتماعی و اختلال در نظام روابط و مناسبات اجتماعی در جامعه شده است. خودکشی‌ زنان و جوانان اعتراضی به خرده فرهنگ فشارهای اجتماعی ناموس و نوم نسق است. این وضعیت بیانگر تجربه تلخ «مرحله گذار طولانی پر رنج» جامعه سنتی از  هویت مبتنی بر قومیت و طایفه به هویت فردی است. هر کدام از این خرده فرهنگ‌ها به شیوه‌ای متفاوت در ایجاد سامان هنجاری ـ ارزشی مناطق غرب کشور نقش مهمی داشتند. اگرچه جامعه امروز تحولات فرهنگی زیادی نسبت به دوران گذشته (کوچ نشینی، روستانشینی و کشاورزی) تجربه کرده است. اما هنوز نوع مناسبات اجتماعی حاکم بر جامعه بصورت قومی، طایفه‌ای و خویشاوندی است  و ساحت زیست­جهان سنت­ها  بر زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سنتی بر مناطق غرب کشور ساری و جاری است. در این میان دوگانگی‌های  فرهنگی سنت ـ مدرن شرایط توسعه را در دورن منطقه با چالش­های جدی مواجهه کرده است. آنچه روشن است همزیستی زیست جهان‌های سنت و مدرن در کنار هم و در تعاملات و تعارضات این دو زیست جهان یکی از چالش‌های سیاسی اجتماعی و توسعه‌ای استان‌های غربی کشور است. به نظر می‌رسد با روند توسعه و تحولات فرهنگی اجتماعی جامعه امروز ما در آینده (دو دهه پیش‌رو) و تغییرات نسلی شاهد فاصله‌گرفتن از زیست­جهان سنت وپذیرش فرهنگ و شیوه زندگی مدرن باشیم. 

به گفته او، همانطور که در بحث «خرده فرهنگ تقاص» اشاره شد که این خرده فرهنگ در اشکال و رفتارهای متنوعی همچون، نزاع‌های جمعی، قتل‌‌های ناموسی، برخی خودکشی‌ها  در حال بروز و ظهور است. خرده فرهنگ تقاص به اشکال گوناگونی در زندگی اجتماعی مردم به حیات خود ادامه داده است. باور به فرهنگ تقاص یعنی انتقام‌گیری از ظلم و خشونت از ظالم و فرد خاطی هنوز به عنوان یکی از شیوه‌های مقابله با خشونت‌ها و قتل‌ها در جامعه غرب ایران وجود دارد. این باور در رفتارهای خشونت‌آمیز درون خانواده نسبت به اختلافات قومی از شدت بیشتری برخوردار است. افراد تحت خشونت در خانواده از جمله زنان و کودکان که توان مقابله در مقابل آن را ندارند معمولاً با شیوه‌ای  انفعالی اقدام به خودکشی می‌کنند. یعنی خشم و انتقام گیری و تقاص از دیگری که معطوف به خود می‌شود. در مسأله خودکشی فرد قربانی در صدد تقاص گرفتن از باورهای فرهنگی جامعه سنتی است. یعنی می‌خواهد با کشتن خود از خشونت‌ها، خرده‌فرهنگ‌هایی از جمله «مذمومیت عشق قبل از ازدواج»، «ازدواج‌های تحمیلی» و «پایبندی به زور، تعصب و حیثیت» که در کانون خانواده نمود بارزی دارد، انتقام گیرد. زیرا توانایی کشتن والدین را ندارد و در این جامعه کشتن والدین تابو شدیدی محسوب می‌شود. باید اشاره کنیم که قتل والدین در مناطق غرب ایران تابو محسوب می‌شود ولی خودکشی در جامعه امروز این شرایط را ندارد.

بهرامی با بیان اینکه خرده فرهنگ سوگ در جامعه قومی و طایفه‌ای یکی از عناصر انتظام‌بخش و سامان‌دهنده هنجاری ـ ارزشی است گفت: این خرده فرهنگ با داشتن باورها، مناسک، آیین‌ها و آداب و رسوم گسترده و اجتماعی و فرهنگی به منزله یکی ازستون و چارچوب اصلی ارزشی – هنجاری مناسبات اجتماعی  محسوب می‌گردد. زیرا بخش زیادی از رفتارهای مردم منطقه در این خرده فرهنگ به منزله بده بستان‌های اجتماعی میان خانواده‌ها، اقوام، همسایه‌ها، دودمان‌ها و اقوام ضروری تلقی می‌شود. نادیده گرفتن این سنت و عدم توجه به رعایت هنجارهای مرتبط با آن موجب سرزنش اطرافیان، طرد اجتماعی، کاهش جایگاه و اعتبار اجتماعی و خانوادگی می‌شود. وجود رسم پُرسانه (اهداء پول و کالا) یکی از مهمترین آداب مرتبط با خرده فرهنگ سوگ می‌باشد، نشان دهنده مناسبات اجتماعی و اقتصادی پایدار این خرده فرهنگ است. خرده فرهنگ سوگ علیرغم ارزش بخشیدن به غم، اندوه و درد و رنج، موجب نهادینه شدن مناسبات اجتماعی و فرهنگی و پیونده دهنده نسل‌ها، انتقال فرهنگ‌ها، باورها، مناسک، ادبیات شفاهی، آیین‌ها از گذشته تا به امروز بوده است. این  خرده فرهنگ در ایجاد انگار‌ه‌­های غم،اندوه  و افسردگی­ها  نقش مهمی دارند و جامعه را رد حالت ایستایی نگاه می‌دارند.

این محقق در پایان عنوان کرد: راهبردها و راهکاری پیشگیری بومی باید عرض کنم بنده در حال تدوین برنامه‌ای جامع برای پیشگیری، مداخله و بازتوانی خودکشی های غرب ایران هستم و بخشی از این سند در سازمان‌های متولی همچون بهزیستی در حال اجراست. در مطالعات بعدی به این موضوع مهم خواهم پرداخت. هدف اصلی این مطالعه رسیدن به شناخت جامع برای کاهش خودکشی در بین نوجوانان و جوانان و زنان منطقه است. چیزی که همه ما را بسیار نگران کرده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها