پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۴
هر شعر «من کولی تو آتش» با شیطنت جستی می‌زند

«من کولی تو آتش» نخستین مجموعه شعر منیره پنج‌تنی است. سرایش این شعرها مربوط به سال‌های قبل است و انتشارات «مایا» آن را منتشر کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) «من کولی تو آتش» نخستین مجموعه شعر منیره پنج‌تنی است. آثار پیشین او تألیفات و ترجمه‌هایی مربوط به حوزه‌های فلسفه و هنر بوده است. مجموعه «من کولی تو آتش» شامل 130شعر کوتاه در 70صفحه است. سرایش این شعرها مربوط به سال‌های قبل است و انتشارات «مایا» آن را منتشر کرده است.

چهار نقد و نظر درباره این اثر را به قلم احمد پوری (مترجم ادبی و نویسنده)، بهار(فاطمه) رهادوست (مترجم و شاعر)، پرویز حسینی (شاعر و منتقد) و مژگان دولت‌آبادی (مترجم ادبی و عکاس) می‌خوانیم که هر یک از منظری متفاوت، خوانش خود را از این مجموعه نوشته‌اند.
 
احمد پوری، مترجم ادبی و نویسنده می‌گوید: پیش از آن‌که منیره پنج تنی کتاب «من کولی تو آتش» را منتشر کند شانس این را داشتم که این اشعار را بخوانم. شعرهای کوتاه این مجموعه به معنی واقعی کلمه کوتاه هستند و ویژگی‌های شعر کوتاه را دارند. ظاهرا در تعریف شعر کوتاه پیش از همه چیز، همگی در کوتاه بودن آن به توافق رسیده‌ایم اما این که چقدر کوتاه باشد و حداکثر چند سطر داشته باشد چندان اشتراک نظری نیست. گاه شعر کوتاه را هایکو نامیده‌اند که به نظر من معادل دقیقی نیست مگر این که شعر واقعا سه سطر و هفده هجا داشته باشد که حتی اگر چنین نیز شد تفاوت ساختار زبانی فارسی و ژاپنی سبب می‌شود هایکوی نعل به نعل نداشته باشیم.

وی ادامه می‌دهد: این است که همه به یک اعتبار بر سر نام شعر کوتاه به توافق رسیده‌ایم و آن کم بودن تعداد سطور است. اما شعر کوتاه ویژگی‌های دیگری نیز دارد و آن استقلال در رساندن حس و پیام شعر است با کمترین واژه‌ها. همین سبب می‌شود شعر کوتاه به ضرورتی به ایجاز که از ویژگی‌های شعر خوب است نزدیک‌تر شود.

اشعار کوتاه منیره پنج‌تنی در ایجاز و وحدت پیام حسی بسیار موفق هستند. هر شعری با شیطنت جستی می‌زند و حسی بیان می‌کند و در کوتاه‌ترین زمان به دل می‌نشیند و خواننده را وسوسه می‌کند آن را به خاطر بسپرد:
«خرمالوها پیغامی ندارند
   جز این‌که
تابستان امسال هم بی‌ تو گذشت»       
و یا
« می‌خواهم کمی با خودم  خلوت کنم
صدایت را بالا تر ببر»

شعرهای این کتاب را می‌توان بارها و بارها خواند و به حافظه سپرد و گاه‌گاهی از آن‌ها در مواقعی و به مناسبتی نقل قول کرد. پنج‌تنی شاعرِ اندیشه‌های ظریف درباره زندگی است که در مجموعه «من کولی تو آتش» آن‌ها را در بسته‌بندی کوچک و زیبا در اختیار خوانندگان گذاشته است.

بهار رهادوست، مترجم و شاعر نیز می‌گوید: یکی از ویژگی‌های شعر فارسی که به تحقیق منشاء تاریخی و اجتماعی عمیقی دارد وفور آن است. شعرها زیادند. شاعران هم. خیلی‌ها خیلی جاها شعر می‌گویند. می‌نویسند. می‌خوانند. ترجمه می‌کنند. گاه برای مناسبت‌ها، گاه بنا بر ضرورت‌های حسی و عاطفی و ادبی و بیشتر برای انتقال معناهایی که بیان‌شان در قالب‌های دیگر دشوار یا نشدنی است. فراگیری رسانه‌های مجازی هم این وفور را نمایان‌تر ساخته و دسترس‌پذیری را بیشتر کرده است.

وی می‌افزاید: جدا از این که در کنار این فراوانی و دسترس‌پذیری معیارهای نقد و بررسی شعر هم متحول و متکثر شده است، من در تجربه شخصی‌ام از خواندن شعرهای چهاردهه اخیر با این پرسش روبه‌رو شدم که چرا میان این همه شعر درکانال‌ها و رسانه‌ها - که بسیاری‌شان را هم حقیقتا پسندیدم- شعر منیره پنج‌تنی را جدی و آینده‌دار دیدم؟ چرا؟ چه ویژگی در شعر او دیدم که در دیگران ندیدم؟ معیار پسندم سلیقه شخصی بوده یا مبانی این پسند را می‌دانم و می‌شناسم؟ خلاصه بگویم: اگر بخواهم شعرهای دفتر شعر «من کولی تو آتش» را نقد کنم بر پایه کدام نشانه‌ها آن را سرآغاز درخشان شعری مستقل و جدی درآینده می‌دانم؟

در یک عبارت چکیده: به گمان من مجموعه «من کولی تو آتش» حاصل تلاش صادقانه، هنرمندانه، و بازیگوشانه شاعر برای جسمیت بخشیدن به دنیای ذهنی‌اش است تا بتواند در پرتو این کشف‌ها خودِ واقعی فعلی‌اش را با خودی که آرزو دارد زیباتر، زنده‌تر، و خلاق‌تر باشد یکپارچه کند. واژه‌های کلیدی در این تحلیل من: صادقانه، هنرمندانه، و بازیگوشانه است که به هوش و استعداد شاعر معطوف است و شاه کلید هم همان تلاش برای انسجام و یکپارچگی است که در شعر منیره پنج‌تنی هست و در بسیاری از شعرهای قشنگ نسل جوان کمتر دیده می‌شود. در خیلی از شعرهای زمانه ما این جا و آن جا تصویرهای زیبا را می‌بینی که در لحظه‌ها ساخته می‌شوند تا آتشی در درون فرونشیند. حتی گاه گریزهایی به ناکامی‌های اجتماعی می‌بینی اما از این آتش و خاکستر اتصالی جدی، صمیمانه و یکپارچه به زندگی خود شاعر و از آن جا به دنیای زنده واقعی بیرون از شاعر درکار نیست، نتیجه این می‌شود که شعر دیگر خود زندگی نیست، بلکه بخشی زیبا و تفننی از زندگی است.

این شاعر می‌‌افزاید: البته در شعرهای مجموعه  «من کولی تو آتش» خطاهای تمرین و تجربه هست. رسوب‌هایی از فرهنگ مبالغه‌گویی‌های شاعران قدیمی هست، و رگه‌هایی از کمال‌یابی‌های عرفانی که با معاصریت غالبِ شاعر کاملا در تناقض است، اما در کنار این‌ها خیلی چیزهای دیگر هم هست که نشان می‌دهد شاعر از استعداد و اراده لازم برای تداوم بخشیدن به کارش برخورداراست: بازی‌های زبانی ظریف و مجهز به ایجاز که تحسین برانگیز است و توان شعرورزی زنده و صمیمانه با پدیدارهای طبیعت که گاه بسیار بیشتر از معشوق متجسم و ستودنی‌اند.
زنانگی شعرهای منیره پنج‌تنی هم جای بحث دارد. چون با این که کاملا عاری از وجوه زنانگی در فرهنگِ زن ایرانی نیست، خیلی هم به آن تعلق ندارد. راوی زنی است که دل می‌برد و دل می‌بازد اما حاضر نیست به بهای از دست دادن هویتش معشوق را ستایش کند و این نکته قابل تاملی است که به گمان من بیشتر به تحولات جامعۀ جهانی درعصر فضاهای مجازی مربوط می‌شود.
توصیه‌ای برای منیره پنج‌تنی ندارم. چون در جریان شعرهای تازه‌اش هستم و می‌دانم توصیه کردن به شاعری که از نقد و نظر نمی‌ترسد و درحد توانش می‌کوشد به اعماق نقب بزند و شعرِ زندگی را بسراید کار درست و دوستانه ای نیست.

پرویز حسینی، منتقد و شاعر می‌گوید: نخستین کتاب شعر منیره پنج تنی، موجز، عاطفی، گاه تصویری و بیشتر روایی، عاشقانه و درپاره‌ای هم نوستالژیک می‌نماید و شاید مثل خیلی از مجموعه‌های اولین‌ها در برخی موارد به لحاظ زبان هنوز آن‌طورکه باید قوام نیافته است؛ ولی به جهت درونمایه شاعر می‌کوشد نوآوری‌هایی داشته باشد ازموضوعاتی که بسی بارها به نام عشق در آثار دیگران به چشم می‌خورد. همچنین البته خانم پنج‌تنی تلاش کرده میان عاشق و معشوق گاه وحدتی ایجاد کند که به همذات‌پنداری بینجامد:

«نامت رادرگوش دریاخواندم
حالا تمام موج ها
فرزندان تواند»(ص 28)
یا
«من خواننده نگاه تو نیستم
جزیی از آنم»(ص 11)
یا
«خیال تو را
می‌بافم در واژه‌ها
می‌خواهم دراین سرمای دوری
بی‌لباس نمانیم»(ص 35 )
یا
«چقدر عاشق خودت هستی!
تویی در من
که خودت را می‌خواهی»(ص 57 )

و نمونه‌های فراوان دیگر، که تا حدودی به دیدگاهی فلسفی نزدیک می‌شود. از یک سو، نارسیسم همانند میان دو عاشق که به یگانگی  آن‌ها می‌انجامد و از دیگرسو، حقیقت‌انگاری محبوب و محبوبه به لحاظ روحی و معنوی که یادآور شعر مولاناست: «من کیم لیلا و لیلا کیست من؟/ما یکی روحیم اندردو بدن» و این یگانگی حتی ممکن است ازجمع اضداد عناصر فلسفی هم حاصل بشود؛ یعنی آدمی که از خاک است با آتش یکی بشود. شعرک موجزی که عنوان کتاب هم هست به خوبی بیانگر این تفکر است که عشق حاصل جمع اضداد می‌تواند باشد: شعرک «من کولی تو آتش»(ص 48)

و به خاطر این وحدت است که عاشق زیر پوست معشوق همیشه پنهان می‌ماند:
«من، تنها
زیرِ پوست تو
غریب نیستم»(ص 46)
و حتی وقتی شاعر سکوت می‌کند درپیراهن کلمات با محبوب یکی می‌شود:
«لب‌هایم را می‌دوزم
کلمات روی تنم جوانه  می‌زنند
پیراهنم می‌شوی»
البته شاعر باید هشیار باشد که هرشعرکی را شعر نداند و به بهانۀ ایجاز، به دام آسان‌گویی و ساده‌پنداری نلغزد:
«درد
مرا
دارد»(ص 58)
یا
«پناه بر شعر
از شر نبودنت»(ص 56)

و تعدادی دیگر، که به نظر می‌آید اگر از مجموعه حذف می‌شدند، آب از آب تکان نمی‌خورد. به عبارت دیگر، شاعران جوان باید در حذف و اضافه شعرهایشان کمی هم سنگدل باشند و تن به چاپ هر شعری ندهند که گاه ممکن است به یکدستی کتاب‌شان خدشه وارد کند. از این‌ها که بگذریم، گاهی برای شاعران جوان، چاپ نخستین مجموعه، به وسوسه چیدن میوه ممنوعه می‌ماند و به راستی هرکسی را یارای گریز از آن نیست و تنها آن هنگام شاعر به اعراف می‌رسد که دیگر نمی‌تواند عریانیِ ضعف‌هایش را بپوشاند. با این همه، گاهی دست‌یابی به چنین آگاهی، تاوانی هم دارد؛ تاوانی که جبران آن، خود لذتی دیگردارد، لذتی با طعم فلسفه که می‌تواند توجیه‌گری برای بهشت گمشده‎اش باشد.

در پایان، نمی‌توان از این نکته به آسانی گذشت که مجموعه «من کولی تو آتش»، از آن‌گونه کتاب‌های اولیِ قابل تاملی است که شیرینیِ وسوسه‌اش تا سال‌ها زیر زبان شاعرش خواهد ماند.

مژگان دولت‌آبادی، مترجم ادبی و عکاس نیز می‌گوید: مجموعه شعر «من کولی تو آتش» نخستین دفتر چاپ شده منیره پنج‌تنی است. نکته مهم این است که او با وجود توانایی در سرایش اشعار بلند برای معرفی خود در جایگاه شاعر، ابتدا انتشار هایکوهایش را انتخاب کرده است اما این گزینش به خودی خود بیانگر زیرکی او است تا برای انتقال احساسات خود به مخاطبی که اولین بار او را در مقام شاعر می‌بیند و با شعرهایش مواجهه می‌شود، فرصت دهد با تکیه بر مینی‌مالیسم و کوتاه بودن هایکوها شاید بتواند او را عاری از دشواری‌های رمزگشایی در شعر بلند، راحت‌تر بشناسد.

وی می‌افزاید: از آنجا که من نه شاعر هستم و نه منتقد شعر، صرفا سعی بر این دارم مخاطبی باشم که شعر بر روح و روانش نقش می‌زند، احساس شخصی خود را در مواجهه با این مجموعه می‌نگارم. به عقیده من در هایکوهای منیره پنج‌تنی آشکارا تاثیر جغرافیایی که شاعر در آن زندگی می‌کند به چشم می‌آید، او چنان با کلماتی محدود، معانی عمیقی را به تصویر می‌کشد که بی‌آنکه ساکن آن جغرافیا باشیم رطوبت باران و عطر جنگل را میان عاشقانه‌هایی محصور در چند خط در تن و جان خود احساس می‌کنیم.

«نامت را در گوش دریا خواندم
حالا تمام موج‌ها
فرزندان تواند»(ص 28)
 
شاعر با به‌کارگیری نمادگرایی، اشاراتی پنهان و بعضا کوبنده را در چند سطر چنان به خوبی منتقل می‌کند و تصویری را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد که بی‌‌آنکه در جهان زیستۀ او زندگی کرده باشد، کافی است چشمانش را روی هم بگذارد تا بتواند در تصویری که شاعر برایش خلق کرده سهیم شود.
 
 «در خواب‌هایم
 کسی شاخه‌هایت را هرس می‌کند
و مرا می‌پراند»(ص 28)
یا
«کاسۀ چشمانم
 آسمان را می‌بارد
نگاهم اما
از تو شسته نمی‌شود»(ص 60)
یا
«می‌گویی می‌آیم
جاده
چشم‌هایم را ‌می‌گیرد
و پس نمی‌دهد»(ص 40)
 
شاعر با دست و دلبازی تمام از واژگانی که ریشه در بطن طبیعت دارند همچون آسمان، دریا، باد، جنگل، موج، کوه، باران، درخت، آتش، زمین ... در سرایش اشعارش استفاده کرده است که البته این انتخاب چه آگاهانه بوده باشد و چه در ناخودآگاه او ریشه داشته باشد، بافتی نرم و همگن به اشعارش بخشیده است.
 
«جاده، جنگل، دریا
گردنه، کوه، پیچ
همه برای جدایی‌مان نقشه‌های شوم کشیده‌اند»(ص 42)
 
همچنین وی در بعضی از هایکوهایش طنازانه اندوه را به تصویر می‌کشد و ابتدا اندک زمانی لبخندی ناشی از بازی با کلمات بر چهره خواننده نقش می‌بندد و در پی آن عمقِ اندوه نشسته بر جانِ سطور در وجودش جاری می‌شود.
 
«سرم شکوفه داده
از بس خیال تو را کاشته‌ام»(ص 19)
یا
«دنیا درگیر جنگ است
من گیرِ صدایِ تو
تو میخِ سکوت من»(ص 8)
یا
«من ناشناخته‌ترین
سیارۀ دوره‌گرد جهانم
پس کی کشفم می‌کنی
تا تاریخ را عوض کنم و گشتن به دور تو را آغاز»(ص 17)
 
به عقیده من شاعر در این مجموعه فرای جنسیت‌زدگی، احساساتش را در غالب هایکوهایی عاشقانه بیان می‌کند و به جز چند مورد که آن هم به زیبایی به زنانگی اشاره دارد در باقی اشعارش صرفا به بیان احساسات بشری، فرای جنسیت پرداخته که از ویژگی‌های مهم این مجموعه است:
 
«تفاوت من با صدها زنِ آن طرفِ ایستگاه قطار
نه در جراحتی‌ست که در قلبم دارم
در انکاری‌ست ماندگار، میانِ مردم چشمم»(ص 6)
 
نکته قابل تأمل دیگری برای من به عنوان کسی که به جهان اطرافش نگاه عکاسانه دارد، این است که در اولین دفتر شعر منیره پنج‌تنی آشکارا می‌توان ارتباط مستقیمی که اشعار به واسطه وامگیری از عناصر طبیعت و ساختار ناتورالیستی دارند با هنرهای تجسمی به‌ویژه عکاسی احساس کرد. در انتها با این نقل قول از بودلر که می‌گوید «من به طبیعت و فقط به طبیعت اعتقاد دارم. من اعتقاد دارم که هنر بازتولید دقیق طبیعت است و جز این نمی‌تواند باشد...» نظرم را درباره این کتاب «من کولی تو آتش» جمع‌بندی می‌کنم که بی‌شک اشعار کوتاه و بیانگر این اثر می‌توانند بستری را فراهم آورند تا هنرمندِ نقاش یا عکاس رابطۀ پنهانی میان واژه‌ها و طبیعت را بر پهنای بوم سفید یا در فریم عکسی بازتولید کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها