یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۰
مشروطه متاعی بود که آیت‌الله بهبهانی در دکانش می‌فروخت

سید عبدالله بهبهانی از علمای تهران و از رهبران نهضت مشروطیت ایران بود. وی پس از پیروزی جنبش مشروطه نماینده مجلس شد و در استبداد صغیر به عتبات تبعید شد و پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان، در میان استقبال مردم وارد تهران شد. بهبهانی سرانجام 25 تیرماه سال 1328 ق در خانه خود به دست 4 نفر مسلح به قتل رسید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- انقلاب مشروطیت ایران روایتی است از تلاش‌ها و رشادت‌های ملتی بزرگ و کهن که  از همه حقوق خود، حتی ابتدایی‌ترین آنها محروم شده بود.

داستان انقلاب مشروطیت بارها نوشته شده و نویسندگان هر یک از منظری و با دیدگاهی متفاوت به وقایع آن نگریسته و تحلیل خاص خود را بیان کرده‌اند. در این میان هریک از مورخان قهرمانان اول داستان مشروطه را به‌گونه‌ای روایت کرده‌اند و یک یا چندتن از این قهرمانان را محور حرکت‌های انقلاب مشروطه دانسته‌اند.

یکی از این قهرمانان سید عبدالله بهبهانی است. چهره‌ای که رهبری بخشی از انقلاب مشروطیت را به عهده گرفت، به گونه‌ای که از لحظات ابتدای شروع نهضت تا زمان ترورش این وظیفه را عهده‌دار بود و هرگز از آن غفلت نکرد. در این گزارش دیدگاه‌های مختلف مورخان و شخصیت‌های مختلف تاریخی درباره این مشروطه‌خواه مبارز را مرور می‌کنیم.
 
بهبهانی ستون مجلس است و صاحب داعیه
 
مخبرالسلطنه هدایت که جزء درباریان اصلاح طلب بوده، راجع به بهبهانی این چنین نظر می‌دهد: «سید عبدالله کوس انا و لاغیری می‌کوبد و در دزاشوب دربارش از دربار دولتی رنگین‌تر است، ستون مجلس است و صاحب داعیه.
 
سید عبدالله مردی بود سیاسی، صدرالعلمایی‌ها طرفدار او، بازار تابع صدرالعلما، سید وقتی از غلام حسین خان غفاری پرسیده بود که صفویه جقه را کدام سمت عمامه می‌زدند؟ منزل درباری بود رنگین‌تر از دربار دولتی. از علما، اول کسی که درشکه سوار شد، مرحوم سید عبدالله بهبهانی بود و باز سال‌ها، علما مرکبشان قاطر بود.»
 
مجتهدی تیزهوش و بی‌پروا

ابراهیم صفایی درباره بهبهانی می‌نویسد: «بهبهانی، مجتهدی تیزهوش، بی‌پروا و سیاسی بود، تهور او بین روحانیون تهران نظیر نداشت، در سخنوری و موعظه چیره‌دست و کلامش با نفوذ بوده با همین نفوذ کلام نبض بازار را در دست داشت. ولی گفتارش با کلمات خارج از نزاکت همراه بود. از مقتضیات زمان و حقوق ملل و دول اطلاعات ناقصی داشت، به شدت قدرت طلب بود و همین حس او را در برابر بی‌اعتنایی‌های عین‌الدوله به مبارزه سیاسی واداشت و منجر به انقلاب مشروطه شد.

... با اعیانیت زندگی می‌کرد، در داخل شهر به تقلید میرزا زین‌العابدین، امام جمعه، سوار بر اسب می‌شد و جمعی سواره و پیاده پشت سر او بودند. از وقتی محمدعلی شاه در اوایل سلطنت یک کالسکه چهار اسبه به وی یخشید، سوار کالسکه می‌شد ...
 
بهبهانی در مبارزه سر سخت و فداکار بود و در دوستی و دشمنی ثبات و پایداری و در حفظ حقوق مردمی که به وی پناهنده می‌شدند، کوشا بود. گرچه در آغاز مبارزه نیتی رای استقرار حکومت مشروطه نداشت و برای حفظ نفوذ و منافع و موقعیت خود بر ضد عین‌الدوله برخاست، اما تلاش و فداکاری او یکی از عوامل مهم پیشرفت انقلاب مشروطیت بود.»
 
روشنفکران اعتقادی به بهبهانی نداشتند

مهدی بامداد در شرح حال بهبهانی نظر خود را چنین بیان می‌کند: «سید عبدالله مجتهد بهبهانی از پیشوایان بزرگ مشروطیت بوده، پیش از مشروطیت جزء ملاها و محترمین پایتخت بود و در حل و عقد امورات تسلطی کامل داشت. در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه بنا به ضدیت شخصی با سلطان عبدالمجید میرزا عین‌الدوله، صدراعظم، شروع به تنقیدات از اعمال دربار شاه کرد. درباره سید عبدالله بهبهانی گفته‌اند: نه در پرهیزکاری و ایمان  به مشروطه خواهی به مقام طباطبایی می‌رسد و نه در علم و دانش اسلامی هم‌طراز شیخ فضل‌الله بود. روشنفکران نیز اعتقادی به وی نداشتند، ولی در میان خلق صاحب نفوذ فراوان بود و به همین جهت در جریان کارها بسیار موثر بود.»
 
آقا سید عبدالله رکن مشروطیت بود
 
محمدعلی جمالزاده نویسنده شهیر معاصر و فرزند سید جمال واعظ اصفهانی در بیان خاطرات خود از دوران مشروطیت می‌گوید: « پدرم از مریدان سید عبدالله بهبهانی بود، ولی وقتی که مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را داد، محمدعلی شاه، پادشاه شد و در همان زمان بود که سید عبدالله حکم پادشاه واقعی را پیدا کرد. به قدری مقتدر شد که همه مسائل مشروطیت به او ختم می‌شد. آقا سید عبدالله رکن مشروطیت بود، سید عبدالله بهبهانی در حقیقت خمینی عهد خود بود...»



سید عبدالله تا آخر به انقلاب وفادار ماند
 
دکتر محمد کاتوزیان در اثر خود اقتصاد سیاسی ایران، درباره بهبهانی چنین می‌نویسد: «شیخ فضل‌الله نوری و بهبهانی هر دو خود را شایسته مقام قدرتمندترین مجتهد تهران می‌دیدند و چنان که سعدی گفته است: دو پادشاه در اقلیمی نگنجند، نقش برجسته‌تر بهبهانی در رهبری انقلاب ابتدا شیخ فضل‌الله را از انقلاب بیگانه کرد و سپس او را نسبت به بهبهانی برانگیخت.»
 
کاتوزیان درباره وفاداری بهبهانی به انقلاب می‌‌افزاید: «بسیاری از رهبران برجسته مذهبی و نیز علما و آخوندهای عادی  در مرحله اول جنبش انقلابی، از آن حمایت کردند. در میان علمای طراز اول تهران سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی تا آخر به انقلاب وفادار ماندند.»
 
دیدگاه مصدق درباره بهبهانی
 
دکتر مصدق، پس از کودتای 28 مرداد در جلسه محاکمه خود در دادگاه نظامی در سخنانی که به عنوان دفاعیه در برابر دادگاه ایراد کرد، خاطره خود را از زمان سلطنت محمدعلی شاه قاجار چنین بازگو کرد: «نظرم است که روزی محمدعلی شاه از من خواست که سوءتفاهمی که با مرحوم آیت الله آقای سید عبدالله بهبهانی داشت و من به جهاتی با آن مرحوم ارتباط داشتم، رفع کنم، گفتم: «چه احتیاجی به این کار دارید؟» گفتم که: «آیت‌الله دکانی باز کرده، متاعی می‌فروشد که آن مشروطه است و مردم خریدارند، شما هم اگر همان متاع را بفروشید، دکان ایشان تخته می‌شود و نه تنها مشتریان ایشان، بلکه مشتریان دکان‌های دیگر هم به شما مراجعه می‌کنند». آیا می‌دانید جواب من چه بود؟ این بود که سرم بوی قرمه سبزی می‌دهد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها